به گزارش ایسنا، تهران یکی از کوهستانیترین استانهای کشورمان به شمار میآید که کوههایش هم راستا با رشتههای نور خورشید از شرق تا غرب این شهر امتداد یافته است و پیکره عظیم کوهستان تهران همچون ستون فقرات از زمین به آسمان قد کشیده است. هر یک از قلههای این پیکره نیز همچون مهرههای ستون فقرات بر سر خط الرأس آن بر آمدهاند.
قله دارآباد نخستین مهره از این ستون فقرات است. دارآباد شرقیترین قله از خط الرأس توچال در منطقه کوهستانی البرز مرکزی است. این قله در فاصله ۱۰ کیلومتری شرق قله توچال واقع شدهاست. بنابراین اگر بخواهیم مروری بر هر مهره از ستون فقرات تهران از شرق تا غرب آن داشته باشیم، باید یادآور شد که قلههای «دارآباد» ۳۱۶۰ متر، «چپ دره» ۳۱۸۰ متر، «چمبره بند» ۳۱۶۰ متر، «شهربانو کوشک» ۳۲۸۰ متر، «سیاه بند» ۳۳۲۰ متر، «بند لارکرور» ۳۳۸۰ متر،«چال او» ۳۴۱۰ متر، «پیاز چال یا لِزُون شرقی» ۳۵۴۰ متر، «لزون غربی» ۳۵۸۵ متر، «برفچال» ۳۷۰۰ متر و «توچال» ۳۹۶۴ متر ارتفاع در این خط ارس قرار دارند.
وجود تیغههای سنگی مسیر دارآباد به توچال موجب شده است تا یکی از خط الرأسهای مهم و مورد توجه کوهنوردان باشد که پیمایش آن در فصل تابستان کاری استقامتی و در فصل زمستان علاوه بر استقامت داشتن نیازمند سرعت عمل و دارا بودن تکنیکهای سنگنوردی، یخ و برف است. برای انجام این صعود به ازای هر کوهنورد چهار تا پنج لیتر آب، مواد خراکی مغذی، و وسایل امداد و طنابچه انفرادی ضروری است. چنانچه تصمیم به شب مانی باشد چادر و کیسه خواب نیز در اولویت قرار خواهد گرفت. حمل این حجم از بار موجب سنگینی کوهنوردان و گاها عدم تعادل بر روی تیغهها و گذرگاههای باریک خواهد شد.
با توجه به این شرایط خبرنگار ایسنا همراه با دو کوهنورد دیگر سحرگاه پنجشنبه ۲۵ مرداد ماه اقدام به پیمایش کامل این خط الرأس کرد. این گروه سه نفره ساعت ۴ و ۲۵ دقیقه صبح از «بام محک» پیماش خود را آغاز کردند. پیمایش و قرار گرفتن بر روی یال از این مسیر نسبت به مسیر دره دارآباد به دلیل شیب ملایمی که داشت با دشواری چندانی همراه نبود.
با بالا آمدن خورشید گروه به منطقهای نظامی رسید که حد و مرز آن را با فنس و سیم خاردار مشخص کردهاند. در این محدوده استخر آب نسبتا عیق و وسیعی وجود داشت که یک قلاده شغال در آن غرق شده بود. با توجه به اینکه وجود لاشه شغال موجب آلودگی آب استخر میشد، گروه به واسطه طناب تصمیم به بیرون آورن لاشه شغال کرد. نکته قابل توجه در این بخش از پیمایش آن است که اگر این استخر فنس داشت یا تکه چوبی همچون نردبان در آن وجود داشت، این حیوان میتوانست جان سالم به در ببرد.
پس از بیرون آوردن این لاشه، گروه برای تأمین آب مورد نیاز خود به سمت چشمه «یورد» تغیر مسیر داد. سپس با بازگشت بر روی یال و پیموندن مسافتی ساعت هشت صبح بر روی خطالرأس اصلی دارآباد قرار گرفت. در شرق این خطالرأس شهر لواسان و دریاچه سد لتیان و در جهت شمالشرق نمای از جاده فشم دیده به چشم میخورد که همچون مار به سمت شمشک و دیزین پیچ و تاب خورده است. با ادامه مسیر و افزایش ارتفاع نمایی محو از بام ایران خودنمایی میکرد. همچنین در جهت شمال سرکچالها و سایر قلههای مرتفع رشته کوه البرز مرکزی قابل دیدن بود.
کاکوتی، گلپر، پونه، بومادران، ریواس، گل عروس و آویشن و سایر گیاهان موجب شده است تا این منطقه چراگاه غنی و مرتعی وسیع برای دامداران باشد از همین رو چوپانان رَمه و گَلههای خود را برای چرا به این محدوده از کوهستان که در این فصل از سال زمینش یک نواخت زرد طلایی شده بود آورده بودند. این گروه ماجراجو با عبور از میان گله گوسفندان و گام نهادن در مسیر پاکوب ساعت ۹:۳۰ صبح به قله دارآباد رسید. در قله دارآباد جانپناهی سنگی ساخته شده است که گنجایش ۲۰ کوهنورد را دارد. پس از یک ساعت استراحت و خوردن صبحانه و ارزیابی مسیر تیغههای نونی شکل که همچون نعل اسب، قله دارآباد را به قله لزون شرقی پوینده داده بود؛ قسمت پرچالش کوهنوردی آغاز شد.
از خط الرأس نعلی شکل و سنگی چمرهبند تا پیازچال یا لزون شرقی به یکباره ساختار زمینشناسی منطقه از بافت خاکی به بافت سنگی و سنگریزهای و سست تغییر میکند. به دلیل بکر بودن مسیر و نداشتن پاکوب مشهود و قابل ردیابی، پیمایش در این مسیر و یافتن راه درست کمی برای کوهنوردان مشکل میشود، بنابراین داشتن مهارت کوهنوردی یکی از ضروریتها در طی کردن این مسیر است. ریزشی بودن مسیر و باریک شدن محل تردد سبب میشد تا اعضای گروه در بخشهای از مسیر با فاصله از یکدیگر پیمایش داشته باشند.
شکل و شمایل نوار سنگی این تیغهها که در برخی از نقاط همچون تاقچهای قوسدار رو به داخل شکم داده است باعث میشود تا محل مناسبی برای استراحت باشد. این تاقچهها در برخی از مسیر طبقه طبقه بر رو یکدیگر سواراند و آرایش دیواره آنها هم همانند پولک ماهی متشکل از سنگهایی است که با زاویه ۴۵ درجه سطح کوه را پوشاندهاند.
پس از عبور از قله «سیاه بند» با عبور از چند تکه مسیر ریزشی سنگلاخی میانبری از میان سنگهای موازی به سوی «گردنه لو پهنه» سرازیر شده و بعد از آن به سمت غرب پیمایش عمودی کردیم. با بالارفتن از مسیر سنگلاخی، «بند لارکرور» که متشکل از تیغههای سوزنی شکل است در ارتفاع ۳۳۸۰ متری نمایان میشود. عبور از این بخش با احتیاط و آرامش بیشتری انجام شد چرا که در صورت تمرکز نداشتن بر مسیر یا غفلت ممکن است کوهنوردان به قعر دره سقوط کنند. در صورتی که کوهنوردی ترس از ارتفاع داشته باشد در لبه پرتگاه چه بسا پاهایش حالت ژلهای پیدا کند و نتواند این باریکه هراس انگیز را با خونسردی پشت سر بگذارد.
عبور از قسمت هیجان انگیز پیمایش قله دارآباد به توچال پس از ۶ ساعت کلنجار رفتن با دیواره و تیغههای متعدد سرانجام ۱۶:۳۰ با رسیدن به دامنه قله لِزُون شرقی یا پیازچال به انتها رسید. قرار گرفتن در ارتفاع، تابش نور خورشید و تحرک بالای جسمانی باعث شده بود تا توان همه اعضا به پایینترین حد خود برسد. برای همین نوشیدین شربت خاکشیر و چکاندن لیموی تازه در آن، مایعات خنک و میوه کمی توان گروه را تجدید کرد. پس از آن گروه سه نفره برای تجدید قوا تصمیم گرفت تا در میانه برآمدگی ملایم و زین اسبی شکل لزون شرقی و غربی ناهار خود را بخورند.
با ترمیم شرایط جسمی، اعضا گروه مجدد کولههای حجیم و سنگین خود را بر دوش خود کشیدند تا راهی که از این به بعد «صبر» پیمایش آن را ممکن میکرد، به پایان برسانند. خاصیت سراب گونه کوهستان و خودنمایی قُبّه جانپناه قله توچال از آن فاصله، هم امیدبخش بود هم کِسلکننده؛ چراکه هرچه گام برمیداشتیم، گویا تغییری در وضعیت مکانی ما نسبت به قله مشاهده نمیشد. با این حال همه میدانستیم اگر قرار است قله توچال صعود شود، باید صبری به تشنگی کویر داشته باشیم.
با توجه به مسیر بسیاری که همچنان در پیش رو بود، با گامهای متوالی اما آهسته به سمت قله توچال ادامه مسیر دادیم. برنامه از پیش به این گونه بود که گروه در قله شب مانی داشته باشد. به همین دلیل باید پیش از آنکه تاریکی به چشمهایمان شبیخون میزد خود رابه قله توچال میرساندیم. با عبور از «لزون غربی» و «برفچال» در نهایت در ساعت ۲۱ قله توچال صعود شد.
حضور متعدد گروههای کوهنوردی و ظرفیت اندک جانپناه قله باعث شده بود تا کوهنوردان در محوطه باز آنجا چادرهای خود را برپا کنند. گروه ما نیز از این قائده مستثنا نبود و چادر خود را در فضایی که باد بسیاری میوزید، برپا کرد. عدهای دیگر از کوهنوردان درون کیسه خوابهای خود بیآنکه چادری داشته باشند، بر روی زمین شب را به صبح رساندند.
طلوع خورشید سحرگاه ۲۶ مرداد ماه ۱۳۹۷ لنگر تسکین ۱۷ ساعت سختی و کوشش ما و سایر کوهنوردان بود؛ آن هنگام که بالا آمدن آهسته خورشید، پهلو گرفتن تدریجی قله دماوند در پهنه بیکران و لاجوردی آسمان را رقم زد.
گزارش و تصویر: محمدرضا بختیاری خبرنگار ایسنا
انتهای پیام