نمی‌شود بلد باشی و نخوانی...

"در خانه‌هایشان آرام خواندند که کسی صدایشان را نشنود" این روایت 39 سال سکوت زنانه است. سکوتی که حرام و حلاش را هنوز کسی نگفته اما خاموش نشده، آرام و بی صدا در لالایی هایی که ناگهان از دست صدا و سیما در رفته و تیتراژ پایانی یک سریال شده است، صدایی که در کلاس های آواز اگرچه گاهی "یک نفر عقد می‌کرد، نمی‌آمد و یک نفر بچه دار می‌شد نمی‌آمد" اما ادامه پیدا کرده...

به گزارش خبرنگار ایسنا، بانوان اصفهانی نیز "سال‌های سال خودشان خوانده‌اند" و سهیلا گلستانی، از این زنان است که در این سال‌ها تلاش کرده تا به گفته خودش این استعداد خدادادی، خاموش نشود. گلستانی اگرچه برای بسیاری از اصفهانی ها نامی آشناست، اما کمتر کسی می‌داند که این هنرمند، اصفهانی و ساکن نصف جهان است.

دیدارمان با گلستانی نه در یک آموزشگاه موسیقی بلکه آزمایشگاه تشخیص طبی است تا او را نه در لباسی سنتی که پوشش مرسوم اندک زنان فعال در عرصه موسیقی است، بلکه در قامت پاتولوژیستی ببینیم که به اندازه سکوت 39 ساله زنان، در عرصه موسیقی حرف برای گفتن دارد.

گلستانی، آموزش آواز را از پنج سالگی آغاز کرده و به گفته خودش یک معلم بزرگ کنارش داشته که لحظه به لحظه از او آموخته است. "پدر" همراهی که اگرچه به گفته گلستانی، استاد فلسفه اسلامی بوده، اما او را در مسیر موسیقی اصیل ایرانی رها نکرده است.

آنچه در ادامه می خوانید گفت و گوی خبرنگار ایسنا با سهیلا گلستانی، خواننده و مدرس آواز است. او در این گفت و گو از آرزوهایش و از آنچه بر یک بانو خواننده می گذرد گفته است.

از زندگی خودتان بگویید، مردم سهیلا گلستانی را به عنوان یک خواننده می‌شناسند، ولی شما امروز با لباس سفید و در قامت یک پزشک آزمایشگاه در برابر ما نشسته‌اید، هرچند مصاحبه ما در حوزه فعالیت هنری شما است.

خیلی زیاد کار می‌کنم و این شکل کار کردن را دوست دارم. سال‌ها برای این آزمایشگاه زحمت کشیدم تا میان مردم جا بیافتد و نام خوبی داشته باشد. حتی نیروهایی که برای کار اینجا می‌آیند آنقدر به آنها سخت گیری می‌کنم که می گویند بیماران مگر از وابستگان شما هستند. تلاشم را برای ارتقا این آزمایشگاه کم نمی‌کنم، چراکه دوست ندارم تصور این باشد به خاطر فعالیت در حوزه هنر چیزی برای آزمایشگاه کم گذاشته‌ام.

امروز به عنوان یک خواننده بانو مطرح هستید. از چه زمانی متوجه شدید که چنین استعدادی دارید و در این مسیر که قطعا مسیر سختی بوده است چه کسانی از شما حمایت کردند؟
سن بسیار کمی داشتم که به علاقه خود پی بردم. پیش از دبستان بود که مدام با موسیقی سر و کار داشتم و با آن عجین شده بودم. پدر، استاد فلسفه اسلامی دانشگاه اصفهان بود و اساتید ادبیات و موسیقی به خانه ما رفت و آمد داشتند. استاد جلیل شهناز، استاد حسن کسایی، دکتر ساسان سپنتا و دکترمهدی نوریان را به واسطه پدرم زیاد می‌دیدم. در خانه، نوای موسیقی گل‌ها مدام شنیده می‌شد. ساسان سپنتا موسیقی‌ها را از روی دستگاه بر روی نوار پیاده می‌کردند و برای پدر من می‌آوردند و با پدر می‌شنیدند و من هم نزدیک می‌شدم صحبت‌ها را گوش می‌کردم و پس از اینکه مهمان‌ها می‌رفتند شروع می‌کردم به کنجکاوی و این موسیقی‌ها را شنیدن و با آنها هم آوایی کردن. یعنی قبل از اینکه اصلا مشخص شود استعداد ادامه تحصیل دارم یا ندارم به سمت موسیقی کشیده شدم، چرا که موسیقی گوش می‌دادم و از گوش دادن به آن لذت می‌بردم. از دبستان من با خواننده‌ها می‌خواندم و سوم دبستان این قدر به اعتماد به نفس رسیده بودم و صدای خودم را دوست داشتم که صدا را ضبط می‌کردم و گوش می‌دادم. امروز که می‌شنوم گاهی به خودم می گویم چه طور یک دختربچه کلاس سوم دبستانی می‌توانسته تحریر بدهد. پدر علاقه شدیدی به موسیقی گلها داشتند. استاد تجویدی و یاحقی وهمایون خرم را بسیار گوش می‌دادند و من هم تحت تاثیر قرار گرفتم.

پدر و مادر در موسیقی دستی داشتند. آیا جلوی حرکت شما را گرفتند؟
 پدر خودشان بسیار خوب تحریر می‌دادند و مادرم ترانه خوب می‌خواندند. پدر در نوجوانی برایم معلم موسیقی گرفتند. پدرم مرا شناخت و در این مسیر قرار داد، ایشان با اینکه استاد فلسفه اسلامی بودند اصلا سنگ اندازی نکردند، بلکه مدام مرا تشویق کردند و در مسیر موسیقی اصیل ایرانی قرار دادند.

میان دوراهی تحصیل و موسیقی قرار نگرفتید؟
زمانی که دبیرستانی شدم بین اینکه بروم هنرستان یا دبیرستان در یک دوراهی بودم چون شاگرد اول تجربی بودم و موسیقی را هم بسیار دوست داشتم. در مقطع راهنمایی پیانو کار می‌کردم. هرچند درس، مدرسه، پاییز و معلم را از ته دل دوست دارم. پدرم کمکم کرد و گفتند تجربی را ادامه بده و هنر را در کنارش داشته باش. زمانی که شاید دختران هم سن و سال من از برخی چیزها منع بودند پدر برای من معلم موسیقی گرفت، پدر استاد فلسفه اسلامی بود و این خودش یکی از جذابیت‌ها برای من بود که چنین فردی اجازه می‌دهد دخترش موسیقی کار کند.

از چه سنی موسیقی و آواز را جدی دنبال کردید؟
در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران قبول شدم و هم زمان در کلاس‌های خانم هنگام اخوان برای یادگیری آواز حضور پیدا می‌کردم. زمانی که به اصفهان می‌آمدم اولین سوال پدرم در مورد ردیف‌های موسیقی‌ای بود که آموخته بودم و از من می‌خواست آن‌ها را برایش اجرا کنم. با اینکه می‌دانست درس خوان هستم، اما موسیقی بسیار برایش مهم بود، برای خودم هم موسیقی از جایگاه بالایی برخوردار بود.

آیا در مسیر آموزش موسیقی کسی هم مخالف این کار بود؟
اگر از خانواده چند نفری من، بیرون برویم تعداد زیادی درون شهر و کشور مخالف این موضوع بودند. ولی در خانواده کسی مخالفم نبود و موافق هم بودند و همه پشت گرمی ام  بودند.

چگونه اینقدر آرام و بی صدا پیشرفت کردید؟ در حالی که شما در کشوری آواز می‌خوانید که شرایط خاصی برای خوانندگی زنان دارد و این موضوع بسیار حساس محسوب می‌شود.
در کار و زندگی آزادی را دوست دارم. اینکه معروف شوم و این معروفیت نگذارد راحت باشم و در خیابان راحت راه بروم و یک خرید ساده نتوانم بکنم را اصلا دوست نداشتم و ندارم. این روزها این آزادی کمتر شده است. مکان و شغل مرا یاد گرفته‌اند ولی هنوز آزادی من خیلی گرفته نشده هرچند کم کم دارد این آزادی‌ها کمتر می‌شود. به خاطر این در مورد خودم صحبتی نمی‌کردم چراکه واقعا اعتقاد دارم هنر برای عشق است و برای خودنمایی و نمایش نیست. همان طور که خیلی چیزهای دیگر برای نمایش نیست، ولی متاسفانه گاهی در این کشور از آنها استفاده ابزاری می‌شود. موسیقی را عاشقانه دوست داشتم. در کلاس‌های خانم اخوان اصلا در حال و هوای دیگری بودم. ساعت‌ها تمرین می‌کنم و انرژی من کم نمی‌شود. سال‌های سال تمرین می‌کردم چراکه موسیقی را آنقدر ارزشمند می‌دیدم که تصورم این بود که برای اینکه چهار نفر هنر من را بشنود نباید به سرعت آن را منتشر کنم باید به یک حد معقول برسد و بعد انتشار دهیم. امروز به هنرجویانم می‌گویم زود هنرتان را بیرون ندهید چون همان لحظه اول وقتی چند نفر بگویند بَه‌َبه تصور می‌شود که به حد اعلا رسیده‌اید و دیگر تلاشی برای پیشرفت نمی کنید. هرجا فکر کنید بهترین هستید همانجا نقطه سقوط است، این موضوع چه در خوانندگی، چه در آزمایشگاه و یا در هر کاری صدق می‌کند. زمانی صدای خودم را در اختیارهنرجو قرار دادم که متوجه شدم می‌توانم چیزی به آنها یاد بدهم.

به جز استاد هنگامه اخوان آیا در کنار اساتید دیگر آموزش دیده اید؟ برای مثال از استاد شهناز و استاد کسایی یا دکتر سپنتا کمک گرفتید.
پس از اینکه آواز را در محضر استاد هنگام اخوان آموزش دیدم، در جوار استاد ابراهیم گوهری پیانو و سولفژ کار کردم. تکنیک‌های صدا را نیز جدا کار کردم، چراکه آموزش سنتی موسیقی ایرانی فقط ردیف است، اما ماهیچه‌ها و رفتار با ماهیچه و حنجره و چگونگی نفس گرفتن را جدا یاد گرفتم و امروز در کلاسم همه را با هم به نوآموز یاد می‌دهم. در کل کنجکاو بودم، هنگامی که استاد کسایی و شهناز به خانه ما می‌آمدند به حرف‌هایشان دقت می‌کردم. سال‌ها با اساتید برجسته اصفهان به شکل خصوصی کار کردم. استاد بهنام برجیان (ویلن)، استاد سیاره (تار)، استاد قاسمی (تنبک و ریتم). مهندس داریوش شهنواز اولین کسی بودند که به من یاد دادند چگونه پای میکروفن قرار بگیرم و بخوانم. روز اول که ایشان شروع کرد به ساز زدن تا بخوانم، نمی دانستم باید چه کاری کنم. با ایشان یاد گرفتم که بخوانم هرچند بعدها استاد گلپایگانی برایم توضیح دادند که چگونه کار کنم. ساعت‌ها استاد شفیعی کدکنی در مورد شعر با من صحبت کردند و استاد مهدی نوریان به من آموزش‌های زیادی دادند. شعرهای فارسی را خیلی دوست دارم، در دبیرستان و دانشگاه همان قدر که کتاب درسی دورم بود دیوان اشعار هم در کنارم بود، امروز تعداد زیادی شعر حفظ هستم و همچنان هم از خواندن شعر لذت می‌برم.

شما از کلاس‌های آموزش موسیقی صحبت کردید. آیا بانوان با شرایط موسیقی در کشور ایران کنار آمده‌اند؟ وضعیت یک زن در موسیقی ایران چگونه است؟ آیا رمز پایداری خود را به آنها می‌آموزید؟
بانوان در اصفهان به موسیقی و خوانندگی بسیار علاقه مند هستند و سال‌های سال خودشان خوانده‌اند و نتوانستند کلاس بروند و در خانه‌هایشان آرام خواندند که کسی صدایشان را نشنود. من خانمی را می شناسم  که به خاطر موانع ایجاد شده در خانه برای خواندن، زود ازدواج کرد، ولی بعدها هم شوهرش گفته نخواند! چراکه صدایش را می‌شنوند! ولی همچنان به موسیقی عشق می ورزد. با توجه به وضعیت زندگی یک زن طبیعی است که با او مخالفت شود، پس او اگر مشوق درونی نداشته باشد به جایی نمی‌رسد. اگر خود زن از درون نجوشد پیشرفت نمی‌کند. در کلاس‌های خانم اخوان وقتی گروهی کلاس می‌رفتیم کم کم تا به پایان دوره می‌رسیدیم فقط چند نفر باقی می‌ماند. یک نفر عقد می‌کرد، نمی‌آمد. یک نفر بچه دار می‌شد نمی‌آمد. اما من نمی‌توانم موسیقی را از وجودم جدا کنم. اگر روزی تمام شوم موسیقی من با من خاک می‌شود. با موسیقی دنبال نمایش و پول گرفتن نیستم. از موسیقی لذت می‌برم. هرچند پول و شهرت دنبالش هست. من دوس دارم آنچه یاد گرفتم را آموزش بدهم. نمی‌شود بلد باشی و  برای کسی نخوانی، مگر می‌شود؟ خدا این صدا را به من داده این یک حکمت و منظوری بوده که به من این توانایی را داده است.

تاکنون کنسرتی برگزار نکرده‌اید. علت خاصی داشته یا شخصا علاقه‌ای به برگزاری کنسرت ندارید؟
 تاکنون برگزاری کنسرت را قبول نکردم و فقط یک پیشنهاد برای زلزله زدگان کرمانشاه بود که آن را قبول کردم و در تهران برای بانوان به روی صحنه خواهم رفت. هیچ موقع در جمع و در هیچ محفلی نخواندم این مشخصه من است. اعتقادی به این کار ندارم. هرکسی می‌تواند بخواند من دلم نمی‌خواهد بخوانم هرچند که  عضو پیوسته کانون خوانندگان سنتی هستم و بیمه وزارت ارشاد دارم.

بانوان ایران و اصفهان در نوازندگی چگونه هستند؟ آیا امروز که بانوان توانایی خوانندگی ندارند نوازندگی یکی از راه‌های ارائه هنر است؟
من فکر می‌کنم در سال‌های گذشته به دلیل اینکه خانم‌ها نتوانستند بخوانند در بحث ساز بسیار خوب پیشرفتند. امروز نوازنده‌های خانم بسیار زیادند و بسیار هم خوب می‌نوازند. نوازندگان خانم شهرِ به خصوصی مدنظر نیست چون در کل کشور بانوانی هستند که عالی می‌نوازند و در مجموع کشور نوازنده بسیار خوب داریم.  فکر می‌کنم در هر رشته‌ای هرکسی با توان خود کار کرده است. تصور می‌کنم نوازنده خانم خوب کم ندارم.


شما به دو خوانی اعتقاد دارید؟ حالا که زنان نمی‌توانند تک خوانی داشته باشند یک راهکار دوخوانی یا هم نوایی است آیا شما با از این روش برای معرفی خانم‌ها استقبال می‌کنید.
وقتی کسی صدای تک خوانی خوبی دارد. معمولا قبول نمی‌کند دو خوانی کند مگر اینکه شرایط بسیار ویژه باشد. برای چه فردی که صدای تک خوانی بسیار خوبی دارد باید دو خوانی کند؟!

اگر در آینده فضا باز شود آیا خواننده خانم که به عنوان پدیده موسیقی معرفی شود خواهیم داشت؟
 با پدیده‌های موسیقی و نوازندگی بانو در آینده مواجه می‌شویم. امروز آزاده امیری یکی از اساتید تار است. فریبا جواهری بسیار خوب پیانو می نوازد. تعدادی از خانم ها دانش آموخته موسیقی هستند و تنظیم و آهنگسازی هم انجام می‌دهند و اگر فضا باز شود قطعا باید منتظر شاهکارهای بانوان باشیم.

فضای فعلی موسیقی برای بانوان تاکنون تا چه اندازه موجب عقب ماندگی این قشر در پیشرفت موسیقی شده است؟ آیا در این سال‌ها فضا بهتر شده است؟
فضای امروز موسیقی برای بانوان فقط موجب شده که آدم‌های بیشتری نتوانند صدای من را بشنوند، ولی مانع پیشرفتم نشده است. فقط انرژی بیشتری از من گرفت و بهای بیشتری پرداخت کردم به خاطر اینکه در اصفهان کاری نمی‌شود و باید می‌رفتم تهران یا خارج از کشور؛ اگر کسی جز من بود شاید خسته می‌شد و دست از کار می‌کشید چون این رفت و آمدها آدم را خسته می‌کند، ولی دست نکشیدم. فضا بهتر نشده است و هم چنان همان فضای قبلی وجود دارد. سال 84 مجوز از وزارت ارشاد برای صدایم گرفتم، شماره ای که بر اساس آن می توانستم اجرا داشته باشم . ولی اجرا نداشته‌ام و به کنسرت به صورت جدی فکر نمی‌کردم.

اگر به شما در اصفهان پیشنهاد کنسرت بدهند حاضر هستید به روی صحنه بروید؟
بعید می دانم که شرایط اصفهان بهتر شود. آیا کسی در اصفهان می‌تواند ضمانت بدهد که کنسرت من لغو نشود و در دقیقه 90 جلوی کار گرفته نشود؟ چون گرفتن جلوی کار در دقیقه 90 ضربه‌های روحی عجیبی به هنرمند می زند. طبق قانون کشور با کنسرت مشکلی ندارم و آن را برگزار می‌کنم.

امروز هر فردی که در موسیقی فعال است می‌خواهد در همان روزهای ابتدایی بخواند و به اصطلاح کار بیرون بدهد، آیا این موضوع به خصوص برای بانوان کار درستی است؟ اینکه خود را به شکل‌های مختلف عرضه می‌کنند تا دیده شوند!
زمانی که در مورد موسیقی صحبت می‌کنم موسیقی اصیل ایرانی را می‌بینم. طی این چند سال اخیر به خاطر اینکه حمایت مالی از آثار موسیقی خانم‌ها نمی‌شود، عشق و تشویق درونی باید آنقدر زیاد باشد که طرف 20 سال درس آواز بخواند تا بتواند چیزی ارائه دهد. امروز پس از یک سال یک خانم می‌خواهد بخواند و کارش بگیرد، در حالی که قبل از آن باید صدای خود را پخته کند. پدرم به من یاد داد در مورد همه چیز فکر کنم، خودم را شکل قاجاری درست نمی‌کنم که منگوله فیروزه بر روی کلاهم قرار بدهم و عجیب و غریب باشم اصلا سوال این است که چرا باید اینطور باشد؟ من همیشه شال یا روسری و مانتو می‌پوشم و این پوشش عرف جامعه امروز است. آیا دلکش، مرضیه و.. در آن سال‌ها لباس قاجار می‌پوشیدند؟ نه. امروز برخی خواننده‌های ما را ببینید هرکسی به یک شکلی است آیا این لباس‌ها نشان از امروز ما دارد؟ اگر 100 سال دیگر موسیقی‌ این روزها را سرچ کند آیا ما این شکلی هستیم؟ اگر خواننده موسیقی نواحی بودیم مثل خانم سیما بینا لباس محلی می پوشیم. اما برای موسیقی اصیل ایرانی یک استایل کلاسیک ساده با نشانه‌هایی از ایران کفایت می‌کند. از طرف دیگر چون حمایت از موسیقی بانوان نمی‌شود یک خانم سریع به سراغ شعرهای ارزان قیمت در کتاب ها  می‌رود و یک نفر ساز می زند، صدا را ضبط می‌کنند و انتشار می‌دهند، این یک ترانه نیست بلکه یک تکرار است به همین دلیل شنیده نمی‌شود.برای آواز اشعار بزرگان ادب مناسب است، اما تعریف ترانه چیز دیگریست.

شما می گویید باید برای صداها ملودی ساخته شود. تصور می‌شود که برای صدای شما موسیقی ساخته شده آیا این واقعیت دارد؟
خواننده نیازمند ترانه است و زمانی می‌تواند پیشرفت کند که از دام تکرار فرار کند. به همین دلیل امروز برخی از کارها را چند بار می‌شنوید. ولی بقیه موسیقی‌ها را حاضر نیستید چند بار بشنوید. چون دچار تکرار می‌شوید. اصل کار به این صورت است که ترانه سرا با آهنگساز یک آهنگ می‌سازند و بر اساس آن صدا را شناسایی و برای آن ملودی از خواننده دعوت می‌کنند. به طورمثال دکتر برومند و استاد بیژن ترقی آهنگ‌هایی داشتند که 11 سال پیش ساخته بودند، ولی اعلام کردند که روی صدای من می‌نشیند. غیر از اشعار ترقی، رهی معیری و ترانه سراهای سال های دور از شعرای معاصر هم کمک گرفتم و  شعر شام بی وفایی را که از سروده‌های ابراهیم اسماعیلی اراضی بود اجرا کردم.

امروز جوانان ما خیلی به موسیقی ایرانی علاقه ندارند، هرچند از طرف دیگر فرزندان برخی از خوانندگان مثل استاد شجریان و استاد ناظری جوانان را به سمت موسیقی ایرانی سوق داده‌اند، آیا بانوانی در این سطح داریم؟
برایم مهم است که جوان ایرانی به موسیقی ما گوش کند. متاسفانه امروز افتخار شده است که بگویند اصلا ایرانی گوش نمی‌کنیم.اما بسیاری از جوانان با همایون شجریان و حافظ ناظری ارتباط برقرار کرده‌اند. همایون شجریان توانسته مخاطب جوان را با خود بکشد. همایون غیر از اینکه پسر استاد شجریان است نشان داده که خودش هم تلاش می‌کند. صدایش پخته، دلنشین و مسلط است و متفاوت کار می‌کند. نشان می‌دهد جوان امروز را شناخته است. بانوان نیز اگر فضا باز و شرایط آماده شود و صدایشان را پخته وارد بازار کنند و سریع نخواهند وارد بازار شوند قول می‌دهم که بانوانی در سطح همایون شجریان و حافظ ناظری خواهیم داشت.

شما از اساتید به نامی در طول مصاحبه نام بردید آیا این افراد به شما برای پیشرفت نکاتی را آموختند؟
اساتید موسیقی در عمل آنچه باید به من می‌آموختند را آموخته‌اند و از همه تشکر می‌کنم، اما استاد گلپایگانی به من گفتند صدای شما شناسنامه و حرف برای گفتن دارد، به جا تحریر می‌زنی و ادای کسی را در نمی‌آوری و این صدا بی شک شنیده خواهد شد. شفیعی کدکنی گفتند صدای شما مثل آب روان راه خود را پیدا می‌کند حتما سنگ می‌اندازند، ولی بگذار صدای شما از مرزها خارج شود.

آرزویی که امروز از ته دل دارید چیست؟
دلم می‌خواهد آدم‌ها با هم مهربان‌تر باشند. آنچه از بچگی به یاد می‌آورم این بود که آدم‌ها احترام یکدیگر را بیشتر داشتند. امروز در دنیای هنر، خیابان و جاهای دیگر می‌بینم که مردم با هم کمتر مهربانی می‌کنند. مردم باید فکر کنند که هیچ کدام 100 سال دیگر نیستیم ارزش دارد که بخواهیم به خاطر مسائل کوچک مختلف پشت سر یک دیگر صحبت کنیم؟ به اندازه زحمت آدم‌ها در موسیقی و یا در هر کاری حداقل احترام بگذاری و برای آدم‌ها به خاطر آنچه هستند احترام قائل شوید.

آرزویی موسیقیایی هم دارید؟
 آرزو دارم بانوان بتوانند به آن حق و استعدادی که خدا به آنها داده برسند. تمام این داستان‌ها همه برای این است که آدم بهتری باشیم. از هنگامه اخوان علاوه بر آواز، انسانیت را دیده‌ام. هنر فقط هنر نیست کسی که دارد هنر کار می‌کند روحش را پاک می‌کند. هنری که صرفا برای فروختن باشد ماندگار نیست. آرزو می‌کنم یک روز در میدان نقش جهان بخوانم و بشنوم بلیت‌های کنسرت یک زن مثل همه مردان در سایت‌ها فروش رفته و همه می‌توانند صدای یک زن را روی سن بشنوند.

گفت و گو از: علیرضا پویانسب، خبرنگار ایسنا- منطقه اصفهان

  • چهارشنبه/ ۲۷ دی ۱۳۹۶ / ۱۱:۰۵
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 96102714577
  • خبرنگار :