شاید حادثه «پلاسکو» که امروز در نخستین سالگرد آن هستیم و حوادث دیگر، ظاهراً تمام شده باشند، اما پروندههای زیادی را باز کردهاند که هنوز بسته نشدهاند؛ پروندههایی که برخی از کارشناسان معتقدند عملکرد رسانهها پس از بحران میتواند در حل و بررسی آنها بسیار موثر باشند.
بسیاری از کارشناسان رسانه معتقدند که عملکرد رسانهها در مواقع بحرانی به سه بخش پیش، حین و پس از بحران تقسیم میشود؛ پیش به این معنا که پیش از بروز بحرانهایی همچون حادثه «پلاسکو» که تا اندازهای قابل پیشبینی هستند، میتوان از بروز آنها جلوگیری کرد، حین بحران نیز به عملکرد رسانهها در پوشش اخبار حوادث با توجه به رعایت اصول اخلاقی و پرهیز از انتشار اخبار کذب و بدون منبع موثق برمیگردد و پس از بحران به پیگیری علل بروز آن بحران، طرح مشکلات افراد حادثه دیده و جلوگیری از بروز حوادث قابل پیشبینی دیگر.
در مدت ۹ روز آواربرداری حادثه «پلاسکو» در سال گذشته و مدتی پس از آن، نشستهای رسانهای گوناگونی تشکیل شد که به بررسی عملکرد رسانهها در پوشش اخبار «پلاسکو» و به طور کلی موضوع رسانه و بحران پرداختند. همچنین بخش رسانه ایسنا نیز در گفتوگو با چند تن از کارشناسان رسانه، استادان روزنامهنگاری، روانشناس و جامعهشناسها موضوعات مختلفی را از نقش و عملکرد رسانهها در حادثه «پلاسکو» تا لزوم تغییر فضای غمانگیز جامعه از طریق رسانههای رسمی به بحث گذاشت که در این گزارش مروری بر این مباحث شده است.
خبرنگار از خبرها فجیع چشمپوشی کند
محمد بلوری که از او به عنوان پدر حادثهنویسی مطبوعات ایران یاد میشود، درباره نحوه انعکاس اخبار و تصاویر مربوط به یک حادثه میگوید: در بحث پوشش اخبار حوادث دو مساله مهم وجود دارد؛ اول پوشش حقایق است که خبرنگاران باید حتماً به آن توجه کنند و دیگر پوشش صحنههای فجیع است که نمایش آنها هیچ اهمیتی ندارد و تنها باعث ایجاد ناراحتی در جامعه میشود؛ به عنوان مثال در پوشش حوادثی همچون زلزله یا حوادث جنایی نیاز نیست دربارهی وضعیت فجیع پیکرهای جانباختگان صحبتی شود.
«اما در این میان حقایقی دربارهی حوادث پیشآمده وجود دارد که نباید به هیچ وجه آنها را کتمان کرد؛ چراکه خبرنگاران نمیتوانند مصلحتاندیشی یا قضاوت کنند و فقط باید اخبار را به درستی برای مردم نقل کنند. در واقع خبرنگار نمیتواند تشخیص دهد که چه خبری بهتر است به دست مردم برسد و چه خبری نه و فقط باید از پوشش صحنههای فجیع و ناراحتکننده چشمپوشی کند؛ به عنوان مثال یادم است که در پوشش اخبار مربوط به «خفاش شب» برخی از مسؤولان میگفتند که بهتر است این اخبار منتشر نشود، ولی ما معتقد بودیم انتشار این اخبار به زنان جامعه هشدار میدهد تا بیشتر حواسشان را جمع کنند تا این حادثه گریبانگیر آنها نشود».
«در انتشار اخبار حوادث باید از طرح قسمتهایی که روح مردم را جریحهدار میکند، پرهیز کرد؛ برای مثال اگر قتلی صورت میگیرد، نباید نحوهی قتل را نوشت یا عکسهایی که خواننده را ناراحت میکند را نباید منتشر کرد و بهتر است تنها به انتشار خبر آن اتفاق بسنده کرد؛ به نظرم باید به همراه اخبار حوادث، نظر چند کارشناس هم نوشته شود؛ اگر این طور باشد برای خواننده خیلی جالب میشود، چراکه هم خبر را خوانده است و در جریان این مشکلات و اتفاقات قرار میگیرد و هم علت و انگیزههای این اتفاقات را متوجه میشود».
«جدا از خبرنگاران و عکاسهای خبری حاضر در محل حادثه که مشخص بودند، عده زیادی هم که فقط دوربین به دست بودند در محل حادثه حضور داشتند که به نظرم فقط روند امدادرسانی و آواربرداری را مختل میکردند. به طور کلی تمام خبرنگاران حادثه باید بدانند که هیچ کسی حتی خبرنگاران نباید روند کمکرسانی را مختل کند. از طرفی هم باید از همان روز اول اطلاعات از سوی مسؤولین در اختیار همه خبرنگاران قرار میگرفت و جلساتی برای آنها تشکیل میشد تا به درستی در جریان اخبار قرار بگیرند».
خبرنگار کجا چشمش را بهروی حادثه ببندد؟
مجید رضاییان، روزنامهنگار و پژوهشگر رفتار رسانهای در پخش تصاویر و اخبار در مواقع حادثه و بحران را به سه بخش تقسیم میکند و میگوید: در بخش اول مربوط به انتشار خبر و تصویری است که مجاز است و هیچ ممنوعیتی ندارد، بخش دوم مرتبط با اخبار و تصاویری است که به جهت روانی و تاثیرگذاری منفی روحی باید از سوی رسانهها تعدیل شوند.
«رعایت بهداشت روانی مخاطب بر عهده خبرنگار و رسانه است. رسانه و خبرنگار نباید با پرداختن به مسائلی که احساسات افراد جامعه را جریحهدار میکند، به بهداشت روانی آسیب بزند. به طور کلی تصاویری که احساسات افراد جامعه را جریحهدار کند و به اصطلاح بهداشت روانی مخاطب را مخدوش کند. اما اگر در یک حادثه خانوادهای متأثر شده و گریه میکند و حتی گریه به حالت فریاد است اینها امر ممنوعی نیست که عکاس و خبرنگار از این صحنهها عکس بگیرد یا نگیرد، چرا که هیچ ایرادی ندارد».
«رسانهها اعم از تلویزیون، سایتها و روزنامهها برای خود اصول اخلاق حرفهای دارند و در پخش چنین تصاویری اصولی را رعایت میکنند که حداقلیترین آنها هشدار به مخاطبان درباره محتوای غیرعادی تصاویر است. اگر رسانه و خبرنگاران با صحنهای فجیع روبرو باشند و زمانی که مردم به آن رجوع میکنند که برایشان بدآموزی دارد و یا بهداشت روانی مخاطب را مخدوش میکند، اینجاست که آن خبر باید ویرایش شود، البته ویرایش به معنای آن نیست که سانسور یا دروازهبانی در همه موارد صورت بگیرد، بلکه باید آن خبر را تعدیل کرد به نوعی که هم اصل واقعیت گفته شود و هم از میزان فجیع بودن و در مغایر با بهداشت روانی بودنش کاسته شود؛ بنابراین اگر این تصاویر و خبرها از مرز خارج نشود و احساسات مخاطب را جریحهدار نکند چیزی نیست که ایراد داشته باشد».
«در حادثه پلاسکو ما در روزهای ابتدایی در خبرها داشتیم که یک دست از زیر آوار درآمده است. نکته اینجاست که تصاویر آن دست را نباید منتشر کرد و نشان داد. اگر هم قرار است تصاویری از آن منتشر شود، باید پوشیده باشد».
وظیفه رسانهها در قبال فضای نگران پس از بحران چیست؟
یعقوب موسوی، روانشناس که معتقد است «متاسفانه ستاد بحران در حادثه پلاسکو ضعیف عمل کرد»، به لزوم وجود ستادهای خبری در مواقع بحرانی اشاره و اظهار میکند: در این حادثه شاهد بودیم که برخی از اخبار نادرست منتشر و بعد از مدتی تکذیب میشدند. باید به این نکته توجه داشت که به طور کلی توسعه عمومی و اجتماعی با یک نوع مخاطرات و پیامدهای ناخواسته و شاید هم خواسته همراه است. مردم باید بدانند که این مخاطرات و حوادثی همچون حادثه «پلاسکو» را بسیاری دیگر از کشورهای جهان هم تجربه میکنند. اما در این شرایط نهادهای رسانهای و بنگاههای خبری میتوانند در بالاتر بردن سطح آگاهی، هوشیاری، حساسیتزایی مردم با حفظ قانون و موضوعات دیگری، به مدیریت بحران کمک کنند.»
«باید یک همدردی در سطح عموم برای وقوع چنین حوادثی وجود داشته باشد، اما اگر بخواهیم از منظر آسیبشناسی فرهنگی و اجتماعی بحث کنیم، ممکن است در جا زدن در این حالت منجر به یکسری ناهنجاریهای اجتماعی شود که با سطح آگاهی و شناخت مردم هم ارتباط دارد. گاهی برای آرام کردن جامعه، ترفندهای مدیریتی نیاز است؛ به عنوان مثال استعفا دادن مدیری یا بازخواست کردن افرادی که در وقوع حادثه مسئولیت داشتند و پاسخگو بودن مسؤولان و دادن اطلاعات درست میتواند باعث آرامش جامعه شود».
«در همه دنیا مرسوم است که حوادثی همچون فروریختن ساختمان پلاسکو، بهترین فرصت برای رسانههاست تا در راستای آگاهیبخشی اجتماعی و شهروندی و بالا بردن آگاهی شهروندان از قلمرو مسئولیتشان در جامعهای که زندگی میکنند، نقش مهم و موثری را ایفا کنند؛ به عنوان مثال شهروندان باید بدانند کوچکترین غفلت از مسائل ایمنی و حفاظاتی نه تنها معضلات را متوجه خودشان میکند، بلکه بخش بزرگی از شهروندان هم درگیر آن موضوع میشوند. به نوعی میتوان گفت که این وظیفه رسانههاست که مردم از وظیفهشان در حین وقوع بحرانهایی همانند حادثه «پلاسکو»، آگاه کنند».
رسانهها با غم بحرانها چه کنند؟
سید محمدرضا خوشرو، استاد ارتباطات معتقد است که «تداوم برخی از رویدادهای ناخوشایند و غمگین اخیراً قابل توجه شده و فضای عمومی جامعه را حزنانگیز کرده است. از طرفی هم این استمرار رویدادهای ناخوشایند، باعث ایجاد روحیه شرطیسازی در جامعه شده و ذهن جامعه به نوعی منتظر یک اتفاق و خبر ناگوار دیگر است که این انتظار منجر میشود برخی رسانهها از این روحیه مخاطبان که منتظر اتفاقات بد هستند، استفاده و خبرهای غمانگیز را بیشتر رصد کنند؛ این اتفاق از پیامدهای ناگوار استمرار رویدادهای ناخوشایند در جامعه است.»
«اگر بخواهم در این شرایط حزنآلود جامعه، پیشنهادی به رسانهها و به ویژه رسانه ملی برای تغییر این فضا بدهم این است که در وهله نخست باید در دروازهبانی خبر، از انتشار اخبار غمانگیز پرهیز کنند و شاید این نوع از قاببندی میتواند شامل سانسور برخی از اخبار ناگوار هم بشود. رسانهها میتوانند اخبار ناگوار را کمتر کنند و تلویزیون هم میتواند اولویت پخش آنها را تغییر بدهد و اخبار نخست را به خبرهای مثبت و خوب اختصاص بدهد و بعد به سراغ اخبار دیگر برود. از طرفی دیگر هم باید میزان پخش برنامههای طنز و مفرح در تلویزیون افزایش پیدا کند؛رسانههای میتوانند اخبار ناگور را کمتر کنند و تلویزیون هم میتواند اولویت پخش آنها را تغییر بدهد و اخبار نخست را به خبرهای مثبت و خوب اختصاص بدهد و بعد به سراغ اخبار دیگر برود».
«تجربه نشان داده که هرگاه برای ایرانیها بحرانی پیش میآید، انسجام اجتماعی آنها بالاتر میرود و به هم نزدیکتر میشوند. شاید به همین خاطر است که دشمنان ایران به سراغ گزینه نظامی نمیروند، چون میدانند که اگر به ایران هجومی جدی وارد شود، ایرانیها با هر اعتقاد سیاسی و مذهبی و اجتماعی به هم پیوند میخورند و اتحاد آنها تحقق هدف مهاجمین را تضعیف میکند. امروز نیز ما در شرایط بحرانی قرار گرفتهایم و در این شرایط رسانهها میتوانند از فضای غمانگیز جامعه برای تقویت اتحاد و انسجام جامعه بهره بگیرند».
«در کشور ما همگرایی میان رسانههای رسمی و غیررسمی آن طور که باید بالا نیست. به دلیل پایین بودن سطح سواد رسانهای عمومی و سواد سیاسی و فرهنگی، بعضاً رسانههای رسمی و غیر رسمی ما با هم همسو نیستند. ما شاهد بودیم که اخیراً از بحرانهای ایجاد شده سوءاستفادههای سیاسی صورت میگرفت و این همبستگی اجتماعی را که میتوانست برای ما فرصت باشد را به تهدید تبدیل میکردند و بعضاً آنقدر این جریان گسترش پیدا کرده بود که روی آنتن رسانه ملی هم نمود پیدا کرده بود».
چرا تصاویر دلخراش از حوادث منتشر نشود؟
بیژن نفیسی، روزنامهنگار باسابقه نیز با اشاره به گسترش حضور شبکههای مجازی در عرصه فعالیتهای رسانهای، معتقد است که «به طور کلی رسانههای رسمی باید بتوانند در این شرایط نیازهای مردم به آگاهی را برطرف کنند تا دیگر برای دریافت خبر و اطلاعات به سراغ شبکههای اجتماعی نروند. امروز هر فردی یک رسانه در اختیار دارد و رسانههای اجتماعی در اختیار مردم قرار گرفتهاند و چون مردم ما از سواد رسانهای خوبی برخوردار نیستند و از اطلاعرسانی و پوشش اخبار در مواقع بحرانی اطلاعاتی ندارند، اغلب شاهد بیاخلاقیهایی در این رسانههای اجتماعی هستیم».
این روزنامهنگار باسابقه با تاکید بر اینکه باید به صورت جدی سواد رسانهای به مردم آموزش داده شود، میگوید: امروز جامعه ما به آموزش سواد رسانهای آن هم در سطح گسترده نیازمند است. چراکه امروز به نوعی رسانهها در اختیار مردم قرار گرفتهاند و از آنجایی که به اصول طلاعرسانی آشنا نیستند، اغلب شاهد چنین اتفاقاتی هستیم که همانند امروز در پی فروریختن ساختمان پلاسکو تصاویر نامناسبی منتشر میشوند. افرادی که در رسانههای اجتماعی خبررسانی میکنند، نمیدانند که گاهی مسائل اخلاقی را فراموش و اصول حرفهای را زیر پا میگذارند. الان در کشورمان آموزشهای راهنمایی و رانندگی از دبستان آغاز میشود، ولی برای موضوع مهم و تاثیرگذاری مثل حضور در رسانههای اجتماعی هیچ برنامهریزی وجود ندارد.
«افرادی که در رسانههای اجتماعی خبررسانی میکنند، نمیدانند که گاهی مسائل اخلاقی را فراموش و اصول حرفهای را زیر پا میگذارند. الان در کشورمان آموزشهای راهنمایی و رانندگی از دبستان آغاز میشود، ولی برای موضوع مهم و تاثیرگذاری مثل حضور در رسانههای اجتماعی هیچ برنامهریزی وجود ندارد».
با اطلاعرسانی شفاف مردم را به آرامش برسانید
عطاءالله محمدی، روانشناس دربارهی نقش رسانهها در اطلاعرسانی میگوید: در جامعهای که گردش اطلاعات شفاف نباشد، شایعه به راحتی به وجود میآید و حتی برخی از مردم هم آن را دنبال میکنند. روش درست اطلاعرسانی به مردم در رسانههای ما با مشکل روبهرو است و به نظر میرسد میخواهند مردم را از برخی اخبار دور نگه دارند تا نقاط ضعف خودشان پوشیده شود و در واقع به فکر نگرانی مردم هم نیستند.
«اطلاعرسانی شفاف میتواند مردم را به آرامش برساند و همدردی با مردم نیز باعث کاهش نگرانیشان میشود. حادثه «پلاسکو» به شکلی بود که نمیتوان به مردم گفت اتفاقی نیافتاده است بلکه اتفاق بدی افتاده است و مردم حق دارند نگران باشند، ما باید بعد از حادثه «پلاسکو» نسبت به چنین حوادثی آمادگی بیشتری داشته باشیم و مردم نیز باید در این راستا کمک کنند و راهکارهایی ارائه دهند و مشارکت مردم هم باعث کاهش نگرانی میشود»
«در تمام دنیا ابزاری وجود دارد که به ثبت سریع وقایع کمک میکند. زمانی که واقعه بزرگی اتفاق میافتد، تعدادی از مردم برای اینکه نشان دهند در این اتفاق حضور داشتهاند آن را ثبت میکنند و از این طریق یک احساس هویتیابی به دست میآورند که خود را با آن تعریف میکنند. در برخی از برنامههای تلویزیونی مشاهده میکنیم، زمانی که دوربین بین مردم حرکت میکند، عدهای برای این که هویت خود را نشان دهند، حتی اگر برنامه سیاسی نباشد دو انگشت خود را نشان میدهند تا بگویند من هم هستم. مردم از طریق آموزش میتوانند استفاده درست از ابزار را یاد بگیرند».
رسانهها نگرانی را به مطالبهگری تبدیل کنند
حسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس و استاد دانشگاه دربارهی نقش رسانهها در حادثهای مانند «پلاسکو»، میگوید: کنترل و مدیریت اخبار و افکار عمومی امروزه، دست رسانههای کلاسیک به خصوص رادیو، مطبوعات و تلویزیون نیست. مردم بخشی از اخبار منتشرشده را از شبکههای مجازی میگیرند زیرا سرعت بیشتری در انتشار اخبار دارند. روزنامهها به دلیل ماهیتی که دارند اخبار را با تاخیر چاپ میکنند. تلویزیون نیز فرآیند کنترل، پایش و دروازهبانی دارد و این امر انتشار اخبار را زمانبر میکند اما رسانههای جدید به دلیل سرعت در انتشار اخبار مخاطبان بیشتری جذب میکنند.
« رادیو و تلویزیون با ناکارآمدی که دارند فضا را در اختیار شبکههای مجازی که صحت اخبارشان معلوم نیست، قرار میدهند و به این شکل راست و دروغ در هم آمیخته میشود.بهترین اقدام این بود که تلویزیون در لحظات اولیه این فاجعه «پلاسکو اخبار را سریع پوشش میداد و از خبرنگاران حرفهای در این راستا استفاده میکرد و همچنین کارشناسانی را برای گفتوگو درباره این رویداد میآورد. تلویزیون باید شبکه گستردهای از افرادی که صاحبنظر و متخصص هستند را جمع میکرد تا نظراتشان را ارائه دهند و باید عدالت رسانهای را در مورد افرادی که دعوت میشدند رعایت میکرد».
«حادثه «پلاسکو» هشدار جدی برای جامعهای است که میخواهد به سرعت از دستاوردهای مدرنتیه استفاده کند اما نمیخواهد هزینهاش را پرداخت کند. شما به راحتی میتوانید آپارتمانسازی و برجسازی کنید اما بدانید که باید اصولی را رعایت کنید».
رسانهها حادثه پلاسکو را آگراندیسمان کردند؟
همچنین پروانه پیشنمازی، مدرس ارتباطات معتقد است که «تشخیص اینکه یک رویداد را بتوان بحران نامید یا خیر منوط به برخورداری از ویژگیهای ماهیتی تعریف بحران است. بحران پدیدهای است که یک سیستم پویا را دچار اختلال کرده و از حالت تعادل خارج می سازد و خسارات مادی و معنوی زیادی را بر سیستم مذکور تحمیل میکند. از آنجایی که رویداد پلاسکو کل سیستم مدیریت شهری و به ویژه بخش مدیریت بحران از جمله اورژانس، آتشنشانی، هلال احمر را از حالت تعادل خارج ساخته بود و همراه با خسارات مادی و معنوی فراوانی بود لذا این ظرفیت را داشت که از آن تحت عنوان بحران نام ببریم.»
«به اعتقاد من در پوشش خبری واقعه پلاسکو ما با سه دسته رسانه مواجه هستیم؛ دسته اول رسانهها و شبکههای اجتماعی و شهروند خبرنگاران، دوم رسانه ملی (صدا و سیما) و سوم مطبوعات، خبرگزاریها و رسانههای دیگر. باید بگویم که سرعت در اطلاعرسانی مهمترین نکته مثبت آنهاست و دریافت اولین اخبار و گزارشها از لحظات اولیه رویداد توسط آنها صورت گرفت. اما در مورد سایر اصول روزنامهنگاری یعنی صحت و دقت و جامعیت، این دسته از رسانهها دچار نقصان جدی بودند. چرا که اخبار ارسالی از سوی شهروند خبرنگاران با توجه به اینکه به صورت آماتوری و غیرحرفهای تهیه میشوند، فاقد ساختار و اصول اساسی خبر است و لذا طبیعی است که از دقت و جامعیت برخوردار نیست. ضمن اینکه برخی از شبکههای اجتماعی اخباری خلاف واقع، همراه با استنباط شخصی و جانبدارانه منتشر میساختند که علاوه بر اینکه مغایر با اصول اولیه روزنامهنگاری بود به شکلگیری و انتشار شایعات گوناگون نیز دامن زدند».
«درخصوص عملکرد رسانه ملی در پوشش خبری این واقعه، میتوان به پوشش لحظه به لحظه وقایع اشاره کرد که از این وجه که رویکرد صدا و سیما را از وضعیت منفعل به وضعیت فعال در قبال اخبار بحرانها ارتقاء داد، اقدامی مثبت و درخور تحسین بود. اما توجه به این نکته ضروری است که آیا واقعاً برای فرو ریختن تنها یک ساختمان، نیازی به پوشش تصویری ۲۴ ساعته توسط شبکه خبر و کاشتن دوربین در یک زاویه ثابت و پخش آن به صورت قابی مجزا در کنار برنامههای روتین ضرورت داشت؟ به نظر من در روزهای اولیه (تا ۷۲ ساعت پس از وقوع که ساعات طلایی امداد و نجات تلقی میشود) این اقدام رسانه ملی پسندیده و مطلوب بود، اما پس از آن و به ویژه اینکه عملیات حفاری و آواربرداری مجموعهای از تصاویر تکراری و خارج از جنبههای خبری بود، دیگر لزومی نداشت و شاید این اقدام سازمان به منظور رفع انتقاداتی که همواره در پوشش خبری رویدادهای بحرانی متوجهاش بود، صورت گرفت».
انتهای پیام