شنبه 16 دی ماه خبری کوتاه به دست همگان رسید، سانچی نفتکش ایرانی با 132 هزار تن میعانات گازی (نفت فوق سبک) در شرق آسیا با کشتی شرکت مدیریت بین المللی شانگهای برخورد کرد. خبر همین قدر کوتاه، اما عمق فاجعه همین قدر کوتاه نیست.
نفتکش شعلهور شده و اولین انفجار در آن رخ میدهد. همه خدمه کشتی چینی نجات پیدا میکنند، ولی سه روز است که کشتی ایرانی میسوزد و کسی از سانچی خبر ندارد. آرام آرام خبرها داغ میشود، سانچی کم کم به یک فاجعه بدل میشود. سانچی به صدر اخبار ایران میآید. هرچند که مقامات کشور از همان روز اول رایزنیها را آغاز کردند، اما طی پنج روز ابتدایی به غیر از خبر برخورد و انفجار هیچ کسی از درون سانچی خبر ندارد.
خانوادهها نگرانتر میشوند و خود را به طبقه دوم وزارت نفت میرسانند، خانواده میلاد آروی از شاهین شهر و مهدی سادگی از مبارکه نیز در بیم و امیدند. آنها حالا باید بدترین انتظارها را بکشند. مدام با خودشان کلنجار میروند که آیا کشتی غرق میشود یا عزیزانشان زنده میمانند. شش روز که میگذرد. سوالات شروع میشود چرا نیروهای ایرانی نجات پیدا نکردند؟ چرا خدمه کشتی چینی خارج شدند، ولی خدمه کشتی ایرانی نجات پیدا نمیکنند؟
همه امیدوار هر روز خیره به صفحههای گوشی و تلویزیون منتظرند تا خبری برسد، یک نفر از درون کشتی بگوید همه ما زندهایم. عکسهایشان در شبکههای مجازی پخش میشود و هشتکهای فارسی و انگلیسی برای نجات به ترندهای اول شبکههای اجتماعی بدل میشوند، اینستاگرام و توییتر یکپارچه سانچی است، تصاویر خدمه که منتشر میشود انگار داغ دل ایرانیها تازهتر میشود، تاریخهای تولد نشان میدهد که رنج سنی خدمه به غیر تعدادی محدود بین 23 تا 36 سال است، همه جوان و امیدهای آینده یک کشور بر روی یک کشتی، سرمایههای انسانی ایران که پس از گذراندن تحصیلات میخواهند پرچم کشور را در جهان برافراشته نگاه دارند، ذره ذره آب میشوند و سوالات مردم ذره ذره بیشتر میشود.
روزها طی میشود و امیدها کمرنگتر از گذشته، روز هفتم که از راه میرسد تصاویر اشکهای خانوادهها، حکایت از این دارد که هیچ دریانورد ایرانی قادر نخواهد بود زنده از این کشتی خارج شود، اما تا زمانی که قد و قامت سانچی غول پیکر بر پهنه دریا مشخص بود هنوز یک ایران امید داشت، اما روز نهم با غرق سانچی، یک ایران غرق شد. سانچی در غروب روز نهم بازی را به آب باخت و به اعماق دریا رفت و 30 خدمه ایرانی آن به زیر دریا رفتند، امید یک کشور با سانچی غرق شد، اما به عزیزان میلاد و مهدی نگوییم که قهرمانهایشان چگونه در اعماق دریا خفتند، به مادران و همسرانشان بگوییم خواب بودند. سوغات میلاد و مهدی از داسان کره جنوبی غم و ماتم بود، آن هم نه فقط برای خانواده خودشان، بلکه برای ملت ایران.
سانچی غروب کرد، اما هنوز نفت برای این کشور داستان دارد، یک روز اقتصاد را هدف میگیرد، یک روز سیاست کشور را درگیر میکند و امروز سرمایههای انسانی ما را با خود برد، سانچی در اعماق دریاست، ولی سوالات هنوز بیجواب است؟
یادداشت از: علیرضا پویا نسب خبرنگار ایسنا منطقه اصفهان
انتهای پیام