دشمنان دموکراسی در کمین موج جدید بهار عربی

"موج اعتراضات مسالمت‌آمیز مردمی که از اواخر ۲۰۱۰ و ابتدای ۲۰۱۱ چند کشور عربی را دربرگرفت می‌توانست اگر مداخله‌های خارجی نبود به فرجام مورد دلخواه معترضان برسد اما وقتی پای کشورهای دیگر به میان آمد اعتراض‌ها دیگر در حریم داخلی آن کشورها باقی نماند و از مرزها فراتر رفت؛ اعتراضاتی که شاید ابتدای امر شعله‌هایی کوچک بودند اما یکباره تبدیل به آتشی ‌شدند که خشک و تر را با هم ‌سوزاندند. در حقیقت عامل گسترش شعله این اعتراضات تعارض ایدئولوژیکی کشورها و ترس‌ مداخله‌گران بود که نگذاشت مسیر انقلاب‌های عربی در جهت درست طی شود و تا امروز نیز پیامدهای آن دامن این کشورها را رها نکرده است."

به گزارش خبرنگار ایسنا، اما آتش افروزان این درگیری‌های داخلی چه کسانی هستند؟ مسلماً قدرت‌هایی که مقاصدی را در پس پرده دارند؛ قدرت‌هایی غریبه با دموکراسی که نگران مسند قدرت خودشان هستند؛ از این رو آنها در کمین دموکراسی‌خواهان نشسته‌اند. اولین خیزش مردمی از کشور تونس شروع شد و اعتراض‌ها به فساد گسترده، وضعیت بد اقتصادی و معیشتی و نیز نبود فضای سیاسی باز و انتخابات دموکراتیک بود؛ خیزشی مسالمت آمیز که ابتدا به سقوط نظام زین العابدین بن علی، دیکتاتور تونس منجر شد و بعد در یک حرکت دومینویی به مصر، لیبی و یمن رسید اما مردمان این کشورها به رغم گذشت چندین سال و سرنگون شدن دیکتاتورها هنوز به نظام دموکراتیکی که روزی به امید تشکیل آن پا به خیابان‌ها گذاشتند، دست نیافته‌اند. در واقع باید علت را آن سوی مرزهای این کشورها یا در میان عناصر وابسته به بیگانگان یافت.

زمانی که پای کشورهای دیگر و منافع آنها در میان باشد کشورهای شاهد گذار نمی‌توانند به دموکراسی که مردمش برایش می‌جنگند، دست یابند. مصر، امارات و عربستان که خود با دموکراسی غریبه هستند و همواره هر صدای دموکراسی خواهی را که در کشورهایشان بلند می‌شود در دم خفه می‌کنند و اکثر مخالفان و فعالان مدنی و حقوق بشری را با سرنوشت اعدام و حبس روبه‌رو می‌سازند، از وضعیت نابسامان کشورهای شاهد اعتراضات سوءاستفاده کرده و روی موج اعتراضات سوار شدند و آن را به هر سمتی که خواستند، بردند.

با یک گذشته نگری به تحولات کشورهای شاهد گذار و اعتراضات مردمی درمی‌یابیم عربستان و امارات و به دستور آن دو مصر صحنه‌گردان‌های رویدادهای این کشورها هستند. آنها با پول و کمک‌های تسلیحاتی و اجیر کردن مزدورانی بر تحولات میدانی این کشورها تاثیر می‌گذارند تا تفکر یا ایدئولوژی در تعارض با دیدگاه و ایدئولوژی خود را از بین ببرند، در این میان آنچه برایشان اهمیت ندارد خواست مردم و پیام آزادیخواهی و فریادهای دموکراسی خواهانه آنهاست. این کشورها فقط حکومت با مشت آهنین را مطلوب می‌دانند و تجربه دموکراسی را رد می‌کنند و همه چیز را در اطاعت بی‌چون و چرای مردم خود در میان سکوت مدعیان جهانی حقوق بشر می‌بینند، چون دریافته‌اند شیرینی پول‌هایشان آنقدر به قدرت‌های جهانی مزه کرده که صدایشان با دیدن جنگ‌های نیابتی که در کشورهای دیگر راه می‌اندازند تا اهداف انقلاب‌ها را به انحراف بکشانند، درنمی‌آید. مصداق این واقعیت جنگ خونبار یمن است که تاکنون ده‌ها هزار کشته برجای گذاشته و تبدیل به بزرگترین فاجعه انسانی حال حاضر جهان شده است.

این کشورها با تزریق پول و سلاح به نظامیان کشورهای شاهد گذار، چه قبلاً در یمن، مصر، سوریه و در نمونه‌های جدیدتر نظیر الجزایر، لیبی و سودان قدرت مانور خود را بیشتر می‌کنند. از این رو است که نظامیان سودان که علیه عمر البشیر کودتا کردند به محض به دست گرفتن قدرت و تشکیل شورای نظامی به صراحت اعلام کردند که به حضور نظامی سودان در جنگ یمن ادامه می‌دهند و در ائتلاف سعودی - اماراتی می‌مانند و به دلیل جیره‌خوار بودن و برخورداری از حمایت مالی عربستان و امارات طبق خواسته‌های آنها عمل می‌کنند. به این دلایل است که وضعیت چندان با وضعیت حکومتداری زمان دیکتاتورها تفاوتی نمی‌کند. عمر البشیر که ۳۰ سال حکومت کرد به صورت مستمر در مسیر سرکوب معترضان و آزادیخواهان قدم برداشت. اکنون نیز معترضان با اینکه دیگر البشیر در راس قدرت نیست باز هم شاهد سرکوب از سوی نظامیان هستند.

الجزایر نیز وضعیتی مشابه سودان دارد؛ مردم این کشور نیز هر چند دیرهنگام اما به قطار انقلاب‌های بهار عربی پیوسته‌اند و به حکومت دو دهه عبدالعزیز بوتفلیقه پایان دادند اما همچنان افق روشنی برای ایجاد سیستمی دموکراتیک و برگزاری انتخابات دیده نمی‌شود. معترضان خواهان کناره‌گیری وابستگان نظام سابق هستند و با تاریخ انتخاباتی که از سوی رئیس‌جمهوری موقت تعیین شد مخالفت کردند و همچنان هر هفته جمعه تظاهرات برگزار می‌کنند و می‌گویند تا تحقق خواسته‌هایشان به تظاهرات ادامه می‌دهند.

اما نکته ظریف ماجرا تاریخچه نفوذ امارات در الجزایر است؛ زیرا عبدالعزیز بوتفلیقه مانند عمر البشیر روابط خوبی با اماراتی‌ها و عربستان داشت و زمانی اماراتی‌ها مشکل مالی او را حل کرده بودند و اکنون نیز القاید صالح، فرمانده ارتش الجزایر که قدرت را در دست دارد و حاکم دوفاکتوی این کشور محسوب می‌شود از بقایای نظام بوتفلیقه بوده و او نیز این روابط محکم با امارات را حفظ کرده است. اما مردم الجزایر که خوب خطر نقش امارات و تاثیرگذاری آن را دریافته‌اند از همان ابتدای اعتراضات‌شان شعارهایی در مخالفت با مداخله امارات و عربستان سر دادند چون نگران بر باد رفتن آرمان‌های انقلاب‌شان و تکرار سناریوی مصر در کشورشان هستند.

اوضاع لیبی که خیلی نابسامان‌تر از سودان و الجزایر است، نوعی دیگر مصداق نقش مخرب امارات، عربستان و نیز مصر است. حامیان ارتش خلیفه حفتر در شرق لیبی از چهارم آوریل عملیات بی‌امانی را علیه دولت مورد پذیرش جامعه جهانی شروع کرده‌اند. به نظر این جنگ بیشتر ماهیت ایدئولوژیکی دارد چرا که لیبی به صحنه درگیری ترکیه (حامی اخوان المسلمین) و امارات (دشمن اخوان المسلمین) بدل شده است. دولت و ارتش شرق لیبی از اخوان المسلمین بیزار بوده و از این رو با اماراتی‌ها و سعودی‌ها هم‌فکر هستند و می‌توانند وزنه خوبی برای اهداف و مقاصد امارات و عربستان باشند. به قدرت رسیدن دشمن سرسخت اخوانی‌ها در لیبی قاعده بازی در این کشور را به نفع امارات و عربستان و مصر تغییر خواهد داد و برای چپاول منابع نفتی این کشور دست‌شان را بازتر خواهد کرد بدون اینکه مخالفتی از سوی کسی وجود داشته باشد. از این رو شاهدیم امارات با کمک‌های تسلیحاتی نظامی و مالی و مزدورانی که از کشورهای آفریقایی اجیر کرده به کمک ارتش حفتر آمده تا وزنه جنگ به نفع ارتش شرق لیبی سنگینی کند اما تاکنون موفق نبوده و ما هر از گاهی گزارشی از منهدم شدن پهپادهای اماراتی توسط ارتش دولت وفاق را می‌شنویم. اخیراً با سقوط شهر استراتژیک غریان در جنوب طرابلس سلاح‌های ساخت آمریکا که امارات به ارتش حفتر داده بود رسوایی برای آمریکا و امارات را رقم زد به طوریکه نمایندگان کنگره آمریکا خواستار تحقیقات در این باره شدند. البته بعید نیست آمریکا خود حامی عملیات ارتش شرق باشد و در ظاهر خود را حامی دولت وفاق ملی جا می‌زند چراکه خبرگزاری بلومبرگ به نقل از منابع دیپلماتیک آمریکایی در گزارشی آورده است: "عبدالفتاح سیسی خود از ترامپ خواسته بود از حمله حفتر به طرابلس حمایت کند."

اما شاید جالب باشد به اظهارات اخیر عمر صحابو، سیاستمدار تونسی و یکی از موسسان حزب ندای تونس که یک حزب سکولار و لیبرال است و بعد از انقلاب تونس تشکیل شده اشاره‌ای داشته باشیم که نشان می‌دهد امارات برای تونس هم دندان تیز کرده است. او در مصاحبه‌ای با یکی از شبکه‌های داخلی کشورش زنگ خطر را به صدا درآورد و گفت: "امارات نگران تجربه دموکراسی در تونس است." به گفته این سیاستمدار، یک مسؤول اماراتی به او گفته، ابوظبی تجربه دموکراسی در تونس را بزرگترین مشکل خود می‌داند و نمی‌خواهد تجربه دموکراسی به تونس راه یابد. این اظهارات سیاستمدار تونسی تداعی کننده هشدارهای سابق کارشناسان و مقامات سیاسی تونس درباره خطرات مداخله امارات برای نابودی تجربه دموکراسی در این کشور خاستگاه بهار عربی است. در این رابطه سایت فرانسوی "موند افریک" سال ۲۰۱۸ به نقل از منابع دیپلماتیک غربی گزارش داده بود، لطفی براهم، وزیر کشور وقت تونس دیداری محرمانه با مدیر سازمان اطلاعات در جزیره جربه تونس داشت و با هم کودتا علیه قدرت در تونس را بررسی کرده بودند. از برآیند این گزارش پیداست که امارات نگران وضعیت تونس هم است به ویژه در این کشور اخوان المسلمین نیز پایگاهی دارد و اسلام‌گراها در ابتدای انقلاب نقش موثری داشتند.

اما فقط تجربه مداخله امارات و عربستان در مصر موفق بوده است زیرا بعد از سقوط حسنی مبارک، اخوان المسلمین که هر چند هدایت اعتراضات را به دست گرفت اما به دلیل تکروی‌هایی که داشت پایگاه مردمی و سیاسی قوی در این کشور نیافت و نتوانست به رغم پیروزی محمد مرسی، رئیس‌جمهوری مخلوع مصر در یک انتخابات دموکراتیک کشور را به ساحل امن برساند. شاهد بودیم بعد از روی کار آمدن اخوانی‌ها آتش اعتراضات نخوابید و باز ارتش وارد عمل شد. در مصر همواره قدرت در دست ارتش بوده و نظامیان در این کشور حکومت کرده‌اند و قدرت بالایی دارند و وقتی یک ائتلاف سیاسی قوی نباشد ارتش دوباره قدرت می‌گیرد. این به امارات و عربستان برای حمایت از کودتا کمک کرد و به این ترتیب عبدالفتاح سیسی به قدرت رسید و رئیس‌جمهوری مصر شد. در واقع عبدالفتاح سیسی تبدیل به دست نشانده آنها شده و هر سیاستی که آنها دنبال می‌کنند او نیز در پیش می‌گیرد و امنیت کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را خط قرمز می‌داند و در سال ۲۰۱۷ شاهد بودیم که با کشورهای دیگر به کمپین تحریم و محاصره قطر پیوست.

کشورهایی مثل عربستان و امارات که خود با دموکراسی، حقوق بشر و انتخابات دموکراتیک غریبه هستند چطور می‌توانند به دیگر کشورها که مردم آنها از حکومت‌های غیردموکرات و خودکامه ۲۰ و ۳۰ ساله به ستوه آمده‌اند، درس دموکراسی بدهند؟! در حقیقت آنچه این کشورها را وادار به مداخله می‌کند نگرانی برای مردم کشورهای سرخورده از نظام‌های دیکتاتوری نیست بلکه ترس‌شان از سرایت این اعتراضات به کشورهای خودشان است. این کشورها همچنین روی کار آمدن ایدئولوژی در تعارض با ایدئولوژی خود را خطری برای پایه‌های حکومت خودکامه‌شان می‌بینند. به همین خاطر این کشورها با حمایت مالی و تسلیحاتی از ارتش‌های کشورهای درگیر اعتراضات مردمی به اختلافات در این کشورها دامن می‌زنند و نظامیان را در مقابل غیرنظامیان قرار می‌دهند تا به این ترتیب طرح و نقشه خود را پیاده کنند. به این ترتیب نه تنها دیگر تضمینی برای موفقیت انقلاب‌های کشورهای عربی نیست بلکه آن انقلاب‌ها به ورطه نابودی کشیده خواهند شد و این انقلاب‌ها ثمری نخواهند داشت. در واقع کشورهای استبدادی منطقه تحمل روی کار آمدن قدرت‌های دموکرات در کشورهای عربی را ندارند چون ممکن است مردم کشورهای خودشان نیز بیدار شوند و دیگر نخواهند سرتعظیم در برابر اوامر آنها فرود بیاورند و پایه‌های حکومت آنها را متزلزل کنند.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۱۷ تیر ۱۳۹۸ / ۲۰:۱۴
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 98041708848
  • خبرنگار : 71145