بازار پر التهاب ارز در روزهای گذشته، گرانی لحظه به لحظه دلار و نایاب شدن آن مردم را به نگرانی واداشته است. افزایش نرخ بیسابقه دلار و فروش آن در بازار آزاد به بیش از شش هزار تومان، تقریبا اثر خود را به شکل سریعی روی حوزههای مختلف اقتصادی گذاشته است.
در این میان اما نمیتوان از تاثیر گرانی دلار روی فرهنگ و هنر نیز چشم پوشید؛ همانطور که دلار دو هزار تومانی پیش از این لغو کنسرت دو نوازنده مطرح و اظهارات علیزاده را موجب شده بود، این پرسش به وجود میآید که دلار شش هزار تومانی چه بر سر موسیقی میآورد؟ آن هم در زمانی که کنسرت هنرمندان خارجی راحتتر و بیشتر از گذشته در ایران برگزار میشود.
رامین صدیقی ـ تهیهکننده موسیقی ـ که در زمینه برگزاری کنسرت هنرمندان خارجی در ایران فعالیت داشته است، در اینباره به ایسنا میگوید: وقتی همچین بحران ارزی پیش میآید، خروجی آن مشکل گرانی است. این گرانی باعث احتکار اسکناس شده است. بخشی از تحریمهای علیه ایران که به نظام بانکی برمیگردد هنوز پابرجا است. ما معمولا دستمزد هنرمندان خارجیای که به ایران میآیند را به روش حواله پول و استفاده از حساب بانکی پرداخت نمیکردیم بلکه این کار را نقدی انجام میدادیم.
او ادامه میدهد: حالا فارغ از گرانی، دیگر اسکناسی وجود ندارد و من تهیهکننده نمیتوانم به هنرمندی که از آلمان در ایران حضور پیدا میکند، لیر ترکیه بدهم. باید ارز رایج آن کشور یا ارز قابل پذیرش دیگر، یعنی دلار را به او پرداخت کنم. مشکل ما این است اغلب این ارزها وجود ندارد.
صدیقی توضیح میدهد: بسیاری از این رویدادهای هنری در لحظه رخ نمیدهد، ما یک سال قبل مذاکره را شروع و تمام جزئیات برنامه را از جمله دستمزد، مشخص میکنیم. وقتی من از قبل با هنرمندی توافق میکنم که برای کنسرتش در ایران به او دوهزار یورو دستمزد بدهم با ۱۰-۲۰ اختلاف برای بودجهام برنامهریزی میکنم. آنوقت با این نوسانات باید با یک اختلاف چند میلیون تومانی دستمزد او را پرداخت کنم، در حالیکه من بلیتهای کنسرت او را به دلار و یورو نمیفروشم.
این تهیهکننده و ناشر موسیقی اضافه میکند: نتیجه این است که این اختلاف باید از محل دیگری تامین شود یا من باید از سود کمی که در کار هست برای حفظ آبرو صرفنظر کنم، یا مجبورم بخشی از این فشار را به مخاطب تحمیل و بلیت را گران کنم. این موضوع نیز به افراد علاقهمند فشار اقتصادی وارد میکند و ریسک کار ما را بالا میبرد و ما ریزش مخاطب خواهیم داشت.
او اظهار میکند: حقوق افراد در ایران به ریال است و افزایش پیدا نمی کند؛ زمانی که یک فرد میخواهد سهم سبد فرهنگی خودش را مشخص کند، وقتی به کنسرت میرسد درآمد او رقم هزینه کنسرت را تامین نمیکند. به عنوان مثال وقتی او برای حضور در یک کنسرت به همراه خانوادهاش در مجموع ۳۰۰هزار تومان پول بلیت پرداخت میکرده، حالا باید یک میلیون تومان بپردازد، بنابر این از این کار صرفنظر میکند.
صدیقی با بیان اینکه گرانی ارز از چند جنبه فشار وارد می کند، میگوید: خارج از موسیقی مردمپسند (پاپ) ما چند سال تلاش کردیم تا خانواده کوچکی از مخاطبان را به خودمان نزدیک کنیم و با خود همراه کنیم و با چنین اتفاقهایی ما بخش عظیمی از این مخاطبان را سریع از دست میدهیم. در حالیکه اگر بخواهیم دوباره آنها را جذب کنیم باید سالها تلاش کنیم.
این تهیهکننده بیان میکند: افزایش ارز قطعا شاخههای دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد اما حوزه فرهنگ (در زمینه تعاملات بینالمللی) را مینگذاری کرده است و ما نمیدانیم سه ماه دیگر پایمان روی چه مینی میرود. اگر شرایط بدتر یا بهتر نشود و همینگونه بماند ما چندماه دیگر تبعات گرانی ارز را شاهد خواهیم بود.
او ادامه میدهد: شاید در بدو بنگاهها بتوانند از طریقه ذخیره خود یا اسپانسر این سوراخ را برای چند ماه پر کنند. به عنوان مثال آقای کیتارو به ایران میآید و بلیتهای او نیز در حال فروش است و بالا رفتن قیمت ارز این کنسرت را کنسل نمیکند اما برگزار کننده با فشاری که به او میآید برای دفعات بعدی دچار تغییر در تصمیمگیری میشود. بعد از جام جهانی و نیمه تیرماه که فصل کنسرت شروع میشود شاهد این خواهیم بود ریزش زیادی در تعداد برنامهها و مخاطبان داشته باشیم. قطعا در این دوره حوزه فرهنگ و هنر آسیب میبیند.
صدیقی میگوید: اگر وضعیت ارز خارجی در ایران به به این شکل تلخ ثابت بماند به تدریج قدرت خرید مردم را کاهش میدهد. یکسری بحث اتقصادی است که امثال من و شما نمیتوانیم برای آن تصمیم بگیریم بلکه با تبعات ان طرف هستیم.
این تهیهکننده موسیقی اضافه میکند: ما نمیتوانیم در حوزه موسیقی راهحلی داشته باشیم. اگر شرایط به همین شکل بماند طرفین این مثلث (مخاطب، تهیهکننده و هنرمند) باید این فشار را بین خودشان تقسیم کنند. مخاطب پول بیشتری بدهد، هنرمند دستمزد کمتری بگیرد و تهیهکننده سودی که برای خودش در نظر گرفته است را صرفنظر کنم. نتیجه این موضوع این است که تولید کالای فرهنگی کاهش پیدا میکند.
انتهای پیام