به گزارش ایسنا، مانوئل کاستیاس مدرس دانشگاه، در روزنامه «لاوانگواردیا» چاپ ایالت کاتالونیا، در مطلبی با عنوان "ایران، آمریکا، هرمز" نوشت: «ایران، آمریکا و تنگه هرمز سه صحنهای هستند که ترکیب آنها میتواند مخرب بوده و ظرف چند ساعت نظم جهانی را دچار آسیب سازد. شکی نیست که آمریکا که هزاران نفر را در عراق و سوریه به کشتن داده، از کشتن ۱۵۰ نفر ایرانی نیز ابائی نداشته، بلکه نظامیان آمریکایی چشمان ترامپ را به روی عواقب این اقدام، آن هم در سالی که انتخابات در آن برگزار میشود و زمانی که عراق هنوز ثبات ندارد و جنگ سرد با چین یعنی متحد ایران به اوج رسیده، باز کردند.
البته هستند افرادی که مانند بولتون خود را سواره نظامی در جنگ آخرالزمان دانسته و گمان میکنند که با به نمایش گذاردن برتری نظامی آمریکا میتوانند مقاومت را در هم شکسته و جهانیان را وادار به برسمیت شناختن آمریکا به عنوان قدرتی یکه تاز کنند اما کوچکترین حرکت برای به واقعیت رساندن این تصور، عواقب سختی را برای منطق سلطه گر آمریکا در بر خواهد داشت. زیرا ایران قدرتی منطقهای و رهبر شیعیان جهان است که درگیر جنگ سرد و گرم با عربستان سعودی است و در هشدار قرمز دائم با اسرائیل به سر میبرد.
این کشور ۸۱ میلیون نفر جمعیت، مساحتی سه برابر اسپانیا، نیروهای مسلحی با ۵۰۰ هزار رزمنده، واحدهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خصوص سپاه قدس با توانایی نظامی اثبات شده را دارد که در جنگهای عراق و سوریه شرکت کردهاند. همچنین ۶۰۰ هزار نفر عضو بسیج هستند و برخلاف عراق، کشور ایران صنعت نظامی متعلق به خود را دارد که آن را پس از جنگ وحشتناکی که در دهه ۸۰ با عراق داشت توسعه داده است. ایران زرادخانه موشکی عظیمی دارد و در جنگ سایبری نیز پیشرفته است.
حمله احتمالی آمریکا به زیر ساختهای نظامی ایران با حملات دریایی و هوایی علیه ناوگان آسیب پذیر آمریکا که در آبهای نزدیک به سواحل و جزایر ایرانی لنگر انداختهاند، پاسخ داده میشود. صدمات این وضعیت چنان وسیع خواهند بود که مردم آمریکا انجام چنین کاری توسط دولت خود را محکوم میکنند و دلیل آنکه چنین وضعیتی با سرنگونی یک پهپاد آن هم در شرایطی نامعلوم به وجود آید را نخواهند فهمند. اگر این درگیری با پاسخ ایران بالا بگیرد، تنگه هرمز که یک پنجم کل نفت و یک سوم گاز مایع جهان از آن عبور میکنند، بسته شده و اقتصاد جهان که به خودی خود حال و روز خوشی ندارد، دچار ضربهای فاجعه بار خواهد شد.
اگر جنگ تداوم پیدا کند، فاز بعدی آن شامل حمله علیه اسرائیل احتمالاً توسط حزب الله از سوریه و لبنان خواهد بود. قدم بعدی نیز اقدام ایران در حمله به اسرائیل است که به جنگ، عمومیت خواهد بخشید. کل منطقه در آتش جنگ خواهد سوخت و البته باید توجه داشت که در این منطقه جنگ یمن میان نیروهای طرفدار ایران علیه ارتش سعودی در جریان است و در عراق، در نتیجه کوته بینی ژئوپلتیک آمریکا، بر خلاف خواست واشنگتن دولت شیعی طرفدار ایران روی کار است.
پس دلیلی برای آغاز جنگ با این عواقب گسترده موجود نیست. دلیل نهایی که ترامپ به آن متوسل میشود، خطری در آینده از ناحیه برنامه هستهای ایران است. اما چرا باید موجب فعال سازی مجدد این برنامه، آن هم زمانی که با توافق به دست آمده توسط اتحادیه اروپا و اوباما همه چیز آرام شده است، شد؟
هیچ سندی مبنی بر نقض توافق وجود ندارد و واقعیت این است که ایران به وضوح اعلام کرده است که محدودیتهای مورد توافق درباره اورانیوم و آب سنگین را اجرا نمیکند.
از سوی دیگر تحریمهای شخصی علیه رهبر ایران که شامل ممنوعیت سفر او به آمریکا میشود و مجازات علیه مقامات ایران در ممنوعیت انجام مبادلات مالی در آمریکا، تحریکاتی احمقانه به شمار میروند.
براستی روی سخن ترامپ در انجام این حرکات مضحک کیست؟ آیا این کارها تمرینی برای اثبات بازگشت "آمریکای بزرگ" است؟ هر چند با دوستان آمریکایی خود به این حرکات امریکا میخندیم، اما در پس این خنده شرمساری و غصهای نیز وجود دارد و آن این است که چرا کار کشور بزرگی مانند آمریکا باید به این ضلالت بکشد. وضعیت بسیار پر تنش است و آن هم در برابر ایرانی که خود را قوی می بیند و مردمش نیز در این موضوع به دلیل غرور ملی متحد هستند و از پشتیبانی روسیه، چین، پاکستان، سوریه و عراق برخوردار بوده و تنها یک اشتباه ناشی از خودپسندی شاهینهای کاخ سفید (که شاهینهای پنتاگون نیز به اندازه آنها ستیزه جو نیستند) میتواند منتهی به جنگی خشونت بار و افسار گسیخته شود.
معمای هشدار برانگیز در این درگیری بالقوه آن است که چه کسی به دو نفتکش در تنگه هرمز حمله کرد که دلیل ظاهری واکنش آمریکا به شمار میرود؟ ایرانیها هرگونه مسئولیتی در این باره را رد میکنند و شهادت کاپیتانهای کشتیها با روایت ترامپ همخوانی ندارند. عامل این کار میتواند فردی علاقمند به تحریک جنگ با ایران باشد. اما در حال حاضر که تهدید هستهای به نظر خنثی شده میآید، جنگ نه به سود عربستان است و نه به سود اسرائیل. شاید هم کار کسی باشد که میخواهد قیمت نفت بالا برود. در این مورد ممکن است ایران را بتوان عامل آن دانست، اما ایران دست به چنین کاری نمیزند زیرا باید بهای سنگینی را در قبال سود اندک بپردازد. ممکن است کاری طراحی شده توسط بازارهای مالی جهان و به نفع گروه خاصی باشد، چرا که یک حمله محدود به یک نفتکش میتواند کار هر مافیایی باشد. این جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم.»
انتهای پیام