به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی انجمن، تلاوت آیاتی از قرآن کریم توسط سیدحسین موسویبلده، آغازگر شب سوم شیدایی بود. در ادامه، سهیل محمودی با اشاره به اینکه شب پنجم محرم را شب حضرت قاسم(ع) میدانند، به بیان نمونههایی از مضمونپردازی شاعران در دورههای مختلف درباره این شخصیت دشت کربلا پرداخت. او همچنین با خواندن یکی از غزلهای حسین منزوی با مطلع «ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران- افشانده شرفها به بلندای دلیران» آن را یکی از بهترین مرثیههای عاشورایی دانست.
سهیل محمودی سپس درباره شعرهای دکتر قاسم رسا، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در دوره قاجار صحبت کرد و این مقدمهای بود برای اجرای دکلمه شعرهای این شاعر توسط زهرا عنابستانی که احسان لیوانی و حسامالدین صحرایی با نوای نی و آواز او را همراهی کردند.
در ادامه برنامه شبهای شیدایی، ساعد باقری بخشهایی از مسلک دوم مقتل «اللهوف» اثر سید بن طاووس را برای حاضران روایت کرد که مختص وقایع شب عاشورا تا سحرگاه بود. او بر این نکته تاکید کرد که نقطه درخشش این شب، موضوع «وفاداری» است که به تابناکترین وجه در سخنان جمعی از یاران و اصحاب سیدالشهدا(ع) بازتاب یافته است.
همچنین ساعد باقری در حاشیه روایت مقتل، به یکی دیگر از ضرورتهای ترجمه از متن عربی اشاره کرد و آن لزوم توجه به رسم عرب در صدا زدن اقوام و خویشان و انعکاس آن در ترجمه است؛ به نوعی که مثلا در بخش مربوط به اماننامه آوردن شمر برای حضرت اباالفضل(ع) و سه برادر او وقتی این سخن ابن طاووس با ترجمه لفظ به لفظ نقل میشود که شمر فریاد زد که: خواهرزادگان من کجایند، مخاطب ایرانی به همین اشتباه میافتد که آیا واقعا شمر، دایی اباالفضل العباس(ع) و برادر امالبنین است؟! در حالی که باید به هر طریق ممکن و اگرچه دشوار، به مخاطب فارسی زبان فهماند که در آن روزگار و در میان قبایل عرب، مخاطب قرار دادن فرد همقبیله - در اینجا بنی کلاب- که از طرف مادری جزء خویشان است، به لفظ «خواهرزاده» امری رایج بوده و پیگیری شجرهنامه حضرت ام البنین(س) از سویی و از دیگرسو شمربن ذی الجوشن- لعنه الله- نشان میدهد که امکان اینکه شمر، دایی حضرت عباس(ع) باشد، به کلی منتفی است. بلکه اینان به واسطه حضرت امالبنین مادر چهار برادر رشید امام حسین(ع) صرفا قوم و خویش و همقبیله بودهاند.
همچون شبهای گذشته در بخش شعرخوانی، شاعران جوان شعرهای عاشورایی خود را خواندند که در ادامه میآید.
سعید فرمانی:
زبان حال جناب حر(علیهالرحمه) در مواجهه با امام حسین(علیهالسلام)
آمدم صفشکنانه به کفم تیغ و سنان
آمدم قفل کنم راه به مفتاح جنان
یا پشیمان کنمش بلکه بگرداند عنان
«شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان»
آمد و با نگهی تند به ایمانم تاخت
وانگهی با سخنی نغز مرا مؤمن ساخت
آخر از شعله مهرش دل و دینم بگداخت
«مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرینسخنان»
تا کیات در طمع پادشهی خواهد بود
وعده تاج خسان بیکلهی خواهد بود
سکه قلب تو را روسیهی خواهد بود
«تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان»
از می قهر و ستم مست مشو مهر بورز
با ستمساخته همدست مشو مهر بورز
پست و درمانده و پابست مشو مهر بورز
«کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخزنان»
فربه از دین ریایاند حریفان آری
عاشقی؟ یا که هواخواه ریابازاری؟
عاشقان زهرهجبیناند اگر عیّاری،
«بر جهان تکیه مکن، ور قدحی مِی داری
شادی زهرهجبینان خور و نازکبدنان»
پیر پرسید مرا تسمیه مادرزاد
ناگهان نامِ مرا لرزه بر اندام افتاد
بندهام کرد و مرا از دو جهان کرد آزاد
«پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان»
در بر دوست سپر بفکن و جوشن بگسِل
جان اگر میطلبی از قفس تن بگسِل
دامن از دشمن برچین و ز دامن بگسِل
«دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسِل
مرد یزدان شو و ایمن گذر از اهرمنان»
•
گفتمش در صف عشاق نبینی جفتم
پای شمشیر غمت رقصکنان میافتم
بعد از آن با دل آسوده به خونم خفتم
«با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونینکفنان»
•
گرچه ما همنفس خواجة شیراز نهایم
درخور حضرت حُر قافیهپرداز نهایم
گفتمش سرّ تو را دمخور و دمساز نهایم؟
«گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و و شیریندهنان»
سیداکبر میرجعفری:
از مقتلی شگفت
از مقتلی شگفت برایش می خوانم:
- خیلی بیشتر از این ها بوده اند؛
هم آنها که نامه نوشتند
هم آنها که راهش را بستند.
از مقتلی شگفت برایش می خوانم:
- حسین در گودال نه
اتفاقا جایی بر زمین افتاد
که تمام چشم های جهان ببینندش
تمام پنجره ها رو به سوی او باشند
برایش می خوانم:
-بر پیکرش تنها اسب ندوانیدند
خیلی ها با ماشین های میلیاردی شان...
می گوید:
- اما این ها که تو می گویی/ در مقاتل معتبر نیامده اند.
می گویم:
- و او ثبت شگفتیهای مقاتل را
به شاعران سپرده است!
راهله معماریان:
رود گویا خبر از مهریه یاس نداشت
همه قصه همین است که احساس نداشت
گرچه مثل تو کسی چشمه الماس نداشت
آب هم دست وفادار تو را پاس نداشت
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
آب حیوان ندهد شهر مرا بی تو نجات
شیرمردانه خروشید و به پیکار آمد
زهره ها رفت که آن شیر علمدار آمد
چرخ، مشتاق به او، لحظه دیدار آمد
یوسف ماست که خوی کرده به بازار آمد
مشک نالید از آن دست که عباس نداشت
جگر تیر خراشید که احساس نداشت
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
دست و پا رفت اگر از دست، به جان باید رفت
مثل نرگس به شقایق نگران باید رفت
همچو عباس به پیکار خزان باید رفت
ای بسا یک گل خندان که بهار آورده
ای بسا لاله که این دشت به بار آورده
حرف از آن دشت عظیمی ست که جز راز نداشت
نقل آن بحر طویلی ست که ایجاز نداشت
وای بر ما که کسی نعره ای ابراز نداشت
هیچکس دست ستم را ز ستم باز نداشت
زخم ها را به مساوات به ما بخشیدند
حقمان بود که بال و پرمان را چیدند
آه ای چرخ گرانبار! شهودی بفرست
شاهدی، شعله وری در دل رودی بفرست
قطره ای باده از آن خُم که گشودی بفرست
آه ای ابر! بباران و درودی بفرست
تو چه کم آخر از این تیر نگون سر داری؟
تیر بارید بنا نیست تو لب تر داری؟
ابر ماییم که از دور فقط هیهاتیم
ابرهایی مثلا اشرف مخلوقاتیم
بی بخاران سبک سیر در این میقاتیم
کیش ناخورده در این عرصه محشر ماتیم
عصر صبر است و بلا، حوصله تنگ است هنوز!
سپر از دست نینداز که جنگ است هنوز
شام در ولوله و قافله لنگ است هنوز
شیخ ما وقت عمل اهل درنگ است هنوز
راستی مذهب ما شهر فرنگ است هنوز
نام، دلواپس و بیچاره ننگ است هنوز
یعنی از خیر بریدیم و به شر آمده ایم
بعد فردوس به پابوس شرر آمده ایم
هیأت سینه زنان خنده به لب آمده اند
بر در صومعه با ترک ادب آمده اند
کاش در کوفه مان نئشه شویم آسوده
ما که بر پاست عزاداری مان آلوده
با چنین شور در آن کوفه نشستن بهتر
در و دیوار به اندوه نبستن بهتر
حیف از شهپر اقبال که با هر زغنی ست
حیف از نام حسین است که بر هر دهنی ست
بررسی سنت نغمههای عاشورایی آخرین بخش شب سوم شیدایی بود. در این بخش ساعد باقری نغمهسرایی و نغمهخوانی در مراسم عزاداری اباعبدالله را هنری تلفیقی از موسیقی و شعر دانست و گفت: نکتهای که در گذشته در عزاداریها بسیار به آن توجه میشد، ریتم و رعایت سکوت و صدا بود. در همخوانیها ریتم بسیار مهم است بخصوص که با طبل و... همراه میشود.
او ادامه داد: هنگامی که در نوحه آوا کشیده میشود، برای القای حزن و امکان رسوب متن در جان مخاطب است. این کششها به مخاطب فرصتی برای تصور لحظههای عاشورا میدهند.
ساعد باقری به نقش میاندارها بخصوص در هیئتهای قدیمی اشاره کرد و گفت: برخی از میاندارها در گذشته درباره حفظ ریتم نسبت به اهالی موسیقی گوش قویتری داشتند.
این شاعر، نام حسین را دارای زیبایی و جلالی دانست که بازتاب آن در نوحهها کاملا آشکار است.
او حرکت و هماهنگی هیئتها در خیابان و ترکیب نمایش و تماشاگران را بهترین و وسیعترین صحنه نمایش جهان دانست. ساعد باقری صحبتهای خود را با ذکر مصیبت به پایان برد و حجتالاسلام حسین فتحی پس از سخنانی کوتاه درباره شخصیت والای سالار شهیدان، دعای پایانی برنامه را خواند.
مصطفی رحماندوست، حجتالاسلام حسن فتحی؛ مدیرعامل موسسه هنر و ادبیات هلال، دلاور بزرگنیا؛ مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران، فرحناز میناییپور و بیوک ملکی از جمله مهمانان و حاضران در برنامه شب سوم بودند.
ویژهبرنامه شبهای شیدایی به مدت دو شب دیگر در محل خانه شاعران ایران به نشانی خیابان دکترشریعتی، خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش کوچه نعمتی برگزار میشود.
انتهای پیام