این جملات بخشی از صحبتهای پرویز بهرام - صدای ماندگار کشورمان - است که پنج سال قبل در دیداری با خبرنگار و عکاس ایسنا بیان شد.
پرویز بهرام صدای ماندگار دوبله ایران، پس از سالها تحمل بیماری صبح دوشنبه - ششم خرداد ماه - دار فانی را وداع گفت.
ایسنا برای زنده کردن یاد و خاطره این هنرمند ارزشمند کشورمان گفتوگویی را بازخوانی میکند که سال ۹۳ در منزل پرویز بهرام انجام شد. هر چند که در این گفتوگو هم بهرام به دلیل وضعیت جسمانیاش بیشتر شنونده بود تا گوینده.
متن گزارش و تصاویر آن به این شرح است:
«طبقه دوم یک ساختمان مسکونی، خانه پرویز بهرام است که همسرش زودتر از رسیدن ما به طبقه دوم در را باز کرده و به استقبالمان آمده است.
وقتی داخل خانه میشویم خبری از پرویز بهرام نیست، بعد از چند دقیقه همسرش از عکاسمان میخواهد تا به کمک آقای بهرام برود و او را از تختش بلند کند و به سالن پذیرایی هدایت کند.
چهره او همانند صدایش دوستداشتنی و جذاب است. زمانی که ما را میبیند چشمانش از خوشحالی برق میزند و مدام میگوید: زحمت کشیدهاید، خیلی خوشحال شدم. خودتان گُل هستید، برای چه گُل آوردهاید؟
نفس نفسزنان مینشیند. وقتی از حال عمومیاش میپرسیم با لبخند مهربانی پاسخ میدهد: خدا را شکر بهتر هستم. این روزها فقط استراحت میکنم.
او سپس خاطرنشان میکند: این دیدار خیلی برایم مهم و باارزش است.
پرویز بهرام - صدای ماندگار دوبله - که این روزها در بستر بیماری به سر میبرد، ساکت و آرام نشسته و بیشتر شنونده است تا گوینده؛ تمام فکر و ذکرش این است که پایش از پتوی آبیرنگ چهارخانهاش بیرون نیاید که مبادا سردش شود.
او کم حرف میزند و بیشتر با نگاه مهربانش ما را همراهی میکند. وقتی متوجه میشود که خبرنگاران مدام به صورت تلفنی از حال او باخبر میشوند با خنده به همسرش میگوید: تیمسار، بگو هنوز زندهام.
این دوبلور پیشکسوت که این روزها خیلی آرام شده است، همسرش را تیمسار صدا میزند و وقتی دلیلش را از او میپرسیم با خنده پاسخ میدهد: من گروهبان هستم، من به او درجه دادهام.
او با لبخند آرامی غم را از ما میگیرد و با چشمان مهربانش ما را به ادامه گفتوگو دلگرم می کند.
ایران شاداب - همسر پرویز بهرام - سپس آرام میگوید: حدود دو - سه ماه است که بیشتر کارهایش را به فراموشی سپرده است.
او میگوید: وقتی بهرام تازه از بیمارستان مرخص شده بود اصلا غذا نمیخورد و افسرده شده بود. نازش را میکشیدم، قربان صدقهاش میرفتم و مدام به او میگفتم تو گُلپسر من هستی.
حواسمان به صحبتهای همسر این دوبلور پیشکسوت است که بهرام با صدایی آرام میگوید: میشود برگههایتان را ببینم؟ وقتی سربرگهای ایسنا را میبیند، لبخند میزند و میگوید: انشاءالله همیشه موفق باشید.
وقتی از این هنرمند پیشکسوت میپرسیم بهترین رُلی که طی این سالها بیان کرده، چیست؟ با خوشحالی میگوید: «اتللو»، «جاده ابریشم» و «مسلمانان» (گویا از سوال خوشش آمد).
او در عین حال ادامه میدهد: البته همه رُلهایم را دوست داشتم و برایم لذتبخش بودهاند؛ چراکه معتقدم رُلی که میگوییم مثل بچههایمان میماند و باید آن را دوست داشته باشیم.
وقتی به او میگوییم آقای بهرام صدایتان همچنان زیباست؛ سرش را پایین میاندازد و آرام میگوید: مرسی.
شاداب - همسر این هنرمند پیشکسوت - در بخشی از گفتوگویش با خبرنگار ایسنا به علاقه جوانان به صدای پرویز بهرام اشاره میکند و میگوید: به یاد دارم ۱۰ سال قبل سرباز جوانی حدود ۱۰ صفحه نامه برای پرویز نوشت و از عشق و علاقهاش به صدای او گفت و تمام کارهای پرویز را هم در ذهن داشت.
بهرام در حین گفتوگو، مدام ما را به خوردن چای و شیرینی دعوت میکند و تأکید میکند که از خودتان پذیرایی کنید.
او درباره توصیهاش به جوانانی که در دوبله فعالیت دارند، تاکید میکند: جوانان باید عاشق کارشان باشند، اگر عشق به کار را از دست بدهند، دوبله برایشان مرده است. داشتن صدا در وهله اول در هنر دوبله مهم است و حرف اول را میزند.
پرویز بهرام که اکنون ۸۰ سال سن دارد درباره فعالیتش در عرصه هنر میگوید: یک قرن در تلویزیون کار کردم که در ادامه همسرش با خنده میگوید: پرویز عزیز یک قرن میشود ۱۰۰ سال؛ تو ۸۰ سال سن داری (با خنده).
وقتی از او میپرسیم از دوبلههای حال حاضر راضی است و چه احساسی به آنها دارد؟ اینگونه پاسخ میدهد: اصلا از دوبلههای الان راضی نیستم؛ چراکه نه به لحاظ کیفیت، نه به لحاظ صدا و نه به لحاظ فیلمهای خوب جایگاهی ندارند. زمانی بود که دوبله ایران در دنیا اول بود و دوران طلاییاش بود اما الان دیگر اینطور نیست.
او سپس میگوید: بزرگترین مشکل دوبله مادی است.
بهرام در بخشی دیگر از صحبتهایش درباره علاقهاش به تئاتر میگوید: سالها تئاتر کار کردم و از تئاتر به دوبله آمدم و هر دو هنر را دوست دارم؛ چراکه هنر دوبله و تئاتر هر دو به یکدیگر پیوند دارند اما قطعا در دوبله موفقتر بودم.
وقتی از او میپرسیم این روزها در منزل بیشتر چه کار میکند تا حوصلهاش سر نرود؟ میگوید: گاهی فیلم میبینیم، بیشتر کتاب میخوانم و روزنامه مطالعه میکنم.
در ادامه از او میپرسیم آقای بهرام بیشتر چه روزنامهای را ترجیح میدهید؟ بیدرنگ میگوید: «ایران» و وقتی با او شوخی میکنیم و میگوییم چرا ایران؟ چون اسم همسرتان است؟ سرش را پایین میاندازد، میخندد و هیچ نمیگوید.
بهرام در پاسخ به اینکه بیشتر چه کتابهایی مطالعه میکند؟ خاطرنشان میکند: بیشتر کتابهایم مربوط به ادبیات، هنر و حقوق است که آنها را مطالعه میکنم.
وی در عین حال تاکید میکند: حتما از کتابخانهام عکس بگیرید. من کتابخانهام را خیلی دوست دارم.
همسر این هنرمند پیشکسوت که ما را به سمت کتابخانه پرویز بهرام هدایت میکند، درباره علاقه پرویز بهرام به کتاب و کتابخوانی میگوید: آنقدر کتاب دارد که حدود سه الی چهار چمدان فقط در انباری خانه نگه داشتهایم به علاوه اینکه یک کتابخانه بزرگ هم دارد که داخل آن پر از کتابهای مختلف است.
وی خاطرنشان میکند: بیشتر وقتش را به خواندن کتاب و روزنامه میگذراند و همیشه روزنامه دستش است.
یک کتابخانه قدیمی چوبی قهوهایرنگ که به شکل کمد است و داخل آن پر از کتابهای گوناگون ادبی، حقوقی و... چیده شده است.
همسرش میگوید: بهرام دستی هم در حقوق داشته و درس وکالت خوانده است. حتی الان هم وکالت را دوست دارد و کتابهای مربوط به حقوقش را رها نمیکند.
این دوبلور قدیمی سپس از علاقهاش به شاعران قدیمی میگوید: اکثر شاعران برجسته کشور مثل اخوان، شاملو، فریدون مشیری و نصرت رحمانی از دوستان نزدیک من بودند.
بهرام در ادامه درباره فروغ فرخزاد و همکاریاش با او به خبرنگار ایسنا توضیح میدهد: فروغ شاعره بزرگی بود. به نظرم بعد از پروین اعتصامی و سیمین بهبهانی، فروغ شاعر بزرگی میتواند باشد. حیف شد که فروغ زود رفت. با فروغ فرخزاد یک فیلم بازی کردیم اما به دلیل اینکه اواسط فیلم او تصادف کرد و فوت شد، فیلم نیمهکاره رها شد.
او همچنین معتقد است: شاعران حال حاضر بیشتر بزن دررویی کار میکنند و به آن معنا شعر ندارند و بیشتر عنوان شاعر را به خود دادهاند.
وقتی از او میپرسیم آقای بهرام درددلتان چیست؟ میگوید: درددلی ندارم و فقط تنها آرزویم سلامتی همسرم است؛ چراکه خیلی زحمت مرا به دوش میکشد و بارها به خاطر من با دیگران بحث کرده است.
در ادامه وقتی به او میگوییم آقای بهرام شما افتخار ایران هستید. آرام برایمان دست میزند و ما را تشویق میکند و میگوید: ممنون.
پرویز بهرام یک دختر، یک پسر و دو نوه دارد. همسرش میگوید: او به فرزندانش خیلی عشق میورزد و نوههایش را بی نهایت دوست دارد. تنها پسرش که آرش نام دارد پیانو میزند و میخواهد آهنگسازی کند. از نگاه مهربانش مشخص است که چه عشقی به پسر ۲۷ سالهاش میورزد.
وقتی به او میگوییم چرا پسرتان را به دوبله نبردید؟ میگوید: سالها پیش او را به دوبله بردم اما وقتی دیدم علاقهای ندارد اصراری برای ماندنش نداشتم.
عکسی بانشاط از پرویز بهرام در گوشهای از خانه روی میز است که توجهمان را جلب میکند و وقتی از خودش سوال میکنیم این عکس برای چه زمانی است؟ میگوید: این عکس برای مشهد است. خیلی این عکس را دوست دارم.
در بخشی دیگر از گفتوگو با پرویز بهرام، همسرش با گله از برخی حرفهای ناحق میگوید: برای چه میگویند به فلانی کمک میکنیم، مگر ما نیازمند هستیم که احتیاج یه کمک داشته باشیم؟! تا زمانی که بزرگان هنر زنده هستند کسی خبر از حالشان نمیگیرد اما همین که سرشان را زمین میگذارند پشت سر هم برایشان یادبود میگیرند.
او تصریح میکند: یک روز به یاد دارم چندین سال گذشته آقای بهرام را به مراسمی دعوت کرده بودند که در آن مراسم یک کارت هدیه ۵۰ هزار تومانی به او داده بودند! که وقتی به خانه برگشت و من هدیهاش را دیدم، از او پرسیدم چرا گرفتی؟ حتی خودش هم مطلع نبود و اصلا متوجه نشده بود که داخل پاکت چیست؟ واقعا خجالت نمیکشند با پیشکسوتان اینگونه برخورد میکنند؟ من با ۵۰ هزار تومان خرید روزانهام را انجام میدهم. چه کسی آنها را مجبور میکند که کارت هدیه بدهند، خوب ندهند تا آبروی خودشان هم نرود.
ایران شاداب در عین حال ادامه میدهد: زمانی که پرویز در بیمارستان بستری بود به ما گفتند نگران هزینههای بیمارستان نباشید که من همان موقع به آنها گفتم هزینه اصلا مهم نیست، بلکه سلامتی خودش برایمان از همه چیز مهمتر است.
و در آخر وقتی از پرویز بهرام میپرسیم کدام نقشتان را در دوبله بیشتر دوست دارید که ما همان صدا را روی گزارش کار کنیم؟ بیدرنگ شروع به خواندن رُلی میکند که به گفته خودش در یک فیلم خوانده است.
«هرگز مپرس این ناقوس مرگ کیست که به صدا درمیآید/ این ناقوس مرگ توست که به صدا درآمده است.»
ساعت نزدیک هفت شب است که با پرویز بهرام و همسر مهربانش خداحافظی میکنیم و منزلشان را ترک میکنیم.»
آنچه خواندید گزارش ملاقات دوساعته خبرنگار و عکاس ایسنا با پرویز بهرام - دوبلور مطرح کشورمان - بود که ۱۷ آبان ماه سال ۹۳ توسط فرزانه سبزعلی، خبرنگار وقت ایسنا انجام شده بود.
انتهای پیام