به گزارش ایسنا، نشریه گاردین انگلیس در سر مقاله خود با پرداختن به کنفرانس یا به اصطلاح جارد کوشنر، داماد رئیس جمهور آمریکا "کارگاه اقتصادی بحرین" درباره طرح "معامله قرن" ضمن اینکه کوشنر را از بابت تلاشش برای پیشبرد چنین طرح از پیش شکست خوردهای یک "متوهم" خوانده، نوشته است:
«هر چند که برخی نمایشها در عرصه سیاست باعث روشن شدن جوانب مربوط به یک مساله میشوند اما نمایش مضحک روزهای اخیر در شهر منامه، پایتخت بحرین، هدفش پنهان کردن حقایق است. بعد از تمامی "گُندهگویی" های دولت ترامپ درباره "معامله قرن" در خاور میانه، آغاز به کار جنبه اقتصادی این معامله به عنوان نخستین جنبه آن در بحرین هم پوچ و هم بیاعتبار است. خودداری فلسطینیها از شرکت در آن به این معنی بوده که اسرائیل نیز در آن غایب است. این در واقع نمایشی بدون شرکت ستارگانش و بدون حضور نیمی از عوامل اجرا است؛ کشورهای عربی که در آن شرکت کردهاند یک سری مقامهای رده پایین خود را به آن فرستادهاند. حتی آغازگر آن یعنی جارد کوشنر، داماد دونالد ترامپ نیز آن را یک "کارگاه" خوانده نه یک "کنفرانس" و در ارتباط با آن از وجود "دورنما" و نه وجود یک "طرح" صحبت کرده است.
پیش از این نیز در ارتباط با موقعیتهای دیگر رویکردهای "اول اقتصاد" امتحان شده و حتی با وجود داشتن نقشهراههای واقعبینانه و داشتن مخاطبانی معتقدتر اما شکست خوردند. وجود شکاف میان توهم کوشنر و واقعیتهای مربوط به این درگیری هفت دههای در خاورمیانه به بارزترین شکل مشخص است و سند موسوم به "صلح برای سعادت" که بیشتر یک بروشور است تا یک طرح کلی و حتی برخی تصاویرش مربوط به برنامههای لغو شده در اثر قطع کمکهای آمریکا به فلسطینیهاست یک مدرک سیاه برای اثبات آن است.
این مشخص است که دولت ترامپ امیدوار است مشوقهای اقتصادی را جایگزین حقوق اساسی فلسطینیها کند. حتی اگر فلسطینیها به پذیرفتن چنین بدهبستان یک طرفهای فکر هم کرده باشند – که صد البته وحدت رویه قابل توجهشان در تحریم این رویداد عدم چنین چیزی را اثبات میکند – اکثر این مشوقها موهوم و تخیلی هستند. این در واقع یک طرح فانتزی ۵۰ میلیارد دلاری آن هم بدون سرمایهای در پشت آن است؛ به نظر می رسد واشنگتن به اشتباه خیال کرده اشتیاق برخی کشورهای حوزه خلیج فارس برای توسعه روابط با اسرائیل نشاندهنده تمایل این کشورها برای پذیرش علنی سهمی از این طرح و پرداخت صورتحساب آن است. بسیاری از این مشوقها قبلا هم پیشنهاد شده بودند – برخی از آنها حتی بیش از یک دهه قبل پیشنهاد شدند – و در شرایط فعلی غیرقابل دستیابی هستند. حمایتکنندگان از این طرح نمیخواهند قبول کنند که بزرگترین موانع بر سر راه توسعه اقتصادی فلسطین در واقع مساله اشغال کرانه باختری و محاصره نوار غزه هستند.
دورنمای عملی بودن نیمه سیاسی این طرح دست کم برای دوره اول ریاست جمهوری ترامپ هر چه مبهم تر میشود. اما سوابق عملکرد این دولت میتواند ایده خوبی در خصوص این که انتظار چه چیزی را میتوانیم داشته باشیم به دست دهد. اقدامات دولت ترامپ اعم از عشقی که به بنیامین نتانیاهو نشان میدهد، منتقل کردن سفارت آمریکا به شهر قدس، تعطیل کردن هیات دیپلماتیک فلسطین در واشنگتن، به رسمیت شناختن بلندیهای جولان به عنوان بخشی از اسرائیل، همگی امکان مطرح بودن آمریکا به عنوان یک واسطه را از بین بردند، چه برسد به این که آمریکا را به عنوان یک واسطه صادق مطرح کنند.
بسیاری ظن این را دارند که هدف واقعی این تلاشهای کوشنر نه قانع کردن فلسطینیها بلکه مقصر نشان دادن فلسطینیها به عنوان مانعهای دستیابی به صلح به دلیل خودداری آنها از پذیرفتن یک پیشنهاد آشکارا غیرقابلقبول است – در حالی که حقایق میدانی از جانب دولت راستگرای اسرائیل و با تشویق آمریکا تغییر شکل مییابند. یکی از اعضای تیم مذاکرهکنندگان آمریکایی در زمان دولت باراک اوباما گفت، " این تلاشها میتوانند پایه و اساسی برای رفتن به سمت الحاق (کرانه باختری به اسرائیل) باشند".
کوشنر در همین ماه جاری میلادی به کلی قابلیتهای فلسطینیها برای خودمختاری را زیر سوال برد و در عین حال دیوید فریدمن، سفیر آمریکا در اسرائیل نیز گفت، اسرائیل حق این را دارد که بخشهایی از کرانه باختری را تصاحب کند. دولت فعلی آمریکا بارها از متعهد شدن به راهحل دوکشوری سرباز زده و جیسون گرینبلت، فرستاده ویژه آمریکا نیز میگوید دلیلی برای این که حتی لفظ راه حل دوکشوری استفاده شود وجود ندارد "چون هر طرفی به شکی متفاوت به آن نگاه می کند". به این ترتیب تنها یک جایگزین را میتوان متصور شد: یک کشور واحدی که نخواهد توانست همزمان هم یهودی و هم دموکراتیک باشد. طرح فانتزی مطرح شده در منامه به هیچ وجه نمیتواند این واقعیت را پنهان سازد.»
انتهای پیام