این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره اهمیت و ضرورت ژانرنویسی، اظهار کرد: نویسنده ایجادکننده ژانر است، نه برعکس. برخی از نویسندهها سیستم نگارشی خاصی ندارند که ممکن است به صورت آگاهانه نباشد و ندانند چه کاری انجام میدهند؛ بنابراین منتقدان کارهایشان را دستهبندی میکنند. نویسندهای که دست به قلم میبرد و مینویسد اصلا به ژانر فکر نمیکند، که این کار، کار درستی است، زیرا روند داستاننویسی روند کشف و شهود است و بعد از نگارش ممکن است در دستهبندی قرار بگیرد و بگویند فلان اثر در فلان ژانر جای دارد.
او در ادامه گفت: به نظر من نمیتوان بر اساس یک ژانر نوشت. ژانر برای آشنایی و داشتن اطلاعات عمومی خوب است. به طور مثال ما تئوریهای داستاننویسی را میخوانیم که به بالا بردن سطح اگاهی و اطلاعاتمان کمک میکند اما نمیتوان بر اساس ژانر نوشت، زیرا زمانی که نویسنده موضوع خاصی را انتخاب میکند باید زبان آن را خلق کند. نمیتوان براساس تئوریهای از پیش تعیینشده چیزی نوشت. یا زمانی که کاری معروف میشود اگر بخواهید مانند آن بنویسید، کار تقلیدی است، ارزشی ندارد و نمیتواند در ادبیات جایگاهی داشته باشد.
نویسنده «با من به جهنم بیا» با تأکید بر اینکه ژانر ادبی برای دستهبندی میتواند مفید و کمککننده باشد، اظهار کرد: ژانر برای دستهبندی آثار منتشرشده و تسهیل در انتخاب خوانندهها بعد از منتشر شدن آثار صورت میگیرد. بعید میدانم نویسنده اصیلی حین نگارش بگوید من میخواهم بر اساس ژانر خاصی بنویسم؛ نویسنده اثرش را تولید میکند و بعد دستهبندی صورت میگیرد.
او همچنین درباره جایگاه ژانر در ادبیات داستانی ما گفت: من با ژانرنویسی مخالفم، و اگر در ادبیات، ژانر جایگاهی نداشته باشد برایم فرقی نمیکند، زیرا کار من نیست. منتقدان و علاقهمندان آثار داستانی، کتابها را در یک ژانر خاص دستهبندی میکنند که کارشان نویسندگی نیست.
امیری خاطرنشان کرد: اینکه کتابی در یک ژانر دستهبندی شود نه ارزشی به کتاب میدهد و نه اهمیتی دارد. ژانر فقط به درد دستهبندی میخورد. به طور مثال فیلمی در ژانر وحشت دستهبندی میشود اما ممکن است این فیلم فیلم نازلی باشد، حالا چه ارزشی دارد عدهای بگویند فیلم در این ژانر است؟ به خودی خودی تقسیمبندی در ژانرها هیچ ارزشی برای یک اثر نمیآورد، مگر اینکه اثر جایگاه خود را پیدا کرده باشد.
او درباره اینکه آیا مسائل و مشکلات اجتماعی میتواند دستمایه ژانرنویسی شود، گفت: گاهی مسئلهای دغدغه یک نویسنده است و گاه نویسنده میبیند مسئلهای باب شده است و او هم درباره آن مینویسد؛ آیا این دو نویسنده با هم برابرند؟ این دو نویسنده در یک سطح نیستند. یکی دغدغه دارد و دیگری میخواهد بر موجی سوار شود و به قولی بار خود را ببندد. به نظرم از نظر کیفیت و ارزشگذاری کارهایشان با هم برابر نیستند. نویسندهای که برای های و هوی مینویسد، نویسنده نیست و کارش اصالت نخواهد داشت و بیشتر نان به نرخ روز خور است و با اصالت نویسندگی فاصله دارد.
نویسنده کتاب «هولا... هولا» اضافه کرد: یادم میآید زمانی نویسندهها دوست داشتند درباره مسائلی بنویسند که کسی درباره آنها ننوشته بود؛ مثلا کتابها اروتیک میشد. گویی تعمدی در این نوع نوشتن در کار بود. به نظرم من این کار اصالت را از اثر میگیرد. اما ممکن است نویسنده به خاطر علاقه شخصی خود درباره مسائلی مثل سیاست و جنگ بنویسد که این انتخاب خود نویسنده است و شاید این خط فکری نویسنده را وارد ژانر خاصی کند و تعمدی نداشته باشد که الان نوشتن داستان سیاسی میتواند موثر باشد و مخاطب بیشتری داشته باشد.
ناتاشا امیری درباره کتابهای جدید خود نیز گفت: داستان تقریبا بلندی در دست دارم که در حال اتمام است. «زیگزاک» نام موقت این اثر است و ممکن است آن را بعدا تغییر دهم. ماجرای کتاب این است که اتفاق خاصی برای دو نفر میافتد که همدیگر را نمیشناسند اما یک جورهایی مانند طراحی یک بازی در کنار هم قرار میگیرند. در بخشهایی فضای داستان فضای آرکائیک است و حالت کهن پیدا میکند. همچنین در حال نوشتن مجموعه داستانی هستم که پنج یا شش داستان دارد. سه داستان آن آماده است و بقیه هنوز جای کار دارند. اسم موقت این مجموعه نیز «مرسانا» است.
انتهای پیام