به گزارش ایسنا، هوشنگ صدفی ـ منتقد ـ ضمن اشاره به مطلب بالا، درباره دیالوگهای سریال مناسبتی «عقیق» مینویسد:
«رگباری از دیالوگهای بین شخصیتها، به همان اندازه روند داستان را پیش میبرند که کارگردان مجموعههای تاریخی بخواهند تصاویری از صحنهها و فضای داستان را مو به مو برایت ردیف کنند، دیالوگ پشت دیالوگ، پلان پشت پلان تا بتوانی زیر و بم شخصیتهای داستانی، یک واقعه تاریخی را درک کنی.
دیالوگ داستان، یک گفتار هوشمندانه و دراماتیک است بین شخصیتها با این تفاوت که هم داستان را با آن دنبال میکنی و هم میتوانی وجوه پنهانی و بن مایه قهرمان و ضد قهرمان های سریال را برای مخاطبان روشن کنی.
میتوان برای شیرین کاری، دیالوگهای وزندار و بیمحتوایی ردیف کرد مثل کریخوانی شخصیت بهمن مفید در فیلم قیصر. هر چند این نوع نوشتن گفتار، برای شخصیتهای داستانی مجموعه تلویزیونی تاریخی عقیق، آب در هاون کوبیدن است؛ چرا که مخاطب دوست دارد روند قصه را با دیالوگهای مکمل بشنود و ببیند، لذا استفاده هوشمندانه و اندک دیالوگها با اهداف مشخص میتواند مخاطب را میخکوب تصاویر رگباری قصه کند. شاید فیلم سینمایی مسافران و دیالوگهای ماندگار استاد بهرام بیضایی را دیدهاید.
مهتاب معارفی: ما میریم تهران، برای عروسی خواهر کوچیکترم، ما به تهران نمیرسیم، همگی میمیریم!
خمیر مایه، قصه مسافران بیضایی در بطن این دیالوگ نهفته است و مخاطب دوست دارد که آن را از زبان کارگردان بشنود و ببیند که چه بر سر مسافران آمده و اینگونه قصه پر غصه مسافران دنبال می شود.»
صدفی در ادامه مطلب خود مینویسد:
«رسانه ملی دوست دارد با وزن و آهنگ دیالوگهای "سعید نعمت الله" قصهای از دوران تاریخی اواخر قاجار و اوایل پهلوی تعریف کند. هر چند قبولی در این وادی را به داوری مخاطبان رسانه ملی وا میگذاریم اما دوست داریم به تناسب توانمندی بزرگان دیالوگنویس دنیای سینما و تلویزیون ایران، نقدی بر نگارش دیالوگها داشته باشیم.
دیالوگنویسی هوشمندانه در یک مجموعه تاریخی، میتواند درباره شخصیت تاریخی یا تیپهای ماندگار آن دوره اطلاعاتی را درباره او یا موقعیتش افشا کند و یا با نحوه صحبت کردن شخصیت تاریخی می توان بدون دیدن تصویر و صحنه، اطلاعاتی از دوره تاریخی را با شیوه کلام به بیننده منتقل کرد.
کارنامه فیلمنامهنویسی، سعید نعمتالله، به دیالوگهای قافیهدار و موزون برمیگردد مخاطب در مجموعه تلویزیونی «زیر پای مادر» فارغ از جایگاه و پایگاه اجتماعی شخصیتهای داستانی، دیالوگهای موزونی میشنید. نعمتالله، با این نوع دیالوگ نویسی در مجموعه های تلویزیونی «مادرانه»، «مدینه» و «پشت بام تهران» به سراغ مجموعه تاریخی و پرچالش «عقیق» رفته است. در مواجهه حسام در نظمیه با رئیس آژانها این دیالوگها در فضای صحنه پرپر میزنند.
"عقیق مال تو بود ... "مال امام حسین است .... بازوش را داری یا نفرش رو ... توکلش ..."»
دیالوگهایی که خوانش تاریخی دارند
این منتقد با اشاره به برخی دیالوگهای عقیق چنین مینویسد:
«رگباری از دیالوگها بین حسام و رئیس آژانها در فضای کوچک نظمیه رد و بدل می شود هر چند بیننده متوجه می شود ساز جواد سرپرست، این بار از طرف حاکمیت، ناکوک شده اما نمی تواند دلیل این نوع رویکرد را متوجه شود شاید هم نویسنده دوست ندارد گره این قصه را به سادگی بگشاید. دیالوگ ها به رغم وزن و قافیه هیچ نشانی از آن دوره گذر تاریخی را با خود به همراه ندارند و اگر هم دارند آنقدر کمرنگند که مخاطب علاقهای به شنیدنش ندارد. هر چند برخی از نویسندگان هوشمند دوست دارند دورههای تاریخی را در قالب داستان و دیالوگ برای خوانندگان کم تحمل کتابهای تاریخی یا رمانهای پرمحتوا بیان کنند، البته نویسنده میتوانست با تحقیق از روزگار دهشتناک لوطیان و بابا شملهای دوره قاجاری و پهلوی با همان کلید واژههای مرسوم زمانه، ردی از این دیالوگهای تاریخی را نشان دهد.
شاید بتوان گفت گاهی نام بردن از برخی از اشیا یا خوانش آنها در دیالوگهای تاریخی، این مفهوم را به تماشاگر انتقال دهد اما دیالوگهای خاص محلات قدیمی تهران از جمله پامنار یا عودلاجان و سنگلج، هنوز در جان مایه مجموعه تاریخی عقیق جاری نیست حتی فضاسازی، دکور، صحنهپردازی و لباسهای این دوره تاریخی نتوانسته ردی از دیالوگ های ماندگار و محاوره ای این جنس از مردم زمان را در روند داستان خلق کند، شاید بتوان گفت، نویسنده گاهی با بکارگیری برخی از عناوین اشیا، اشاراتی دارد به این گویش زمانه.
ـ یک موزر میزارم پر شالت. یک گلوله خالی کن وسط چشماش. ختم غائله.
بدم از خواهر نظمیه کشت، بنداز بندش بکشند ....»
خرده فرهنگ هایی در بطن دیالوگ
«کلید واژگان موزر و نظمیه در این دیالوگها به دورهای از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران برمیگردد، به همان نسبت نویسنده دوست دارد با بکارگیری این واژهها به بیننده فضای آن دوره تاریخی را منتقل کند هر چند که بکارگیری دو یا چند واژه در دیالوگها نمیتواند گویش محاورهای برههای از زمان تاریخی را بیان کند، علاوه بر آن هر یک از مشاغل یا اقشار اجتماعی در همان دوره تاریخی، واژگان خاص خود را دارند که صرفا به آنان تعلق دارد. درست است دیالوگها برای مخاطبان عام رسانه ملی از نظر درک و فهم سخت و دشوار نیست اما مخاطب دوست دارد با شنیدن دیالوگهای آن دوران، از واژگان، گویش، شخصیت اجتماعی و خاستگاه فرهنگی آن اطلاعاتی کسب کند و لذت ببرد چرا که همین مکالمات روزمره و پراکنده مردم تهران قدیم از زبان آنها ضبط شوند میتواند اطلاعات تحلیلی از آن دوره تاریخی بیان کنند.
نویسنده میتوانست با مراجعه به مطبوعات آن دوره و واژگان مصطلح مکاتبات و نوشتههای تاریخی، گریزی به این نوع واژهها در دیالوگ ها بزند. شتابزدگی در دیالوگ نویسی و بسنده کردن به اطلاعات تاریخی نویسنده تا حدی از ارزش کار دیالوگنویسی متن کاسته است هر چند مخاطبان عادی انتظاری از نویسنده فیلمنامه ندارند که دیالوگنویس قهاری باشد چون نوشتن دیالوگ تاریخی هم تجربه میخواهد و هم مطالعه عمیق. بی جهت نیست گفتهاند مشکلترین بخش فیلمنامه، دیالوگنویسی است. در حافظه سواد بصری ایران، استادان مسلم دیالوگ نویسی عبارتند از بهرام بیضایی، مرحوم استاد علی حاتمی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و البته سایر بزرگان سینما و تلویزیون در مراتب بعدی قراردارند.»
قربانی خلاقیت در شتابزدگی تولید
صدفی معتقد است:
«بیگمان دیالوگ خوب در آثار سینمایی و تلویزیونی کارکردهایی از قبیل معرفی شخصیت، معرفی صحنه، پیشرفت روند داستان، خلق کشمکش و گره افکنی و افشای اطلاعات ضروری داستان را برعهده دارند. طبعا انتظار نداریم در مجموعه سازی سفارشی برای ماه محرم رسانه ملی، شاهد این نوع خلاقیتهای هنری در نوشتن دیالوگ باشیم، انتظاری هم نیست در شرایطی که برخی از مدیران رسانه ملی و تهیهکنندگان تلویزیونی پیش از انتقال مفاهیم و خردهفرهنگهای جامعه و تاثیر و تاثر آن در زندگی عامه مردم، صرفا به خلق آثار شتابزده بصری بسنده میکنند، انتظاری بیش از آن نمیتوان داشت اما میشد این نوع داستانها را با دقت و ممارست دیالوگنویسان توانمند و کارگردانان امتحان پس داده ساخت.
تجربه موفق مجموعههای تاریخی "معصومیت از دست رفته" میرباقری یا شب دهم حسن فتحی در چارچوب مجموعههای تاریخی با دیالوگ های زیبا و روان، همیشه تاثیر خوبی را در اذهان مخاطبان عام و خاص داشته است. حیف است خلاقیت و استعدادهای هنرمندان خلاق و دل سوخته این مرز و بوم به خاطر شتابزدگی در ساخت مجموعههای تلویزیونی آن هم مناسبتهای مذهبی به راحتی قربانی شوند.»
انتهای پیام