به گزارش ایسنا، در برنامه هفتگی کانون فیلم خانه سینما نسخه ترمیم شده "در کوچههای عشق" ساخته خسرو سینایی، به همراه نشستی با حضور این کارگردان و شاهین شجری کهن، عصر یکشنبه ۲۹ اردیبهشت در سالن سیف الله داد خانه سینما برگزار شد.
بعد از اکران این فیلم سینمایی که در سال ۶٩ ساخته شده و به اتفاقات دوران جنگ میپردازد، خسرو سینایی در پاسخ به این سوال که بعد از سی سال چگونه به این فیلم نگاه میکند؟ گفت: «آدم اگر با کارش زندگی کند، هر کاری جایی از زندگیاش است حالا یکی آن کار را دوست دارد یکی ندارد، مهم نیست. مهم این است که با آن زندگی کرده است. در مقایسه با این فیلم، «عروس آتش» خیلی در میان مردم مطرح شد. حتی کیارستمی که یادش بخیر، به من پیغام داد من «عروس آتش» را بیشتر دوست داشتم. اما مهم یک چیز است آدم چیزی را که در توانش است بسازد، من خیلی صحنههای فیلم " در کوچههای عشق" را دوست دارم.
یکی از شخصیتهای فیلم، پسر بچهای که در فیلم با همه دعوا میکند الان طلافروش است و پولدار و مدام به من اصرار میکند با هم فیلم بسازیم و میگوید، لذتی که در آن فیلم بردم، هنوز همراهم است.»
در همین راستا شاهین شجری کهن گفت: «ماهیت «در کوچههای عشق» در گذر زمان تغییری نکرده است. تأثیری که در سال ۶٩ داشته الان هم با خود به همراه دارد. همچنین تصاویر و ساختار مستندگونه فیلم یک ارزش افزوده به آن اضافه میکند. در سینمای ایران معمولاً یک دایره بسته از ژانر، غالب و لحن پردازش و روایت فیلم وجود دارد که سالهاست در این دایره بسته قدم میزنیم. کمتر فیلم متفاوت میبینیم که کلیشههای فیلم بینی را زیر پا بگذارد و از به چالش کشیدن آن نترسد اما «در کوچههای عشق» فارغ از قواعد شناخته شده و دایره بستهای که گفتم، هست. این فیلم الهام بخش است، شاید داستان روایی عادت شده سینمای ایران را نداشته باشد اما آغازگر یک ''بده بستان فکری'' برای تماشاگر است. این فیلم در یک دامنه کم عضو در سینمای ایران قرار میگیرد که قابلیت بارور کردن ذهن را دارد».
به گفته ناصر صفاریان «در کوچههای عشق» در بخش نگاههای ویژه جشنواره کن حضور داشته و یکی از منتقدان این جشنواره معتقد بود که این فیلم جزو پنج فیلمی است که میتواند خون تازهای به بدن سینما تزریق کند. این در حالی بود که در ایران استقبال چندانی از این فیلم نشده و تنها چند روز بر پردههای سینما جای داشته است. حتی مجله سوره هم انتقاد تندی درباره این فیلم نوشته است.
سینایی در پاسخ و واکنش به این بیمهریها بیان کرد: «با گذشت سالها همان آدمها در خیابان مرا دیدند و درخواست بخشش کردند، اینها مهم نیست. هنر و سینما پوست کلفت میخواهد. به خصوص وقتی که میخواهی ۵٠ سال مستقل بمانی. وقتی پوستت کلفت شد، قشنگیاش شروع میشود. شاید اتفاقات پیش آمده یک ضربه شدید بوده اما همین ضربات شدید پوست را کلفت میکند.
برای ساخت «در کوچههای عشق» در تابستان با هوای ۵٠ درجه بدون غذا با لوبیا و عدسهای پخته هلال احمر بعد از جنگ با دل و جان کار میکردیم. اتفاقی درباره این فیلم افتاد تنها یک بار برای من نبوده است بلکه بارها بوده و هربار پوستم را کلفتتر کرده است. من امروز خوشحالم که بعد از سی سال این فیلم دوباره نمایش داده میشود، ممکن است یکی دوست داشته باشد، یکی نه. من هنر را با هر چیزی مخلوط میکنم. آدم فیلمهایی را که دلش میخواهد، دشوارتر میتواند بسازد تا یک موسیقی یا شعر. اما نمیدانید وقتی با قلب و وجودتان یک فیلم میسازید بعداً چه اتفاق لذتبخشی میافتد».
در ادامه علی لقمانی فیلمبردار «در کوچههای عشق» که در این نشست حضور داشت درباره تجربه خود از این فیلم گفت: «این فیلم اولین تجربه بلند سینمایی من بود. شاید برای کسی که اولین تجربهاش بود پیچیدگی زیادی به همراه داشت. ما برای این فیلم سناریو نداشتیم و من به عنوان فیلمبردار نمیدانستم که برای روز بعد باید چه صحنهای را فیلمبرداری کنم. شب قبل بر اساس خط کلی که داشتیم برنامهریزی میکردیم. این تجربه خاصی است. همانطور آقای شجری کهن اشاره کرد، نوع روایت این فیلم با فیلمهای زمان خود متفاوت بود. جریان خاصی داشت اما هیچ یک از منتقدها به آن توجه نکردند. اما این شکست زمانی، بین شخصیتهای فیلم در حال حاضر عادی است. شرایط فیزیکی هم در ساخت این فیلم سخت بود، بچهها جوری عرق میکردند انگار شیر سماور باز است. اما هیچکس کوچکترین اعتراضی نداشت و همه با علاقه کار میکردند. بودجهای که برای این فیلم استفاده شد با بودجههای فیلمهای دفاع مقدسی زمان خودش اصلاً قابل قیاس نبود. الان که به حاصل کارمان نگاه میکنم شاید در بعضی صحنهها کار دیگری میکردیم اما فکر میکنم که هنوز از لحاظ زبان سینما قابل تأمل است و یک علاقهمند به سینما میتواند از آن لذت ببرد و بعضی از صحنههای آن درخشان است».
در ادامه شاهین شجری کهن درباره نکات دیگر این فیلم گفت: «نکته جالب این فیلم بعد از تماشای دوباره برای من این بود که در جاهایی از فیلم فراموش میکردم که تاریخ ساخت این فیلم چه زمانی بوده است به نظر زمان فیلم جدیدتر میآمد، قاعده شکنی آن به قدری در بعضی جاها پیشرو است که لازم است ورکی شاپی روی آن صحنهها کار شود. این ایدهای که شخصیتی، همزمان کودکی خود را میبیند و هیچ تفکیکی بین واقعیت و خیال اتفاق نیفتاده و دو بعد مختلف با هم در آمیخته شدهاند، در زمان خودش حرکت جالبی بوده است. در نقد سوره هم از این ویژگی و عدم انسجام بین روایت انتقاد شده که این انتقاد منجر به پروسه دردناک برای خود منتقد میشود چرا که با یک زاویه غلط به آن نگاه میکند. فیلم شاید در یک کلیت سینمایی باید جور دیگری سنجیده شود اما الان به عنوان یک اثر محرک ذهن و احساسات و جلوتر از زمانه خودش است، بازبینی آن یک اتفاق جالب برای تماشاگر است.
نگاهی که به جنگ دارد یعنی گنجاندن مفهوم بیهودگی و نافرجامی مفهوم فلسفی زمان را به چالش میکشد. همچنین نگاه خیلی بیتعارف و بیتملق به واقعیت وحشتناک جنگ دارد. یکی از بدهیات فیلم در همین زمینه این است که آدمها در این فیلم که یک شهروند معمولی، معتقد و علاقهمند به خاکشان هستند اما در شرایط جنگ خودشان را باختند و هیچ نقطه حماسی و درخشانی در این آشفتگی پیش آمده، نداشتند. فیلم شاید یک اثر مناسب برای اکران عمومی نباشد یک فیلم مناسب برای مواجهه شخصی باشد یا یک کار ورکشاپی. این فیلم با بازیای که با واقعگرایی انجام میدهد و موضعگیری فیلمسازی با امکانهای موجود برای روایت بصری میتوان کاوید و تلنگرهای فکری را در آن پیدا کرد».
«در کوچههای عشق» سبکی مستند داستانی دارد که در زمان خودش ناشناخته بوده و امروزه به این نوع سبک عادت شده است، سینایی در پاسخ به این سوال که این سبک در کارهای او از کجا آمده، توضیح داد: «من یک زمانی به زنده یاد "جمشید ارجمند" گفتم که اگر میخواهید ریشههای سینمای موفق ایران را در سالهای بعد کشف کنید، فیلمهای کوتاهی را که در نیمه دوم دهه چهل تا اواسط پنجاه ساخته شد را ببینید. این فیلم یک فیلم داستانی است که با تکنیک مستند ساخته شده است. من به عنوان یک فیلمساز ناراحت که کار خودش را سخت میکند و تجربههایی میکند که بعضیهاش خوب در میآید و بعضیها بد، این فیلم را به عنوان یک فیلم داستانی با تکنیک مستند ساختم و فیلم «کوچه پاییز» را مستند با تکنیک داستانی ساختم. من مستند داستانی را از فیلم"از آن سوی هیاهو" که درباره بچههای ناشنوا بود شروع کردم اما درباره فیلم "در کوچههای عشق" یک اتفاقی میافتد که سبک مستند به چشم میآید.
من در سکانسی که یک خانواده در نخلستان در حال فرار هستند، به آنها گفتم همان طوری فرار کنید که موقع جنگ فرار میکردید، فرار کنید و دوربین هم با آنها حرکت میکند. حاصل آن شد موقع میکس فیلم، مرحوم روحالله امامی که از با سابقهترین ادیتورهای وزارت فرهنگ بود باور کرده بود آن سکانس مستند است».
او افزود: «من اوایل کارم که به ایران آمدم در وزارت فرهنگ فقط میتوانستم کار مستند کنم و خیلی از آن آموختم. در فیلم «در کوچههای عشق» نکاتی است که خارجیهایی که آن را دیده بودند هم متوجه شده بودند. من سالهاست به دلیل کارهای مختلفی که کردم، به ارتباط هنرها با یکدیگر معتقدم. سینما را انتخاب کردم تا این هنرها را با یکدیگر تلفیق کنم. گاهی سعی کردم قوانین یک هنر را در هنر دیگری پیاده کنم. من از فرمهای موسیقی خیلی در سینما استفاده کردم. در دو فیلم «پرستش» و «در کوچههای عشق» از فرم سونات (گسترش دو تم A و B پدر هم بافتن این دو تم) استفاده کردم. من با فرمگرایی در فیلمسازی مخالفم، در فرمگرایی یعنی شکلگرایی مهم است. من با ساختارگرایی موافقم. اما ما در دوران پست مدرنیسم به ایده گرایی رسیدیم، ایده گرایی به این معناست که یک دوربین و دو هنرپیشه داشته باش و فیلم بساز اما مخاطب وقتی دوتا ایده خوب را ببیند از ایدهگرایی خسته میشود. این در حالیست که با گذشت سی سال دیدن یک فیلم ساختارگرا به گفته شما قابل تأمل و تعمق است و این خوشحال کننده است. ساختارگرایی این امکان را به وجود میآورد که همه هنرها را تجربه کنیم. سینما ابعاد مختلف دارد و در فیلم سازی لازم نیست همیشه به قواعد داستان ادبی پایبند باشید، شما میتوانید از قواعد مختلفی که در هنرهای دیگر وجود دارد استفاده کنید این یعنی فرم "سونات"».
یکی از تماشاگران ضمن تعریف از کارهای خسرو سینایی خطاب به او گفت: «آقای سینایی شما کارهای بسیار خوبی انجام دادید اما بدشانس هستید و در برابر بی مهریهایی که به فیلم شما شده پوستتان کلفت نیست بلکه مقاوم هستید».
کارگردان "عروس آتش" خطاب به این تماشاگر گفت: «دروازه فوتبالی را با دو بازیکن در نظر بگیرید که هر دوی آنها به طرف دروازه در یک جهت شوت میکنند توپ یکی گل و توپ دیگری گل نمیشود، مساله من هم همین است برای مثال همین پارسال قرار بود با یک سرمایهگذار لهستانی فیلمی بسازم که آقای انتظامی خدا بیامرز هم در آن بازی کنند اما همان موقع ترامپ اعلام کرد که در "ورشو" جلسهای بر ضد ایران بگذاریم و آن فیلم هم کنسل شد، این یعنی سینما. من توصیهام به فیلمسازان این است که فیلمی را که دوست دارند بسازند و از آن لذت ببرند، این قشنگترین چیز است.
در ادامه سینایی به نداشتن سناریو «در کوچههای عشق» اشاره کرد و گفت: «من شاید آدم ماجراجویی هستم و در سالهایی که تدریس میکردم مباحثی درباره تکنیک "سینما قلم" مطرح بود و من هم در این باره کنجکاو شدم با وجود اینکه در تمام فیلمهای من سناریو تک تک صحنهها نوشته شده اما در این فیلم آگاهانه خواستم از تکنیک "سینما قلم" استفاده کنم. در ابتدا هم تنها کاری کردم این بود که از جوانهای بیست و دو سه سالهای که در هتلی در سید خندان تهران و اصفهان اقامت داشتند خواستم خاطراتشان را از روز اول جنگ برایم بنویسند. حدود ١۵٠ خاطره برای من نوشته شد که من از میان آنها دو خط در ذهنم شکل گرفت یکی جوانی که بعد از جنگ به شهر برگشته و یاد دوستانش میافتد، دیگری پیدا کردن عکس دختری در بین خرابهها. مابقی داستان را در حین فیلمسازی طراحی میکردیم. حتی سکانسی از فیلم به پیشنهاد آقای قلی پور ساخته شد، همان سکانسی که کودکانی بعد از جنگ هم بازی جنگ میکردند. فیلم ساختن خیلی کار جذابی است اما سخت هم است. بودجه ما در این فیلم کم بود و به گونهای تنظیم شده بود که غذا از لوبیا و عدس پختههای هلال احمر میخوردیم. هرکس بیمار کنار رودخانه ماهی میگرفت تا ماهی هم بخوریم».
این کارگردان سینما درباره نوع تدوین و توالی سکانسهای «در کوچههای عشق» نیز توضیح داد: «توالی این فیلم هم مانند فیلم «مرثیه گمشده» من است. در «مرثیه گمشده» هم نمیتوانستم توالی صحنهها را پیشبینی کنم. ما در فیلم «در کوچههای عشق» صحنه را گرفتیم و در مرحله مونتاژ توالی آنها مشخص شد».
او در ادامه با بیان اینکه "ما در این فیلم به اندازه دستمزد بازیگر هم بودجه نداشتیم" افزود: «در فیلمسازی باید با سوژه زندگی کرد. ما در فیلم «در کوچههای عشق» اصلاً امکان تهیه کامیون و کشتی نداشتیم. اما یک روز در حین کار متوجه شدیم عراق به کویت حمله کرده و کویتیها در حال فرار هستند. ما هم از این فرصت استفاده کردیم از آن ماشینها فیلمبرداری کردیم. من دو چیز را مدیون مستند هستم یکی تصمیم گیری سریع و یکی هم باورپذیری».
در بخش پایانی این نشست شاهین شجری کهن سخن پایانی خود را اینگونه مطرح کرد: «بعد از مرور این فیلم که در گذر زمان گم شده، متوجه میشویم این بازگشتها برایمان واجب است. سینما پیشنهادهای متفاوتی میتواند داشته باشد، ما این روزها خیلی خودمان را گرفتار پیش فرضها کردیم و با این ترازوی غلط به سراغ فیلمهایی میرویم که سرکشتر از آن هستند که به این ابزار ما راه بدهند. فیلمهایی هم هستند که بیرون از این قاعدهاند. به خاطر همین موضوع با فیلم "در کوچههای عشق" در زمان خودش و در وطن خودش آنگونه رفتار شد. اما در جایی که سنت سینمایی متنوع و غنیتر دارند به این فیلم نگاه بهتری داشتند. اگر مجال برای فیلمهای متفاوت باز نشود، همانطور که اکران عمومی را از دست میدهند، جریان اکران مردمی عرصه فیلمهای ناخوشایند و سینما تک بعدی میشود».
سینایی هم در سخنان پایانی در پاسخ به این سوال که چرا فیلمهای جنوبی زیاد میسازد، گفت: «همشهریهای شمالی من هم از این موضوع گله دارند، من سی و چند ساله سناریو «یک راه، یک عمر، یک شب» نوشته شده اما ساخت آن جور نمیشود».
او افزود: «در پایان باید بگویم من هم میدانم اقتصاد سینما مهم است اما بعضی چیزها دردناک است. ما در جزیره هرمز فیلمی با نام جزیره رنگین ساختیم که در خارج از کشور خیلی از آن استقبال شد، اما در ایران مورد استقبال قرار نگرفت و در سه چهار ماه اکران حدود چهار میلیون فروخت، من میخواستم در نقاط مختلف ایران فیلمسازی کنم اما حاصل اینگونه بود و وقتی به یک مسئول غیر دولتی ولی با نفوذ گفتم "چگونه این فیلم را اکران کردید که کلاً چهار میلیون فروخت"، او به من گفت "فیلم بفروش بساز تا خوب فروش برود"، این خنجری بود که بعد از ۵٠ سال به قلبم زدند. اقتصاد سینما خیلی مهم است اما همه چیز بفروش نیست».
انتهای پیام