ایسنا، فاطمه کریمخان: در متنهای تاریخی فارسی نوشتهاند که «اگر در سرزمینی خاک اصفهان و باد هرات و آب خوارزم گرد آیند مرگ در آنجا بسیار کم است». بعید است اگر این روزها راهتان به هرات بیفتد، همین نظر را داشته باشید؛ وقتی با هواپیما از آسمان هرات به زمین میرسید، میتوانید وجود گرد و غبار در هوا را به روشنی از روی تغییر رنگ هوا ببینید. غبار نارنجی، هنوز بسیار رقیق است اما با کم آبتر شدن بخش شرقی خراسان در ایران، بادهایی که هرات را از شرق پشت سر میگذارند، دیگر مثل «بادهای شمالی» مطبوع و تاریخی هرات نیستند که بهار و تابستان شهر را خواستنی کنند.
هرات در کنار هریرود بنا شده و زندگی کرده است. پیش از آن که راه آبی به هند و چین کشف شود، پل قدیمی روی این رود، گذرگاه کاروانهایی بود که جاده ابریشم را طی میکردند؛ چهارراه تمدنی که محل برخورد اقوام مختلف خراسان کهن، با مردم شرق و خاورمیانه بود. نام هرات در کتاب زردشت آمده است. میگویند نقش برجستهای از نقوش کاخ آپادانا در تخت جمشید، نمایشی از حضور مردمان این شهر در جشنهای باستانی نوروز است. هرات هم مثل نیشابور و ری، سر راه اسکندر مقدونی یک بار ویران شده و دوباره سر پا ایستاده است.
خراسان در دوره تسلط اعراب، چهار پاره بود. نیشابور، مرو،بلخ و هرات. از مشهد امروز تا هرات، با ماشینهای راه حدود پنج ساعت راه است و با پروازی که یک بار در هفته میرود و برمیگردد کمتر از یک ساعت. نیمی از اسامی که در تاریخ ادبیات خواندهاید، یا از هرات رد شدهاند، یا در هرات به دنیا آمدهاند یا در هرات دفناند. از مهم ترینهایشان حضرت خواجه عبدالله انصاری، که مزارش زیارتگاه هرات است و شهر را مقصدی مهم برای اهل عرفان و تصوف کرده است.
اطراف مدفن خواجه هم دستفروش و طواف زیاد است. هم گوشهنشین و درویش، اما بیش از همه بچههایی هستند که بعضی چیزهای کوچک برای فروش دارند، یا بازیشان صدقه گرفتن از میهمانهای بارگاه خواجه است. دختر و پسر با لباس های سوزندوزی شده میدوند که در عکسهای جهانگردها حاضر باشند.
هرات پر از بچه است. با این که سرشماری دقیقی در مورد جمعیت در این شهر انجام نشده است، اما میگویند هرات دومین شهر پرجمعیت افغانستان است، مرکز تجاری، فرهنگی و صنعتی کشور، که در آن بازارها و خیابانها بیش از هر شهر دیگری شاهد حضور زنان است. با این که سنت متلکپرانی در هرات هم مثل بسیاری دیگر از شهرهای دنیا با شدت قابل ملاحظهای رایج است، اما زنها هم آنقدرها ساکت و صبور نیستند. هر چه زمان میگذرد دختران و زنان جوان بیشتری سعی میکنند در بحثهای روزمره در تاکسی و خیابان دخیل شوند و از حق خودشان دفاع کنند.
هرات علاوه بر این که شهر شعرا و عرفا و یکی از مهمترین توقفگاههای سر راه جاده ابریشم بوده، این روزها از جهتی دیگر هم در افغانستان معروف است. شهر را به موتورهایش میشناسند نه تنها به خاطر این که در اطراف شهر در شهرک صنعتی کارگاههای تولید و تعمیر موتور سیکلت هست، بلکه به خاطر این که در هرات، بیش از هر شهر دیگری در افغانستان میشود در خیابانها با موتور سیکلت رفت و آمد کرد. خلاف تهران، اینجا زنان روی موتور دیده نمیشوند، به جایش، هنوز میشود موتورهای چهار ترک را دید. محبوبتر از موتور سیکلت، موتورهای سهچرخه زرد و قرمز و صورتی هستند که در کنار تاکسیها کار میکنند. قیمتشان تقریبا به اندازه تاکسی است اما پشت همهشان یا تصویر گیتار کشیدهاند، یا برخی خوانندههای لسآنجلسی. پشت بعضیهایشان هم تصویر خوانندههای عرب و هندی را میشود دید. همانطور که از ضبط صوتهایشان میشود آهنگهای روز پاپ ایرانی و هندی را شنید. سریالهای ایرانی را هم میشود به راحتی در هرات پیگیری کرد. هم شهرزاد پیدا میشود،هم عاشقانه را همه دیدهاند. آنها که بیشتر اهل تلویزیون هستند، حتی هوش سیاه را هم دیدهاند و منتظر قسمتهای بعدیاش هستند.
مساله ترافیک در هرات جدی است. رانندهها میگویند کسی با کت و شلوار در ترافیک نمیماند و پلیس راهنمایی و رانندگی نمیتواند راه رانندههایی که کت و شلوار به تن دارند را سد کند. پلیس راهنمایی و رانندگی بیشتر در کابل و کمتر در هرات، چندان اقتداری در مقابل بسیاری از شهروندان شهر ندارند،. حتی گاهی ممکن است کسی که از توقف راهش شاکی است، با ماموران درگیر هم بشود. با این حال، کمتعداد بودن چراغهای راهنمایی و رانندگی و تعداد زیاد موتورها و سهچرخهها، باعث میشود در عمل هیچ کس از ترافیک هرات جان به در نبرد!
با این که به طور قانونی تنها ماشینهایی که فرمان آنها در سمت چپ قرار دارد میتوانند در افغانستان رانندگی کنند، ماشینهای دست دوم زیادی به شهر وارد میشوند که فرمانشان در سمت راست قرار دارد! مردم هم آنها را میخرند و با خیال راحت در شهر حرکت میکنند و پلیس قدرتی برای متوقف کردن این ماشینها و رانندهها ندارد. طبیعتا در چنین شرایطی، کنترل گواهینامه رانندگی و کمربند ایمنی و سایر قوانین رفت و آمد هم آنقدرها جدی نیست!
مثل بیشتر شهرهای دنیا، در هرات هم مجموعهای از بهترین و شیکترین ساختمانها در اختیار پزشکان و صنف خدمات درمانی است. هم داروی ایرانی در هرات پیدا میشود و هم پزشک ایرانی. علاوه بر این تعدادی پزشک پروازی ایرانی هم هستند که چند وقت یک بار به هرات سر میزنند تا مریض ببینند و برخی جراحیها را انجام دهند. خیلیها برای درمان به هرات میآیند و بعد به بیمارستانهای شهرهای ایران میرسند؛ هرچند مردم شهر خیلی از این وضعیت راضی نیستند. میگویند مردمی که از شهرهای دیگر میآیند شهر را ناامن و لهجه مردم را خراب میکنند. با این حال هرات نسبت به بیشتر شهرهای افغانستان امنیت بیشتری دارد و نمیشود جلوی ورود مهاجران شهرهای دیگر به این شهر باستانی را گرفت.
از بالا که به هرات نگاه کنید، هنوز ساختمانهای بلند جلوی دیده شدن منارههای مسجد جامع را نگرفتهاند. مسجد آبی رنگ، گویی یکی از صحنهای حرح امام رضا است. میگویند معمارش، با معمار مسجد گوهرشاد مشهد یکی است. خود گوهرشاد خاتون هم تازه در هرات دفن است؛ در مدفنی که زیارتگاه شخصی اوست و محل دخیل بستن خیلیها که حاجتی دارند.
شاید بشود گفت مهمترین بنای تاریخی هرات، قلعه اختیارالدین است؛ بنایی که میگویند اسکندر آن را در وسط شهر ساخت تا سپاهیانش از حمله مردم در امان باشند، اما بعدها تبدیل به مقر حکومت و دژ نظامی شد، تا همین اواخر هم نیروهای نظامی در این دژ که باروهای بیست متری دارد مستقر بودند؛ جایی که میشود تمام شهر و بادبادکهای در حال پرواز در آسمانش را دید.
انتهای پیام