در این یادداشت ارسالی به ایسنا آمده است: همین ابتدا تکلیف موضوعِ این چند خط را روشن کنم تا به بیراهه نروم و از هر دری سخنی نگویم. در این چند خط قرار است درباره بیتوجهی به عامه مردم در خاطرهنگاری جنگ بنویسم. پیش از شروع اما چند جمله درباره اصل موضوع. خاطرهنگاری را مهمترین ژانر تولید محتوای ادبی از جنگ اگر ندانیم بیتردید یکی از مهمترین ژانرهاست. دوستی با اشاره به کتابهای خاطرات خودنوشت میگفت جنگ بسیاری از سربازهایش را نویسنده کرد. حتی اگر به خاطرات خودنوشت هم نگاه نکنیم بسیاری از کتابهای حوزه دفاع مقدس مربوط به ژانر خاطره است. در این میان اگر شاخصترین کتابهای این حوزه را هم بررسی کنیم باز به کتابهای خاطره میرسیم؛ دا، کوچه نقاشها، سرباز سالهای ابری، پایی که جا ماند، نورالدین پسر ایران، خاکهای نرم کوشک و ... در این موضوع البته ناگفته نماند درباره شاخصترین کتابها نباید از ذهن دور کرد که کتابهای درخوری در حوزه جنگ تالیف و منتشر شده که به دلیل عدم برخورداری از امکانات رسانهای که برای کتابهای فوقالذکر فراهم شد به درستی معرفی و شناسانده نشدند. سخن اما در این مجال درباره موضوع دیگری است و بهتر که به آن بپردازیم.
در جنگ هشتساله و دفاع مقدس شکلگرفته، همه مردم ایران درگیر بودند. جنگ وارد زندگی مردم شده بود، حتی شهرهایی که به طور مستقیم درگیر جنگ نبودند. در جنگ به یکباره همه سرباز شدند؛ وقتی گفته میشود همه، منظور همه به معنای واقعی کلمه است. زن، مرد، پیر، جوان، کودک، معلم، دانشآموز، پزشک، پرستار، مدیر، کارمند، راننده تاکسی، خانهدار، مغازهدار، بازاری، روزنامهنگار، نویسنده، هنرمند و ... همه سرباز وطن شدند. اما در خاطرهنگاری جنگ جز خاطرات سربازانی که لباس نظامی پوشیدند و تفنگ در دست گرفتند چیزی دیده نمیشود یا بسیار بسیار کم دیده میشود. گویی قصه جنگ فقط در خط مقدم اتفاق افتاده باشد، حال آنکه همه ایران درگیر جنگ بود. اما انگار مرزبندیهای نظامی به خط مقدم و پشت جبهه و ... در خاطرهنگاری دفاع مقدس هم اثر گذاشته و همه توجه معطوف به خط مقدم شده است، آن هم با رتبهبندی و مرزبندی فرماندهان، نیرویهای نظامی، سربازان و ... شاید بتوان این مرزبندی را ناشی از دولتی شدن خاطرهنگاری دفاع مقدس دانست، چه اینکه بسیاری از خاطرات توسط ناشران دولتی و با حمایت ارگانهای مشخص در این حوزه انجام شده که البته به باور نگارنده این اتفاق ایراد نیست اما اینکه مسیر، انگیزه و چشماندازی برای ورود ناشران خصوصی و غیردولتی در موضوع خاطرهنگاری ترسیم نشود ایراد است.
سخن از لزوم ایجاد انگیزه برای ورود ناشران خصوصی به موضوع خاطرهنگاری جنگ به میان آمد. این ضرورت از آنجا شکل میگیرد که با ایجاد زمینه و انگیزه برای فعالیت ناشران غیردولتی در این حوزه موجب ورود نگاههای مردمی و غیرنظامی به موضوع خاطرهنگاری دفاع مقدس میشود. چه اینکه ناشران خصوصی به دنبال سوژههای تازه در خاطرهنگاری جنگ خواهند رفت و این سوژههای نو را در جایی جز میان مردمِ درگیر در جنگ نمیشود جستوجو کرد. مصداقی اگر پیش برویم شاید موضوع روشنتر شود؛ چقدر خاطرات مردم تهران از سالهای سختی که زیر موشک بودند ثبت و تدوین و منتشر شده است؟ در میان خاطرهنگاریهای جنگ خبری از خاطرات مردم در جشن آزادی خرمشهر در کوچه و خیابان هست؟ خاطرات روزنامهنگاران از دوران دفاع مقدس را در کجای خاطرهنگاری جنگ باید دنبال کنیم؟ دانشآموزان آن روزها که تلویزیون، کلاس درسشان بود خاطراتی ندارند؟ و بسیاری سوژه و موضوع مردمی دیگر که در خاطرهنگاری دفاع مقدس مورد بیتوجهی و غفلت واقع شده است. باید باور کنیم قصه جنگ از خانه و کوچه و خیابان و شهر و روستا شروع میشود. باید باور کنیم در قصه جنگ مادران هم هستند، پدران هم هستند، مردم شهر و روستا هم هستند. باید باور کنیم بخش زیادی از قصه واقعیِ دفاع مقدس در شهر و روستا اتفاق افتاده است؛ آنجا که خانمها برای جبهه آذوقه جمع میکردند، آنجا که زنان طلای خود را برای جبهه می فرستادند، آنجا که مردم در هراس از بمباران شبها با دلهره میخوابیدند، آنجا که ... باید باور کنیم همه مردم ایران به یکباره سرباز شدند و حالا حیف است در خاطرهنگاری جنگ دیده نشوند.
سخن دیگر در این موضوع با ادبیات گره میخورد؛ وقتی قرار است خاطرهنگاری جنگ پایه و بانک موضوعی مناسبی برای تولید ادبیات دفاع مقدس شود، نمیشود و نباید از خاطرات مردم در این اتفاق غافل شد. چه اینکه ادبیات با زندگی آدمها گره خورده است حتی اگر کتاب نخوانند. ادبیات دفاع مقدس هم زمانی میتواند موفق و موثر باشد که در کنار نگاههای ایدئولوژیک، نگاه مردمی را هم در این موضوع لحاظ کند به ویژه وقتی قرار است ادبیات دفاع مقدس به عنوان ادبیات جنگِ ایران در کشورهای دیگر ترجمه شده و مخاطب داشته باشد. آن زمان است که خاطرات صادقانه مردم کوچه و بازار بسیار بااهمیت خواهد بود.
انتهای پیام