سیدعلی الیاسری از مجاهدان عراقی و همرزمان شهید حاج حمید تقویفر است. او در گفتوگو با ایسنا روایت میکند: آنچه ازفرمانده بزرگ شهید حاج حمید تقوی (ابومریم) میخواهم بگویم این است که وقتی از او حرف میزنیم از انسانی سخن میگوییم که تجسم و تصویری از مردان پیرور امام خمینی (ره) را در وجود خود دارد. تواضع و حضورش در عرصه مبارزه زمان صدام تصویر تابناکی از حاج حمید باقی گذاشته است.
آشنایی من با ایشان از زمان جنگ تحمیلی است. او را از زمانی که مبارزان و مخالفان رژیم بعث را گردهم میآورد و برای مقابله با رژیم بعث آماده شان میکرد میشناسم. او کارهای بزرگی میکرد و یک اسطوره بود. صبح تا شب را به عبادت میگذراند و در میدان نبرد نیز مرد میدان بود و تواضع بسیاری داشت. در اردوگاههای ساده مجاهدان هنگامی که رزمندگان به خواب میرفتند، فرصت را غنیمت میشمارد و لباسهای آنها را میشست و هنگامی که رزمندگان از خواب بیدار میشدند میدیدند که لباسهایشان شسته شده و حتی نمیدانستند چه کسی لباسها را شسته است تا اینکه بالاخره این موضوع را پیگیری کردیم و افرادی برای فهمیدن موضوع خود را مخفی کردند تا اینکه فهمیدیم حاجی پشت این داستان ایستاده است. حاج حمید کم میخورد و بیشتر اوقات روزه بود.
انقلاب به افراد با سواد نیاز دارد
او در یکی از عملیاتها در سال ۱۹۹۶ (۱۳۷۳) با گروهی از جوانان در منطقه «سخریجه» در عماره بود که جنگ شدیدی با نظام صدام سرگرفت و بعد از اینکه صدامیها شکست خوردند، تجهیزات و خودروهای زرهی که برای این جنگ فراهم کرده بودند را جا گذاشتند و فرار کردند. این فرمانده شجاع یکی دو روز در آن موضع به تنهایی ماند و میگفت بعثیها برای بردن این تجهیزات میآیند و من باید آنها را از بین ببرم، شجاعت و مردانگی حاج حمید این گونه بود.
در همان زمان بسیار در آموزش نیروها و رزمندگان تأکید داشت و به این سخن امام خمینی (ره) استناد میکرد که میگفتند: «انقلاب با آموزش افراد آغاز میشود» یعنی انقلاب از درون انسانها آغاز میشود و این مرد بزرگ به مجاهدان تأکید میکرد که انسان باید یاد بگیرد و نمیتواند بیسواد بماند و بر همین اساس در آموزش آنها اهتمام ویژها ی داشت. میگفت مجاهد باید آموزش دیده و باسواد باشد تا بداند چگونه امور را به شکل صحیح اداره کند. بعد از سرنگوی صدام، حاج حمید به عراق آمد و حوزههای علمیه مخفی را برای آموزش کودکان، زنان و جوانان دایر کرد.
تنها در استان بصره حاج حمید بیش از ۹ حوزه برای آموزش و رشد مردم و تعلیمات دینی و بحث تقلید ایجاد کرد و بسیار بر مسئله تقلید از آیتالله خامنهای تأکید داشت و بر انتشار مقوله ولایت در عراق اهتمام ویژه داشت و در مناطق سنی و شیعی تردد میکرد بدون اینکه از حضور در مناطق سنی نشین هراس داشته باشد. او با سنیها و شیعیان عراق روابط گستردهای داشت. این شهید بزرگوار در امور اقتصادی عراق هم فعال بود و تجار شیعه به ویژه در جنوب کشور را گردهم میآورد و تأکید میکرد که سرمایه شیعی برای آبادانی کشور باید به جریان بیفتد و در این باره تلاش بسیار کرد.
جهاد علمی حاج حمید در عراق
ایشان در مسائل علمی هم فعال بود، من با او بودم که در سال ۲۰۰۵ به دانشگاه بصره رفتیم و میگفت آمریکا در حال اعزام جوانان شیعی از دانشگاه بصره به آمریکا و دیگر کشورهاست و میخواهد با این کار تغییر در ذهن آنها ایجاد کند و به سوی خود بکشد. او از این ماجرا بسیا متأثر بود و با مسئولان دانشگاه رئیس و استادها دیدار کرد و بعد از بازگشت به خوزستان به مراکز علمی و موسسات آموزشی ارتباط گرفت و دو ماه بعد به عراق بازگشت و زمینه اعزام هیأتهایی از دانشگاه بصره و دیگر دانشگاههای عراق به ایران را فراهم کرد و این دیدارها ثمرات بسیاری به دنبال داشت و نشستی با حضور روسای دانشگاههای ایران و عراق منعقد شد که در ایجاد نهضت علمی بسیار موثر و کارگر افتاد.
این فرمانده در میدان جنگ و تشویق مبارزان برای بیرون راندن اشغالگران نیز بسیار فعال بود. جمعیتهای بسیاری برای حمایت از کسانی که در مقابل اشغالگری آمریکا رشادت از خود نشان میدادند تشکیل شد و حاج حمید حتی به میان عشایر سنی میرفت و برای تشویق آنها برای رویارویی با آمریکا و در بسیاری از شهرهای عراق فعالیت داشت و بسیاری از بزرگان شیعه و سنی را برای اقدام علیه اشغالگری آمریکا تشویق کرد.
ایجاد موج فرهنگی ضد آمریکایی در عراق
با بسیاری از مسئولان عراق ارتباطات دوستانه داشت. به ویژه مسئولان عراقی که در ایران یا سوریه و لبنان بودند و با همین ارتباطات توانست یک موج فرهنگی مخالف با اشغالگری آمریکا به وجود بیاورد که در فعالیت به امضاء و توافق خروج نیروهای اشغالگر از عراق انجامید که پیروزی بزرگی برای سیاسیون عراقی بود و عراق از یک کشور اشغال شده توانست به کشوری تبدیل شود که همانند بسیاری کشورهای دیگر یک توافق نامه امنیتی با آمریکا امضا کند.
در سال ۲۰۱۲ شهید تقوی به فکر ایجاد یک نیروی مقاومت برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و ایجاد پشتیبانی برای این منظور افتاد. نشستهای بسیاری با او در این باره برگزار کردیم و اینکه اسمی برای این نیروها انتخاب کنیم که قرار بود به سوریه برود و در حمایت از حضرت زینب (س) بجنگند. در اولین نیروها با عنوان پیشگامان «گردانهای خراسانی» به سوریه رفتند و در سال ۲۰۱۲ در جنگ غوطه شرقی و غربی دمشق وارد جنگ با تکفیریها شدند و بعد از آن درجنگهای بسیاری شرکت کردند و نقش موثر و مهم بر عهده گرفتند در آن زمانی که خطر گرداگرد حرم حضرت زینب (س) را فرا گرفته بود.
حرفی که به دل فرمانده عراقی نشست
بعد از آن داعش ظهور کرد. حاج حمید از اولین کسانی بود که برای ۲۰۱۴ کمک و مشورت به عراق آمد تا در مقابل داعش؛ عراق را تقویت کند. در ماه چهارم سال ۲۰۱۴ به «جرف الصخر» و منطقه «الرخوه» که در دست داعش بود رفتیم. دشمن برنامهریزی کرده بود از این محور وارد کربلا و نجف شود به گونای که فاصله با محل حضور تروریستها با اماکن مقدس به کمتر از ۱۵ کیلومتر رسیده بود. ما به آنجا رفتیم و فرمانده ارتش در آن منطقه واقعا از دشمن ترسیده بود و شهید تقوی به او گفت: «آرام باش با ترس و استرس نمیشود کاری کرد.» فرمانده تیپ بسیار تعجب کرده بود مرا کناری کشید و گفت: «این کیست که این گونه با من حرف میزند؟» جواب دادم: « سردار تقوی است.» او هم لبخندی زد، به او گفتم: «او از مردان امام است و خود را نذر دفاع از دین و مقدسات کرده است.»
شهید به او گفت: «آرام باش و از چیزی نترس، اگر لازم باشد ارتش بزرگ حاضر خواهد بود و نمیگذارد اینها به اماکن مقدس برسند.» شهید آن زمان اشارهاش به فرزندان اسلام در ایران و دیگر کشورهای جهان اسلام بود و اینکه مقدسات تنها متعلق به عراقیها نیست. او میخواست شهید راه مقدسات و اماکن مقدسه باشد و امروز به این خواسته خود رسیده است و در دفاع از سامرا و مقدساتش شهید شد و در آنجا برایش تندیس بزرگی ساخته شد که لیاقت او را داشته باشد. البته به خاطر فدا کردن خون خود برای مقدسات در قلب هر عراقی یک تندیس از شهید تقوی وجود دارد. شهید تقوی در سرزمین مقدسات شهید شد و با افتخار نام شهید «سردار سامرا» را برای خود ثبت کرد. اکنون همه ما به شهید سردار سامرا افتخار میکنیم و نماد همه شرافتمندان و کسانی است که برای دین جان فشانی میکنند.
شهید تقوی تصویری بینظیر از زاهدان و عبادالله بود، شب قبل از عملیاتی که شهید در آن به درجه شهادت رسید، اعلام شد که عملیات به تأخیر افتاده است. نزد او رفتم در حال برنامهریزی برای عملیات بود. به او گفتم: «قربان فعلا دست نگه دار عملیات به تأخیر افتاده است.» گفت: «چه مدت تأخیر دارد؟» گفتم: «۲۴ ساعت.» گفت: «بگو شهادت من ۲۴ ساعت به تأخیر میافتد.» گویا به خوبی میدانست که ۲۴ ساعت دیگر شهید میشود. بسیار نگرانش شدم و گفتم: «قربان این جوری نگو ما امروز به شما نیاز داریم.» گفت: «نه تو چیزی میدانی و من هم چیزی میدانم.» او واقعا عارف بود. روز بعد دستور حرکت و شروع عملیات رسید به بچهها گفتم: «مانع شهید تقوی شوید که وارد خط مقدم نشود چون دیروز گفته در این عملیات شهید خواهد شد.» تلاش کردیم و مراقب بودیم به خط مقدم نرود.
اجازه نمیدادم به خط مقدم برود
خود من آن موقع را ناحیه پا دچار مجروحیت شده بودم و نمیتوانستم جز با عصا حرکت کنم و امور را به معاونم واگذار کردم. بعد از آن خبردار شدم شهید به سمت خط مقدم رفته است، سریع یکی را به دنبالش فرستادم تا ایشان را برگردانند و معاونم گفت: «چگونه حاج تقوی را برگردانیم او فرمانده است و مدتها مربی و پیشوای ما بوده چگونه او را مجبور به این کار کنیم.» گفتم: «او اگر به خط مقدم برود شهید میشود. از زبان خودش شنیدم امروز روز شهادتش است.» گفت: «بعید میدانم چنین شود.» گفتم: «باشد شما برو بگو ایشان عقب بیایند چون ما به مشورت ایشان برای عملیات بعدی نیاز داریم.»
ایشان در نهایت به خطر مقدم رفت و بعد از نیم ساعت خبر رسید که حاج تقوی مجروح شده گفتم مجروح نشده به شهادت رسیده خودش وعدهاش را داده بود. این مرد بزرگ که هیچ ترسی از مرگ نداشت در بسیاری از عملیات حضور داشت و همواره در جلو ما حرکت میکرد. از جمله در عملیات در شهر جلولاء (در مرز ایران و عراق) که طبیعتی کوهستانی دارد. در جلولاء شیوهای دایر کرد که با تمام شیوههای دیگر مغایر بود، کردها دو ماه برای آزادی جلولاء جنگیده بودند و یک وجب پیشروی نداشتند ولی شهید تقوی در چهار ساعت به همراه تیپ خراسانی شهر جلولاء را به طور کامل آزاد کرد. شهید خود «تیپ خراسانی» را ایجاد کرد و همواره همراهشان بود و نقشهها و عملیاتشان را میکشید وبر آنها اشراف داشت.
گلولهای که از سر حاج حمید گذشت
بعد از عملیات جلولاء به عملیات «ضلوعیه» رفت و بر پل ضلوعیه، یک گلوله از چفیهای که به سرش میبست رد شده بود بدون اینکه به سرش هیچ آسیبی برسد و وقتی چفیهاش را باز کرد با خنده گفت این دیگر چه تک تیراندازی است که سر به این بزرگی را نمیبیند و چفیه را هدف گرفته.
تصاویر و ویدئوها گویای این جایگاه و تواناییهای این شهید بزرگوار است. با رفتن او ما دچار ضایعه بزرگی شدیم نه تنها ما که رفتن ایشان خسارت بزرگی برای تمام مقاومت اسلامی بود ولی او یک لبخند برای ما به یادگار گذاشت و آن نشان شجاعت است و ما تا قیامت به عهدی که با او بستهایم و به خون او پایبند می مانیم.
سلام به او روزی که به دنیا آمد، روزی که شهید شد و روزی که دوباره زنده خواهد شد.
انتهای پیام