به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: «شاید در این جمله رگههایی از بدجنسی دیده شود اما به عنوان یک فعال رسانهای محیط زیست، دانشآموخته این رشته و شاغل در این حوزه از «بروز بحرانهای محیط زیستی در ایران خوشحالم!»
تا زمانی که یک موضوع به «بحران» تبدیل نشود، نقد و نظر متخصصان به نظر نق زدن و شکوایههای از سر شکمسیری میآید. اوایل دهه ۸۰ کارشناسانی هشدار دادند که دریاچه ارومیه در معرض خشک شدن قرار دارد و برخی از فعالیتهای انسانی پیرامون آن این روند را تسریع میکند، هیچکس وقعی نگذاشت و بعید میدانم آن هشدار، اندازه مصدومیت یک بازیکن درجه چندم فوتبال در رسانهها بازتاب پیدا کرد باشد یا مسئولان نگرانش شده باشند!
اما حالا چیدن واژههای «سونامی نمک دریاچه ارومیه» کنار هم، آن قدر توی دلها را خالی میکند که رئیسجمهور روحانی در فیلم انتخاباتیاش چند دقیقه را به این دریاچه و تلاشهای دولت برای احیای آن اختصاص میدهد. آلودگی هوا هم این طور شروع شد. ریزگردها هم اول فقط مناطقی در جنوب غرب را تهدید کرد و به نظر مشکل «شهرستانیها» میآمد ولی وقتی کلانشهرها درگیرش شدند آن وقت برای همه مهم شد.
گر چه هنوز هم جز هشدار و تعطیل کردن مدارس و توزیع ماسک و نصیحتهای جانگدازِ «باید نهالکاری انجام شود»، «باید حمل و نقل عمومی گسترش یابد»، «باید خودروهای جدید جای ناوگان فرسوده را بگیرند» و... عملاً راهکاری ارائه نمیشود و بسیاری از مسئولان فشارهای این روزها را «تاب» میآورند تا با یکی، دو فقره باد و باران، آلودگی از بین برود و برود برای سال دیگر! تا سال دیگر هم خدا کریم است. اصلاً شاید ما مسئول نبودیم. به ما چه؟
به شخصه اعتقاد دارم تا زمانی که فاجعهای مثل مه دود لندن پیش نیاید موضوع آلودگی در حد همین پاسکاریها و ابراز نگرانیهای ریز باقی میماند. دسامبر سال ۱۹۵۲ (آذرماه ۱۳۳۱) آلودگی هوا در شهر لندن با سرما تشدید شد و مهدود غلیظی همه شهر را فرا گرفت. نزدیک به چهار هزار نفر جان باختند و بیش از صد هزار تن را بیمار کرد. برخی آمارها حتی از کشتهشدگان بیش از ده هزار نفر میگویند. آدمها مثل برگ پائیزی روی پیادهروها میافتادند و جان میباختند؛ بدون شلیک هیچ گلولهای. به همین سادگی!
روزی که عیسی کلانتری به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط زیست پا به پردیسان گذاشت، نوشتم که چشم معجزه از او ندارم و عصای جادویی ندارد. مشکلات محیط زیست کشور آنچنان دامنهای پیدا کرده است که حل آن در توان یک فرد و یک نهاد نیست و رستم دستان و سوپرمن هم اگر از راه برسند، شاید تنها بتوانند بخشی از معضلات نهادینه شده در «سازمان حفاظت محیط زیست» را حل کنند اما مشکلات «محیط زیست ایران» را نه!
کلانتری از نسل مدیران هاشمی رفسنجانی است؛ دلبسته و شیفته مردی که نسلی از مدیران تکنوکرات را برای تحول در ایران به خدمت گرفت. کلانتری چندان اهل تعارفهای مرسوم نیست. رک و صریح و گاه تلخ و گزنده حرفش را میزند. دست و دلش نمیلرزد از این که رسانهها حرفهایش را نپسندند. بسیاری او را نقد میکنند که «خوب» حرف نمیزند و ادبیاتش شسته و رفته و اتوکشیده نیست.
در جامعهای که «چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند» کلانتری ترجیح میدهد دست از نان قرضدادنهای معمول مدیران و قربان صدقه رفتنهای مرسوم و عموماً ریاکارانه بردارد و بگوید برای حل مشکل آلودگی هوا فقط باید «دعا» کرد تا باران بیاید! در قلب سازمان محیط زیست و میان علاقمندان به «حیات وحش» میگوید مشکل اصلی کشور را «آب» میداند و یوزپلنگ اولویتش نیست. او با همین نگرش بسیاری از معاونان و مدیرانش را در سازمان حفاظت محیط زیست از میان متخصصان آب برگزیده و کماکان به این روند ادامه میدهد به شکلی که برخی از قدیمیهای محیط زیست به طعنه می گویند: کلانتری «سازمان محیط زیست» را به «آب» بسته است!
فارغ از هر قضاوتی در مورد عملکرد عیسی کلانتری در سازمان حفاظت محیط زیست، این که تصمیمات او این سازمان را به چه سمتوسویی خواهد برد - که جای نقد بسیار دارد - اگر دستاورد مدیریتی او همین «صراحت کلام» برای اعلام هشدارها بدون ترس از قضاوتهای بیرحمانه و حتی هجوهای کوتاهمدت باشد میتوان تحسیناش کرد.
بخش بزرگی از مدیران در کشور باید دست از تملقهای شیرین اما کاذب نسبت به جامعه بردارند و به جای آن صداقت تلخ را جایگزین کنند. میدانم که عموم ما به دلایلی ناشناخته و بعضاً شناخته شده تمایل به شنیدن یک دروغ شیرین داریم تا یک حقیقت تلخ، اما ادامه این روند خسارتهای غیر قابل جبران در پی خواهد داشت.
کمی دورتر از مجادلههای سیاسی، زنبیل قرمز بقایی، وعدههای روحانی، شاخ و شانه کشیدنهای احمدینژاد، مالیات ندادنهای فلان نهاد، سخنرانیهای آیتالله علمالهدی، توئیتهای ترامپ، ممانعت از حضور دختران در کنسرتهای موسیقی، عشوههای دلار و فضاحتهای اخلاقی در حوزه ورزش و... تغییرات اقلیمی، خشکسالی شدید، ریزگردها، آلودگی هوا و بحران آب رای بلعیدن این سرزمین و یک نسلکشی کمین کردهاند. سازمان حفاظت محیط زیست با بودجهای حقیر و اختیاراتی اندک قادر به مقاومت در برابر این تهدید نیست. میخواهید باور کنید، می خواهید نکنید!»
انتهای پیام