بازیها آغاز شد و در روز دوم، تیم ایران مقابل مراکش به میدان رفت و 80 میلیون ایرانی پای تلویزیون نشستند، کنار هم؛ نیمه نخست نفسگیر بود و در سکوت گذشت. بین دو نیمه، اندکی ناامید شدند و نیمه دوم دوباره جان گرفتند. بازی که تمام شد، خود را در خیابانهای شهر در حال پایکوبی دیدند. امیدهایشان زنده شد و چند ساعتی فقط شادی کردند و در اوج شادی، دلشان برای مدافع مراکش هم سوخت.
فردای آن روز، حالا از شکست اسپانیا صحبت میکردند، ناگهان اوج گرفته بودند؛ ایتالیا در جام نیست، هلند نیست، آلمان در بازی نخست باخت و منطق فوتبال هم چیز دیگری میگوید ولی آنها میخواهند مدتی بیمنطق باشند. کاری به این کارها ندارند. تیم اسپانیا را خوب میشناسند. خیلیهایشان هوادار رئال مادرید و بارسلونا هستند و عکس بازیکنان اسپانیا را به در و دیوار اتاقشان نصب کردهاند ولی شادیشان را با هیچ چیز عوض نمیکنند.
نیمه نخست بازی اسپانیا هم که تمام شد، قد کشیدند. سر بلند کردند و حالا دیگر آماده شادی دوباره بودند. گل را خوردیم. بلافاصله زدیم و داور نپذیرفت ولی به شادی ادامه دادند؛ افسوس خوردند اما در دل شاد بودند. بازیکنهای تیم ایران هم جنگیدند، برای شادی مردم ایران. خوب میدانند که این مردم امروز چه میخواهند؛ حالا امشب دوباره همه دور هم جمع میشوند تا به قله آرزوهایشان برسند.
آنچه فوتبال به ما داد، نه 3 امتیاز برد مراکش بود، نه بازی خوب مقابل اسپانیا و نه صعود احتمالی به مرحله بعد. فوتبال، مردم ایران را کنار هم نشاند. چند ساعتی، بدون اینکه به مشکلاتشان فکر کنند، بدون اینکه به گرانی روزانه بیاندیشند، فقط خندیدند و شادی کردند.
چپ و راست سیاست را چند ساعتی کنار گذاشتند و همه به یک جهت نگاه کردند. شکاف نسلها از بین رفت و فوتبال را کنار پدربزرگ و مادربزرگ تماشا کردند و همدیگر را در آغوش کشیدند. چند سالی میشود که جمعهای خانوادگی کمرنگتر شده و حالا مردم ایران چند ساعتی را خانوادگی سپری کردند.
مردم در پارکها و سینماها و حتی استادیوم آزادی، کنار هم نشستند، همه یک شعار دادند. جامعه نیز برای چند ساعتی دوقطبیهای سیاسی و اجتماعی را کنار گذاشت. حالا همه در یک جناح بودند. اتحاد اجتماعی برای یک هدف را تجربه کردند.
در شادیهای خیابانی هم کنار هم بودند. مدل ماشین و کفش و لباس برایشان اهمیتی نداشت؛ از هر طبقه اجتماعی و اقتصادی، کنار هم شادی کردند.
فوتبال، آنجایی است که مردم ایران میخواهند خود را اثبات کنند؛ بنجگند برای خواستههایشان و توان خود را به رخ بکشند. بیشتر آنهایی که این روزها پای تلویزیون نشستند و فریاد کشیدند، مثل مادرها، نام بازیکنهای تیم را هم بلد نیستند و مدام میپرسند: "آفساید یعنی چه؟" ولی چه اهمیتی دارد؛ آنها هم فریاد میکشند، کنار فرزندانشان و خوب میدانند به این غرور جمعی، چقدر نیازمندیم.
امشب این مردم برای سومین بار کنار هم مینشینند و به قله آرزوهایشان نگاه میکنند. آنها خوب میدانند فوتبال انتهایی دارد، صعود هم که بکنیم، روزی جام جهانی برایمان تمام میشود، ولی باز هم میخواهند مثل هواداران قهرمان جامجهانی، سینه سپر کنند و بیدلیل شاد باشند. کنار هم قرار بگیرند و به سیاست و اقتصاد، که این روزها آنها را از هم دور کرده هم فکر نکنند و فقط ایران را فریاد بکشند.
یادداشت: محمدامین صالحینژاد - ایسنا خوزستان
انتهای پیام