به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، چهل و چهارمین محفل شب شاعر پاسداشت سیدابوطالب مظفری شاعر و ادیب افغانستانی در نخلستان اوج برگزار شد.
در این مراسم که ۲۵ تیرماه با حضور چهرههای فرهنگی و ادبی ایران و افغانستان برگزار شد، محمدسرور مولایی شاعر و پژوهشگر افغانستانی گفت: مظفری نزدیک به ۴۰ سال است که در ایران است. من وقتی بعضی از یادداشتهایش را میخوانم می بینم کلامش خوب است اما دلم میسوزد که چرا آنها بسط و گسترش نداده است. یکی از موضوعاتی که برای ما مهاجران در ایران است دیدن شعارهایی است که درباره یکی شدن دو ملت داده میشود اما در عمل فقط ظاهرا خواص جامعه ایران به این شعارها اعتقاد دارند. در بین خواص هم تازه عده اندکی هستند که به این شعارها عمل می کنند. مظفری سختی مهاجرت را طی این همه سال تحمل کرده و شعرش دربرگیرنده این مفهوم است.
او در ادامه بیان کرد: اگر تمام اشعار ابوطالب مظفری را بخوانید با من همدل میشوید که از چنین شخصیتی ستایش کنیم. به عنوان یک برادر بزرگتر و یا پدر به خودم میبالم که چنین شاعری را به جامعه ادبی مهاجرت تقدیم کردهایم. اگر بخواهیم در تاریخ شعر مهاجرت تلاش جانفرسا و جانسوز شعر مهاجرت را در کشورهای همسایه و کشور میزبانمان ایران مثال بزنیم نمونه بارزش آقای مظفری است.
مولایی در پایان گفت: مظفری امروز به جایی رسیده که محافل شعری کشور میزبان، خودش را ناچار میبیند از او تجلیل کند. شما امروز این کار را به اختیار انجام نمیدهید بلکه علتش ثمره تلاشها و زحماتی است که شاعران مهاجر افغان کشیدهاند. ما سختی زیادی به خود دادیم که شما در ایران ما را بپذیرید. مهاجرت در دنیا پدیدهای تاریخی و بسیار طولانی است و مهاجرتهای فرهنگی و زبانی، سختترین نوع مهاجرت هستند. ابوطالب و دوستانش قدم به قدم سنگرهای کشور میزبان را فتح کردند. بیشتر دشواریهای مهاجران جهان مربوط به مسئله زبان است اما ما در اینجا در ایران مشکل زبان نداشتیم ولی در مقولات دیگر مشکلاتی داشتیم که باعث میشدند ارتباط فرهنگی به سختی برقرار شود.
در ادامه مراسم حجتالاسلام سیدغلامحسین رئوف به محل تولد و تربیت افراد اشاره کرد و گفت: زادگاه، محل رشد و نمو، خانواده و اطرافیان در تربیت انسانها خیلی نقش دارند. ابوطالب مظفری در ارزگان متولد شد که قلب خون چکان قرجستان است و قرجستان قلب مجروح خراسان است. ارزگان سرزمین حماسهها و شهادتها و اسارتها بوده است. شاهدش هم چهل دخترانش است. خاندان استاد مظفری در چنین سرزمینی از ریشهای اصیل و نامدار در قلب خراسان هستند.
او با این جملات که عرفان و زهد دو گونه دارد افزود: یکی انزوا و تنهایی در غار یا صومعهنشینی و دیگری عرفان حماسی است که آیتالله جوادی آملی دربارهاش صحبتهایی کرده است. به نظر من خاکی بودن استاد مظفری به خاطر این نوع عرفان است که آن را از شاعران کشورش چون مولانا و سنایی وام گرفته است.
رئوف با مخاطب قراردادن ایرانیان بیان کرد: خراسان در آیینه تاریخ فراتر از خراسان امروزی است که در ایران قرار دارد. ما در منابع متعددی درباره خراسان خوانده ایم که خراسان منطقه وسیعی بوده که افغانستان امروزی، میانه این خراسان بوده و آن را خراسان وسطی میگفتهاند. بلازری گفته که بلخ وسط خراسان است. به خاطر همین افغانستان امروز را خراسان وسطی میگویند. ما خاستگاه خود را خراسان و خراسان را ایرانی میدانیم. خاستگاه زبان فارسی، خراسان و بلخ بوده است.
در ادامه این مراسم حسن نوری سینماگر و منتقد گفت: اگر به ابوطالب مظفری از حیث شاعر نگاه کنیم به نظرم او در کار خودش تمام است.
او افزود: اوضاع ادبیات مهاجرین اصلا خوب نیست. نه تنها در حال حاضر نسل فعلی مهاجرت ادبیات ندارد بلکه جریانی هم نداریم که بخواهد تولیدی در این زمینه داشته باشد. در ایران افغانی هیچ وقت مسئله نبوده است. نمیدانم جامعه مهاجر با چه ساز و کاری به کارش ادامه میدهد که تا حالا دچار فروپاشی نشده است.
نوری در ادامه گفت: تا حالا سه دهه از حضور مهاجران در ایران گذشته است. آقای مظفری متعلق به نسل پیشین مهاجران افغان است اما نسل من که خودم پیرترینشان هستم نه علقهای به ایران دارد نه به افغانستان. در چنین جلساتی بهتر است به جای تعریف و تمجید، این سئوالات را مطرح کنیم که نسبت نسل من با شرایط امروز چیست؟
سخنران بعدی این مراسم محمدمهدی سیّار بود که گفت: حضور فرهنگی افغانستانیها در ادبیات فارسی به عنوان پاره جدانشدنی این پیکره و جریان ماندگار و جریانساز ادبیات انقلاب اسلامی برای شخص من محکی است برای سنجش میزان پایمردی بر اصل انقلاب اسلامی. از وقتی هویت خودمان و انقلاب را شناختم برای من یک ملاک که چقدر در این هویت ماندهام این است که چقدر هوای افغانستان را داریم. همین که از کودکی می فهمیدم بخشی از رزمندگان ما در جبهه افغانی هستند و این جنگ فقط جنگ خاک نیست نشان می داد که حذف شهدای افغان از جنگ یا حذف شعر افغان از شعر و هنر انقلاب، معنا را از آن می گیرد و دگرگونش می کند.
این شاعر ادامه داد: این انقلاب نگاهی جهانوطنی و فارغ از مرزها داشته و حضور یک شاعر افغانستانی در این حرکت بزرگ برای منِ ایرانی بسیار معنادار است. همیشه گفتهام که خود را مدیون شاعر بزرگان ادبیات افغانستان میدانم.
سیار در پایان سخنانش گفت: شعر آقای مظفری به عنوان شعر تراز این جریان شناخته میشود و با حماسه پرجوش و خروشش همواره الهامبخش ادبیات انقلاب بوده است.
همچنین وحید جلیلی فعال فرهنگی دیگری بود که در این مراسم حضور داشت و با بیان اینکه باعث شرمساری است که دیگرانی که دسترسیهای بیشتری دارند به بهانهجویی مشغول بشوند و از تولید فکر و اثر دست بردارند و دوستان مهاجر افغان با امکانات کم مشغول باشند گفت: به نظرم نخبگان ایران و افغانستان باید جدیتر به هم نزدیک شوند و نمیتوان به صرف جلسات و کلمات محبتآمیز بسنده کرد.
به گفته او، در روزگاری که یکصدم این امکانات در اختیار اقبال لاهوری یا سیدجمالالدین اسدآبادی بود آنها پرچم را برافراشته کردند و قطعا وضع ما بهتر از آنهاست تا با صد زبان و بیان این حرف را بیان کنیم که «از حجاز و چین و ایرانیم ما/ شبنم یک صبح خندانیم ما».
جلیلی با این پرسش که پس چه کسی باید این خاکریز بینمان را بردارد، تصریح کرد: مقام معظم رهبری هم در جلسه شعرخوانی شاعران به محمدکاظم کاظمی شاعر افغان فرمودند چنین حرفهایی را باید دامن بزنید که از زمزمه به فریاد تبدیل شده و علاجی برای این درد بشوند.
او در پایان سخنان خود گفت: به هر حال باید فکری به حال این دو ملت با این همه اشتراکات کرد. نباید از فکرهای خطیر و جسورانه ترسید؛ حتی یکی شدن کشورهایمان!
سیدابوطالب مظفری نیز در این مراسم گفت: در سالهای گذشته تربیت و مشرب کمتوقعی را برای خود در نظر گرفتم نه به خاطر شکسته نفسی بلکه به این علت که راحت باشم. ما آدمها در هر مقطعی فکر می کنیم که بقیه ما را چطور می بینند. آیا تجلیل مان می کنند یا نه و وقتی نمی کنند اولین ضربه را خورده و عقده ای می شویم. به همین دلیل خواستم مسلک بی توقعی را در خود تقویت کنم و توقع برگزاری مراسم تجلیل را نداشتم حتی از جانب شاگردانم. با این حال نگاه دیگران روی انسان دقیق است و با چیزی که از درون خودمان سراغ داریم فرق می کند. البته این حرف من به این معنی نیست که اگر موسسه و یا نهادی بزرگداشتی برگزار کرد قدردان یا سپاسگزارش نباشیم. بنابراین از دست اندرکاران این مراسم تشکر می کنم.
این شاعر افزود: اگر کسی مهاجر باشد دل نازکی دارد. اگر شاعر هم باشد این نازکی مضاعف میشود و دوستان ایرانی ما همیشه با این مسئله یعنی نازک دلی مان درگیر بوده اند. شما برخی اوقات ما را آزرده اید. از طرفی شعر و زبان و فیلم و هنر را هم از شما یاد گرفتیم. حالا اگر حرف یا انتقادی مطرح می کنیم علتش خودتان هستید چون اگر حرفی می زنیم به این دلیل است که ما را رنجانده اید و از طرفی خودتان تکنیک و بیان را یادمان داده ایم پس تحمل کنید.
مظفری در ادامه گفت: ما در افغانستان در گوشه انزوای خودمان بودیم و اگر انقلاب اسلامی ایران نبود آن شور و حال در وجودمان نمیافتاد تا در کشورمان انقلاب کنیم و نهایتا به ایران بیاییم. شما بر سرنوشت ما تاثیرگذار بودهاید پس زیانهای ما را هم تحمل کنید.
او همچنین اظهار کرد: من به حرف های دوستان ایرانی درباره نزدیکی دو ملت ایران و افغانستان چندان امیدوار نیستیم اما شما نسبت به نسل امروز مهاجران افغان مسئولیت دارید. امروز هم ما با نسلی از مهاجرین در ایران روبهرو هستیم که متولد ایران هستند و آن خاطره و تجربه حضور در افغانستان را که ما داشتیم ندارند و حتما باید برای این نسل سبک فکری جدید داشته باشیم که مثل نسل ما عقدهای و گلهمند یا فراری نباشند. اگر برای ما پاسداشت هم نگیرید مشرب خودمان را تعیین کردهایم اما اگر برای این جوانها کاری کنید کارِ کارستان کردهاید.
در پایان این مراسم از فعالیتهای ادبی و فرهنگی سیدابوطالب مظفری تقدیر شد.
انتهای پیام