به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: رییس سازمان صدا و سیما گفته است: «بودجۀ کل شبکه های صدا و سیما به اندازۀ یک کانال خارجی است.»
آقای علی عسگری حرفهای دیگری هم زده است. از جمله این که «میگویند صدا و سیما افت کرده است. در حال حاضر اما صدا و سیما بالای ۸۰ درصد از مخاطبان را به خود جذب کرده و فضای مجازی ۲۰ درصد مخاطبان را به خود جذب کرده است.»
رییس رسانه رسمی همچنین گفته است: «بی بی سی یک میلیارد و چهار صد هزار پوند بودجه دارد».
دقیقا مشخص نیست آقای علی عسگری دنبال چیست اما این اظهارات قابل توجه و نقد است. آیا میخواهد بگوید بودجۀ ما کم است و دولت باز هم بودجه بدهد یا میخواهد بگوید با وجود بودجۀ کمتر محبوبتریم یا در حال رقابت نابرابریم؟
این چند نکته را اما عجالتا میتوان یادآور شد:
۱. این حرف که ۸۰ درصد مخاطب صدا و سیما هستند و ۲۰ درصد مخاطب فضای مجازی دیگر چه جور مقایسهای است؟ مثل این است که بگوییم ۸۰ درصد مردم صبحانه میخورند. ۲۰ درصد مردم هم ناهار میخورند!
در حالی که مردم هم صبحانه میخورند و هم ناهار. همین حالا که این مطلب نوشته میشود تلویزیون روشن است و از شبکه آی فیلم سریال «لیسانسهها» پخش میشود و هم زمان به چند پیام در تلگرام (فضای مجازی) هم پاسخ میدهم. حالا من نویسنده مخاطب صدا و سیما هستم یا فضای مجازی و اگر کانال را تغییر دهم و شبکه ماهوارهای فارسی زبان را تماشا کنم چه؟
این تفکیک و درصدبندی را از کجا آوردهاید؟
۲. رادیو وتلویزیون در ایران رایگان است و در هر خانه یا دفتر کار یا مغازه یا محیط عمومی در ساعاتی تلویزیون روشن است و در خودروها هم رادیو. این روشن بودن به منزله مقبول بودن است؟
تازه مگر اجازه دادهاید کانال خصوصی دایر شود که آن را نبینند و دولتی ببینند؟ اصل ۴۴ قانون اساسی که توجیه و مبنای دولتی بودن است بانک و بیمه را هم دولتی میداند ولی خصوصی شدهاند و تفسیر شامل رادیو وتلویزیون نشده است. یا مگر در مکانهای عمومی به جز تلویزیون رسمی و داخلی را میتوانند روشن کنند؟ ضمن این که برای کشوری با اکثریت جمعیت جوان اتفاقا این حجم از تماشای تلویزیون حالا چه داخلی و چه فارسی زبان ماهوارهای خوب نیست.
در کشورهای توسعه یافته غالب افرادی که تلویزیون تماشا میکنند شهروندان پا به سن گذاشتهاند که امکان استفاده بهتر از اوقات فراغت را ندارند.
در کشوری که از ۸۰ میلیون جمعیت تنها ۱۴ میلیون نفر ۴۴ ساعت کار در هفته را پر میکنند و ۱۰ میلیون نفر تنها به معنی حداقل یک ساعت کار در قبال دستمزد شاغل هستند و ۵۶ میلیون نفر دیگر شاغل نیستند (شامل بچهها و سربازان و دانش آموزان و دانشجویان و زنان خانه دار و کسانی که مایل به کار نیستند به اضافه ۳ و نیم میلیون نفر جویای کار که کاری پیدا نکردهاند) توقع دارید این جمعیت عظیم مخاطب رادیو وتلویزیون رایگان نباشند؟!
۳. اگر منظور رییس صدا و سیما این است که بودجۀ بیشتری بگیرند واقعا جا ندارد. وقتی دولت قصد دارد ۹ هزار میلیارد تومان به سبد حمایتی در مقابل تورم مواد غذایی و تحریم اختصاص دهد و این عدد نصف جمعیت ایران را در بر میگیرد اگر پولی باشد باید برای همان سبد حمایتی اختصاص یابد و صدا وسیما بهتر است هزینههای خود را کم کند. وقتی برنامههای ورزشی اصلی را شبکه ۳ پخش میکند شبکه ورزش دیگر چه صیغهای است؟ یا نمیتوانند این شبکه را به فدراسیونهای مختلف بسپارند؟
۴. اگر معیار رسانههای خارجی است آیا آنها هم ۴۰ هزار کارمند و حقوق بگیر دارند؟ نمیدانیم این عدد یک میلیارد و چهار صد هزار پوند بی بی سی را از کدام منبع استخراج کردهاند ولی آنچه دربارۀ «من و تو» شنیدهایم در حد تزریق ۵۰ میلیون پوند در سال است.
۵. مشکل صدا و سیما بودجه نیست. ۱۰ برابر هم بودجه بگیرند تغییر چندانی ایجاد نمیشود. چون اولا به لحاظ فرهنگی محدودیتها و ملاحظاتی دارد و پارهای برنامههای رقص و موسیقی و نامتناسب با فرهنگ اسلامی را نمی توانند پخش کنند و اتفاقا ایراد مردم در این مورد نیست.
مشکل صدا و سیما در بخش اطلاع رسانی است و این که جهتگیری آن با انتخاب اکثریت مردم سازگار نیست.
این است که بازیگر دست چندم را دعوت میکند ولی از شاعر و نویسنده و هنرمند و روزنامهنگار مستقل خبری نیست. این است که به جای این که «رسانه» باشد در فعالیتهای خبری به «بوق» تبدیل می شود.
واقعا اگر دچار کمبود بودجهاند انتشار روزنامه زیانده ضرورت دارد؟ مملکت خبرگزاری رسمی و این همه خبرگزاری ندارد که خودشان هم باید خبرگزاری عریض و طویل داشته باشند؟
مشکل اما بودجه و این حرفها نیست. این است که صدا وسیمای جمهوری اسلامی در اطلاع رسانی جانبدار است و از یک طرف ادعا میکند «ملی» است اما خیلی از صداهای ملی و سیماهای ملی به آن راه ندارند و گاه در جنس اطلاع رسانی تصور میکنی ارگان جبهۀ پایداری است.
کار به جایی رسیده که وقتی بعد از چند ماه فرزند ایدئولوگ شهید جمهوری اسلامی و نایب رییس مجلس شورای اسلامی به برنامهای دعوت میشود باور نمیکند به او آنتن زنده دادهاند.
مشکل صدا وسیما بودجه نیست. تنگ نظری است. انحصار است. تعریف تنگ از «هنرمند» است که تنها بازیگران سریال های خود صدا وسیما را شامل می شود نه خیل هنرمندان و نویسندگان در رشتههای مختلف را.
سه کارکرد برای صدا وسیما تعریف شده است. اولی اطلاع رسانی است و بدترین کارنامه را در این زمینه دارد. دومی سرگرمی است. با برنامههایی چون «خندوانه» و «نود» و« حالا خورشید» و فوتبال این بخش را البته بهبود بخشیدهاند. سومی آموزش است و گمان میکنند با شبکه آموزش این مهم را انجام می دهند.
مهم ترین نقد اما این است که اکثر شهروندان ایران صدا وسیمای خود را در این جام جم نمیبینند.
اگر باور ندارید و اگر این گفتۀ مدیر جوان شبکه ۳ در برنامۀ «حالا خورشید» را قبول دارید که مرکز نظر سنجی صدا وسیما معتبرترین است این پرسش را با مردم در میان بگذارید که چقدر به رویکردهای صدا وسیما علاقه و اعتماد دارند؟
آیا نتیجۀ این نظر سنجی هم ۸۰ درصد خواهد بود؟ این مهم است وگرنه معلوم است از هر که بپرسید آیا در ساعت یا ساعاتی مخاطب یکی از برنامهها هست یا نه پاسخ مثبت میدهد. چون هزینهای هم ندارد و سری به خندوانه یا فوتبال میزند اما این چه ربطی دارد به اسکی کردن روی اعصاب مردم با جنس و لحن ۲۰ و ۳۰؟
انتهای پیام