به گزارش ایسنا، هومان دوراندیش با این مقدمه در روزنامه اعتماد نوشت: «ماجرا از این قرار است که سرنا ویلیامز به سبک چند ماه اخیر با لباسی که سراپای او را میپوشاند، در مسابقات تنیس آزاد فرانسه حاضر شده است و پس از مراسم افتتاحیه این تورنمنت، برنارد جیودیکلی، رییس فدراسیون تنیس فرانسه در گفتوگو با مجله «تنیس» به پوشش خانم ویلیامز اعتراض کرد و گفت: از این به بعد در این مسابقات محدودیتهای مشخصی برای لباس بازیکنان اعمال خواهد شد. جیودیکلی در انتقاد از لباس سرنا گفت: «به نظرم گاهی زیادهروی شده. مثلا پوشش سرنا امسال دیگر قابل استفاده نخواهد بود. باید به بازی و محل احترام گذاشت. همه تمایل دارند از این محیط بهره ببرند.»
سرنا ویلیامز پس از زایمانش در سپتامبر سال ٢٠١٧ دچار آمبولی شد و این لباس جدید که لباسی مخصوص و سیاه رنگ است و تمام بدن او را میپوشاند، مانع از لخته شدن خون او میشود. خود ویلیامز درباره لباسش، که پلنگ سیاه نام گرفته، گفته است: «من معمولا حین بازیها شلوار میپوشم تا جریان خونم را حفظ کنم. این یک لباس راحت و کاربردی است تا بتوانم بدون مشکل بازی کنم.»
رییس فدراسیون تنیس فرانسه خواستار نوعی یونیفورم در مسابقات تنیس آزاد این کشور شده است تا تکثر در پوشش بازیکنان پدید نیاید. البته این یونیفورم الان هم تقریبا وجود دارد. یعنی اکثر تنیسورهای زن مثل تنیسورهای مرد، شورت ورزشی و لباس آستین کوتاه به تن دارند. زنان گاهی هم با لباسی بدون آستین وارد میدان تنیس میشوند. اما پلنگ سیاه سرنا ویلیامز، تمام بدن او را میپوشاند. این لباس بسیار چسبناک است و تا حدی شبیه مایوی اسلامی است که برخی از زنان مسلمان در کشورهای غربی، هنگام شنا به تن میکنند تا از برهنه شدن بدنشان مقابل مردان نامحرم اجتناب کرده باشند. سرنا ویلیامز همچنین گفته است که لباس پلنگ سیاه حس جنگجو بودن به او میدهد.
این کل قصه پوشش خانم ویلیامز در مسابقات تنیس آزاد فرانسه بود اما معلوم نیست چرا ناگهان محمود احمدینژاد وارد این ماجرا شد. چون نه سرنا ویلیامز مسلمان است، نه لباسش را از باب رعایت حدود مسلمانی طراحی کرده و نه احمدینژاد پیشتر علاقهای به ورزش تنیس از خودش نشان داده بود که بگوییم در روند عادی تماشای مسابقات تنیس، توجهش به ماجرای سرنا ویلیامز در تنیس آزاد فرانسه جلب شده است. وانگهی انتقاد ملایم رییس فدراسیون تنیس فرانسه، تا زمان توییت احمدینژاد حتی با واکنش خود سرنا ویلیامز هم مواجه نشده بود. پس چرا احمدینژاد ضروری دید که در دفاع از حقوق حقه این ورزشکار مرفه آمریکایی وارد معرکه شود؟ احتمالا مشاوران احمدینژاد به او گفتهاند این ماجرا قابلیت جلب توجه جهانی دارد. البته درست هم گفته بودند. چون توییت احمدینژاد چون تیری بود که به هدف خورد! اما این تیراندازی به گونهای نبود که آدم احساس کند کار تیرانداز خردمندی بوده است. یعنی اقدام احمدینژاد مثل اکثر مواقع توجهبرانگیز بود ولی بیشتر موجی منفی از توجهات را رقم زد. کافی است به کامنتهای مردم در زیر توییت احمدینژاد نگاه کنیم تا ببینیم توییت او چندان هم به سودش تمام نشد.
نکته دیگر این که معلوم نیست چرا احمدینژاد در میانه دعوا با قوه قضاییه، در حالی که معاونانش دادگاهی شدهاند، بر خود واجب دیده است که در کنار دفاع از مشایی و بقایی، از سرنا ویلیامز هم دفاع کند. انتشار توییتی درباره ستاره آمریکایی تنیس دنیا، چنان که گفته شد، احتمالا از باب جلب توجه جهانی بوده است. این که شاخکهای رسانههای جهانی بیش از پیش به احمدینژاد در این روزهای بیقدرتی حساس شود، شاید تمهیدی است برای بازتاب جهانی گستردهتر مواضع و موقعیت کنونی احمدینژاد در فضای سیاسی ایران از سوی این رسانهها. واقعیت این است که هر چقدر هم تلاش کنیم، پذیرش اصالت دفاع احمدینژاد از حقوق زنان برایمان دشوار است؛ چرا که احمدینژاد وقتی که نیلوفر اردلان، کاپیتان تیم فوتسال زنان ایران، به دلیل مخالفت شوهرش نتوانست به مسابقات جام ملتهای آسیا برود، هیچ سخنی نگفت و در دفاع از حق حضور او در آن تورنمنت مهم هیچ حرفی نزد. در آذرماه همان سال (١٣٩٤) هم که نیلوفر اردلان با اجازه دادستانی توانست راهی مسابقات جام جهانی فوتسال زنان شود، احمدینژاد از حقوق خانم اردلان دفاعی نکرد و درباره اقدام نیکوی دادستانی هم سکوت کرد. بیتفاوتی به حقوق زنان ورزشکار ایرانی و دل سوزاندن برای سرنا ویلیامز، هر طور که حساب کنیم، مشکوک و بودار است. البته کسی چه میداند؛ شاید این برگ جدیدی که احمدینژاد رو کرده، نشانه تازهای از فرآیند لیبرال شدن سیاستمداری باشد که در سال ٨٤ با صراحت میگفت: ما برای دموکراسی انقلاب نکردیم.»
انتهای پیام