دبیر کانون نهادهای سرمایه‌گذاری در گفت‌وگوی تفصیلی با ایسنا:

اگر رانت‌ها برداشته شود، بسیاری از شرکت‌ها تعطیل می‌شوند!

از زمان توزیع ارز ۴۲۰۰ تومانی، موضوع اقتصاد رانتی در ایران پررنگ‌تر شده و این موضوع در بازارهای مالی کشور نیز تاثیر بسزایی داشته است؛ به طوری که هنوز هم ابهامات زیادی درباره سرنوشت ارزهای دولتی تخصیص یافته به افراد مختلف وجود دارد که دبیرکل کانون نهادهای سرمایه‌گذاری می‌گوید اگر این رانت‌ها از چرخه اقتصادی برداشته شود، بسیاری از شرکت‌ها باید تعطیل شوند، چراکه آنها ارزش افزوده‌ای ندارند و تنها با رانت‌های مختلف، سود قابل توجهی به دست می‌آورند. درصورتیکه باید این رانت‌ها از اقتصاد ایران حذف شود و شفافیت جای آن را بگیرد.

به گزارش ایسنا، مدتی است که فعالان بازار سرمایه شاهد رشد قیمت سهم‌ها و رکوردشکنی پیاپی شاخص‌های این بازار هستند اما این افزایش سودآوری ناشی از نوآوری و رونق در تولید شرکت‌های بورسی و فرابورسی نیست، بلکه بخش بزرگی از این سود به دلیل اتفاقاتی است که در بازار ارز و سیاست‌های ارزی رخ می‌دهد.

از زمانی که ارز با رشد قیمت مواجه شده در بازار سرمایه قیمت سهم‌ها، مخصوصاً سهام شرکت‌های صادرات محور با سرعت قابل توجهی رشد کرده است. علاوه بر این با نوسانات شدید بازار ارز به تعدادی از شرکت‌ها، ارز با نرخ دولتی تخصیص داده شد اما کالای بخش قابل توجهی از این شرکت‌ها در نهایت با نرخ نیمایی یا نرخ بازار آزاد به فروش رسید. این موضوع خود به افزایش سودآوری شرکت‌ها و در نتیجه به رشد فزاینده قیمت سهم‌ها و شاخص‌های بازار سرمایه دامن زده است.

از طرفی بخش قابل توجهی از ارزهای ناشی از صادرات به کشور بازنگشته است و به اعتقاد کارشناسان، رانت ارزی که برخی از افراد حقیقی یا حقوقی از آن برخوردار هستند بازارهای مختلف را تحت تأثیر قرار داده است؛ به‌طوری که سودآوری تعداد از شرکت‌ها ناشی از این رانتِ ارزی است. در اقتصاد ایران و مخصوصاً در خارج از بازار سرمایه حیات و ممات تعدادی از شرکت‌ها به این رانت‌ها وابسته و طبیعی است که چنین دارندگان رانتی تمایلی به شفاف شدن نداشته باشند.

این موضوعات آنقدر پر رنگ است که سعید اسلامی بیدگلی - دبیرکل کانون نهادهای سرمایه گذاری ایران که عضو شورای عالی بورس نیز است می‌گوید "با هرگونه واگذاری ارز با قیمت متفاوت از قیمتِ بازار، مخالف است، چراکه سیاست واگذاری ارز ارزان یا ارز رانتی عملاً حتی در کنترل تورم نیز موفق نبوده است".

علاوه بر این‌ها، موضوعات بسیاری در بازار سرمایه در ماه‌های اخیر پر رنگ بوده که از جمله آن می‌توان به عرضه محصولات شرکت ملی نفت ایران در بورس انرژی، لزوم راه اندازی ابزارهای مالی جدید برای جذب بیشتر منابع به بازار سرمایه، ضرورت انتشار صورت‌های مالی سازمان بورس و دیگر نهادهای ناظر بازارهای مالی و پولی اشاره کرد. ایسنا در گفت و گویی تفصیلی با سعید اسلامی بیدگلی - دبیرکل کانون نهادهای سرمایه‌گذاری ایران و عضو شورای عالی بورس - به این مسائل و دیدگاه‌های مختلف به مسائل تأثیرگذار در این بازار پرداخته است. آنچه در ادامه می‌آید متن کامل این گفت‌وگو است:

- شفافیت در نظام اقتصادی هر کشوری یکی از اصول اولیه است. بارها در مورد عدم شفافیت در اقتصاد ایران و رانت موجود در آن صحبت کردید، یک بخش از این رانت مربوط به کشورهایی است که صادرکننده نفت خاورمیانه هستند مثل عمان، قطر و امارات که ایران هم جزو آنهاست. در اصطلاح اقتصادی گفته می‌شود این کشورها اقتصادی نفتی و در نتیجه رانتی دارند ولی یک رانت به معنای عامه در اقتصاد ایران وجود دارد، این رانت چه مقدار به بازار سرمایه ایران نفوذ و آن را متأثر کرده است؟

درباره رانت و عدم شفافیت حاصل از آن در اقتصاد ایران زیاد صحبت شده است. عدم شفافیت و فساد در گزارش‌های بین‌المللی در مورد اقتصاد ایران پیداست و رتبه ایران در گزارش شاخص‌های مربوط به شفافیت اقتصاد و میزان آزادی اقتصادی اساساً رتبه‌های مطلوبی نیست، این موضوع چند ریشه اساسی دارد که یکی از آن‌ها وابستگی شدید اقتصاد ایران به نفت است. اقتصاد تک محصولی وابستگی‌های دولت را در حوزه مالیاتی کاهش می‌دهد و عملاً نوسانات اقتصادی ایران را به موضوعات بین‌المللی وابسته می‌کند. این مساله باعث شده، مجموعه اقتصاد ایران به سمت یک اقتصاد حاکمیتی بزرگ و نه فقط دولتی بزرگ حرکت کند.

در درجه اول بخش بزرگی از مجموع درآمدهای کشور از مسیر حاکمیت کسب می‌شود و این موضوع سبب شده بدنه‌های دولت و حاکمیت طی چند دهه گذشته بزرگ‌تر شود. اقتصادی که دولت در آن بزرگ شود سه عارضه بسیار جدی پیدا می‌کند.

اولین مساله، مساله ناکارایی است، یعنی منابع به طور بهینه تخصیص پیدا نمی‌کنند. در اقتصاد ما بسیار شنیده می‌شود که منابع دولتی اتلاف بسیار زیادی دارند و تعداد پرسنل نیروی انسانی شرکت‌های دولتی چندین برابر استاندارد جهانی است و شرکت‌های دولتی تمایل و علاقه‌ای به توسعه تکنولوژیک ندارند طبیعتاً از منابع رانتی و بعضاً به طور مستقیم از منابع بودجه‌ای ارتزاق می‌کند.

موضوع دوم، این است که در چنین فضای اقتصادی، سازمان‌ها از مسیر هدف اصلی خود دور می‌شوند، سازمان‌ها و نهادهای بسیاری در ایران می‌بینیم که به وظایف خود نمی‌پردازند؛ به طوری که همزمان در ساختمان سازی، انواع تولیدات و صادرات و واردات، داخل می‌شود در حالی که حوزه وظایف آنها در قانون، کارهای دیگری ذکر شده است.

مسئله سوم، فساد است. این سه موضوع عوارض نهادهای حاکمیتی و دولتی در همه دنیا و ادبیات اقتصادی است که طبیعتاً ایران هم مستثنی نیست و دقیقاً به همین دلیل است که معتقدیم میزان فعالیت‌های اقتصادی و حضور نهادهای حاکمیتی و دولتی در دست کار باید کاهش پیدا کند.

موضوع دیگر نیز مجموعه‌ی تمایل به عدم شفافیت در اقتصاد ایران است که هم در اقتصاد دولتی ایران وجود دارد و هم به طبع آن در اقتصاد خصوصی نیز وارد شده است. اساساً وقتی منافع یک اقتصاد از توزیع رانت حاصل می‌شود قسمت بزرگی از سود بسیاری از فعالان کسب و کارها چه در بخش‌های دولتی و حاکمیتی چه در بخش خصوصی، به دلیل رانت‌هایی است که دریافت می‌کنند بنابراین بیش از آنکه تمایل داشته باشند ساز و کار فضای اقتصادشان را درست کنند بهره‌وری را در حوزه‌ی فعالیت خود افزایش دهند به دنبال رانت جویی هستند. امروز هم من و هم شما و هم بسیاری از فعالان اقتصادی و پژوهشگران این حوزه نهادهای اقتصادی بسیار زیادی را می‌شناسیم که میزان رانتی که دریافت می‌کنند بیشتر از سودی است که آنها به دست می‌آورند یعنی اگر رانت را از آنها بگیرید همه آن نهادها غیر بهره‌ور و غیر کارآمدی می‌شوند که حتی ممکن است زیان آور باشند.

منظورم از رانت چه رانت‌های اختصاصی، مثل دلارهای دولتی و مجوزهایی که به عده‌ای اختصاص داده می‌شود، چه رانت‌هایی که به طور عمومی در اقتصاد ایران توزیع می‌شود مثل رانت حامل‌های انرژی است. مثلاً اگر انرژی را با قیمت واقعی به شرکت‌های مذکور بدهید احتمالاً بسیاری از این شرکت‌ها مجبور به تعطیلی می‌شوند.

این موضوع فقط به بعد انقلاب هم مربوط نمی‌شود، بیمار هلندی که اقتصاد ایران به آن مبتلاست از قبل انقلاب وجود داشته است، چون این ساختار، مدت زمان طولانی در حال کار کردن است سازوکارها خود را بر اساس رانت‌جویی تطبیق داده است. ما شرکت‌هایی می‌شناسیم که با یک حجم خاص تولید باید با دو هزار نفر کار کنند اما با ۱۰ هزار نفر کار می‌کنند. کار به جایی رسیده که نگرانی دولت تنها بهره وری آن شرکت‌ها نیست بلکه مسائل اشتغال هم هست.

دولت با خود فکر می‌کند که اگر فضای کسب و کار و رانت درست شود و قرار به خصوصی شدن و اخراج ۸۰۰۰ نفر از کارگران شود، با تبعات اجتماعی و اقتصادی آنچه کند؟ برای همین موضوعات پیچیده‌تر می‌شود یعنی ما در هر مرحله فقط با مسئله اقتصادی مواجه نیستیم با مساله امنیتی، اجتماعی و سیاسی نیز مواجه می‌شویم. اما به هر حال باید بدانید که بخش بزرگی از این نا کارایی در اقتصاد ایران، حاصل رانتی است که توزیع می‌شود. بخش بزرگی از فسادی که در اقتصاد ایران هست حاصل رانت و عدم شفافیت است یعنی حالا که رانت‌ها رو توزیع می‌کنیم، حداقل عادت نکردیم به قواعد شفافیت توزیع رانت‌ها پایبند باشیم.

- به رانت اشاره شد و بحث ما درباره اقتصاد رانتی است، همواره گفته می‌شود که بازار سرمایه آینه اقتصاد کشور است، نکته اینجاست رانتی که صحبت می‌کنید چه میزان وارد بازار سرمایه شده است و با توجه به اینکه بازار سرمایه به این دلیل که شفاف‌تر از کلیت اقتصاد هر کشوری است، چه میزان موفق به برملا کردن این رانت‌ها شده است و مسئولان (از جمله شخص شما که عضو شورای عالی بورس هستند) چقدر در صدد هستند که این رانت‌ها را از بین ببرند؟

اینکه بازار سرمایه آینه اقتصاد کشور است، باید بگویم که واقعاً این طور نیست.

- معتقدید که در کشور ما بازار سرمایه آینه اقتصاد نیست یا کلاً در جهان این طور نیست؟

به طور مشخص در کشور ما بازار سرمایه آینه اقتصاد نیست در دنیا هم به دلایلی این طور نیست که علتش را توضیح می‌دهم. به ویژه در کشور ما شرکت‌های فعال در بازار سرمایه عمدتاً شرکت‌های بزرگی هستند که سازوکارهای محکم‌تری از مابقی فضای کسب و کار کشور دارند یعنی اگر شما نمونه‌ای از شرکت‌های بورس بگیرید شرکت‌هایی هستند که حداقل بخشی از مشکلات را کمتر از بقیه شرکت‌های فعال در هر حوزه‌ای دارند. ضمن اینکه اساساً ترکیب صنایع بورسی لزوماً شبیه سازی درستی از ترکیب کل اقتصاد کشور نیست.

در مورد اول در همه‌ی دنیا هم این طور است، یعنی شرکت‌هایی وارد بازار سرمایه می‌شوند که دارای یک مشخصاتی باشند و از حدی از حاکمیت شرکتی و شفافیت بیشتر برخوردار باشند. در ایران هم به طریق اولی بازار سرمایه آینه اقتصاد نیست، چون موضوع فقط اندازه و کیفیت شرکت نیست چرا که ترکیب صنایع بورسی لزوماً به اندازه مناسب مشابه با اقتصاد کشور نیست. البته در بعضی از موارد رانت‌های موجود در اقتصاد در همه شرکت‌ها تسری پیدا می‌کند.

یعنی حتی بخش خصوصی نیز معتاد به این رانت می‌شوند، بسیاری از رانت‌ها و یارانه‌ها که به طور ناعادلانه‌ای در اقتصاد کشور توزیع می‌شود بین همه اقشار توزیع می‌شود. عادلانه نیست به دلیل اینکه مناسبتی با میزان مصرف و حتی نیاز آنها ندارد اما پخش آن به صورت عمومی است که مهمترین آن‌ها که بسیار درباره‌اش بحث شده است موضوع یارانه‌های حامل‌های انرژی است. طبیعتاً شرکت‌ها هم از این رانت‌ها استفاده می‌کنند اما به این معنی نیست که این رانت‌ها برای شرکت‌های بورسی به طور جداگانه استفاده شود. حداقل من نمونه‌ای از آن در ذهن ندارم. به جز معافیت مالیاتی که اتفاقاً معتقدم معافیت مالیاتی بسیار اندک است، چون شرکت‌هایی که خارج بازار سرمایه هستند به طرق مختلف از مالیات فرار می‌کنند و می‌دانیم که در کشور چند هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی داریم. به این شرکت‌ها که فرار مالیاتی می‌کنند گفته می‌شود به بازار سرمایه بیایند تا ده درصد معافیت مالیاتی به آنها تعلق بگیرد تا شفافیت به وجود بیاید ولی معمولاً برای آن‌ها صرفه اقتصادی ندارد.

خیلی وقت‌ها که برای ورود به بازار سرمایه به شرکت‌ها مراجعه می‌کنیم آنها تمایلی برای ورود به بازار سرمایه نداشتند و یکی از دلایل آن‌ها شفاف شدن اطلاعاتشان برای رقبا و نهادهای قانونی که مالیات دریافت می‌کنند، است. صرفه جویی مالیاتی ۱۰ درصدی که به شرکت‌های بازار سرمایه تعلق می‌گیرد برای آن‌ها منفعتی ایجاد نمی‌کند. ما در پیشنهاد خود در خواست کردیم معافیت مالیاتی شرکت‌هایی که در بازار سرمایه عرضه می‌شوند افزایش یابد تا همه شرکت‌ها وارد بازار سرمایه شوند و تأمین مالی بزرگ انجام دهند. به این معنا می‌توان گفت به دلایل متعددی شرکت‌هایی که در بازار سرمایه هستند از رانت‌های کمتری استفاده می‌کنند و بخشی از این موضوع به شفافیت آن‌ها مربوط می‌شود. شرکت‌های که حیات و مماتشان به رانت‌ها مربوط می‌شود خیلی متمایل به شفاف شدن و ورود به بازار سرمایه نیستند.

- آن طرف ماجرا را هم نگاه کنیم، یک بخش داستان رانت است که اشاره کردید، بخش دیگر کل معاملات بازار سرمایه است که بعضاً گفته می‌شود شفافیت اطلاعاتی کافی را ندارد. اینکه بسیاری معتقدند بازار سرمایه به هیچ وجه به صورت بنیادی، تحلیل بردار نیست. یعنی این چنین نیست که تحلیل کنیم که شرکت چقدر تولید و فروش داشت و بر اساس آن چقدر سود هر سهم می‌شود و این موضوع محقق شود. یک روز صف خرید است یک روز صف فروش است. در دنیا بازار سرمایه از لحاظ کارایی به سه بخش قوی، نیمه قوی و ضعیف دسته بندی می‌شود. عده‌ای معتقدند که بازار ما نیمه قوی است و بسیاری معتقدند این بازار از نظر کارایی ضعیف است. به نظر شما بازار سرمایه ما چه میزان با "بازار کارا" فاصله دارد و چه مقدار اطلاعات نهانی شرکت‌ها در بازار سرمایه ایران قبل از افشا در کدال افشا می‌شود؟

اینکه ابزار تحلیل در بازار سرمایه ایران استفاده گسترده ندارد به دلایل متعددی مربوط است. یک بخش این است که اساساً ذات بازار سرمایه در این است که تعدادی معامله‌گری هستند که بر اساس تِرندها و رفتارهای جمعی تصمیم می‌گیرند. در همه‌ی بازارهای دنیا این معامله گران وجود دارد و لازمه‌ی همه بازارها است. این عده از معامله گران در همه بازارهای دنیا اساساً عمده وزن خود را روی رفتارهای جمعی و هیجانی بازار، چارت‌ها و به اصطلاح اصول تکنیکالی می‌گذارند و لزوماً همه آن‌ها هم نباید حذف شوند ولی مسائل دیگری هم در بازار سرمایه ایران هست که طبیعتاً در همه بازارها در درجات مختلفی وجود داشته باشد، طبیعتاً ما هم از اینکه کارایی بازار سرمایه ایران بالا نیست مطلع هستیم، بسیاری از پژوهش‌ها گفته‌اند ما حتی کارایی در سطح ضعیف هم نداریم و برخی پژوهش‌ها کارایی را ضعیف برآورد کرده‌اند.

دلایل آن متعدد است از جمله تنوع ابزاری در بازار سرمایه ایران پایین است اگرچه نهادهای فعال در بازار تلاش خود را کردند و در سال‌های گذشته ابزارهایی را راه اندازی کنند. البته از ابزارهای موفقی مثل راه اندازی صندوق‌های سرمایه گذاری می‌شود نام برد تا ابزارهای بسیار ناموفق که بعد مدت‌ها راه اندازی، رونقی پیدا نکردند. عمق بازار در کشور ما پایین است. به ویژه در سهام واگذار شده توسط دولت که سهام شناور آزاد آن‌ها هیچ موقع به مقدار مطلوب نرسید. طبیعتاً وقتی بدنه بازار سرمایه نسبت به کل اقتصاد کشور کوچک است و ذهن مدیران سیاست گذار به شدت متمایل به تأمین مالی از طریق بودجه و بعد از آن شبکه پولی است توان مذاکره مدیران بازار سرمایه با مدیران اقتصادی کشور پایین می‌آید و به همین علت، سرعت اصلاحات بسیار کند می‌شود.

شاهد جلسات متعدد مدیران و فعالان بازار سرمایه با سیاست گذاران ارشد کشور بوده‌ام، مدیران و فعالان بازار سرمایه معمولاً در مذاکرات دست پایین را می‌گیرند بخاطر اینکه علیرغم تمام تلاش‌ها، بازار سرمایه هنوز در اقتصاد کشور جایگاه و اهمیت درستی پیدا نکرده است. سواد مالی جامعه نیز پایین است چیزی که بنظرم نیاز جدی و مبرم وجود دارد که هم وزرات آموزش و پرورش هم وزارت علوم روی آن کار کنند تا سطح سواد مالی و اقتصادی‌مان در جامعه افزایش یابد، آشنایی مردم عمدتاً محدود و به برخی از ابزارهای قدیمی بانکی است و شاید حتی بیمه هم به همین دلیل در کشور توسعه پیدا نکرده است و بخشی از این مسائل به ریزساختارهای بازار برمی‌گردد این همان بخشی است که ما باید از فعالان و مدیران بازار طلب کنیم که این بخش را کمی جلوتر از سایر بخش‌ها توسعه دهند و خود به نوعی موتور پیشران برای توسعه شوند.

- در حال حاضر یک سری شرکت‌ها هستند که یارانه می‌گیرند محصولات خود را صادر می‌کنند اما ارز ناشی از صادرات به کشور برنمی‌گردد چند ماه پیش رئیس بانک مرکزی گفت که صادرکننده‌ها گلایه دارد، چرا که ۷۵ درصد از ارزهای حاصل از صادرات به‌کشور برنگشته است، در آخرین اظهارات اعلام شد که ۴۰ درصد از ارز ناشی از صادرات هنوز به کشور بازنگشته است. از طرفی صادرکننده‌ها می‌گویند که ما به این ارزها نیاز داریم چرا که می‌توانیم آن را در بازار آزاد بفروشیم و سودمان افزایش یابد یا اینکه با آن ارز مواد اولیه وارد کنیم، این روزها بحث پیمان سپاری ارزی به یک تیغ دو لبه تبدیل شده، از یک طرف بازار ارز در تب کمبود اسکناس می‌سوزد از سویی ارز حاصل از صادرات به کشور باز نمی‌گردد و صادرکننده‌ها تمایلی هم به بازگرداندن ارز ندارند. به نظر شما این موضوع را چگونه باید حل کرد؟

اولاً نظر خود را به عنوان یک پژوهشگر بگویم من با هرگونه واگذاری ارز با قیمت متفاوت از بازار مخالف هستم و فکر می‌کنم سیاست واگذاری ارز ارزان یا ارز رانتی عملاً حتی در کنترل تورم نیز موفق نبوده است. تعداد بسیار کمی از کالاهایی که در گروه کالاهایی بودند که ارز ارزان به آن‌ها تخصیص پیدا می‌کرد، تورم شأن متناسب با تورم بقیه موارد در کشور رشد نکرد، بخش بزرگی از آن کالاها امروز متورم هستند و چه بسا حتی متورم‌تر از گروه‌های دیگر کالایی. بنابراین قبل از هر چیزی بگویم من جزو آن دسته از آدم‌هایی هستم که فکر می‌کنم بهتر است که ارز تک نرخی شود و قیمت ارز به بازار واگذار شود و فکر می‌کنم حتی اگر اثرات نامطلوب اقتصادی داشته باشد این اثر یک بار در اقتصاد رخ می‌دهد و به همراه خود اثرات نامطلوب تخصیص رانت ارزی را به وجود نمی‌آورد چرا که رانت ارزی اثرات بسیار زیادی در ایجاد فساد و عدم شفافیت دارد و معمولاً اندازه گیری اثر آن مشکل است.

اما مسئله دوم اینکه بین دولت و صادرکنندگان در مورد بازگرداندن ارزهای حاصل از صادرات به کشور چالش وجود داشته که من فکر می‌کنم بخشی از ارزهایی که از کشور خارج شده دیگر به کشور برنمی‌گردد و این‌ها همه آسیب‌های آن نوع از سیاست‌گذاری برای تخصیص ارز ارزان است که اجبار می‌کرد به اینکه حتماً باید در فلان سامانه و به قیمتی که ما می‌گوئیم ارز را بگیرید. وقتی این آسیب‌ها دیده می‌شود به این نتیجه می‌رسیم که به نفعمان است که برخی از عواقب قیمتی تخصیص ارز با قیمت تک نرخی را بپذیریم تا از این آسیب‌ها در امان باشیم. بعد طبیعتاً دولت هم کمی عقب نشینی کرد و به صادرکننده‌ها گفت که شما می‌توانید ارز را صرف واردات کنید و بخشی را می‌توانید به شکل اسکناس تحویل دهید.

همین باعث شد که تعداد و مقدار بیشتری ارز به کشور بازگردد و صادرکنندگان تصمیم بگیرند که ارز را به کشور برگردانند. اما مساله این است که تا زمانی که ما ارز را با قیمت‌های مختلف و خارج از قواعد عرضه و تقاضا به یک عده می‌دهیم و انتظار داریم آن آدم‌ها رفتار غیر عقلایی اقتصادی کنند این عدم تعادل در بازار ارز کشور وجود دارد و حداکثر بتوانیم با برخی از سیاست‌های بخشنامه‌ای تا حدی آنها را کم کنیم.

_ پس به طور خلاصه انتظارات خود را درست کنیم و ارز هم تک نرخی کنیم؟!

این نظر من است؛ حتماً آن طرف نیز نظرات متفاوتی وجود دارد. فقط توجه سیاست‌گذاران را به این موضوع جلب می‌کنم که بسیاری از شرکت‌ها و نهادهای قدرت از نوع تخصیص ارز رانتی در کشور منفعت‌های بسیار بزرگ می‌برند. باید حواس سیاست‌گذار باشد که تصمیم سازی توسط گزارش‌های آن گروه‌ها صورت نگیرد، چون آنها بعضاً هزاران میلیارد تومان از این شیوه تخصیص ارز سود می‌برند. امیدوارم گزارش‌هایی که آن‌ها تهیه می‌کنند روی این تصمیم‌سازی‌ها تأثیر نگذارد. من فکر می‌کنم که اگر این سیاست خوب بود ۱۹۵ کشور دیگر نیز از آن استفاده می‌کردند. ما گمان نکنیم که ما روش خوبی داریم که آن‌ها استفاده نمی‌کنند.

- درباره شفافیت که صحبت می‌کنیم بعضی‌ها می‌گویند که شفافیت خوب است اما برای همسایه! بعضی‌ها معتقدند که این ادبیات را سازمان بورس نیز دارد، چرا که می‌خواهد همه شرکت‌های بورسی، صورت‌های مالی، مقدار تولید و فروش ماهانه خودشان را افشا کنند، اما خودش صورت‌های مالی خودش را افشا نکند، نه تنها سازمان بورس، بیمه مرکزی و بانک مرکزی و در کل نهادهای ناظر نیز اینگونه هستند. بسیاری معتقدند اگر این نهادهای ناظر از جمله سازمان بورس به شفافیت اعتقاد دارند باید از خود شروع کرده و صورت‌های مالی شأن را افشا کنند. نظرتان درباره این مورد چیست؟

اجازه دهید من از دید پژوهشگر به این موضوع پاسخ دهم. از دید پژوهشی و قبل از اینکه عضو شورای عالی بورس شوم نیز در این مورد مطلب نوشتم تا نظرم را بیان کنم. به نظر من سازمان بورس و اوراق بهادار مطلوب‌تر است که صورت‌های مالی خود را منتشر کند و طبیعتاً منظور من علاوه بر سازمان بورس تمام نهادهای ناظر هم است.

به ویژه در مورد سازمان بورس من تردیدی ندارم که صورت‌های مالی صاف‌تر و سالم‌تری تقریباً از همه بخش‌های دیگر حاکمیت و دولت دارد، بنابراین به همین دلیل نیز فکر می‌کنم انتشار این صورت‌های مالی به بهبود جایگاه سازمان بورس اوراق بهادار به عنوان نهاد ناظر بازار سرمایه در اقتصاد ایران کمک می‌کند. به همین دلیل نظر شخصی من این است که بهتر است سازمان بورس صورت‌های مالی خود را افشا کند. اما طبیعتاً موضوع در جلسه شورای عالی بورس به بحث گذاشته می‌شود و یک تصمیم جمعی از آن جلسه خارج خواهد شد، که ما هم همان تصمیم جمعی را اعلام می‌کنیم و مورد بحث قرار می‌دهیم.

در مورد صورت‌های مالی، پیش از این، بنده هم جزو شورا نبودم و در جریان مذاکراتی که پیش از این در این مورد صورت گرفته نیز قرار نگرفته‌ام، صورت‌های مالی امسال نیز هنوز در شورای عالی مطرح نشده است، ولی به همین دلیل که عرض کردم فکر می‌کنم و عمیقاً اعتقاد دارم که سازمان بورس خیلی سالم‌تر از همه نهادهای دولتی و حاکمیتی است، نمی‌گویم بیشتر چون نمی‌توانم بگویم که همه را مطالعه کردم و به نظرم افشای صورت‌های مالی حتماً به ارتقای جایگاهش کمک می‌کند.

- بازار سرمایه و مسئولیت اجتماعی یکی از موضوعات مهمی است که در راستای فرهنگ سازی سرمایه گذاری هم که شده باید به آن پرداخت چند وقت پیش دیدیم که تئاتری با مفهوم مالی برگزار کردید. در راستای مسئولیت اجتماعی و فرهنگ سازی سرمایه گذاری چه کارهای دیگری می‌شود انجام داد. به نظر شما هنر و بازار سرمایه چگونه می‌تواند در کنار هم قرار گیرند و به مسئولیت اجتماعی و فرهنگ سازی کمک کند؟

همه ما اذعان داریم که یکی از مشکلات عدم توسعه یافتگی بازار سرمایه سواد مالی پایین مردم و نبودن فرهنگ سرمایه گذاری است، این موضوع به چند دهه آموزش برمی‌گردد از جمله آموزش‌های عمومی که از طریق نهادهایی مانند صدا و سیما صورت می‌گیرد، هم آموزش‌های اختصاصی و آموزش و پرورش. آموزش و پرورش ما هیچ برنامه‌ای برای ارتقا سطح سواد مالی و اقتصادی دانش آموزان نداشته است و سال‌های سال سازمان صدا و سیما به عنوان بزرگترین سازمان آموزشی-اجتماعی-فرهنگی کشور عمدتاً به تبلیغ بانک‌ها پرداخته است، به ویژه در دورانی که بانک‌ها شرکت دولتی محسوب می‌شدند و برای تبلیغات آن‌ها از بودجه شرکت‌های دولتی استفاده می‌شد. از لحاظ ارزش روز اگر حساب کنیم، فک کنم یک هزارم پولی که صرف تبلیغات شبکه پولی شده است، صرف تبلیغ بازار سرمایه نشده است.

طبیعتاً سازمان بورس و شرکت بورس با بودجه‌های محدود خودشان گاهی یک کلیپ کوچک یا انیمیشن یک دقیقه‌ای ساخته‌اند که آن هم آیا بتوانند آن را در ساعات خوب سازمان صدا و سیما و پخش کنند یا خیر؟ ولی شما می‌دانید که در حوزه پولی چه تبلیغات گسترده‌ای صورت گرفته است. برای همین ما فکر کردیم که احتمالاً باید در حوزه فرهنگ سازی کارهای زیادی کنیم. در حد توانِ کانون نهادهای سرمایه گذاری نبود که به سراغ یک فیلم سینمایی برویم ولی فکر کردم از طریق تئاتر در فرهنگ سازی اثر بگذاریم، کما اینکه سعی می‌کنیم در حوزه‌های آموزش هم کارهای جدی انجام دهیم. کارهای خوبی نیز در سازمان بورس انجام شده است، موضوع مسابقات معاملاتی، که هم در حوزه معاملات الگوریتمی و هم در حوزه معاملات اوراق بهادار در حال انجام است، به نظر من کار خوبی است که سازمان بورس انجام داده است.

کار نیاز به یک حرکت بسیار گسترده‌تری دارد، من فکر می‌کنم که به طور جدی وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم باید برنامه ارتقای سواد مالی و اقتصادی را در برنامه‌های خود بگذارند، ما نیز در دومین شماره سندی که کانون نهادهای سرمایه گذاری در راستای سیاستگذاری و سرمایه گذاری، منتشر می‌کند، به موضوع لزوم ارتقا سواد مالی و لزوم همکاری سازمان بورس و اوراق بهادار، بانک مرکزی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت اقتصاد و دارایی، وزارت علوم، اتاق‌های بازرگانی و اتاق تعاون، کانون نهادهای سرمایه گذاری و کانون کارگزاران، برای تدوین مکتوباتی برای ارتقای سواد مالی و اقتصادی و همینطور تهیه مالتی مدیاهایی برای این موضوع پرداختیم و فکر می‌کنم که نیاز به یک حرکت بسیار گسترده وجود دارد. مادامی که سطح سواد مالی و اقتصادی جامعه پایین است، توسعه بازار سرمایه و بیمه دشوار خواهد بود. حتی راه اندازی ابزارهای جدید شبکه پولی دشوار خواهد بود و طبیعتاً یک آسیب خیلی بزرگ‌تری نیز وجود دارد.

وقتی سواد مالی اقتصادی مردم پایین است، سیاست‌های پوپولیستی به راحتی در جامعه طرفدار پیدا می‌کنند و سیاست‌گذاران پوپولیست به راحتی در جامعه حاکم می‌شوند و ممکن است آسیب‌های آن تا چند نسل ادامه کند و این را در بعضی از مباحثی که در سال‌های اخیر در مطبوعات مطرح شده بود، مشاهده می‌کنید.

- پیش از این دبیر سابق کانون نهادهای سرمایه‌گذاری عنوان کرده بود که "کانون مذاکراتی کرده که آزمون CFA (تحلیلگر خبره مالی) در ایران برگزار شود". این موضوع هنوز محقق نشده است فکر می‌کنید با وضع اقتصاد کشور و بخاطر بحث برجام شرایط خاص سیاسی هنوز احتمالش هست که آزمون CFA در ایران برگزار شود؟ کانون نهادهای سرمایه گذاری در این زمینه چه کارهایی می‌تواند انجام دهد؟ از طرفی بسیاری از سوالات آزمون‌های بازار سرمایه ایران بعد از سال‌ها برگزاری هنوز ترجمه ناقصی از آزمون CFA است. به نظر شما چه باید کرد که این آزمون‌ها از لحاظ محتوایی وضعیت بهتری داشته باشند و صرفاً یک ترجمه ناقص نباشد؟

تلاش‌های زیادی شدد تا آزمون‌های CIIA (آزمون تحلیلگری بین المللی) در ایران برگزار شود که به دلیل مسائل مختلفی ازجمله پرداخت‌های بانکی و تحریم‌ها این آزمون فقط سه دوره در ایران برگزار شد. نمی‌دانم از اول نیز به سمت آزمون‌های CFA رفتند یا نه اما چون مرکز آزمون‌های CFA در آمریکا است حدس می‌زدیم که نتوانیم توافقات نهایی را انجام دهیم. آزمون‌های CFA عملاً در سطح آموزش در برخی از مؤسسات آموزشی در کشور باقی ماند و به برگزاری آزمون‌ها نرسید. برای اینکه موضوع قطع نشود من ادامه‌ی ماجرای CIIA را توضیح می‌دهم، من که به کانون نهادهای سرمایه گذاری آمدم، عضویت ایران در ACIIA معلق شده بود و ما تلاش کردیم که مجدداً این عضویت را در مجمع عمومی سال گذشته ACIIA به جریان بیندازیم، آن سال به صورت ویدئو کنفرانس در آن مجمع حضور داشتم و ظرفیت‌ها و توانمندی‌های بازار سرمایه ایران و کانون نهادهای سرمایه گذاری را پرزنت کردم و امیدوارم اگر مشکلات حقوقی ناشی از تحریم‌ها مشکل ایجاد نکنند، مجدداً عضویت ما برقرار خواهد شد. قول گرفتیم بتونیم آزمون CIIA را که از معتبرترین آزمون‌ها حرفه‌ای مالی و سرمایه‌گذاری در دنیا هست را در ایران برگزار کنیم.

اما طبیعتاً همه این توانایی را ندارند که در آزمون‌های بین‌المللی شرکت کنند به ویژه با قیمت‌های امروز دلار آزمون‌هایی مثل CFA آزمون‌های گران قیمتی به حساب می‌آیند. این نیاز وجود دارد که این آزمون در سطح ملی برگزار شود تا هم نیازهای متنوع نهادهای داخل کشور را تأمین کند و هم این امکان برای طیف‌های گسترده‌تری وجود داشته باشد، سابقه حرفه‌ای درستی داشته باشند تا بتوانند در بازار کار کنند.

نیاز داریم آزمون‌های در سطح ملی برگزار کنیم، کارگروه‌هایی در سازمان برای بررسی این آزمون وجود دارد. البته از لحاظ شیوه برگزاری در سالیان گذشته بهبود بسیار زیادی حاصل شده است. در عمل مجبور نیستیم زمان طولانی در صف برای شرکت در این آزمون‌ها و دریافت مدرک حرفه‌ای آن بمانیم. اما طبیعتاً این معضل جدی درباره کیفیت بعضی از آزمون‌ها وجود دارد. البته ما تلاش می‌کنیم در آن کارگروه، همه موارد را بشنویم و تغییرات خاصی دهیم. قرار بر این بوده است که مخزنی از سوالات ایجاد شود که آرام آرام هر سال که برگزار شده، این اتفاق افتاده است، تا بتوانیم هر ساله آن‌ها را با استانداردهای بالاتری برگزار کنیم.

- برخی از مشکلاتی که در این آزمون‌ها وجود دارد، مربوط به آن است که تعداد کسانی که می‌خواهند در برخی سطوح در آزمون شرکت کنند بسیار کم است و باید زمان زیادی صبر کنند تا به برگزاری آزمون برسند. باید ببینیم که برای هر کدام، بازار واقعاً به این مقدار سطح نیاز دارد؟

طبیعتاً ایراداتی هم وجود دارد. من فکر می‌کنم حداقل دوستانی که من در آن کارگروه می‌شناسم همه از اشخاص باسواد و حرف گوش کن هستند. به این معنی که حرف درست را گوش و عمل می‌کند. این حوزه، حوزه‌ای است که حساسیت‌های سیاستگذاری روی آن وجود ندارد، بنابراین اگر انتقادی مطرح شود می‌توانیم آن‌ها را برطرف کنیم. درباره اینکه سوال‌ها ترجمه است من اساساً این مسئله را ایراد بزرگی نمی‌دانم.

_ مشکل ترجمه بودن نیست بلکه مشکل ترجمه ناقص بودن تعدادی از سوالات است.

بله اینکه باید ترجمه قوی باشد را می‌فهمم ولی درباره اینکه خود سوال ترجمه است مشکل زیادی ندارد. طبیعتاً سوال‌ها باید بر اساس بازار سرمایه ایران نوشته شود و برخی از سوالات مرتبط با بازار سرمایه ما باشد، اما از دید من اشکالی ندارد که سوالات عمومی که در حوزه‌های علوم‌های پایه ترجمه باشد البته به شرطی که کیفیت ترجمه خوب باشد. هم در رساندن محتوای موضوع و هم در سلیس بودن نثر فارسی آن. این مسئولیت سازمان بورس و اوراق بهادار است که برگزارکننده این آزمون است.

- در سال‌ها و ماه‌های گذشته شاهد رونمایی از ابزارهای جدیدی مالی در بورس کالا بودیم اما در برخی از زمان‌ها شاهد روند عکس هم بودیم. مثلاً سال گذشته با نوسان‌هایی که در بازار ارز و طلا رخ داد بازار سکه آتی بورس کالا زیر سوال رفت و با اینکه برای تشکیل این بازار مدت‌ها تلاش شده بود به راحتی تعطیل شد. از طرفی در این بین برخی منافع دارند که کالاهای مختلف از جمله سکه در بازارهای شفاف‌تر عرضه نشود و این افراد بعضاً تریبون هم دارند. البته امکان دارد عده‌ای در طرف مقابل هم منافع داشته باشند. نظر شما درباره این موضوع چیست و آیا درست می‌داند که ابزارهای مختلف با اینکه برای به وجود آمدنشان زمان زیادی گذاشته شده به دلایل مختلف به تعطیلی کشیده شوند؟

بخشی از اتفاقاتی که می‌افتد ناشی از همان مسئله‌ای است که خدمت شما عرض کردم، ذهن سیاست‌گذاران کشور، بازار سرمایه و ساز و کار آن را به خوبی نمی‌شناسد و ضمناً تصمیم‌سازان برخی از تصمیم‌های کلیدی در کشور همان کسانی هستند که منافع بسیار زیادی از عدم شفافیت و توزیع رانت‌ها دارند. در مورد ماجرای سکه می‌دانید که هم مسئولان سازمان بورس و هم مدیران بورس کالا تلاش بسیار زیادی کردند. ما نیز به عنوان پژوهشگری که در این حوزه کار می‌کردیم گفتیم که اشتباه است که فکر می‌کنید بازار آتی، بازار نقد را هدایت می‌کند ولی به نظر رسید که زور منافع قدرت بیشتر بود و فضای اقتصادی کشور نیز در تنش قرار گرفته بود و سیاست‌گذار برای رهایی از این تنش به هر دری می‌زد.

به عنوان کسی که خواستار توسعه بازار سرمایه در کشور هستیم، فکر می‌کنم که حتماً نیاز بسیار جدی به توسعه ساز و کارهای بازار داریم در مورد همه کالاهایی که امکان نوعی استانداردسازی وجود دارند و مشکلات تسویه را می‌توانیم حل کنیم، بهتر است که در بورس‌ها معامله شوند، سامانه‌هایی که در بورس توسعه پیدا کرده هم از لحاظ ارائه اطلاعات و هم از لحاظ جمع‌آوری اطلاعات به شدت می‌تواند در سیاست‌های آتی سیاست‌گذاران کمک کند. فراموش نکنیم که با برخی از این ابزارها مخالف‌های بسیار زیادی می‌شد مثل گواهی سکه، صندوق‌های سرمایه گذاری که الان جا افتادند و به اقتصاد کشور کمک می‌کنند و نرخ شأن نیز نرخ مرجع است، از جمله کارهایی که کانون نهادهای سرمایه گذاری انجام داده این است که تلاش کرده‌ایم موضوع ارز را در بازار سرمایه ببریم، متأسفانه هنوز نتوانستیم سیاست‌گذاران ارشد را توجیه کنیم. آن‌ها چند دغدغه دارند که یک بخش آن به دلیل گزارش‌هایی اشتباهی است که به آن‌ها می‌رسد، یک بخش به دلیل این است که برخی فکر می‌کنند اگر فرآیند قیمت گذاری به بازار سرمایه بیاید پس قدرت آن‌ها چه می‌شود و یک بخش منافع شأن را از دست می‌دهند.

یک بخش دیگر ناشی از مجموعه تنشی است که وجود دارد، چرا که تصور می‌کنند اگر ارز به بازار سرمایه آمد و یکباره دو برابر شد، ممکن است فکر کنند به دلیل این اقدام‌ها (ورود معاملات ارز به بازار سرمایه) بوده است، پس آن کار را انجام نمی‌دهند، یعنی ترسی که در سیاست‌گذار به دلیل نوسانات اقتصادی وجود دارد منجر به تعویق بسیاری از تصمیمات صحیح می‌شود. متأسفانه ما این جمله را بسیار می‌شنویم که «الان فلان ابزار را راه اندازی نکنید، چرا که شرایط متلاطم است و امکان دارد تلاطم را زیاد کند» یا اینکه «این ابزار را راه نیندازید، الان که شرایط آرام است دوباره تنش ایجاد نشود» به نظرم برای راه اندازی برخی از این ابزار، ما نیاز به یک دوره طولانی ثبات داریم تا سیاست‌گذار آرامش داشته داشته باشد که راه اندازی ابزار آسیبی به آن نمی‌رساند.

- رئیس فعلی بانک مرکزی سابقا که ریاست بیمه مرکزی را بر عهده داشت بارها اعلام کرده بود که "بازارهای مالی باید باهم متحد باشند و در این راستا باید کمیته ثبات بازارهای مالی را تشکیل دهیم" آن قدر این موضوع برای ایشان مهم بود که در تمام کنفرانس‌های خبری از آن یاد می‌کردند بطوری‌که وقتی آقای سلیمانی به ریاست بیمه مرکزی رسیدند، جزو اولین برنامه‌هایی که اعلام کردند این بود که باید کمیته ثبات بازار سرمایه تشکیل دهیم. در گذشته آقای همتی اعلام کردند که با آقای شاپور محمدی (رئیس سازمان بورس) و آقای سیف (رئیس وقت بانک مرکزی) صحبت‌هایی در این زمینه کردند، که چنین کمیته‌ای تشکیل شود، به نظر شما اهمیت این موضوع چقدر است و آیا واقعاً مسئولان بیمه و بانک مرکزی و سازمان بورس، تصمیم جدی برای تشکیل کمیته ثبات بازار مالی دارند؟ به خصوص اینکه هم‌اکنون شخصی در رأس بانک مرکزی است که زمانی صحبت از این طرح می‌کرد.

اولاً اگر قرار باشد که این کار انجام شود حضور رئیس کل بانک مرکزی که سابقه‌ای هم در بازار سرمایه و هم در بیمه دارد، می‌تواند کمک کننده باشد، اما به هر حال ایشان در دوره‌ای ریاست کل بانک مرکزی را بر عهده گرفت که تنش به شدت زیادی در بازار ارزی و به تبع آن در حوزه سیاست کشور وجود داشته است. این موضوع در حال تبدیل به یک پدیده اجتماعی بسیار جدی بود. به نظر من طبیعتاً اولویت اول ایشان آرام‌بخشی مجموعه بازار ارز کشور بود و می‌توان انتظار داشت که احتمالاً موضوع تشکیل چنین کمیته‌ای از اولویت اول ایشان خارج شده بود، اما فکر می‌کنم که فرصت مناسبی برای تشکیل چنین کمیته‌ای وجود دارد و هماهنگی این سه بازار به ویژه در حوزه سیاست گذاری مهم است، چرا که معتقدم که نهادهای ناظر نباید به طور جدی وارد حوزه‌های اجرایی شوند و به طور مشخص عمده کار این نهادها در حوزه سیاستگذاری است.

البته ما پیشنهاد کردیم که در شورای پول و اعتبار، یک عضو از بازار سرمایه هم وجود داشته باشد. می‌دانیم که در قانون جدید شورایی برای سیاستگذاری، شبیه به شورای پول و اعتبار وجود دارد. یکی از اشکالات شورای پول و اعتبار این بود که اساساً نماینده‌ای از بازار سرمایه در آن وجود نداشت و همچنان در پیش نویسی که در مجلس مطرح است متأسفانه عضوی از بازار سرمایه به ویژه با انتخاب فعالان بازار و نه با انتخاب دولت باشد وجود ندارد، فکر می‌کنم الان که آقای دکتر همتی آنجا هستند، فرصت بسیار خوبی است برای اینکه چنین کمیته‌ای تشکیل شود و هم آن‌ها در بالاترین سطح سیاست‌گذاری هر کدام از بازارها حضور داشته باشند.

اکنون ریاست کل بانک مرکزی را به عنوان عضوی از شورای عالی بورس داریم، ولی نماینده‌ای از بازار سرمایه در شورای پول و اعتبار وجود ندارد. در مورد بیمه، وضعیت بدتر نیز هست و چرا که بازار بیمه نه نماینده‌ای در شورای عالی بورس و نه نماینده‌ای در شورای پول و اعتبار دارد. به نظر من نیاز بسیار جدی وجود دارد که حداقل در حوزه سیاستگذاری این بازارها به شدت هم راستا شوند، به ویژه در فاز توسعه بازار سرمایه گذاری و بیمه، بازار پول خود را رقیب حس نکند، چرا که واقعاً بازارهای ما در حال حاضر نیاز به توسعه در همه بخش‌ها دارند تا بازار متوازن شود.

- چند وقت پیش، نفت خام سبک، سنگین و میعانات گازی در بورس عرضه شد، نفت خام سبک ده بار، نفت خام سنگین یک بار، و میعانات گازی پنج بار عرضه شده است (تا لحظه انجام این گفت و گو) تقریباً هیچ عرضه‌ای نبود که کل آن به فروش برسد، بسیاری از عرضه‌ها نیز کلاً به فروش نرفته است، به نظر شما این اتفاق، اتفاق خوبی است که نفت در بازار عرضه می‌شود و باید آن را به خیر بگیریم یا اینکه حالا که به فروش نمی‌رسد به کار نمی‌آید و باید از عرضه آن صرف نظر کنیم؟

اولاً عرضه نفت درست در زمانی اتفاق افتاد که کشور دچار تحریم‌های بسیار جدی شده بود و عملاً از عرضه نفت در آن روزهای بازار، این برداشت در بسیاری از مطبوعات شد که ایران چون نمی‌تواند نفت خود را بفروشد آن را در بورس عرضه می‌کند. در صورتی که آن حجم عرضه در بورس بسیار اندکی بود و اتفاقاً همان حجم نشان دهنده این بود که ما در مراحل آزمایشی ورود محصولات نفتی به بورس بودیم و فکر می‌کنم دکتر علی حسینی مدیرعامل بورس انرژی چندین بار راجع به این موضوع مصاحبه کردند و ماجرا را توضیح دادند.

طبیعتاً بازار نفت، نقایص خاص خود را دارد، بازاری است با یک عرضه کننده (شرکت ملی نفت ایران)، با تقاضاکننده‌های ی که احتمالاً شرایط بسیار سختی خواهند داشت و محدود هستند و ممکن است که آن عرضه کننده به هر توافقی متمایل نباشد، در حالی که سهم آن عرضه سهم بسیار اندکی از کل فروش نفت کشور خواهد بود و حمل و نقل کالای خریداری شده توسط شرکت خریدار نیز کاملاً در ابهامات بسیار قرار دارد و طبیعتاً این معامله سخت جوش خواهد خورد، اما وظیفه بازار سرمایه اساساً جوش دادن این معامله به معنای ساز و کارهایش نیست بلکه وظیفه بازار سرمایه فراهم کردن زیرساختی است که این معامله بتوانند در آن انجام شود فکر می‌کنم که بورس انرژی این کار را خوب انجام داده است، در این مورد خاص نمی‌توانم بگویم که عدم انجام معامله عدم موفقیت ماست بلکه به عدم موفقیت سیاستگذاری برای توجیه عرضه کننده و اینکه با شرایط درستی که موضوع عرضه شود. بازار سرمایه باید ساختار و ساز و کارهای تسویه را فراهم می‌کرد که این کار را به خوبی انجام داده است.

قسمتی از ویدئو این گفت و گو را در ادامه می‌بینید:

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/webm

انتهای پیام

  • شنبه/ ۲۲ تیر ۱۳۹۸ / ۱۱:۴۷
  • دسته‌بندی: اقتصاد کلان
  • کد خبر: 98042211138
  • خبرنگار : 71093

برچسب‌ها