به گزارش ایسنا، مهدی شفیعی اواخر بهمنماه سال ۱۳۹۳ با حکم علی جنتی ـ وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ مدیرکل هنرهای نمایشی این وزارتخانه شد تا اوضاع تئاتر را که پس از استعفای حسین طاهری از اداره کل هنرهای نمایشی با سرپرستی اردشیر صالحپور مدیریت میشد، سروسامان بخشد. او که به اذعان بسیاری از هنرمندان تئاتر توانست در این سه سال فضای آرامی را در تئاتر ایران حاکم کند، حالا با آمدن معاون هنری جدید زمزمههای رفتنش هر روز جدیتر میشود و البته خودش هم تاکید دارد که به ماندن تمایلی نداشته و ندارد.
او در این روزهای آخر سالی که بیش از هر چیز به دنبال پول است تا مطالبات تئاتریها در بخش کمک هزینه، حمایتها و جشنواره فجر را پیش از رفتن پرداخت کند، در گفتوگویی با خبرنگاران ایسنا از دوران پرالتهاب شروع مدیریت خود، چالشها با خانه تئاتر و حاشیههای چند ماه اخیر تئاتر سخن گفت که مشروح آن را میخوانید:
زمانی که در ماههای پایانی سال ۹۳ حکم مدیریت در اداره کل هنرهای نمایشی را گرفتید، مطالباتی از سوی هنرمندان در مراسم معارفه شما مطرح شد که بخشی از آن بر تغییر فضای نامطلوب آن دوران تأکید داشت. از آن روز و در این سه سال و یک ماه گذشته به اذعان خیلی از هنرمندانی که با آنها صحبت کردهایم، آرامش و جو بیحاشیه تئاتر از نتایج حضور دوران مدیریت شما عنوان میشود، اما چه اتفاقی افتاد که چند ماه آخر سال ۹۶ پرحاشیهترین روزهای تئاتر در زمان مدیریت مهدی شفیعی میشود در صورتی که قطعا برخی فشارها و همین طور طلبکاریها در این سه سال هم بوده که شاید به نوعی مدیریت میشدند و خیلی رسانهای نمیشدند. آیا تغییرات مدیریتی در معاونت هنری و شایعه جابهجا شدن مدیرکل هنرهای نمایشی باعث بروز این همه حاشیه و فشار و بولتننویسی برای تئاتر شد یا دلایل دیگری وجود داشت؟
چون به مراسم معارفه و زمان حضورم در این جایگاه اشاره شد بد نیست اول اشاره کنم که پیش از حضور در اداره کل هنرهای نمایشی، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (در تهران و استانهای دیگر) سابقه فعالیت داشتم و اصلا زمینه ورودم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بخاطر تئاتری بودنم، بود. از قدیم با شرایط این حوزه آشنایی داشتم و مخصوصا در چند ماهی که در دولت دهم تا یازدهم در معاونت هنری بودم آشنایی بیشتری هم پیدا کردم و اینها سبب شده بود به مباحث و جزئیاتی که همیشه در حوزه تئاتر بود بیشتر آگاه شوم. زمانی که مشاور برنامهریزی آقای مرادخانی (معاون سابق هنری) بودم و به من پیشنهاد شد که مدیریت اداره کل هنرهای نمایشی را برعهده بگیرم شرایط ملتهب بود، چه به لحاظ نارضایتی هنرمندان از مجموعه مدیریتی تئاتر و چه به لحاظ ساختاری و اداری؛ مثلا شورای مرکزی ارزشیابی و نظارت یک سالی بود که اصلا تشکیل نشده بود. خیلی از وعدههای داده شده به هنرمندان عملی نشده بودند. بدهی به گروهها زیاد بود و با خیلی از آنها قرارداد منعقد نشده بود. بر این اساس اولویتهایی را در نظر گرفتیم و ظرف همان سال اول تلاش بر این بود که فضا را از التهاب خارج کنیم و بنیانهایی گذاشته شود که فاصله بین هنرمندان و حوزه مدیریتی و دولت کم شود.
حاشیههای اخیر تئاتر بیشتر معطوف به جشنواره بود
به طور مثال در حوزه ارزشیابی و نظارت سعی شد مبنا قانون باشد و حرف هنرمندان بیشتر شنیده شود و تعامل با گروهها افزایش یابد. در حوزههای حمایتی نیز به دنبال این بودیم با توجه به شرایط موجود، حمایت را با همه محدودیتهای اعتباری بیشتر کرده و گروههای جوان بیشتر از حمایتها برخوردار شوند. در حوزههای اجرایی انتظار هنرمندان این بود فرصتی برای اجرای کارهایشان فراهم شود که در این بخش با توجه به کمبود ظرفیتهای زیرساختی و سالنها کمک شد تا ظرفیت فعالان بخش خصوصی برای تأسیس تماشاخانهها فعال شود و تمام اینها مقداری از نارضایتیها و فاصله هنرمندان و دولت را کم کرد. با این حال فکر میکنم بیشتر حاشیههایی که پیش آمد معطوف به جشنواره فجر باشد که از دو، سه ماه قبل از آن ایجاد شد.
نگاه ما در اداره کل هنرهای نمایشی به جشنواره تئاتر فجر، کیفی و کاربردی بود و اعتقاد داشتم اگر بودجهای برای جشنوارهای صرف میشود باید تأثیرات آن جشنواره در تئاتر قابل مشاهده باشد، یعنی معتقد بودم به دنبال برگزاری جشنوارههایی نرویم که کارکرد خود را از دست دادهاند یا برگزاری آنها به شیوههای قبلی در شرایط امروز تئاتر بازدهی ندارند بلکه باید متناسب با متقضیات به سمت ارتقا رویدادهایی که هنوز ضرورت دارند، برویم. در جشنواره فجر هم با حضور آقای اسدی (دبیر دورههای ۳۴ و ۳۵) سعی بر این بود که متناسب با نیاز تئاتر امروز برنامهریزی شود و در دوره سیوششم هم آقای مهندسپور با همین نگاه پیش رفت. فکر میکنم برای آنچه شما اشاره میکنید چند دلیل میتوان متصور شد. اول اینکه سال ۹۶ تغییر دولت و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را شاهد بودیم و این خود، انتظار برای تغییر بدنه را به دنبال دارد . آقای صالحی امیری (وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی) در مدتی که حضور داشتند وعدههایی را مطرح کرده بودند و اتفاقاتی افتاد که ضرورت داشت اثر آنها را ببینیم و نمونه مشخص آن مسئله صنف است که به موقع به آن اشاره میکنم. اما با این حال به نظرم بیشترین دلیل چالشهای مورد اشاره شما به جشنواره تئاتر فجر مربوط بود که البته همیشه این قضایا درباره آن پیش میآید چون تقریبا همه هنرمندان میخواهند به نوعی در جشنواره فجر حضور داشته باشند و فرهاد مهندسپور با ساختار و نیز با شعاری که برای جشنواره به عنوان "گفتوگو" درنظر گرفت، به دنبال این بود که این امکان را فراهم کند، اما اینکه چرا حواشی فجر شکل گرفت در ادامه بحث میتواند بیشتر بررسی شود.
پس میتوان این سوال را هم پرسید که چقدر فرهاد مهندسپور را باعث بروز این حاشیهها میدانید؟ آیا الان هم از انتخاب او به عنوان دبیر جشنواره دفاع میکنید یا فکر میکنید فرد دیگری مناسبتر بود؟
من اعتقاد دارم دوره سیوششم جشنواره تئاتر فجر با توجه به شرایط فعلی تئاتر یکی از دورههای خوب جشنواره بود و البته هر سه دوره ویژگیهایی دارند که قابل ارزیابی است. جشنواره سیوششم از منظرهایی خیلی قابل توجه است و هر چه از آن فاصله بگیریم بهتر میتوانیم در موردش فارغ از حواشی صحبت کنیم. فرهاد مهندسپور در دو دورهای که دبیر بوده همیشه ساختارشکن بوده و این ساختارشکنی اصولا در جامعه ما خیلی پذیرفتنی نیست، بویژه در تئاتر و شاید خیلی از حواشی ناشی از همین نگاه او بوده باشد. با این حال خواهش من از تمام منتقدان این است که دوره سیوششم جشنواره فجر را منصفانه و با توجه به منافع کلی تئاتر ارزیابی کنند.
از همان اول شمشیر را از رو بسته بودند
اما این دوره شرایطی را پیش آورد که به جز بولتننویسیها، حتی برخی هنرمندانی که در این سه سال بابت اجرای آثارشان مورد حمایت قرار گرفته بودند و نیز برخی همکاران سابق شما روی معترضانهای از خود نشان دادند و این موضوع اتفاقا بیشتر مدیریت تئاتر را هدف قرار میداد.
شما از همین مصداق میتوانید به برخی قضایا ورود کنید. ما اول باید بپذیریم که برای انجام کارهای بزرگ در تئاتر از منافع شخصی خود عبور کنیم. خیلی از کسانی که به جشنواره دوره سیوششم فجر با دبیری فرهاد مهندسپور نقد داشتند شاید خودشان در برگزاری دورههایی از این رویداد دخیل بودهاند. برگردید ببینید نقدهایی که به شکل برگزاری در دوره مسئولیت آنها مطرح میشد به چه صورت بوده است . در دوران آنها هم نقدهایی وجود داشت. متأسفانه در حوزه تئاتر بیشتر منافع شخصی ارجحیت دارد نه منافع جمعی. این نقدها را قبل از جشنواره هم میتوان رصد کرد و میبینید که هنوز اتفاقی نیفتاده بود نقدها آغاز شدند. هنوز خروجی جشنواره دیده نشده، نقدها منتشر میشدند، یعنی از اول شمشیر از رو بسته شده بود. البته فرهاد مهندسپور علیرغم اینکه شعار گفتوگو را در نظر گرفته بود کمتر با رسانهها در مورد تغییرات این دوره مرتبط بود. تمام اینها باعث شد که آن چالشها را در ایام جشنواره فجر ببینیم و آنهایی هم که منتقد بودند نخواستند ویژگیهای خوب جشنواره را ببینند.
مثلا ما در عرصه بینالملل جشنواره امسال به ویژه در بخش خارج از صحنه شاهد اتفاقات بدیع و خوبی بودیم. هرچند شاید من هم به برخی بخشها نقدهایی داشته باشم و شاید فشار بیشتری هم بر من به عنوان مدیر وارد باشد، ولی باید همه ابعاد جشنواره را ارزیابی کرد و اگر منافع جمعی تئاتر مدنظر قرار بگیرد ارزیابی منصفانهتری میدیدیم مثل حضور برجسته گروههای استانی که نتیجه اتفاق چند سالهای است که در حوزه تئاتر استانها به وجود آمده است.
در صحبتهای خود به دو نکته منافع جمعی و فردی در تئاتر اشاره کردید که این مسئله در تمام این سالها از جمله همان جلسه معارفه شما هم مورد اشاره بود، اما با وجود تلاشهایی که در این سه سال کردید و به نظر میرسید در مقاطعی منافع جمعی در تئاتر غالب شده است، اما وقتی با یک اتفاق، باز به همان نقطه قبل بازگشتیم شاید بشود گفت در اینباره آن طور که باید موفق نبودید.
من به اندازه شما این ماجرا را منفی نمیبینم و شاید بخشی از این اتفاقات از جایی شروع شد که مباحث ما با خانه تئاتر جدی شد. من در این دوره جشنواره علاقهمند بودم خیلی از اتفاقات حوزه مدیریتی تئاتر واگذار شود ولی وقتی میخواهیم این جریان را شکل دهیم باید زیربناهای درست برای انجام آن مشاهده شود. من وقتی با آقای همت (مدیرعامل خانه تئاتر) گفتوگو در اینباره را شروع کردم از همین منظر بود و شاید نکته شما هم معطوف به همین مسئله باشد.
وجود خانه تئاتر ضروری است ولی به چه قیمتی؟!
از همین جا سراغ صنف برویم که باز هم در همان جلسه معارفه برخی هنرمندان حاضر تاکید داشتند رابطه میان صنف و نماینده دولت باید بهبود یابد و خود شما هم در صحبتهایتان اذعان داشتید که همه امور نباید به مدیریت تئاتر منتهی شود، اما در این چند سال این اتفاق خیلی عملی نشد ضمن اینکه میبینیم خانه تئاتر نقشی در جریان روزانه تئاتر ندارد ولی مدعی است که باید امور به آنها واگذار شود و اداره کل را به نوعی مانع از انجام اموری میداند که باید توسط آنها انجام شود. چرا در این چند سال فضا برای واگذاری امور به صنف به درستی پیگیری نشد؟
اول این را بگویم که نگاه من در حوزه مدیریتی همواره این بوده که فرصت را برای ایفای نقش همه جریانها و افراد فراهم کنم، یعنی حوزه مدیریت قرار نیست نگاه حذفی به هیچ جریانی داشته باشد و باید از همه ظرفیتها استفاده کند. نکته بعدی اینکه حدود دو سه سال قبل یک جریان جوانتر توانست رأی اعضای خانه تئاتر را بدست آورد که برنامههای خوبی هم داشتند ولی فرصت و شرایط برای اجرای آنها پیدا نشد.
اگر صنف میخواهد که امور تئاتر به آنها واگذار شود و نقش برجستهتری نسبت به آنچه در حال حاضر دارد داشته باشد، باید یک سری زیربناها را آماده کند و یکسری اطلاعات گسترده درباره جایگاه و توانمندیهایش داشته باشد. این را به جشنواره وصل کنید که اتفاقاً بخش اعظمی از آن سلیقه منتخب جوانتر در هیات مدیره قبلی خانه تئاتر وارد جشنواره سیوششم فجر شد و خواست تا بخشی از توانمندی خود را نشان دهد. ما باید آنقدر ظرفیت داشته باشیم تا اجازه دهیم یک جریان، توانمندی و ظرفیت خود را نشان دهد و بعد آن را نقد کنیم و بگوییم مزیتها و نقاط ضعف آن چه بوده است. در حوزه اجرایی در این دو سه سال خیلی از هنرمندان فرصت حضور پیدا کردند و کسی را نداشتیم که خط قرمز بوده باشد. این درباره جریانها هم مصداق دارد چون ایده آل من این بود که هر کس یا هر جریانی که فکر میکند توانمند است حتما باید شرایط برایش فراهم شود. چه از کسانی که در لایههای دوم و سوم مرکز بودند و سلیقهشان با من سازگار نبود و من همچنان به ماندن آنها اصرار داشتم و چه جریانهای خارج از مرکز که نوع نگاهشان با تشکیلات دولتی چندان نزدیک نیست. درواقع معتقدم آنها این حق را دارند که در برههای آنچه مدعی آن هستند را نشان دهند و شاید خیلی از اختلافات در این باره از همان پیش زمینههایی بود که در گذشته با هم داشتند و اینکه چون من یا ما نیستیم پس باید نشان دهیم که تجربه موفقی حاصل نمیشود و متاسفانه این دور باطل در حوزه هنر وجود داشته است.
اما درباره صنف؛ به نظرم باید آنقدر گشوده باشیم، مخصوصاً در جایگاههای پیشکسوتی و مدیریتی در صنف و دولت، که منافع همه تئاتر مدنظر باشد و خیلی خودی و غیرخودی نکنیم. من با همین نگاه همیشه به فعالیتهای صنفی و خانه تئاتر توجه کردم و منافع خانه تئاتر را به عنوان تشکیلاتی با کارکرد صنفی که حضورش در هر شرایطی بسیار موثر است مورد توجه قرار دادم. حتی در هر مصاحبهای در مورد مسائلی که غیردقیق از طرف صنف و مشخصاً آقای همت مطرح شده بود هم، حد را تا یک جایی حفظ کردم که از بیرون تصور نشود نگاه به خانه تئاتر منفی است و الان هم میگویم که اعتقاد دارم وجود خانه تئاتر برای اعتلای تئاتر ضروری است ولی به چه قیمتی؟! بهتر است یک بار توانمندی های خودمان را بررسی کنیم ببینیم الان چه جایگاه و نقشی را در تئاتر ایفا میکنیم؟
مثلا یکی از بحثهای مطرح شده در این سالها همیشه این بوده که حقوق و شأن هنرمندان باید رعایت شود و رتبه بندی هنرمندان از منظر فرایندهای تولیدی مدنظر قرار گیرد. خوب، این کارکرد صنفی است اما چه کاری برای آن انجام دادهایم؟ اینکه بیاییم تمام نداشتهها و مشکلاتمان را گردن دیگری بیاندازیم و یک دشمن تخیلی تصور کنیم و بگوییم هرآنچه را که نتوانستیم انجام دهیم باعث و بانیاش او (یک جریان یا دولت) بوده که یک حرکت رو به جلو نیست. سالهاست که استراتژی تقابل در رابطه صنف با دولت به شکل پنهان و آشکار وجود داشته و البته خوشحالم که اخیرا زمزمههایی از صنف برای جایگزینی تعامل به جای تقابل شنیده میشود. در این سالها حداقل میشد صنف شرایط رنکینگ (رتبهبندی) را برای هنرمندان ایجاد میکرد تا هر جایی که هنرمندی حضور داشت متناسب با جایگاهاش از او دفاع کند و اتفاقاً این همان پایهای است که اگر ایجاد شود خانه تئاتر میتواند به دولت بگوید که خیلی از امور را به من واگذار کنید. با این حال من با صراحت میگویم که تمام علاقهام این بود هر آنچه از اعتبارات تئاتر موجود است و هر آنچه از امکانات مدیریتی تئاتر در اختیار هست را اگر زمینهاش در صنف وجود داشته باشد کاملاً به آنها منتقل کنم، اما در یک شرایط واقع گرایانه و با مسئولیتپذیری.
شاید گفتن این حرف تبعات داشته باشد اما یکی از آرزوهای من این است که خانه تئاتر جشنواره تئاتر فجر را برگزار کند. هرچند امیدوارم آن زمان هر وقتی که باشد که بسیار مشتاقانه منتظر آن هستم، دلایلی ایجاد نشود که بگویند برخی مسائل باعث بروز کاستیهایی شده تا جریان به شکل دلخواه پیش نرود.
آیا پیش از دوره مدیریت آقای همت در خانه تئاتر و در زمان مدیر عاملی ایرج راد هم درباره وضعیت زیربنایی و اداره خانه تئاتر گفتوگو کرده بودید تا مشکلات و موانع سریعتر برطرف شوند؟
در زمان آقای راد و زمانی که من معاون مرکز بودم جلسات خوبی درباره رتبهبندی هنرمندان در بخشهای مختلف برگزار شد و به دنبال این بودیم تا این اتفاق مکانیزه و بعد منتقل شود که به دوره مدیریت آقای طاهری رسیدیم و من از مرکز هنرهای نمایشی خارج شدم. این پیگیریها بعدا متوقف شد و پس از آن یکی از مباحث جدی هیات مدیره منتخب قبلی خانه تئاتر همین موضوع بود و برنامهای نوشته شده که حدود ۳۰۰ میلیون تومان هزینه داشت تا این اتفاق در خانه تئاتر شکل بگیرد و معاونت هنری (علی مرادخانی) هم قول تامین مبلغ این کار را داد ولی متاسفانه به خروج دوستان از خانه تئاتر منجر شد در حالی که این از ضروریات خانه تئاتر است که باید به آن پرداخته شود.
تقابل خانه تئاتر با انجمنهای هنرهای نمایشی؟
ولی الان خانه تئاتر و مدیرعامل آن گله دارد که اگر فعالیت موازی انجمن هنرهای نمایشی نباشد میتوانند امور را به عهده بگیرند.
ما در حوزه صنفی دو معضل داریم که اگر حل شوند خیلی از این اتفاقات هم برطرف میشود؛ یکی پذیرفتن واقعیتهای بیرونی آن هم با همه مشخصاتش از جمله کمبودها است چون به هر حال در خلأ که کار نمی کنیم. مسئله دوم مسئولیتپذیری است و اینکه وقتی کاری را پذیرفتیم مسئولیت فراز و فرود آن را با هم بپذیریم. زمانی که به مرکز هنرهای نمایشی وارد شدم و همچنین هنوز، معتقد بودم و هستم که تئاتر ما با یک ساختار اداره کلی و اختیارات محدود نمیتواند برنامهریزی کلان داشته باشد و حتماً باید سازمان شود. البته منظورم این نیست یک سازمان دولتی تشکیل شود تا دولت فربه شود و بیشتر از آنکه به تئاتر رسیدگی کند مجبور به رسیدگی به خودش باشد. به این ترتیب یکی از ایدهها برای بهتر شدن آن وضعیت، ارتقا جایگاه انجمنهای هنرهای نمایشی در سراسر کشور بود. از آنجا که خیلی از گروهها و هنرمندان در سراسر کشور فعال هستند اولین گام این بود که اینها در یک بستری که کاملاً به لحاظ تخصصی و تشکیلاتی عملی باشد شناسایی شوند و این اتفاق با تعاریف جدید و عملی از دو سال قبل شروع شد به طوری که تمام گروههای فعال نمایشی را شناسایی و برای آنها پروانه صادر شد. سپس از بین خود اعضای گروهها که همگی جز فعالان هستند در استانها و شهرستانها هیات مدیره هر انجمن در یک فرایند انتخاباتی تشکیل شد. من نمیدانم چرا این امر را کارکرد صنفی نباید بدانیم؟ مجموعهای تشکیل شده است که تخصص هنرمندانشان تایید شده و کار خود را مدیریت و سیاستگذاری میکنند و باید حمایت شوند تا تئاتر در استان ها از چرخه مناسبتی و جشنواره ای خارج شود. این موضع گیری در مقابل این جریان را من اصلاً متوجه نمیشوم.
اخیرا آقای همت این سوال را مطرح کردهاند که اساسنامه این انجمن هنرهای نمایشی کجاست؟
قبل از پاسخ به شما عرض کنم که ارتباط شخصی من با جناب آقای همت ارتباطی بسیار دوستانه است و شخص ایشان برای من بسیار عزیز است. اما همانطور که خود ایشان هم گفته در جایگاه حقوقیمان باید با صراحت به برخی قضایا بپردازیم و در پاسخ به این سوال باید بگویم آیا دسترسی به اساسنامه انجمن هنرهای نمایشی که موسسهای است ثبت شده، کار دشواری است؟ آقای همت طوری از اساسنامه صحبت میکنند که انگار یک عملیات کارآگاهی برای دسترسی به آن نیاز است. ایشان اساسنامه انجمن را کی از انجمن خواستهاند که کسی آن را به ایشان نداده است؟ البته آقای همت صحبت دیگری هم درباره بودجه تئاتر داشته که انگار ردیف بودجه و جزئیاتش برای اولین بار رسمی منتشر شده است، در حالی که اگر یک جستجو کنند میبینند که سالهاست پیوست لایحه بودجه و بخشهایی که برای فعالیت تئاتری بودجه میگیرند مثل کانون پرورش فکری، حوزه هنری، وزارت ارشاد و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس اعلام میشود و خوشحالم که امسال ایشان در جایگاه مدیریتی پیگیر این موضوع شده است. در حالی که مشکلات تئاتر اتفاقا بعد از این اعلام بودجهها شروع میشود چرا که علیرغم اینکه در بودجه دولت هر سال رقم بودجه تئاتر شفاف اعلام میشود، اما اینکه چقدر تخصیص یابد مهم است.
اصلا خانه تئاتر را کنار بگذاریم. یک پیش زمینه ذهنی وجود دارد که وقتی شما از سازمان تئاتر صحبت میکنید یعنی بدنه دولت افزایش پیدا کند. در برابر این هم بر اساس تجربههای ذهنی و هم اسناد که هر جا که فضای کارمندی وارد شده بازدهی مطلوب وجود نداشته است، نمیدانم چقدر این شنیده صحت دارد ولی گفته میشود انجمنهای نمایشی در سراسر کشور ۴۰۰ نفر پرسنل دارند یعنی ۴۰۰ نفر حقوق بگیر. یک نگاه این است که وقتی حقوقبگیران افزایش پیدا میکنند الزاماً منفعتشان به صنف و گروههای تئاتری و اجرا نمیرسد، چقدر این شنیده و این نگاه درست است؟
خودتان فرمودید که «شنیده» است. امان از این شنیدهها. به هیچ وجه صحت ندارد. وقتی آییننامه انجمن هنرهای نمایشی بازنگری شد با بررسی و نگاهی آسیبشناسانه بود. انجمن دو دوره جدی را تجربه کرده بود که یک دوره با همین نگاه در تهران بود و یکسری کارمند داشت؛ هم کادر اداری هم هنرمند. یعنی هنرمندانی بودند که ماهیانه از انجمن حقوق میگرفتند. در استانها هم انجمن از طریق انتخابات بین افراد تشکیل میشد و همیشه هم آخرین گروهی که اجرایش را با افراد بیشتری روی صحنه برده بود فارغ از اینکه چقدر تخصص دارد یا تئاتری هستند، کارگردان یا سرپرست آن گروه پیروز انتخابات میشد. این همان انجمن نمایش سابق است که در اواخر آن قدر فربه شده بود که بیشترین اعتباری که دولت برای حمایت از تئاتر در نظر میگرفت هزینه حقوق پرسنل و هنرمندانی که رابطه استخدامی با آن داشتند میشد. نکته مهم در مورد انجمن نمایش سابق این بود که کل حقوق بگیران آن در غیر از شهر تهران به ۲۰ نفر نمیرسید. حالت دومی از انجمن هم که بیشتر در دولتهای نهم و دهم شکل گرفت وجود داشت. انجمن انتصابی بود یعنی مدیر کل فرهنگ و ارشاد استان فردی را انتخاب میکرد و انجمن در آن مقطع از جریان خلاقه خود و جامعه هنری فاصله گرفته بود و صرفاً امور مالی را پیگیری میکرد.
اتفاقاً ساختار جدید انجمن هنرهای نمایشی با نگاه آسیب شناسانه به هر دو شیوه کار میکند که هیچ عضو حقوق بگیری در سراسر کشور ندارد. گروههای فعال هر استان که موفق به دریافت پروانه فعالیت شدهاند و دارای یک کارگردان و نویسنده با سابقه مشخص هستند و تاییدیه را هم از خود هنرمندان در استان گرفتهاند دور هم جمع شدند و هیئت مدیره این انجمنهای نمایشی را تشکیل دادند. به هیچ وجه هم حقوقبگیر نیستند. و برای این هیات مدیره دو فعالیت اصلی در نظر گرفته شده، یکی پیگیری تأسیس سالنهای بلک باکس با مشارکت استانداریها و شهرداریها و حمایت وزارتخانه که تجهیز شوند و در اختیار گروهها قرار گیرد تا همچنان به دنبال ادارات کل استانی برای بهرهگیری کوتاه مدت از سالن های چندمنظوره نباشند و دوم تفاهمنامههای مالی از مراکز استان و تهران برای فعالیتها بود نه حقوق. خوشحال هم هستم که بالاخره این مسئله جا افتاد که مدیران کل استانها در موافقتنامههای استانی جایگاه تئاتر را در نظر بگیرند و الان رقم مشخص برای تئاتر داریم. به این ترتیب اگر سایتها و پرتالهای انجمن هنرهای نمایشی را در استانها ببینید مشخص است که تئاتر استانها از عزلت خارج شده و این سازمان از نظر من و مرکز این بوده که به هیچ وجه تعهدات سنگین یک سازمان دولتی را نداشته است. در واقع این انجمنها کار تولید و اجرا در کشور را انجام می دهند.
در برخوردهای صنفی دیپلماسی را رعایت نمیکنیم
حالا با این تعریف، شما فکر نمیکنید تلاش خانه تئاتر برای تاسیس شعبه در استانها یا برگزاری انتخابات، اختلاف میان هنرمندان بویژه در استانها را به وجود آورد؟
باید مشخص کنیم که اگر میگوییم صنف هستیم، پس باید منافع تمام هنرمندان را درنظر بگیریم. اگر من میگویم انجمن هنرهای نمایشی با بهرهگیری از تمام توان تئاتری استان شکل گرفته، خانه تئاتر میتواند به راحتی مرتبط شود و اهداف خود را پیگیری کند. اصلا اینکه نامش چیست خیلی نباید مسئله ما باشد. مثلاً ببینید خانه سینما در جشنواره فیلم فجر پذیرفته که جشنواره فجر به عنوان یک جشنواره دولتی توسط سازمان سینمایی برگزار میشود، اما در یک بخشی از آن ورود کرده و مسئولیت آن را متناسب با کارکرد صنفی خود بر عهده گرفته است و خیلی منطقی برنامه خود را پیش می برد. چرا ما نتوانستیم در حوزه تئاتر به این جایگاه برسیم؟ متاسفانه ما برای برخوردهای خود از منظر صنف کمتر دیپلماسی را رعایت میکنیم. در همان صنف سینما یا اصناف دیگر این را سراغ ندارید که وقتی با افرادی خارج از جریان هنری خود مواجه می شوند اولین مباحثی که مطرح کنند به ویژه در جمع تصمیم گیران و تصمیم سازان نقاط ضعف نهاد خودشان باشد بلکه همیشه میبینید یک فضای پر ظرفیت تعریف میشود و خیلی طبیعی است که سینما از ظرفیت بالای خود برای تولید در حوزه هنر و تاثیرگذاری آن صحبت می کند و درخواست ساخت سینما یا دیگر درخواست های مرتبط با ارتقا جایگاه سینما را میکنند. در حالی که در تئاتر متاسفانه کمتر رعایت می کنیم که وقتی با بیرون صحبت میکنیم نقاط قوت حوزه تئاتر را مطرح کنیم و از ظرفیتهای موجود برای کاهش نقاط ضعف بهره بگیریم.
مثلاً تماشاخانههای خصوصی و همچنین کثرت کمّی کارهای نمایشی از نقاط قوت تئاتر است که اخیرا با طعنه به آن میپردازند و میگویند در تهران هر شب ۱۲۰ اجرا به صحنه میرود، در صورتی که این نقطه قوت است. آقای مدیر صنف شما بیاید به سیاستگذاران و مدیران بالادستی بگویید این ظرفیت تولیدی حوزه تئاتر است که میتواند هر شب این تعداد اثر روی صحنه داشته باشد و ممکن است به ۳۰۰ اثر هم برسد چون تئاتر میتواند تاثیر فرهنگی و اجتماعی داشته باشد تا آنها هم بیایند وسط برای ساخت سالن و دیگر موارد، ولی متاسفانه تحلیل نمیکنیم که چه حرفی را در کجا مطرح کنیم و در هر نشستی که باشد میشنویم که تئاتر ما فرهنگی نیست، تئاتر ما رو به قهقرا است، حال تئاتر بد است. حتی یک پالس مثبت نمیگیرید در صورتی که ظرفیت بسیار غنی است و لازم است نگاه صنفی که به این نهاد اجتماعی وجود دارد تقویت شود.
خستگی، دلشکستگی و آرزو برای مدیر جدید تئاتر
گفته میشود آقای شفیعی در شرایط موجود خیلی بدش نمیآید از این عرصه خارج شود و ممکن است یک دلیلش محتمل بر این باشد که یک نوع دل شکستگی دارد. آیا ممکن است چنین چیزی وجود داشته باشد و شما بگویید مثلاً تعداد نمایشها را به بیش از ۱۰۰ اجرا در هر شب رساندهاید ولی مثل خیلی از این جملههای کلیشهای که میگویند حال سینما خوب نیست، حال ادبیات خوب نیست، بشنوید حال تئاتر هم خوب نیست و این باعث دل شکستگی شده باشد که بخواهید این عرصه را ترک کنید؟
متاسفانه نه فقط در حوزه تئاتر بلکه در شرایط اجتماعی حاضر این جملات که حال جامعه بد است یا جملاتی که کوچکترین مسائل را بزرگ میکنند به عنوان انرژی منفی، زیاد تزریق میشود و به نظرم به ویژه از سوی نخبگان و مراجع اجتماعی کشور مثل هنرمندان این گونه ناامیدی اجتماعی شایسته نیست. اولا این را تاکید کنم که تمام آنچه انجام شده به هیچ وجه کار شفیعی نبوده بلکه کار هنرمندان است در کنار حمایتگری و تسهیلگری مرکز هنرهای نمایشی. اصلا نهاد اجتماعی تئاتر آنقدر گسترده شده که نمیتوان گفت دقیقاً کدام کار مثبت به کجا برمیگردد. در مرکز هنرهای نمایشی نیروهای تخصصی وجود دارند و خیلی هم تحلیل خوبی از جریان تئاتر دارند.
در این دو سه سال تمام تلاش ما بر این بود که به سمت آنچه فکر میکردیم به نفع تئاتر است برویم. مثلاً انجمن هنرهای نمایشی سراسر کشور با ساختار انتخابی توسط گروهها ایجاد شد که بابت آن بسیار خوشحالم و همین پلاتوها و پرتالهایی که ضرورت داشت هم از آن جمله هستند که اینها بستری برای کارهای پیشِ رو هستند یا مثلاً توجه به بخش خصوصی و استفاده از ظرفیت بخش دولتی برای شکستن تابوی فعالیت بخش خصوصی در تئاتر، شاید حاصل این بود که من هم خودم علاقهمند به تئاتر و دانشجوی رشته تئاتر بودم و همچنین به این دلیل بود که ظرفیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به خوبی میشناختم و میخواستم از این ظرفیت استفاده خوبی شود، اما حتماً خستگیهایی وجود دارد که آن چنان که علاقهمند هستی کارها پیش نمیرود و همه دوستان به نفع تئاتر توجیه نیستند که چند گامی را بلندتر بردارند. امیدوارم شخص جدید با انرژی بیشتری بتواند با تکیه بر بستر مناسبی که فراهم شده کار را جدیتر پیش ببرد و انشاءالله تعامل خوبی هم با صنف داشته باشد.
از وجه دیگری هم میشود به این مقوله نگاه کرد و آن این است که با بررسی خیلی از جوانب به نظر میرسد تئاتر به نوعی روی دست این مملکت و مدیریت اجرایی آن مانده است، یعنی نه میشده که راحت آن را انکار کرد و نه خیلی میشده کاری برایش انجام داد تا از از وضعیت فعلی خارج شود، هرچند روند شما، فرایند مدار و توسعهمحور و رو به بهبود بوده است اما آیا در چنین فضایی ممکن است آقای شفیعی بعد از این چند سال خسته شود و از خستگی بخواهد برود و با خود بگوید دیگر سهمام را ادا کردهام و تا کی میخواهم جان و زندگی خود را در این راه صرف کنم؛ یا اینکه حتی بگوید میروم تا دیگران بیایند و ببینم با تئاتری که روی دست مانده است چه میکنند؟
تحلیل شما به عنوان یک کارشناس امور فرهنگی و نیز از جایگاه رسانه حتماً تحلیل دقیقتری نسبت به ما میتواند باشد. در روزهای اولی که در حال برنامهریزی بودیم طبیعی بود که میدیدم با یک ساختاری مواجه هستیم که در حوزه دانشگاهها نگاهش کثرتگرا بود و تئاتر را خیلی جدی دیده و در قوانین بالادستی به عنوان مقوم فرهنگی به آن نگاه کرده است. نزدیک به هزار نفر هم سالانه نیرو تربیت میکند. به عنوان مدیری که در این نظام گسترده حضور دارد با خود میگویم وظیفه من این است که در حوزه تئاتر حرفهای حتماً تا جایی که امکان دارد برای این هزار نفر زیرساخت آماده کنم، شرایط تولید را فراهم کنم و همچنین شرایط مناسبی برای عرضه آثار و مخاطبان به وجود آورم ولی یک جاهایی کاملاً با نکته شما مواجه میشوم که این روند در جاهایی انگار خیلی حساب شده نبوده و شاید مقتضیاتش در مقایسه با سایر رشتهها مقطعی شکل گرفته شده است. در حالی که اگر قرار باشد یک اتفاق تاثیر گذار و حساب شده داشته باشیم نباید این همه موانع وجود داشته باشد که سردرگمی ایجاد کند. نهادهای تأثیرگذار در حوزه تئاتر زیاد هستند مشخصاً دانشگاهها. محاسن تئاتر امروز قطعاً ریشه در دانشگاه دارد و البته دانشگاهها در معایب هم سهیم هستند و هم چنین نهادهایی که سختافزار دارند یا از بودجه عمومی برای تئاتر بهرهمند هستند.
حالا با توجه به آنچه اشاره کردید مبنی بر گسترش ساختار اداره تئاتر که ممکن است ارتباط مستقیم شما با وزیر فرهنگ را در پی داشته باشد و حتی شاید اصلا همین وضعیت، مطلوبِ شما باشد، آیا اینطور نشده که در وضعیت فعلی دچار نوعی خستگی و کلافگی شوید که حالا باید در چنین ساختاری با انتخاب برخی مدیران بالادستی همه چیز را از صفر شروع کنید و همه چیز را اثبات کنید و مجبور به توضیح و توجیه همه چیز باشید و اینها نوعی یاس را ایجاد کند؟
متاسفانه این یک ایراد در بسیاری از ساختارهای اداری ماست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم شامل میشود به طوری که شما کمتر ثبات مدیریتی مشخص برای پیگیری برنامههایی که قرار است به شکل زنجیرهای در ارتباط با هم باشند تا خروجی مناسبی حاصل شود دارید و با تعویض مدیریتی میتوان تمام اتفاقات گذشته را بیتوجه گذاشت و مسیر اتفاقات را تغییر داد. این مسئله همیشه وجود داشته و نگرانی جدی هم در این باره وجود دارد که به طور مشخص در حوزه تئاتر اعتقاد دارم کسی که در این جایگاه مینشیند حتما باید اختیارات مشخص مالی و ارتباطی داشته باشد تا برنامههای خود را بتواند پیش ببرد . این در حالی است که فرآیند تولید و عرضه تئاتر با دیگر حوزههای نزدیک به خودش هم تفاوت زیادی دارد. حتی با وجود مدیر با تجربهای مثل آقای مراد خانی در رأس معاونت هنری هم به دلیل همان وضعیت ساختاری و موانعی که عرض کردم، رسیدن به اشتراک درباره برخی جزئیات بسیار سخت و بعضا ناممکن بود.
خب با چه مدیری میتوان به این اشتراک و هماهنگی رسید؟ آیا اصلا وجود دارد؟
برنامهریزی در حوزه تئاتر حتما احتیاج به اختیار دادن به مدیران تخصصی دارد یعنی فاصلهها و موانعی که در شکل ساختاری سازمان هست دیگر جوابگوی اقتضائات امروز نیست.
یعنی در بهترین شکل میتوان دنبال معاونت هنری بود که به مدیر تخصصی هنرهای نمایشیاش اعتماد کند؟ چون ممکن است نتوان معاون هنریای پیدا کرد که به تمام حوزههای هنر مثل تجسمی، موسیقی و تئاتر و ... اشراف داشته باشد.
من اعتقاد دارم قبل از اینکه معاونت سینمایی به سازمان تبدیل شود آن هم سینمایی که خودش کار خودش را انجام میدهد، معاونت هنری باید تبدیل به سازمانی با فاصله از پیچوخمهای اداری میشد. یعنی اگر کل معاونت هنری تبدیل به سازمان شود و زیر مجموعه آن بخشهای تخصصی مستقل باشند با موانع بروکراتیک کمتری برخورد میکنیم چون بارها درباره این موضوع صحبت شده که ساختار فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متعلق به دهه ۶۰ است و علیرغم اینکه در برنامههای توسعهای همیشه درباره بهروز رسانی ساختار اداری صحبت کردهایم ولی خیلی با احتیاط قدم برداشته شده است.
معاون هنری و تغییرات در ادارات کل
صحبت از معاونت هنری شد بد نیست به حاشیههای اشاره شده در ابتدای مصاحبه برگردیم و اینکه آیا این انتظار بود که معاونت هنری جدید در دفاع از تئاتر واکنشی جدی داشته باشد؟
شاید شناخت من از آقای حسینی خیلی بیشتر از شما نباشد. مدت حضور ایشان تازه به حدود سه ماه رسیده و هر نوع قضاوتی زودهنگام است. گرچه من تصمیمام را گرفته بودم اما تجربه به من میگوید شاید منطقیتر آن بود که ایشان در شرایطی که دولت، ادامه دولت قبلی است حداقل نزدیک به یک سال با مدیران گذشته کار میکردند تا تجربیات گذشته چه غلط و چه درست و آنچه در این سالها انجام شده، به معاون جدید انتقال یابد تا با یک تحلیل درست و دقیقتر کار ادامه پیدا کند. ولی با این حال ایشان را نیروی جوان، با انگیزه و خوش فکری میدانم و امیدوارم در معاونت هنری بدنه تخصصی ادارات کل و دفاتر که بسیار پرتجربه و توانمند هستند در زمان مدیریت آقای حسینی مورد استفاده قرار گیرند. درباره رفتن من هم صحبتهایی با هم داشتهایم و انشالله به زودی اتفاقاتی خواهد افتاد.
چرا دور نشستهایم و فقط نقاط ضعف را میبینیم؟
برگردیم به فعالیتهای انجام شده در دوران مدیریت شما که هم جزو برنامهها و اهدافتان دستهبندی میشود و هم بخشی از مطالباتی است که جامعه تئاتری نسبت به آنها توقع داشته یا الان نقد دارد. یکی از این موارد سالنهای خصوصی است که در مواردی گلههای متعددی نسبت به آنها وجود داشته مبنی براینکه این سالنها تئاتر را به سمت گیشه سوق دادهاند و در این بین شاید این انتظار وجود داشت که اداره کل هنرهای نمایشی نظارت بیشتری داشته باشد.
نقدهایی را که به این شکل مطرح میشود و در صحبت بسیاری از دوستان هم هست خیلی نمیپذیرم چون معتقدم باید تحلیل دقیقتری در این باره وجود داشته باشد. من نه فقط به عنوان یک مدیر در حوزه تئاتر بلکه به عنوان یک تماشاگر معمولاً بسیاری از تئاترهای روی صحنه را میبینم و این نگاهی که نمایشها به سمت عناصر صرفاً متکی به گیشه رفتهاند را تایید نمیکنم. تیمهایی که در اکثر تماشاخانههای خصوصی اداره کننده هستند، معمولا توجه دارند آثاری را انتخاب کنند که با کیفیت باشند به همین دلیل اینکه در حال حاضر میگویند وضعیت تئاتر ما در تماشاخانههای خصوصی نگرانکننده است را قبول ندارم. این تجربه یک نفر است که دائم تئاتر میبیند. الان میانگین ۴۰ تا ۷۰ آثار صحنهای بزرگسال (به جز کمدیهای شبانه) هر شب اجرا میشوند. اساساً محال است یک نفر بتواند تمام این نمایشها را ببیند. پس اکثر قضاوتها براساس تحلیل آن چیزی که افراد از بین این میزان آثار دیدهاند انجام میگیرد و البته این قضاوت تحت تأثیر تصویری است که از وضعیت به ویژه از طریق رسانهها ساخته میشود. تحلیل دراین مورد حتماً به یک کار تیمی نیاز دارد. با در نظر گرفتن شنبهها و سایر تعطیلات و تداخل ساعت اجراها حتی اگر شما هیچ برنامه دیگری برای عصرها و شبهایتان نداشته باشید حداکثر می توانید در ماه بین ۱۵ تا ۲۰ نمایش ببینید.
البته این را هم باید توجه کرد که سرعت تغییرات خیلی بالا بوده و اتفاقاً جای خوشحالی است که در مدت سه چهار سال اخیر تأسیس تماشاخانههای خصوصی شکل گرفت در حالی که مثلاً در سال ۹۰ تماشاخانهها محدود به تئاتر شهر و چند سالن دولتی و شهرداری بودند و فراموش نکنیم که در مدت حدود چهار سال این اتفاق رخ داده است. در صورتی که در حوزههای دیگری مثل سینما سالها این گونه اتفاقها پیگیری میشود ولی به این شکل عملی نشده است پس طبیعی است فرایندی که با سرعت طی شده حتماً نقاط قابل توجه دارد که متناسب با مقتضیات، نیازمند تدوین فرایندهای جدید هم هست.
من بدخواه تئاتر و خانه تئاتر نیستم
اما برای من سوال است که چرا از دور نشستهایم تا فقط نقاط عیب و ضعف را ببینیم؟ الان کارکرد صنف متناسب با این فرآیندِ با سرعت پیشرفته چیست؟ چون اتفاقا در شرایط فعلی صنف کارکرد جدیتری پیدا میکند و باید خیلی با انگیزه ورود کند اما در کجا اعلام کرده که آیین نامهای کارشناسی شده برای تامین منافع تماشاخانه دار، گروههای اجرایی و نیز مخاطب تعیین کرده است؟ به ویژه که گروه های دانش آموخته و جوان در این چهار سال خیلی فعال شدهاند. آیا برخی بزرگان صنف که به افتراق نسلی دامن میزنند متوجه تبعات اجتماعی آن هستند؟ یا اینکه فقط به دنبال چهار تا تیتر ژورنالیستی مخاطبپسند هستیم؟! حتی بیمه هنرمندان را هم که دربارهاش صحبت میشود، دولت ایجاد کرده است؛ بیمهای که برای همه هنرمندان در همه رشتهها بود و البته ممکن است یک سال خوب عمل کرده باشد و یک سال هم بد، اما این طور نبوده که بگوییم صنف مشخصی کار را انجام داده است. اتفاقاً دولت در سال گذشته درخواست کرد که مدیران صنوف هنری در هیئت مدیره صندوق اعتباری هنر عضویت داشته باشند و این حسن نیت دولت بود که ما هم با نظر مثبت از این موضوع استقبال کردیم ، اما متاسفم که بگویم اولین ایدهای که مدیر خانه تئاتر در اینباره میدهد این است که بیمه متعلق به اعضای خانه تئاتر باشد و بیمه هنرمندان شهرستانها ضرورت ندارد یا در موردی دیگر در بیمه تکمیلی میخواستند مابهالتفاوتی که دولت پرداخت میکند فقط به اعضای خانه تئاتر داده شود و هنرمندان شهرستانی را لحاظ نکردند. این کدام نگاه صنفی است که چنین ایدهای را مطرح می کند و این کدام نگاه صنفی است که چترش را اینطور فقط برای اعضای خودش میگستراند؟ آیا هنرمندی که در زاهدان زندگی میکند نباید از منابع موجود بهره ببرد یا فقط من که عضو هیأت مدیره خانه تئاتر هستم باید بهرهمند شوم؟ ای کاش یک بار دقیقتر اینها را ببینیم. من که بدخواه تئاتر یا بدخواه خانه تئاتر نیستم. اتفاقاً علاقهمندم خانه تئاتر روز به روز قویتر شود و دولت وظایف خود را واگذار کند، اما ببینیم چه کارهایی در این راستا انجام میشود.
خانه تئاتر چند سالی است که پیگیر انتقال ساختمان به بنای جدید است. سال گذشته هم من پیگیری کردم و به آقای صالحی امیری گفتم که اگر برای ساختمان جدید یک میلیارد و نیم بدهید تجهیزات کامل میشود و خیلی سریع این امر اتفاق افتاد، اما هنوز این ساختمان افتتاح نشده است. اگر الان مشابه این ساختمان به مجموعه دولتی تعلق داشت دوستان چطور با این بحث مواجه می شدند؟ خوب است اینها را بپذیریم و واقعبینانه عملکرد را ارزیابی کنیم و در عین حال مطالبات هم مشخص باشد تا بتوانیم بگوییم خانه تئاتر برنامه دقیقی دارد. علاوه بر اینها مدام صحبت میشود که تئاتر شغل نیست. این سخن بر چه مبنایی طرح می شود؟ وقتی وزارت کار انجمن صنفی هنرمندان تئاتر شهر تهران یا انجمن هنرمندان تئاتر کمدی تهران را ثبت می کند یعنی تئاتر را شغل می شناسد که انجمن صنفی آن را ثبت می کند. وقتی وزارت کار مشاغل خانگی حوزه تئاتر را تعریف کرده و برایش نظام تسهیلات قائل شده حرف از شغل نبودن تئاتر یعنی چه؟ دوستان می توانند از طریق وزارت کار تشکیلات خانه تئاتر را ثبت کنند همانند آنچه در مورد خانه سینما اتفاق افتاده یا آنچه در صنف تماشاخانه داران انجام شد.
تنظیم قرارداد جدید مابین تماشاخانهدار و گروهها با نظارت حقوقی
البته اتفاقی که در برخی تماشاخانهها بر سر برخی گروه های تئاتری آمده خودش یکی از موارد قابل نقد و اعتراض بوده که اداره کل فقط اینها را حمایت کرده اما به اختلافات پیش آمده رسیدگی نمیکند.
هر کسی در اداره کل هنرهای نمایشی به عنوان نماینده دولت درحوزه تئاتر وظیفه اش این است که حقوق همه ارکان نهاد اجتماعی بزرگ تئاتر را صیانت کند . وقتی تماشاخانهدار سرمایهگذاری کرده و فضایی را برای عرضه آثار تأسیس کرده باید مورد حمایت هم باشد. این در حالی است که هنوز به سمت کمپانیهایی که فرایند تولید و عرضه مداوم آثار را در دستور قرار دهند به صورت جدی نرفتهایم ولی با این حال حقوق تماشاخانهدار باید رعایت شود و این نگاه که در همه حال حق با هنرمند است، در تعریف رابطه بین تماشاخانه و گروه به لحاظ حقوقی کارآمد و درست نیست. غالبا در رابطه حقوقی بین هنرمند وتالارهای دولتی، مدیریت تالارهای دولتی حتی در زمانی که حق با هنرمند نبوده کوتاه آمده و آن را به نفع گروه نمایشی حل کرده اما الان باید مقتضیات شرایط فعلی را پذیرفت و وقتی گروهی با تماشاخانه قرارداد میبندد باید حقوق هر دو طرف را در نظر گرفت. اتفاقاً الان در دستور کار انجمن صنفی تماشاخانهها تنظیم یک قرارداد یکسان مشخص مابین تماشاخانهدار و گروههای تئاتری با نظارت کارشناس حقوقی قرار دارد.
با این حال برخی مشکلاتی که با توجه به روند سریع این گسترش پیش میآید طبیعی است. باید با هر دو طرف گفتوگو کرد و مانند تمام اصناف دیگر به دنبال برطرف کردن مسائل رفت و این دقیقاً از کارکردهای صنف است. اداره کل هنرهای نمایشی در تمامی موارد با هدف کاهش اختلافات وارد شده اما در بسیاری موارد ضرورتی به رسانهای کردن فعالیتها ندیده است.
در همین جا میخواهم به یک مساله غیردقیق هم اشاره کنم که برخی دوستان مدام از آن صحبت میکنند؛ آن هم اینکه میگویند دولت خود را کنار کشیده و حمایت نمیکند. نکته جالب این است کسانی در این مورد صحبت میکنند که قبلاً از حمایتهای حداکثری برخوردار بودند اما الان چنین اتفاقی نمیافتد. در سال ۹۶ با بودجه پنج میلیاردی مصوبی که برای حمایت از آثار نمایشی تهران در اختیار داشتیم، بیش از ۳۰۰ اثر در تهران مورد حمایت مالی قرار گرفتند که البته این آمار هنوز تکمیل نشده است، ولی نکته جالب توجه این است که نزدیک به ۱۱۵ اثر خارج از تماشاخانههای دولتی بوده یعنی گروههای نمایشی در سالنهای غیر دولتی شامل خصوصی و متعلق به شهرداری مورد حمایت قرار گرفتهاند. درواقع حدود ۴۰ درصد آثار حمایت شده است. بنابراین تأکید میکنم حمایت دولت همچنان وجود دارد و این حمایت گروههای بیشتری را در برمیگیرد به ویژه گروههای جوان که البته با توجه به کثرت تصاعدی گروههای نمایشی و تناسب نداشتن تخصیص بودجه، تأکید میکنم تخصیص بودجه نه اعتبار مندرج در لایحه ، حمایتهایی با ارقام بالا از گروههای محدود ممکن نیست.
تصویب بودجه ۳۹ میلیاردی و بدهی زیاد به جشنواره و گروههای تئاتری!
اما با این حال گفته میشود که شما از برخی چهرههای پیشکسوت و نزدیکان خودتان حمایتهای مالی بیشتری کردهاید و حتی برای تأسیس سالن تئاتری یکی از بازیگران پیشکسوت رقم بالایی برای حمایت اختصاص داده شده است.
این طور نیست، آن تماشاخانه از جانب بخش دیگری از دولت حمایت شد و از جانب مرکز هنرهای نمایشی به طور مشخص هیچ رقمی پرداخت نشده است. تنها کمکی که ما توانستیم به آنها کنیم همان وام کم بهرهای بود که شرایط دریافت آن را برای همه تماشاخانهها فراهم کردیم و ایشان هم از این کمک بیبهره نبود و فقط ای کاش چنین حرفهایی را مستقیم و رو در رو بگویند.
درباره بودجه هم بگویم که متاسفانه وضعیت بودجه در سال ۹۶ جزو بدترین سالها بوده است. انجمن هنرهای نمایشی در سال ۹۶ به جز اعتباری که برای جشنوارههای فجر و نمایشهای آیینی سنتی دریافت کرد و نیز کمکهایی که مطابق تفاهمنامههای استانی برای تئاتر استانها واریز شد، همچنان بدهیهایی دارد. برای امسال بودجه مرکز هنرهای نمایشی طبق آنچه در جلسه شورای برنامهریزی با حضور وزیر پیشین آقای صالحی امیری تدوین و تصویب شد به ۳۹ میلیارد تومان رسید که متاسفانه شاید الان کمتر از ۳۰ تا ۳۵ درصد آن تخصیص داده شده و این کار مدیریت را به شدت مختل میکند. ضمن این که برای جشنواره فجر هم فقط نیمی از بودجه تخصیص یافته است.
همچنین در سال ۹۶ حمایت از تماشاخانههای خصوصی را در سه سطح تعیین کرده بودیم ولی وقتی شما از تخصیص برخوردار نمیشوید تمام برنامهها دچار تغییر میشود. برای خانه تئاتر هم بودجه خوبی در سال ۹۷ تعیین شده که اتفاق خوبی است.
جای سوال است که چطور برای خانه تئاتری که هیچ نقشی در جریان تئاتر کشور ندارد بودجه میلیاردی در نظر گرفته شده است؟
وقتی یک میلیارد تومان به خانه تئاتر اختصاص پیدا میکند ، حتماً در چارچوب تفاهمنامه و قانون کمک به موسسات انجام میگیرد. اتفاق خوبی هم هست و امیدوارم خانه تئاتر از این رقم استفاده بهینه کند.
کیفیت تئاترها ارزیابی میشود؟
آنچه بیشتر از تئاتر گفته میشود، نگاه کمّی است و حتی وقتی وزیر هم به جشنواره تئاتر فجر آمد پیامی را که توییت کرد کمّی و با ارقام بود و این حس خوبی را ایجاد نمیکرد. سوال اینجا است که پس کیفیت تئاتر چه میشود و چه برنامه و نظارتی برای آن هست؟ بهرغم تمام اعداد و رقمهای قابل اعتنا آنچه شما را گرفتار بولتنها میکند فرافکنی هنرمندان برای پوشاندن کیفیت هنریشان و وارد کردن مباحثی به تئاتر است که نهادها و بولتن نویسها را حساس میکند، اما از اینها که بگذریم وقتی روز اول جشنواره، کاری از یک هنرمند معروف میبینم که مایوسکننده است، این سوال ایجاد میشود که آیا سنجشی داشتهاید که کیفیت تئاتر چه تغییری داشته یا اصلا به این فکر کردهاید که چیزی بر ارتقاء و نزول آثار تئاتری مؤثر است؟
این نکته دقیقی است که حتما با افزایش کمیت نباید از کیفیت غافل شد. اما اتفاقا توییت آقای وزیر به نظرم دقیق و کارشناسی بود و این را از جایگاه کارمندی و رییسی نمیگویم، ایشان حتی به آماری که مختص حضور بانوان است یا آماری که برای نمایشنامههای ایرانی است توجه داشت و این از این جهت مهم بود که همیشه متهم به تولید آثار خارجی هستیم ولی این آمار نشان داد در جشنواره فجر که برآیند وسیعی از تئاتر کشور است چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. از این منظر این یک توییت ساده نبود. ضمن اینکه اتفاقی که در تئاتر استانها رخ داد نیز برای من به عنوان تئاتری جذاب بود، اما درباره کیفیت باید سوال کنیم که تضمین کیفیت یک اثر را باید دولت بدهد یا هنرمند؟ آن اثری که شما از یک هنرمند شاخص اسم میبرید اثری است که امضا دارد و وقتی سراغ تماشاخانهدار میرود به دلیل همان امضا از او استقبال میشود چون شناسنامهدار است و کارهای کیفی خوبی داشته است. اما شما اگر به عنوان مخاطب آن را ببینید و از کار لذت نبرید به این فکر میکنید که مسیر این هنرمند به کجا رفته؟ همین جا میخواهم گریز بزنم به نقش دانشگاهها در ارتقا کیفیت آثار. الان باید دید سرفصلهای دانشگاهی چیست؟ چقدر اتفاقات تئاتر روز دنیا در دانشگاههای ما رخ میدهد؟ یکی از مسایل جدی در تماشاخانهها مدیریت تماشاخانه، کیفیت خدمت رسانی فنی، اطلاع رسانی و تبلیغات است. ما باید متناسب با نیازها متخصص داشته باشیم ولی دانشگاه و کاستیهایش را هیچگاه برجسته نمیکنیم. نکته ظریف این جاست که به محض نام بردن از تئاتر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برجسته میشود. دانشگاهها، سایر نهادهایی که برای تئاتر از بودجه عمومی بهره میبرند کجای جریان هستند؟
نظرسنجی داشتهاید که میان مخاطبان سالنها چند درصد دانشجو هستند؟
در جریان هستم که نظرسنجیهایی در حال انجام است. متأسفانه یکی از کاستیهایی که ما داریم و در بحث مدیریتی و برنامهریزی خود را خیلی جدی نشان میدهد نداشتن همین مستندات دقیق برای تحلیل است. ما دراین دو سه سال در بخشهایی چنین کاری را دقیقتر انجام دادیم مثلا دو فاز فرهنگ تماشاخانهها آماده شده و تمام تماشاخانههای فعال سراسر کشور با نقشه و امکانات در هر شهر رصد شده و بعد ازچاپ و نهایی شدن این فرهنگ میتوانیم بگوییم چقدر تالار در کشور داریم و چقدر با نیروی انسانی و گروههای نمایشی ما و همچنین مخاطبان متناسب است. در حوزه نهاد اجتماعی تئاتر هم یک کتاب اول طراحی شده و در نظر داریم از قوانین تئاتر و مدیریت آن در کشورهای مختلف ترجمههایی داشته باشیم چون معتقدم این تحلیلهای دقیق و در اختیار داشتن آمار در روند کاری ما موثر و کمک کننده خواهد بود.
این مسئله از این جهت میتواند اهمیت داشته باشد که گاهی وقتها سوء برداشت ایجاد میکند؛ چون وقتی به خیلی از سالنهای تئاتری میرویم، نگاهی که به اطرافمان بیندازیم به نظر میرسد بسیاری از مخاطبان دانشجو و بویژه دانشجوی تئاتری هستند. سؤال بعدی میتواند این باشد که آیا اگر سال آینده افزایش مخاطب تئاتر را شاهد بودیم این میزان، جدا از افزایش تعداد دانشجویان تئاتر است؟
همانقدر که جامعه تئاتریمان گسترده شده و درصد بالایی از هنرمندانمان دانشگاهی هستند و مخاطب تحصیلکرده جامعه هم افزایش پیدا کرده است، این که تئاتر عمومیتر شده را نمیتوان انکار کرد و حتی این اتفاق خارج از تهران هم مشاهده میشود.
در ادامه صحبتهایی که درباره کیفیت آثار نمایشی مطرح شد باید به این هم اشاره کنیم که در دوران مدیریت شما این هدف که سالنهای دولتی ارتقاء کیفیت پیدا کنند جزء موارد اشاره شده بود و تئاترشهر به خوبی توانست به این امر دست یابد اما جایی مثل تالار هنر و بعضی دیگر از سالنهای دولتی آن طور که باید رونقی نداشتند و در این بخش اداره کل هنرهای نمایشی موفقیتی نتوانست داشته باشد.
من معتقدم مدیریت یک تماشاخانه، یک مدیریت هنری است نه اداری و سازمانی صرف، یعنی از آن کسی که در گیشه مینشیند تا افراد دیگری که در تماشاخانه حضور دارند باید با هدف اصلی تماشاخانه که جلب مخاطب و دلپذیرتر کردن فضای تماشاخانه است همراه باشند. پس کارکنان چنین مجموعهای باید با کوچکترین اتفاقی که در آن مجموعه رخ میدهد سرد و گرمشان شود و اگر در تماشاخانهای چنین فضایی وجود داشته باشد مدیر آنجا موفقیت داشته است، ضمن اینکه مدیران تماشاخانههای ما باید کسانی باشند که هم در انتخاب اثر و هم نوع ارائه آن موثر باشند. مثل اتفاقی که در تئاتر شهر و همچنین تالار سنگلج با حضور آقایان شریعتی و عابدی رخ داد. خیلی وقت پیش در تئاتر شهر یادم هست که شاید بدنه مدیریتی مجموعه هم نسبت به اینکه چه اثری روی صحنه است بیانگیزه بود که آن هم البته دلایل مختلف دارد، ولی خوشبختانه در این سالها این اتفاق خوب در خیلی از تماشاخانههای دولتی رخ داده و کاملا مشهود است. با این حال در تالار هنر که به طور مشخص پرسیدید بخشی از آن به این برمیگردد که تئاتر کودک و نوجوان به اندازه تئاتر حرفهای بزرگسال مورد توجه به ویژه در رسانهها نیست و گرنه تالار هنر با حضور تماشاگران کودک و نوجوان همیشه پر از انرژی است. هم چنین رونق خوبی این روزها در اداره تئاتر وجود دارد.
عملکرد تئاتر در حوزه بینالملل
در دو، سه سال گذشته چهرههای خارجی مطرحی در ایران حضور پیدا کردند ولی این سوال مطرح است که چه اتفاقی برای تئاتر ایران در عرصه بینالملل رخ داده است؟ مخصوصا این که همچنان از نبود یک منبع اطلاعاتی خوب برای معرفی ظرفیتهای تئاتر ایران بیبهره هستیم.
کتاب اول به زبان انگلیسی در همین دوره منتشر شد و فایل آن در اختیار تمامی رایزنیهای فرهنگی ایران قرار گرفت. در این باره سایتی در حال طراحی است که میتواند این ضعف را تا حدودی بپوشاند، ولی فرایند بینالمللی شدن حوزه هنر از آن تعاریفی است که هنوز در خیلی جاها ابهام دارد. اینکه آیا تبادلهای هنری با کشورهای دیگر خوب است یا خوب نیست و اینکه حد و حدودش تا چه مرزی است نیاز به بازنگری دارد. همچنین ساختار فعلی ما هم ساختاری نیست که یک جایگاه برای تقویت بینالمللی هنر در آن لحاظ شده باشد. الان تئاتر نزد رایزنیهای فرهنگی در حال جدی شدن است. با این حال اتفاقاتی که در این دو سه سال در حوزه بینالملل تئاتر رخ داده اتفاقات خوبی بودند از جمله مبحث آی تی آی که سعی کردیم ارتباطات را تقویت کنیم. اما به طور کلی آنچه برای من اهمیت داشت ارتباط بیشتر با کشورهای منطقه بود چون بر اساس تولیدات خود نیاز به یک بازار تولید داشتیم و اگر این فضا ایجاد شود جذابیتهای زیادی در منطقه برای تئاتر ایران وجود دارد و اگر بخواهیم از ظرفیت دیپلماسی فرهنگی استفاده کنیم برجسته کردن نقش تئاتر میتواند در این راستا اهمیت داشته باشد.
کارهای بر زمین مانده یک مدیر تک شغله
در میان تمام اهدافی که داشتید و کارهایی که در این سه سال پیش بردید چه کار بر زمین ماندهای باقی مانده است؟
اول تاکید میکنم که اقدامات انجام شده قائم به فرد نبوده است و قرار هم نیست آنچه انجام شده را به نفع شخصی خودم پررنگ کنم. با این حال خوشبختانه در این دوره ساختمانی برای موزه تئاتر خریداری شده که با همین امکانات موجود آقای غریبپور در حال انجام مطالعات برای طراحی آن بود، اما متاسفانه به کمبود اعتبارات برخورد کردیم. در خیابان سیتیر هم با همت خانم برومند و همکاری شهرداری زمین ارزشمندی برای خانه عروسک خریداری شده و تا زمان تاسیس در یک ساختمان در خیابان بلژیک کارهای خانه عروسک پیگیری میشود.
در بخش بازسازی و تعمیر تئاتر شهر به دلیل کمبود اعتبارات کارها تکمیل نشد اما فضای بدی که به لحاظ ایمنی وجود داشت مرتفع شد. البته بازسازیها در این مجموعه یا باید با مطالعه دقیق و اعتبار مشخص انجام شود و اگر غیر از این باشد انجام نشود بهتر است چون وضعیت این مجموعه برای تامین اعتبار بازسازی خارج از اختیارات مرکز هنرهای نمایشی است و دفتر طرحهای عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این باره تصمیمگیری میکند که اخیرا حدود ۶ میلیارد اعتبار گرفتهاند اما چیزی تخصیص پیدا نکرده و این فرصت هم تا تیرماه بیشتر نیست. درباره اداره تئاتر هم اخیرا شهرداری با آن به عنوان پروژه تجاری برای ساخت برخورد کرده بود که نامهنگاری انجام شد تا عوارضش متناسب با پروژههای فرهنگی در نظر گرفته شود و اگر مجوز صادر شود بلافاصله تخریب ساختمان آغاز میشود.
من با تیم مدیریتی مرکز هنرهای نمایشی مدعی هستم در این دو سه سال، به قول معروف ۲۴ ساعته کار کردهایم. با توجه به سابقهای که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتم همه ظرفیتهایش را به خوبی میشناسم و علاقه مند به ارتقای تئاتر هم هستم، در این سه سال با وجود امکان کار در حوزه مهندسی عمران، کاملا تک شغله بودم و تاکید میکنم بابت هر آنچه انجام شده خوشحالم و هرآنچه انجام نشده با موانعی روبرو بوده است. برای دراختیار قراردادن مستقیم بودجه تئاتر در استانها به انجمنها منتقدین زیادی در میان مدیران کل استانها پیدا کردم ولی آنچه انجام شد پایه خوبی برای ادامه فعالیتها است.
مطالبات تئاتریها کی پرداخت میشود؟
آخرین سوال درباره پرداخت مطالبات گروههای تئاتری است که در این دوران مدیریت خود همیشه تا شب آخر سال پیگیر تاخیر در پرداختها بودید. امسال قرار است چه زمانی مطالبات گروهها پرداخت شود؟
خوشبختانه با حمایت جناب آقای وزیر قبل از جشنواره تئاتر فجر بخش اعظمی از مطالبات گروههای تئاتری را توانستیم پرداخت کنیم، یعنی تقریباً کمک هزینه عمده گروههایی که تا مهرماه اجرا داشتند را پرداخت کردیم و بعد از آن حدود ۲ میلیارد باقی مانده که از آقای وزیر و همچنین آقایان حسینی و کاراندیش خواهش کردم شرایطی فراهم کنند که بخشی از این را در روزهای آینده پرداخت کنیم چون نیمی از مطالبات جشنواره فجر هم باقی مانده و در حال پیگیری هستم که تا قبل از خروج از مرکز تمام این مطالبات پرداخت شود تا شرایط برای مدیر جدید در آغاز کار، شرایط مطلوبی باشد.
گفتوگو از پرستو فرهادی - علیرضا بهرامی
انتهای پیام