محمدرضا حسینی ـ نقاش و مدرس نقاشی قهوهخانهای ـ در گفتوگویی با ایسنا، درباره این هنر میگوید: این نقاشی آمیخته با حماسههای مذهبی ما مانند قیام امام حسین (ع) و ادبیات ما مانند شاهنامه است و آینده بسیار روشنی دارد. اساتیدی که در این زمینه فعالیت میکردند به شکل سنتی نقاشی کار میکردند اما حالا به دلیل اینکه ما به شکل کلاسیک کار میکنیم و آموزش میدهیم ممکن است این کار زمان ببرد. این سبک نقاشی آینده بسیار روشن و خوبی خواهد داشت. مخاطب هم خیلی خوب است اما باید کار برای افراد عرضه و گفته شود.
او در مقابل پرسشی مبنی بر تدریس این سبک نقاشی ایرانی در دانشگاهها اظهار میکند: من با وجود اینکه فارغالتحصیل رشته نقاشی از دانشگاه هستم اما کاملا با روشی که در دانشگاه تدریس میشود، مخالفم. نقاشیای که در دانشگاهها تدریس میشود، کاربردی در بیرون ندارد؛ یعنی چهار سال در رشته نقاشی درس میخوانند آنوقت از مینیاتور و روی چوب اطلاعی ندارند با این حال اگر درباره سبکهای خارجی از آنها سوال کنید، اطلاع دارند و برایتان تجزیه و تحلیل هم میکنند اما این به درد ما نمیخورد و فرهنگ ما فرهنگ دیگری است. نقاشی ما به وسیله هنر، فرهنگ را به ما آموزش میدهد. وقتی فردی وارد رشته نقاشی شد باید آموزههای نقاشی و فرهنگ ایرانی را یاد بگیرد و بداند این موضوع برایش کسب درآمد دارد.
این نقاش ادامه میدهد: اساتید حوزه نقاشی غذای سنتی را دوست دارند اما با وجود اینکه با نقاشی سنتی آشنا هستند، با آن مشکل دارند. این نقاشیها قدیمی نیستند آنها فرهنگ و آداب و رسوم ما را به ما یاد داده و ادبیات ما را برایمان بازگو کرده است. من میگویم هر کس در حیطه کاری خودش وظیفهای دارد برای حرکت دادن فرهنگ و آیین خودش.
او معتقد است جای نقاشی قهوهخانهای در دانشگاه خالی است و در این زمینه اضافه میکند: این موضوع به سیاست آموزش عالی و سیاست آموزش و پرورش برمیگردد. هنوز که هنوز است در مدارس چیزی به نام هنر نیست. نامش هست اما خودش نیست. اینکه فقط بخواهیم به دانشگاهها بسنده کنیم جوابگو نیست. اول باید عدهای آموزش ببینند تا بتوانند نقاشی قهوهخانهای را تدریس کنند.
حسینی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره ایجاد موزه نقاشی قهوهخانهای بیان میکند: اگر از این نوع کار یک جا به طور مشخص جمع شود و هرکس بخواهد به این موزه مراجعه کند، افرادی تربیت میشوند که درباره این چیزها اطلاع داشته باشند. متاسفانه امروزه افرادی هستند که پردهخوان هستند و نقالی میکنند اما از داستان پردههای قهوهخانهای اطلاعی ندارند و برخی قصهها را نمیدانند و شاید دلیلش این است که این قصهها در جایی به شکل مدون ثبت و ضبط نشده است.
او ادامه میدهد که اگر این موزه دایر شود میتواند مکانی برای نگهداری مقالهها، عکسها و فیلمهای متعلق به نقاشی قهوهخانهای نیز باشد و از این هنر به عنوان گنج یاد میکند.
ممکن است بار دیگر همسایهها به ثبت این هنر چشم بدوزند
این نقاش قهوهخانهای همچنین هشدار میدهد: کشور آذربایجان میخواست این سبک نقاشی را به نام خودش ثبت جهانی کند اما مخالفتهایی انجام شد و نگذاشتند اما ممکن است دیری نپاید و این اتفاق رخ بدهد. چندی پیش یکی از آثار مرحوم فتحالله قوللر آغاسی به ارمنستان رفته بود و آنها برای این موضوع جشن گرفتند و همایش برگزار کردند اما اینجا هنرمندان به جای حمایت با مقداری بیمهری مواجه میشوند و نقاشهای قدیمی سرخوردهتر شدهاند.
این هنرمند معتقد است انتخاب معنویای وجود دارد که افراد انتخاب میشوند و به سبک نقاشی قهوهخانهای میپردازند.
حسینی در پایان در پاسخ به پرسشی درباره نوآوریهایی که در این سبک میشود، اظهار میکند: اگر این کار به فرهنگ اصیل لطمه نزد با این هنر عجین میشود اما اگر «من درآوردی» باشد فایدهای ندارد و اگر ریشهدار نباشد ممکن است مردم امروز خوششان بیاید و فردا رهایش کنند. اگر بخواهند کار ادامه پیدا کند باید با فرهنگ عجین باشد و علیرغم بهروز بودن، ریشهدار باشد.
انتهای پیام