به گزارش ایسنا، سهراب پورناظری میگوید: شاهنامه را بخوانید تا بدانید چه بر ما گذشت که نتوانستیم تاب بیاوریم و رستم و اسفندیار و زال و رودابه و سهراب را به روی صحنه کارمان کشاندیم.
در فضای باز کاخ سعد آباد، سمرقند، بخارا، بلخ، زابلستان، سیستان، خوارزم، هرات، سمنگان، آذرآبادگان، ری، بدخشان، نیمروز، تیسفون و مرو، گوشهای را به خود اختصاص داده تا مخاطبان این اجرا را در خود جای دهند.
همایون میخواند «آغاز» را و آن، این است: «ساز بیتاب است این قصه شنیدن دارد/شرح این واقعه دیدن دارد/وقت، وقت سفری شیرین است/نقل ایران و کهن آیین است/قصه کوتاه کنم/نوبت قصه رودابه و زال است امشب/ خواب آسوده آسوده محال است امشب/ زال، پرورده سیمرغ فلک پیما/ که شود رستم از او پیدا/ در پی دیدن یار است...»
منجم (صابر ابر) وارد صحنه میشود که ۳۰ سال است تبعید شده... منجم میگوید «کی آن شب فرا میرسد؟ امشب شاید همان شب عجیبان غریبان هست که هست، وگرنه این همه ستاره از آسمان کجا میریخت پایین روی این زمین؟ همینجاست این اتفاق عجیب در آسمان. ماه دارد از جایش کنده میشود. یک اتفاقی دارد میافتد.»
قصه با ورود زال (بهرام رادان) همراه میشود... زال به شوق وصال معشوقش رودابه (سحر دولتشاهی) که نواده ضحاک است قدم در راه گذاشته... این دو ندیده و از روی شنیدهها عاشق یکدیگر شدند... سیمرغ به هیچ پیغام زال برای یاری در این راه پاسخ نداده...
سهراب پورناظری همراه زال است، در قامت نشانه یا فرستادهای از سیمرغ که با سازش به زبان این پرنده افسانهای سخن میگوید فرزند سام را همراهی میکند.
زال بیتاب از نرسیدن است و شجریان میخواند: «هرچه کویت دورتر، دل تنگتر، مشتاقتر/در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا»
همایون باز هم آواز میخواند: « راه امشب میبرد سویت مرا/میکشد در بند گیسویت مرا»
زال ناگهان درمییابد به اقامتگاه رودابه رسیده است و او را صدا میزند، رودابه گیسوی خود را از بالای کاخ به پایین میآویزد تا نردبانی برای زال شود.
زال در تقلای بالا رفتن است و شجریان «با من صنما دل یک دله کن» و «دل سپردهام من به روی تو/در دل من است آرزوی تو» سر میدهد.
پسر سام همچنان سعی میکند خود را به معشوقش برساند، اما با ورود پری (دلنیا آرام) و ادعاهایش، کابوسها آغاز میشوند و تردیدها سر برمیآورند. زال رودابهای دگر میبیند که میخواهد او را به بند بکشد.
«آهای خبردار»، «مرگ اسفندیار» و «ابر میبارد» نواخته و خوانده میشوند؛ رستم (مهدی پاکدل) و سهراب (حسین صوفیان) و اسفندیار (بانیپال شومون) به شهادت میآیند،ضرب زورخانه نواخته میشود و کابوسها به نهایت هول میرسند.
زال و رودابه به آینده سفر میکنند، از کابوسشان وحشت میکنند، میخواهند بیدار شوند اما نوای ساز سیمرغ زبان میگوید تا کابوسها به نهایت هول نرسند، این اتفاق رخ نخواهد داد.
نغمه ثمینی، (نویسنده پروژه سی) در این اثر فضای داستان شاهنامه را سورئالتر کرده و تردیدها را به جان عشق میاندازد؛ آنها را از آینده بیم میدهد و میترساندشان از کشتار... اما در نهایت عشق، عشق به ایران پیروز میدان شده و آغاز زندگی رستم، پایان قصه «سی» میشود.
ثمینی پیش از این اظهار کرده بود: «این کار یک بازخوانی کاملا آزاد از داستانهایی است که پایه آن به قوت خودش حفظ شده است.»
همانطور که سهراب پورناظری هم در مقدمه این اجرا گفته است: «روزی با "همایون" جان بودیم که خیال، ما را به سفری دور برد؛ به خانهای که "فردوسی طوسی" در حال سپری کردن سی سال رنجش بود.
بعد به هم گفتیم " چه کسی جز یک عاشق نیروی آن را دارد گه از تمام هستیاش در راه حفظ فرهنگ سرزمینش بگذرد؟ از فرزند و همسر و دستمایه و سرمایه؟ از دار و ندار بگذرد تا به عشقاش برسد؟ و چه عشقی پاکتر از عشق به فرهنگ و سرزمینی که مادر فرهنگها و تمدن زادگاه اولین ملت بر روی کره خاک است؟»
همایون بازهم میخواند: «امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم/ مستیم بدان حد که ره خانه ندانیم/ در عشق تو از عاقله عقل برستیم/ جز حالت شوریده دیوانه ندانیم»
اما شجریان «ایران» را نیز میخواند: «ای در رگانم خون وطن/ای پرچمت ما را کفن/دور از تو بادا اهرمن/ایران من ایران من»
او ادامه میدهد: «در ظلمت تاریک شب، مرغ سحرخوان منی/ در حصر هم آزادهای/ تنها تو ایران منی...»
همایون اوج میگیرد و همه با او همراه میشوند: « آوازه خوان شب شکن/ بار دگر فریاد کن/ ظلم ظالم جور صیاد/آشیانم داده بر باد/ ای خدا ای فلک ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن...»
پیش از این پورناظری در نشست خبری این پروژه درباره موسیقی «سی» توضیح داده بود: این موسیقی شامل موسیقی نواحی، سنتی و معاصر ایرانی به همراه موسیقی کلاسیک غربی است؛ درواقع از تمام پتانسیلی که به ذهن من میرسید برای اینکار استفاده شد و امیدوارم در نتیجه به جای همنشینی فیزیکی این موسیقیها همنشینی شیمیایی اتفاق بیفتد.»
همایون شجریان نیز به خوبی از پسِ این پروژه برآمد و بار دیگر تواناییهای آوازی خود را در زمینههای مختلف اثبات کرد. او و سهراب پورناظری در همکاریهای اخیر خود توانستهاند تعداد زیادی از قشر جوان را به موسیقی خود علاقهمند کنند. حضور این دو در قالب کاراکترهای این اجرا و نه تنها به عنوان خواننده و نوازنده توانسته بود تا حد زیادی برای مخاطبان جذاب باشد و آنها را برای دیدن ادامه اجرا مشتاقتر کند.
بهرام رادان به عنوان بازیگر سینما شناخته میشود، اما اینبار اجرای زنده را در حضور بیش از ۳۰۰۰ نفر تجربه میکرد. رادان در سینما نشان داده حرفی برای گفتن دارد و به واسطه چهره و تیپش به یک ستاره تبدیل نشده، اما حضور او در اجرای «سی» بیانگر این بود که نیاز است بیش از این، خوی یک بازیگر تئاتر را بگیرد.
انتخاب کاخ ملت سعدآباد برای این رویداد با توجه به استفاده از تکنیک «ویدیومپینگ»، انتخاب مناسبی به نظر میرسید. این تکنیک که یکی از نقاط قوت این پروژه است، به شکل سهبعدی و بسیار خوب روی این ساختمان نقش بسته بود و دکور صحنه را شکل داده بود. برای اجرای این تکنیک از یک مدیر هلندی دعوت شده است.
به گزارش ایسنا، کنسرت-نمایش «سی» به نویسندگی نغمه ثمینی، کارگردانی علیاصغر دشتی، آهنگسازی سهراب پورناظری برگزار میشود. حمید نعمتالله (کارگردان) به عنوان مشاور این پروژه حضور دارد.
نوازندگان این اجرا سهراب پورناظری (تنبور، سهتار، کمانچه)، حسین رضایینیا (دف، بندیر)، آزاد میرزاپور (تار)، نگار خارکن (کمانچه، صراحی)، آیین مشکاتیان (ضرب زورخانه، کوزه)، مهیار طریحی (سنتور)، حمید خوانساری (بربت)، آرین کشیشی (گیتار بیس)، خورشید دادبه (رباب)، شیده شکرآبی (چنگ) تشکیل میدهند. آنسامبل شهرزاد نیز شامل تینا جامهگرمی (ویولن)، یگانه حسینینیا (ویولن)، نیلوفر سهی (ویولا) و نگار نوراد (ویولونسل) آنها را همراهی میکنند.
مدیر پروژه این طرح تهمورس پورناظری و مدیر برگزاری آن محمد حسین توتونچیان است.
برگزاری این کنسرت-نمایش تا ۱۰ شهریورماه ادامه دارد. این گزارش مرتبط به اجرای ۱۸ مردادماه این پروژه در کاخ سعد آباد است.
انتهای پیام