یک معمار: بلوار کشاورز سکانس زیبایی در میدان ولی‌عصر است

می‌خواستند وسط «نقش جهان» ساختمان بسازند!

«در معماری معاصر ایران توجهی به نوع فضا و فضای عمومی نشد، بگذریم که در فضای اجتماعی مسائل اجتماعی نیز در نظر گرفته نمی‌شد. در گذشته اقلیم هر منطقه روی ساختمان سازی آن مؤثر بود ولی اکنون اگر به بندرعباس یا اهواز بروید می‌بینید که ساختمان‌ها فرقی با تهران ندارند. زمانی که این همه بی‌توجهی در مسائل عام وجود دارد، فضاهای زشت شهری به وجود خواهد آمد.»

بخشی از سخنان یک معمار درباره مشکلات معماری معاصر ایران.

آلودگی بصری شهری یکی از معضلاتی است که گریبان تهران و دیگر کلانشهرها را گرفته و حتی به شهرهای کوچک هم کشیده شده است. بخش عمده‌ای از این معضل به واسطه ساخته‌های معماری است؛ چراکه در بناهای شهری شاهد یک بی‌نظمی سرسام‌آور هستیم؛ بی‌نظمی که تقریباً از سال‌های پس از جنگ با فروش تراکم برای ساخت و ساز به وجود آمد. حال با بالاگرفتن این مشکل و دیده شدن آن در مناطق مختلف ایران به‌خصوص در تهران پای صحبت برخی از معماران نشسته‌ایم تا از ریشه‌های این مشکل و راهکارهای موجود برای حل آن آگاه شویم.

پول می‌دهند و هر چه می‌خواهند می‌سازند

این بار قرعه به نام محسن میردامادی افتاد که در ساخت پروژه‌های شهری زیادی نقش داشته، پای صحبت‌های او نشستیم تا ریشه این مشکل را از دیدگاه او بررسی کنیم.

این معمار به ایسنا می‌گوید: اوج آلودگی بصری شهری در ایران، متعلق به تهران است. مسئله آلودگی فضایی یا بصری شهری که در شهرهای ما دیده می‌شود، مولود چند نکته است؛ یکی از آنها بی‌نظمی است که به دلیل آگاه نبودن مسئولان شهرداری‌ها و یا صاحبان سرمایه که وارد حوزه ساخت و ساز می‌شوند، به وجود آمده است. از طرفی صاحب هر ساختمان بنا بر پولی که به شهرداری داده یا رابطه‌هایی که داشته هر مدل ساختمانی که خواسته ساخته است؛ چراکه هیچ ضابطه‌ای برای ساخت و ساز شهری وجود ندارد که تعیین کند هر ساختمان کجا، با چه مصالحی و چگونه ساخته شود؟

او بیان می‌کند که معماری ایرانی تابع چند عامل از جمله زمان است. با جلو رفتن تاریخ و تغییر هر دوره‌، مسائل مختلف نیز دست‌خوش تغییرات می‌شوند.

میردامادی در ادامه بحث بی‌نظمی هویت معماری امروز ایران را پیش می‌کشد و می‌گوید: اینکه برج بسازیم یا نسازیم، ساختمان‌هایمان بلند باشد یا کوتاه، هماهنگ یا متنوع، یک موضوع است. موضوع دیگر این است که به هر حال هویت ناشی از عوامل مختلف است. ما می‌بینیم که در معماری امروزه ایران اقلیم، تم شهر، هماهنگی مصالح در فضاها و سکانس‌های شهری رعایت نمی‌شود. گرچه که این موارد باید از ناحیه قانون‌گذار شهری یا عموم معماران، رعایت شود.

او در همین راستا بلوار کشاورز و خیابان ولی‌عصر (عج) را مثال می‌زند و اظهار می‌کند: بلوار کشاورز سکانس بسیار زیبایی است که در میدان ولی‌عصر وجود دارد. می‌توانستند چنین سکانس زیبایی را با یک طراحی منظم تبدیل به یک شاهکار کنند؛ به گونه‌ای که از لحاظ زیبایی و هویت فاقد آلودگی باشد. ولی می‌بینیم که این محل به‌خصوص زمانی که به میدان ولی‌عصر نزدیک می‌شود بسیار ناجور است. از طرفی خیابان ولی‌عصر که ۲۰ کیلومتر طول دارد یکی از بهترین سکانس‌های شهری دنیا است. این خیابان باید دارای یک نظم و سیاست واحد باشد. ولی از آنجایی که شهرداری‌ها به دلیل سیاست‌های اشتباهشان به مالکان اجازه می‌دهند تا نسبت به پولی که پرداخت می‌کنند هر کاری دوست دارند انجام دهند، شاهد بی‌نظمی خاصی در این خیابان هستیم، به گونه‌ای که از ابتدا تا انتهای آن هماهنگی وجود ندارد.

نمایی از بلوار کشاورز در میدان ولی‌عصر

شهرداری مالک فضای عمومی نیست

این معمار از مالکیت عمومی مردم در فضای شهری می‌گوید و توضیح می‌دهد: ما در فضای شهری چیزی با عنوان فضای عمومی داریم؛ یعنی این فضا متعلق به عام است و بی‌صاحب نیست. ولی فضای عمومی شهری در شهرهای ما بی‌صاحب است. چون هر بساز بفروشی که مال و اموال خود را در شهرستان فروخته و به تهران آمده و زمینی خریده، می‌تواند ساختمانش را هر طور که دوست دارد بسازد. نباید از چنین ساخت و سازهایی که در یک منظره شهری تأثیرگذار هستند به سادگی گذشت.

او با بیان اینکه ما در شهرها با مسئله مالکیت عمومی آشنا نیستیم، می‌گوید: اگر در نظر بگیریم که فضای عمومی مالکیت دارد و باید یک مدعی‌العموم داشته باشد که مالکیت خود را حفظ کند و برای این امر نظم و قاعده‌ای در نظر بگیرد، خیلی از مشکلات مربوط به آلودگی بصری شهری حل خواهد شد و تازه پس از آن مسائل دیگری از جمله نوع معماری معماری، نوع مصالح و… مطرح خواهد شد. در حال حاضر این عوامل برای ساخت و ساز در بیشتر شهرهای قدیمی دنیا رعایت می‌شود. درواقع به مالکان گفته می‌شود که داخل ساختمان در اختیار خود آنهاست ولی برای طراحی نمای بیرونی ساختمان باید از قوانین پیروی کنند تا باعث بی‌نظمی نشوند. ولی در ایران ۱۰ ساختمان را با بنای متفاوت که یکی سنگ رومن دارد و یکی سیمان، در کنار هم می‌بینیم؛ چراکه در ساخت و ساز شهری ما یک اندیشه ثابت حاکم نیست و در نتیجه آلودگی بصری و بی‌هویتی به وجود می‌آید.

میردامادی بیان می‌کند که سه نوع مالکیت از جمله مالکیت شخصی، مالکیت دولتی و مالکیت عام داریم. مالکیت عموم در شهرها وجود دارد که حق آن به شهرداری داده شده است؛ یعنی مالکیت عام متعلق به شهرداری است.

او در همین راستا تصریح می‌کند: به همین دلیل شهرداری‌ها می‌توانند زمین‌های عمومی یا حتی پارک‌ها را بفروشند. بین مالکیت شهروندان و مالکیت شهرداری تفاوت هست. شهرداری متولی این امر است نه مالک آن ولی در ایران از این امر یک برداشت اشتباه شده است. درواقع اگر قانون را نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که مردم دارای حقوق عام هستند و فضای شهری متعلق به همه آنهاست و یک سازمان مانند شهرداری تنها متولی فضای عمومی است و نمی‌تواند تملک داشته باشد. بخشی از مسئله آلودگی فضایی از همین جا نشأت می‌گیرد و به جلو می‌رود.

میردامادی با لحنی انتقادآمیز می‌گوید که در ایران شهرداری بیشتر بر فضاهای عمومی نظارت دارد نه فضاهای خصوصی به همین دلیل هر کس هر ساختمانی که بخواهد تنها با پرداخت پول آن می‌تواند بسازد و ضابطه‌ای هم برای آن وجود ندارد.

او توضیح می‌دهد: در کشورهای دیگر حتی در کشوری مانند ترکیه در شهر استانبول کسی حق ندارد نمای قسمت‌های قدیمی شهر را به هم بزند، تنها می‌تواند داخل ساختمان را تغییر دهد. چرا که بخشی از شهر است و فضای عمومی باید رعایت شود.

میردامادی با بیان اینکه هنوز حقوق عام در ذهن اداره کننده‌های ما جا نیفتاده است، می‌گوید: فضای عمومی در شهر برای کسانی که متولی آن حساب می‌شوند باید ناظر به یک سری ضابطه‌هایی باشد؛ یعنی اگر یک خیابان یا میدان در فضای عمومی می‌بینید، متعلق به عموم شهروندان آنجاست. در ایران برای ساخت ساختمان حقوق همسایه رعایت می‌شود ولی حقوق عابر پیاده رعایت نمی‌شود. چرا نباید این حقوق را داشته باشیم؟ اگر چنین شود مسئله آلودگی بصری شهری به مقدار زیادی بهتر خواهد شد.

او ادامه می‌دهد: اگر یک خیابان را به اندازه ۲۰۰ متر به یک معمار بدهند تا ساختمان‌های آن را طراحی کند آیا ساختمان‌ها را با بی‌نظمی الآن طراحی می‌کند که یکی رومی می‌سازد و یکی زنگی؟ اگر پاسخ منفی است چرا او اینگونه کار نمی‌کند؟ چون او یک ایده ثابت و هماهنگ دارد که آن را پیاده می‌کند. معماری عمومی فضای شهری باید منضبط به ضابطه‌هایی باشد که از طرف هرکسی که متولی است، تهیه شده باشد. ما برای فضای شایسته شهروندان خود باید چیزی مثل مدعی العموم یا یک دادستان داشته باشیم. چهار دیواری اختیاری یا رب پزی در باغ و خیابان فصلش گذشته است.

این معمار می‌گوید که برای ساخت یک چیز کوچک مانند دستمال کاغذی هم باید مواردی رعایت شود تا مهر استاندارد بخورد؛ یعنی باید یک سری ضابطه را رعایت کرده باشد و کیفیت‌هایی را در نظر گرفته باشد. ولی در ساخت یک ساختمان چه ضوابطی دیده می‌شود؟ هیچی. در فضای عمومی چه؟ باز هم چیزی.

پارک را یک محل عمومی تصور نمی‌کردند

او درباره یکی از پروژه‌های قدیمی خود در راستای معماری ایرانی بیان می‌کند: سال‌ها قبل حدود ۲۰ یا ۲۵ سال پیش بحثی را به نام «راه‌وندهای شهری در ایران» در زمینه ویژگی‌ها یا خصلت‌های معماری خودمان پیش بردم. منظورم از راه‌وند ساختمان‌هایی است با کاربردهای مختلف که یک بخش آن راه است. اگر تکیه‌های قدیم در کاشان را دیده باشید می‌دانید که راه‌های خیابان کنار این تکیه‌ها قرار می‌گیرد چون برای عموم و برای مصرف عام است به همین دلیل راه جزئی از آن به حساب می‌آید و در و دربند ندارد و رایگان ارائه می‌شود.

میردامادی ادامه می‌دهد: اگر در حال حاضر بخواهیم با زبان فعلی به این نوع از معماری بپردازیم از آن به عنوان معماری دموکراتیک یاد خواهد شد؛ یعنی معماری که حقوق عام را دیده و به آن فکر کرده است. غربی‌ها نیز این المان را در معماری قدیم خود دارند و در معماری معاصرشان نیز رعایت می‌کنند؛ البته ما هم می‌توانیم این کار را انجام دهیم. معماری راه‌وندی برای فضاهایی مانند سالن یا حتی پارلمان که راه از آنها عبور می‌کند، کاربرد دارد. چون بحث «راه‌وندی شهری» به حقوق عام توجه می‌کند.

او بیان می‌کند که این موضوع در ایران رعایت نمی‌شود؛ چراکه مالک ساختمان حتی یک سانتی‌متر هم از زمین خود عقب‌تر نمی‌رود و اگر بتواند حتی دو سانتی‌متر هم به داخل خیابان ورود می‌کند.

این عضو انجمن مفاخر معماری در همین راستا ادامه می‌دهد: درواقع مالکان در ایران به جای توجه به حقوق عام به مسئله چهار دیواری اختیاری توجه می‌کنند؛ چون می‌خواهند از هزینه‌ای که می‌کنند بیشترین بهره را ببرند. به همین دلیل به حقوق عام ضربه وارد می‌شود. اگر بنا باشد فضاهای شایسته مردم ساخته و از آلودگی پرهیز شود، در اولین قدم باید تک تک فضاهای عمومی به ضابطه‌ها و طراحی‌های درست معماری از جمله رنگ، عقب یا جلو نشینی، وارد فضای داخل یا بیرون شدن و یا حتی مواردی که حقوق عام در آنها مستتر است منضبط شود.

او عنوان می‌کند که در دوره‌ای تصور می‌شد پارک یک فضای عمومی نیست و تا آنجا که توانسته بودند دور هر پارکی که در فضای عمومی متعلق به مردم قرار داشت نرده کشیده بودند؛ یعنی این تصویر وجود نداشت که پارک برای همان کسی است که از کنار آن عبور می‌کند.

این معمار با بیان اینکه در تهران و دیگر کلان‌شهرها ساخت ساختمان‌های بلند در هر جا که دوست داشته باشند متداول شده است، می‌گوید: من به شخصه مخالف ساختمان بلند نیستم و خیلی هم از آن خوشم می‌آید و سعی می‌کنم با روش و ویژگی‌های آن آشنا شوم اما مسئله این است که جای ساختمان بلند کجاست و جای ساختمان کوتاه کجا؟ در حال حاضر شهرداری‌ها ضابطه فروشی دارند؛ به این معنی که به مقدار پولی که می‌دهید می‌توانید به حقوق عمومی تجاوز کنید. درواقع اگر شما ملکی داشته باشید که اطراف آن ساختمان‌های چهار یا پنج طبقه باشد می‌توانید با پرداخت پول وسط اینها برج ۱۲ طبقه بسازید. درواقع هر کس که پول دارد می‌تواند به حریم عمومی تجاوز کند.

ساختمان سازی در وسط نقش جهان

او در ادامه گریزی به برج «جهان‌نما» در اصفهان می‌زند و بیان می‌کند: آیا به یاد دارید که این ساختمان در سال ۱۳۷۵ در میدان امام حسین اصفهان ساخته شد؟ این ساختمان در منظر تاریخی میدان نقش جهان در فاصله ۷۰۰ متری با آن قرار داشت و قرار بود ارتفاع اولیه آن ۵۰ متر باشد. یونسکو در سال ۱۳۸۰ برای اولین بار موضوع قرار دادن میدان نقش جهان را در فهرست میراث در خطر مطرح کرد و آن‌قدر فشار آورد تا سرانجام برج جهان‌نما در تاریخ هشتم بهمن سال ۱۳۸۴ تعدیل شد و دوطبقه بالایی آن تخریب شد تا به منظره فرهنگی میدان آسیبی وارد نشود. حال جالب اینجاست که متولی ساخت این ساختمان خود شهرداری اصفهان بود.

نمای برج جهان نما از منظر نقش جهان

این معمار همچنین از مرحوم عبدالحسین سپنتا کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی که اولین فیلم ناطق سینمای ایران به «نام دختر لر» را ساخت، یاد می‌کند و می‌گوید: مرحوم سپنتا کتابی به نام «موقوفات اصفهان» را نوشته که بیشتر آن درباره بناهای قدیمی اصفهان است. او در بخشی از کتاب توضیح می‌دهد که شهرداری اصفهان در آن زمان قصد داشته وسط میدان نقش جهان را تفکیک کند و آن را به اهالی بفروشند تا آن وسط ساختمان‌سازی کنند. حال یک لحظه تصور کنید که این کار یعنی چی و چه پیامدی خواهد داشت؟ آخر چنین چیزی از چه تفکری نشأت می‌گیرد؟ فقط به خاطر بی‌اعتنایی به حقوق عام است.

او اضافه می‌کند: نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که آلودگی فضایی نتیجه بی‌اعتنایی به حقوق عام و نبود مقررات و ضابطه‌هایی است که این فضاها را برای مردم ایجاد می‌کند. اگر شهرداری و ادارات مربوط به ساخت و ساز درباره حقوق عام تحقیق و بررسی کنند، باعث می‌شود که حقوق عام را به حقوق خاص و مالکیت ارجح بدانند.

میردامادی از بحث معماری زمینه‌گرا که به گفته او چند سالی مطرح است، می‌گوید: این معماری عنوان می‌کند که بنا باید با زمینه اطرافش چه در طبیعت و چه در فضای مصنوع هماهنگی داشته باشد. در این بحث باید به راهکارهایی جهت هماهنگی ساختمان با فضا فکر کنیم. اگر کسی نخواهد این امر را رعایت کند چه ضابطه‌هایی باید وجود داشته باشد که او را به این کار مجبور کند؟ خب ما الآن چنین چیزی را نداریم و معماری بنا در فضای طبیعی و مصنوع از نظر انطباق و هماهنگی با زمینه بد طراحی می‌شود. درواقع خودنمایی‌های معمار به هماهنگی بنا با فضای عام، ارجحیت پیدا می‌کند.

او ادامه می‌دهد: به این معماری در دانشگاه‌ها پرداخته می‌شود و دانشجویان و اساتید به آن توجه می‌کنند ولی زمانی که مشغول به کار می‌شوند، فراموش می‌شود و خود به خود خودنمایی‌ها و معماری فردی جایگزین آن می‌شود. ولی در کشورهایی که قدمت تاریخی دارند به شدت بر موضوع معماری زمینه‌گرا تأکید می‌کنند. درواقع این امر را در نظر می‌گیرند که چگونه بناهای جدید را با فضای قدیمی و تضعیف شده‌ای که برایشان باقی مانده و فضاهای طبیعی، هماهنگ کنند. نتیجه ندیدن و بی‌توجهی به این زمینه و بطن کار معماری ایجاد بیماری آلودگی بصری شهری است.

میردامادی می‌گوید که رعایت کردن کلیه این موارد در ساخت ساختمان به معمار بازنمی‌گردد بلکه به صاحب پروژه مربوط است که آیا می‌خواهد به فضای عمومی توجه کند یا نه؟

او تأکید می‌کند که در کشور باید سازمان‌هایی باشد که طراحان معماری یک منطقه با یکدیگر در ارتباط باشند و با هم‌فکری هم بناهایی را برای مناطق مختلف طراحی کنند که با هم تناسب داشته باشد.

این معمار اضافه می‌کند: در حال حاضر کم کم به مسائل اجتماعی محله‌ها توجه می‌شود. اکنون زمانی که روی بافت‌های فرسوده و قدیمی کار می‌کنند به موضوعات اجتماعی توجه بیشتری می‌شود و می‌توانند همین توجه را به فضای شهری گسترش دهند. متأسفانه به دلیل وجود حجم بالای آلودگی فضایی دچار یک چیزی همانند کور رنگی شده‌ایم با تفاوت اینکه این مشکل کور فضایی نام دارد؛ درواقع تشخیص نمی‌دهیم فضایی که ما را احاطه کرده چیست؟

او در ادامه خاطره‌ای در راستای فراگیر شدن معماری بدشکل در ایران تعریف می‌کند: یک بار من و یکی از دوستان به منزل مرحوم میرمیران (هادی میرمیران استاد دانشگاه و معمار ایرانی بود) رفته بودیم. من از توجه او به فضاها و معماری بنا خبر داشتم. ولی در خانه‌ای زندگی می‌کرد که وقتی آن را دیدم واقعاً دلم سوخت. این خانه توسط بساز بفروش‌ها ساخته شده بود و مرحوم میرمیران هم آن را تهیه کرده بود. خانه از آن مدل‌ها بود که مانند چلوکبابی‌ها یک مستطیل درون آن می‌کشند و رنگ آن را عوض می‌کنند. خب در آن زمان این فضاها متداول شده بود؛ چراکه کار دست عده‌ای افتاد که از فرهنگ لازم برخوردار نبودند و در نهایت چنین معماری غلطی را در فضاهای دیگر گسترش دادند. این امر کم کم قدرت بیشتری پیدا کرد و در نهایت برج‌سازی در هر منطقه‌ای فراگیر شد و همه شهرها را فرا گرفت.

عجین کردن معماری ایرانی با فرهنگ معاصر

بحث استفاده از معماری ایرانی در معماری معاصر را با میردامادی در میان می‌گذاریم. اظهار می‌کند که لازمه این امر دو نکته است؛ یکی اینکه باید از افراط در این قضیه خودداری کرد و دیگر اینکه معماری ایرانی را با مفاهیمش بشناسیم نه با فرم.

او اضافه می‌کند: باید ببینیم توجه معماری ایرانی به چه بوده که ما آنها را با فرهنگ امروز خود عجین کنیم. اگر این چند مورد را مطالعه کنیم می‌توانیم معماری خاص و با هویت فرهنگ خود را داشته باشیم. آنچه که تا به حال از معماری ایرانی مطرح شده به مفاهیم توجهی نداشته است. یکی از موضوعات اصلی در معماری و شهر ما که در پی سال‌ها شکل گرفته، سکانس‌بندی‌هاست؛ سکانس‌هایی که با هویت خاص در کنار هم قرار می‌گرفتند و پی در پی هم می‌آمدند ولی به مرور دیگر به این سکانس‌ها توجه نشد و بی‌نظمی حاضر ایجاد شد.

او در همین راستا توسعه اصفهان را در زمان صفویه مثال می‌زند و می‌گوید: اگر توسعه اصفهان را در زمان صفوی در نظر بگیرید، زمانی که قصد توسعه شهر را داشتند، چند سکانس با هویت‌های خاص خود آن دوره و فضا اضافه کردند. درواقع به عنوان مثال در توسعه بازار آن را با همان هویت قدیمی گسترش دادند. اگر بخواهیم شهر اصفهان را تصور کنیم آن را با چهار باغ، میدان نقش جهان و زاینده‌رود به خاطر خواهیم آورد. درواقع اینگونه مکان‌ها هستند که در خاطر می‌مانند و هویت یک شهر را تشکیل می‌دهند. حال باید چنین ویژگی‌های شهرسازی و معماری را در دیگر شهرهای دیگر ایران نیز پیاده کنیم. آیا توسعه فعلی اصفهان در این امر موفق شده است؟ این مفهوم در معماری و شهرسازی ما گم شده است. ما در همین تهران می‌توانستیم سکانس‌های ویژه و خاص خود را با مفهوم‌های ایرانی و سپس در قالب معاصر داشته باشیم.

این معمار در پایان می‌گوید: در حال حاضر ولی‌عصر یکی از سکانس‌های بسیار زیبای تهران در حال از بین رفتن است. خب اگر ما به این خیابان به عنوان یک سکانس خاص شهری توجه کنیم، خود فضاها هم به دنبال آن شکل خواهد گرفت ولی ما به این مفهوم توجه نمی‌کنیم و مفاهیمی که از معماری ایرانی دریافت می‌کنیم، مفاهیم شکلی است. من نمی‌گویم توجه به شکل معماری ایرانی نادرست است، ساختار شکل برای خود من هم اهمیت دارد اما نه اینکه بر مفاهیم اصلی اولویت پیدا کند. در حال حاضر گمان نمی‌کنم بتوانیم شکل معماری قدیمی را پیاده کنیم ولی اگر به مفاهیم توجه کنیم و در آن حوزه کار کنیم به نتایجی می‌رسیم که شاید شهرهای ما را بهبود ببخشد و آنها را برای زندگی مناسب کند.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۱۲ تیر ۱۳۹۸ / ۱۱:۱۳
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 98041206189
  • خبرنگار : 71625