ویلا بکاریم یا افرا؟

رئیس انجمن جنگلبانان ایران گفته، ۳۰ سال دیگر جنگلی در شمال کشور نخواهیم داشت. آیا راهی برای نجات از این وضع بحرانی هست؟

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: یکی از اعضای شورای هماهنگی شبکه ملی محیط زیست و منابع طبیعی کشور تأیید کرده که جنگل‌های شمال از سه میلیون و ۶۰۰ هزار هکتار به یک میلیون و ۸۰۰ هزار هکتار رسیده یا به عبارتی از هر سه درخت در شمال کشور تنها یکی باقی مانده و تراکم جنگل از بین رفته است.
کارشناسان از طرح‌های نیمه کاره برای پیشگیری از این روند می‌گویند و نبود بودجه لازم برای احیای جنگل‌ها. اگرچه نه همه راه‌ها به پول ختم می‌شود و نه در شرایط بحرانی، پول می‌تواند راهگشا باشد. در این گیرودار سه سال است که پویشی در مازندران به‌نام «پروژه باغ‌های هیرکانی» راه‌اندازی شده و طی این مدت توانسته ۶۰ هزار نهال از گونه‌های دیرزیست و منحصر بفرد مخصوص جنگل‌های شمال را در محوطه‌های محافظت شده کل استان مازندران در خاک بنشاند تا آن‌طور که محمد نجاتی یکی از بنیانگذاران این پویش می‌گوید حساسیت جامعه را نسبت به این موضوع بالا ببرند و نشان دهند دارایی و ثروت مردم دقیقاً چیست. به گفته وی، این پروژه ویترینی است برای درک این مسأله که چگونه باید از جنگل‌ها محافظت کرد.
در نگاه اول، جنگل‌های شمال آنقدر انبوه به‌نظر می‌رسد که نمی‌شود باور کرد تا چه اندازه وضع خراب است اما برای کسانی که سال‌ها در آن فضا زندگی کرده‌اند، دیدن لاغر شدن هرساله آن کاملاً محسوس است؛ از جنگل‌های شیرگاه گرفته تا جنگل‌های الیمستان که هر دو پاک تراشی شده تا ویلاهای میلیاردی که روی تپه‌ها روییده، کامیون‌هایی که در جاده‌های جنگلی مشغول جا به جا کردن چوب قاچاق هستند و… اینها تنها نمونه‌هایی کوچک از بلایی است که بر سر خطه سبز شمال آورده‌ایم.
خیلی‌ها اما مثل مسعود مولانا به فردای روز از بین رفتن جنگل‌ها می‌اندیشند. او جنگل‌تراشی را سنگ بنای تغییر اقلیم می‌داند و می‌گوید: «اندام درخت، دی اکسید کربن را جمع و به خاک منتقل می‌کند که در ترکیب با باکتری‌های خاک ماده مفیدی به‌نام «هوموس» می‌سازد. هوموس در واقع خاک مرغوبی است که برای بازیابی جنگل بسیار مفید است. اما وقتی ما این خاک را که در طول سال‌ها حاوی مقادیر عظیمی دی اکسید کربن شده به بهانه توسعه زمین کشاورزی یا باغ شخم می‌زنیم، بخش زیادی از دی اکسید کربن را دوباره آزاد می‌کنیم. بنابراین جنگل تراشی یکی از مهم‌ترین دلایل تغییر اقلیم است.»
او در ادامه به مصائب دیگری اشاره می‌کند که در کنار هم ارمغانی جز نابودی محیط زیست ندارد: «در واقع با از بین رفتن جنگل‌ها هم ظرفیت جذب دی اکسید کربن را از دست می‌دهیم هم فضای سبز، هم رطوبت، هم تنوع زیستی، هم ذخیره آبی که جنگل‌ها در خود دارند و هم خاک را فرسایش می‌دهیم که به سیل منجر می‌شود.» مولانا با اشاره به شاخص‌های سازمان ملل در خصوص حداقل پوشش گیاهی یک کشور می‌گوید: «کشورهایی که حداقل ۲۵ درصد مساحت آنها پوشش گیاهی داشته باشد از نظر محیط زیستی فقیر حساب می‌شوند در حالی که میزان پوشش گیاهی ما تنها ۷ درصد است و شما ببینید ما چقدر در این زمینه فقیر هستیم. مازندران با جنگل‌هایش مازندران شده وگرنه اگر درخت را از آن بگیرید دیگر رطوبتی ندارد. الان هم که سال‌هاست از همه جای کشور هجوم آورده‌اند تا به هر شکلی جنگل را بتراشند و ویلا بسازند. آنقدر این پدیده گسترش پیدا کرده که دیگر جنگلی نمی‌بینید.»
او معتقد است برای جلوگیری از این وضعیت باید اراده‌ای حاکمیتی وجود داشته باشد: «سازمان جنگل‌ها قدرت مقابله با این وضعیت را ندارد و تا قوه قضائیه پشت قضیه نباشد، تا نمایندگان مجلس پشتیبانی نکنند، کاری پیش نمی‌رود. در کنار همه اینها خصوصاً باید روی مردم کار کرد و آنها را توجیه کرد تا در این زمینه مشارکت کنند. الان در همه جای دنیا طرح‌های زیست محیطی با مشارکت مردم پیش می‌رود درحالی که در ایران مردم اعتمادی برای مشارکت در چنین برنامه‌هایی ندارند و خود حاکمیت هم سرمایه‌گذاری مناسبی در این زمینه نکرده است.»

حالا برویم سراغ کسانی که سعی در پر کردن جای خالی احساس مسئولیت مردم نسبت به منابع طبیعی کردند. محمد نجاتی، حسین حسن‌پور، کاظم باقرزاده، مهران هاشمی و بهناز رضایی از جمله کسانی هستند که توانسته‌اند نه با پول بلکه با پشتکار و برنامه‌ریزی، کار بزرگی در این زمینه انجام دهند و حالا بعد از سه سال از شروع کار، تقاضای زیادی از شهرهای مخالف استان دارند تا پروژه «باغ‌های هیرکانی» را آنجا هم اجرا کنند. محمد نجاتی که هم فعال زیست‌محیطی و هم عضو شورای عالی شبکه سازمان مردم نهاد استان مازندران است از شروع کار می‌گوید: «بعد از تجربه ۳۷ برنامه احیا در جنگل‌های کشور و فعالیت در سازمان‌های مردمی به این نتیجه رسیدم که باید یک کار اساسی بکنیم و برای نخستین بار در ایران پروژه‌ای طراحی کنیم به‌نام پروژه باغ‌های هیرکانی. ابتدای کار کسی باور نمی‌کرد این کار عملی شود اما پارسال توانستیم به‌صورت وسیع در سطح شهرها و روستاهای استان این کار را اجرایی کنیم و امسال هم پیشنهادات زیادی در استان داریم. از سه سال پیش روی ۴۰ تا ۵۰ نقطه در شهرهای مختلف مازندران کار کرده‌ایم و سازمان‌های مردم نهادی مانند حامیان محیط زیست بابلسر و کانون طبیعت و سلامت قائمشهر هم فعالانه با ما همکاری کرده‌اند. اداره کل منابع طبیعی استان هم به‌صورت مجانی به ما نهال می‌دهد تا آن را توزیع کنیم و تقریباً همه شهرداری‌های استان بجز یک شهر با ما همسو هستند و همکاری می‌کنند.»
نجاتی راهکار ابتدایی برای برون رفت از انفعال را عملگرایی صرف می‌داند و می‌گوید: «ما سعی کردیم با عوامل ناپایدار توسعه پایدار را عینی کنیم.» این گروه چند نفره ابتدا سعی کردند نهال‌ها و گونه‌های خاص جنگل‌های هیرکانی را انتخاب کنند که دیر زیستی دارند و سازگار با محیط هستند مانند توسکا، افرا، نمدار، گلابی وحشی، ون، بلوط و… آنها نهال‌ها را در گوشه خیابان نمی‌کارند چون هم هزینه نهال‌ها بالاست و هم مراقبت خوبی از آنها نمی‌شود. آنها حتی این درختان را در جنگل‌ها هم نمی‌کارند که دام‌ها در زمان چرا به آنها لطمه بزنند یا گردشگران و مردم عادی آنها را خراب کنند. آنها این نهال‌ها را در مکان‌های حفاظت شده مانند ادارات، پارک‌ها، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و روستاها می‌کارند و سعی می‌کنند با گفت‌وگو و مذاکره با روستاییان آنها را برای حفاظت ترغیب کنند. نجاتی می‌گوید: «خدا را شکر حالا می‌بینم جوامع محلی و مردم برای حفاظت از نهال‌ها داوطلب شده‌اند. الان هم دانشگاه علوم پزشکی بابل ۲ و ۲ دهم هکتار از عرصه دانشگاهی را به ما اختصاص داده تا در آن کاشت این درختان را شروع کنیم.»
نجاتی که می‌گوید حالا گروه چند نفره‌شان به گروهی ۴۰۰ نفره تبدیل شده دلیل نامگذاری این پروژه را این‌طور تعریف می‌کند: «ما به شکلی حساب شده این مجموعه را طراحی کردیم تا در کل استان به یک شکل دیده شود. باغ هم به خاطر این است که ما نمی‌خواهیم جنگل درست کنیم چون جنگل دارای اکوسیستمی خاص است که اگر بخواهیم هم نمی‌توانیم ایجاد کنیم. هویت باغ هم به ما ایرانی‌ها نسبت داده می‌شود. به هرحال ۲ هزار و ۵۰۰ سال پیش مجموعه پاسارگاد باغ داشته و در جاهای مختلف ایران هم باغ‌های قدیمی بسیاری وجود دارد. هیرکانی هم اسم تاریخی و علمی جنگل‌های شمال است. ما در این پروژه صنوبر، اکالیپتوس و اقاقیا نمی‌کاریم بلکه فقط گونه‌های منحصر بفرد و بی‌همتای شمال در دستور کار است.»
او تعریف می‌کند که بعد از کاشت روی هر ردیف از درخت‌های هم نام شناسنامه‌ای می‌گذارند تا مردم شناخت درستی از درختان پیدا کنند: «مجموعه ما درصدد ایجاد ویترینی است تا کالاهای طبیعت خودمان در جنگل را برای مردم نمایش دهیم. بگوییم داشته‌های شما و ثروت و ویژگی شما این است و امیدواریم چون آگاهی و دانش، مسئولیت و تعلق ایجاد می‌کند. قبل از مراسم کاشت هم با مردم صحبت می‌کنیم و آنها را با وظایف نگهداری این درختان آشنا می‌کنیم. آنها قرار نیست از آن درختان در محوطه‌های محصور مراقبت کنند بلکه این آشنایی سبب می‌شود وقتی به جنگل می‌روند تا آتشی روشن کنند یا اگر روزگاری خواستند درختی را قطع کنند و جایش ویلا سبز کنند، بدانند آن درختان چه گونه‌هایی هستند و این تعلق باعث شود دست از این کار بکشند.»
با حرف‌های محمد نجاتی یاد فیلم مستند «نمک زمین» اثر ویم وندرس می‌افتم که در مورد زندگی سباستیائو سالگادو، عکاس شهیر برزیلی است. سالگادو وقتی در سال ۲۰۰۱ بعد از سال‌ها سفر و عکاسی از اتفاقات مهم دنیا و حیات وحش به خانه پدری در برزیل بازگشت و دیگر خبری از پوشش گیاهی در آن منطقه پیدا نکرد، دست به‌کار شد و به همراه همسرش ۳، ۲ میلیون درخت در آن حوالی کاشت که حالا محل زندگی ۱۷۰ گونه پرنده است. او یک سازمان مردمی در این زمینه تأسیس کرد که حالا یکی از بزرگ‌ترین سازمان‌های احیای پوشش جنگلی در جهان است. پس مشکل فقط بودجه نیست.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ / ۱۹:۳۳
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 97121508303
  • خبرنگار :