به گزارش ایسنا، حسام خراسانی در شهروند نوشت:
۱. کیوان مزدا خونگرم و خوشصحبت بود؛ از پدری ایرانی و مادری فرانسوی. روز پنجشنبه خبر تلخ و تکاندهنده درگذشتش همه را غافلگیر کرد. شهریور سه سال پیش با او گفتوگویی داشتم. قرار ملاقاتمان هم سالن انتظار اتاق عمل بیمارستان نورافشار بود. مددجوی دکتر یک دختر نوجوان سیزده ساله به نام «فاطمه» بود که چند دقیقه زودتر از دکتر از اتاق عمل خارج شد، ظاهرا به دلایل پزشکی، زمان عمل چند ماهی به تعویق افتاده بود. فاطمه هم بیقراری میکرد، چند عکاس و فیلمبردار هم بیاعتنا مشغول به تصویربرداری و عکسبرداری از چهرهاش بودند؛ دکتر هم در همان دقایق از اتاق خارج شد، بدون توجه به دوربینها و سوالهای مختلف به سمت مددجو رفت و حرف خاصی نزد؛ تنها چند ثانیه «لبخند» زد؛ لبخندی که فاطمه را آرام کرد؛ در این حین یکی از خبرنگارها اصرار داشت با دکتر مصاحبه کند اما دکتر با لحنی که نارضایتی خود را از فیلمبرداری و عکسبرداری بیان میکرد، گفت: «مکان و زمان مناسبی نیست، بگذارید پس از معاینه بیماران».
٢. بیایید به این مسأله از زاویه دیگری نگاه کنیم؛ حدود یک سال قبل استان کرمانشاه لرزید، مثل همیشه تمام ایران برای کمکرسانی به مردم یکپارچه شدند اما با یک تفاوت که بخشی از اطمینان مردم به سمت افراد شناختهشده و به عبارتی اعتماد به سلبریتیها سوق پیدا کرد. تجربه زلزله کرمانشاه نشان داد که جامعه ما در پویش کمکهای مردمی با پدیده نوینی روبهرو شده است. همزمان با این اتفاق علی دایی، نیکی کریمی، نوید محمدزاده و... وارد میدانی شدند که هیچ تجربه و تخصصی در آن نداشتند؛ اگر چه طی این مدت برخی از این شخصیتها گزارشی از عملکردشان ارایه کردهاند، اما تاکنون شاهد پاسخی محکم و شفاف در این خصوص نبودهایم؛پاسخ به این پرسش که «چرا کارنابلدها وارد گود شدند؟»
٣. حتما داستان آن سلفیهای معروف آقای بازیگر با مردم زلزلهزده کرمانشاه را که یادتان است، داستانی که بارها و بارها در فضای مجازی توسط سلبریتیهای قلابی تکرار و تکرار شده است، باید باور کنید این زلزدن به دوربین دردی از مردم ما دوا نخواهد کرد؛ بیشک این حداقل درسی است که میتوان از زلزله کرمانشاه گرفت. ما برای درمان دردهایمان نیاز به ستارههایی داریم که آداب دستگیری را بلد باشند، به دوربین زل نزنند و سلفیبگیرِ فضای مجازی نباشند؛ کیوان مزدا از همین دسته افراد است. او به دوربین زل نمیزد، عکس شِیر نمیکرد، توییت نمیکرد؛ او با داشتههایش وارد گود میشد و عمل میکرد؛ روحش شاد.
٤. چرا پزشکان به عنوان نخبگان علمی و ناجیان حیات و سلامت جامعه آنچنان که باید در چشم نیستند و کمتر سلبریتی میشوند؟ واقعیت غیرقابل انکار این است که پزشکان مشهور در سطح اجتماعی هم بیشتر نوابغی هستند که در حوزه پزشکی میدرخشند. پروفسور سمیعی و امثال او برای مردم نمونهای از پزشکان حاذق و قابل احترامند اما بیشتر الگوی موفقیتاند تا رفتار اخلاقمدارانه. در حالی که بسیاری از پزشکان ایرانی هم مثل همتایان خود در سطح دنیا، زندگیشان را وقف خدمت به خلق کردهاند. بسیارند متخصصانی که به میان مردم میروند و در دورترین شهرها و روستاها خدمات خود را به افراد بیبضاعت ارائه میکنند که پزشکان همکار هلال احمر از آن جملهاند. اما این دسته معمولا مقابل دوربین و نورافکن رسانهها نیستند و از آن استقبال نمیکنند. کیوان مزداهای بیشماری که همه زندگی را در همدردی با جامعه و تلاش برای استفاده از دانش پزشکی میبینند.
این فعالیتها را میتوان در بیمارستانها و درمانگاههایی که به صورت خیریه اداره میشود، ملاحظه کرد. اگر منصف باشیم، باید بپذیریم که این فعالیتها به دلیل عملکرد تجاری و بازاری برخی از پزشکان کمتر دیده شده است. شاید همین نادیدهگرفتن هم باعث ورود اینفلوئنسرهای قلابی به حوزه فعالیتهای حمایتی در عرصه پزشکی شده است. این روزها بسیاری از فعالیتها میان حجم بالای توییتها و سلفیهای اینفلوئنسرهای قلابی گم میشود. شاید رفتار و نحوه زندگی کیوان مزدا هم یکی از همین گمشدگان بود، پزشکی که خبر تلخ و تکاندهنده درگذشتش، همه ما را غافلگیر کرد.
٥- بگذارید این مطلب را با حرفهای خود کیوان مزدا تمام کنم: «ایران یک کشور در حال توسعه است؛ فعالیت داوطلبی جزیی از زندگیام است؛٣٠ سال است که کار من این است، برهانی برای توجیه آن ندارم؛ همانگونه که نفس میکشم، کار داوطلبی میکنم. به نظر شما نفسکشیدن دلیل میخواهد؟»
انتهای پیام