به گزارش ایسنا، قاضی مقیسه در ابتدای جلسه رسیدگی گفت: در این جلسه به اتهامات متهمان شبکه سازمان یافته اخلالگران در نظام اقتصادی، فساد مالی، کلاهبردای از شرکت نفت، شرکای بابک زنجانی آقایان مهدی شمس و حمید فلاح هروی در شعبه 28 دادگاه انقلاب به صورت علنی در حال تشکیل است و نماینده دادستان، متهمان و وکلای آنها، وکلای شرکت نفت و اچ کی و وکلای بانک مرکزی و نماینده حقوقی تامین اجتماعی در جلسه دادگاه حاضر هستند.
قاضی مقیسه خاطرنشان کرد: حسب کیفرخواست صادره از سوی دادستان و قرائت کیفرخواست توسط نماینده دادستان، اتهامات حمید فلاح هروی افساد فی الارض از طریق اخلال در نظام اقتصادی کشور به طور کلان با علم به ضرر زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و مشارکت برای ارتکاب جعل، کلاهبرداری و پولشویی است.
قاضی مقیسه پس از قرائت عناوین اتهامی حمید فلاح هروی او را به جایگاه دعوت کرد و گفت: دفاعیات شما را استماع می کنیم، به حاشیه نروید و در موضوع صحبت کنید.
متهم ردیف سوم پس از حضور در جایگاه عنوان کرد: می خواهم قبل از اینکه شروع کنم وکیلم دو تا سه دقیقه صحبت کنند.
قاضی گفت: چه صحبتی؟ شما دفاع کنید، اتهامات شما را خواندم.
متهم ردیف سوم گفت: در جلسات قبل در مورد تفاهمنامه امضاء شده با بانک ملت گفتم در فروش سهام بانک FIIB هیچ سمتی نداشتم. هیچ صورت جلسهای را امضاء نکردم؛ اگر در فروش تاثیرگذار بودم در خرید هم باید تاثیرگذار می بودم. در بند یک آمده که ایشان 84 میلیون سود کرده است. بر اساس برگهها آقای زنجانی به من می گوید ده میلیون یورو سود کردهام، اگر تاثیرگذار بودم آقای زنجانی به من چنین دروغی میگفت.
متهم ردیف سوم با نشان دادن سندی که زنجانی به او داده بود، گفت: زنجانی به من گفته 10 میلیون یورو سود کرده ام من به ایشان گفتم طبق محاسبات من 11 میلیون سود می شود؛ در نتیجه اگر من می دانستم 84 میلیون یورو بوده، آیا به ایشان نمی گفتم؟
فلاح هروی با بیان اینکه من قصد داشتم این موارد را زمان طرح مسائل مالی مطرح کنم، گفت: نمیدانم کدام سند را نشان دادید که من ٥ میلیون یورو گرفتم.
قاضی رسیدگیکننده به پرونده پاسخ داد: اختصاص ٥ میلیون یورو از محل فروش بانک FIIB که شخصا در پرونده به آن اقرار کردید، سند است. ثانیا شما دیروز اقرار کردید صورت جلسه ٦٠ درصد از فروش بانک FIIB را نخوانده، امضا کردید. گفتید بانک متضرر نشده است، بله؛ بانک متضرر نشده بلکه بیتالمال متضرر شده و توسط شما سه نفر غارت شده است.
وی افزود: ٤ میلیون دلار ارزش کل بانک بوده است و شما این بانک را ٩٠ میلیون یورو به بانک ملت فروختید. ١٦٠ میلیارد دلار از شرکت نیکو نفت برداشتید و به بانک ملت دادید. این پولها را از پول شخصی خود که پرداخت نکردید. بابک و شمس چیزی ندادند شما از پول ملت و پول نفت که باید خرج ملت و تاسیسات نفتی می شد، آن را پرداخت کردید. آیا هنر کردید؟ بعد می گویید من سهامدار نبودم؟ بابک زنجانی می گوید حمید فلاح هروی از موضوع مجعول بودن سند مالکیت بیمارستان مطلع بوده است. شما بازداشت می شوید و در نامهای که به بابک زنجانی مینویسید می گویید که دیروز به بازپرسی مراجعه کردم و به عنوان معاونت در جرم برایم قرار ١٠٠ میلیونی صادر کردند.
قاضی مقیسه در ادامه قرائت نامه خطاب به فلاح گفت: شما در نامه به بابک می نویسید چند نکته وجود دارد، اولا من کارمند شما نبودم بلکه رییس هیت مدیره و سهامدار و دارای اختیاراتی در قانون تجارت بودم. ثانیا چک ها را به من تحویل ندادید... بعد می رسد به جایی که میگویی حق فروش نداشتید. نامه ادامه دارد و بابک زنجانی جواب می دهد که آقای دکتر حتما جو شما را گرفته که این مطالب را می گویید. برای یادآوری اعلام می کنم که بدانید همیشه از طرف من بوده است نه از طرف شما، اعتبار من بیشتر از شماست. ببینید مال دنیا چه می کند. از حلال و حرام صحبت می کنید؟ به اطرافتان نگاه کنید آقای فلاح. منزل شهرک غرب که هدیه شد در زمان بی پولیام، خودروی بنز و ویلای کیش که هدیه شد به شما زمانی که چک داشتم و از خودت قرض گرفتم و ...
فلاح هروی خطاب به قاضی گفت: شما فرمودید بند ١١...
قاضی عنوان کرد: شما می گویید سهامدار نبودم.
متهم ردیف سوم پرونده اظهار کرد: اینکه می گویم سهامدار نبودم مربوط به FIIB است.
قاضی مقیسه خطاب به متهم ردیف سوم گفت: جزء به جزء را برایت می خوانم که اقرار خودتان است که در همه جا سهامدار بودید.
فلاح هروی با حالت اعتراض به قاضی گفت: اجازه بدهید بگویم.
قاضی مقیسه عنوان کرد: چرا اقرار کردید؟
متهم ردیف سوم پاسخ داد: اقرار نکردم. دفاعیات من شروع شده است.
قاضی مقیسه گفت: شما اظهار کردید که ٩٢/١٢/٢٨ در موضوع فروش بانک به بانک ملت بر اساس توافق با بانک ملت ١١ میلیون و ٧٠٠ هزار یورو ارزش افزوده برای فروش بود که آقای زنجانی طبق سندی که به من دادند و در اختیار دارم ٥ میلیون یورو سهم من را در سال ٨٩ منظور کردند.
فلاح هروی ادامه داد: شما عجله میکنید.
قاضی رسیدگی کننده به پرونده اظهار کرد: عجله نیست، ادعاهایی که انکار می کنید را نشان می دهم.
متهم ردیف سوم خطاب به قاضی گفت: آقای قاضی من قبل از شما گفتم اگر می دانستم ٨٤ میلیون یورو بوده است به او می گفتم. شما میگویید ٥ میلیون یورو گرفتم ...
قاضی مقیسه گفت: کم گرفتهای؟
فلاح هروی ادامه داد: اصلا بحث گرفتن یا نگرفتن نیست.
قاضی گفت: طلبکاری؟
نجفی نماینده دادستان عنوان کرد: تهاتر شده است.
متهم ردیف سوم خطاب به نماینده دادستان گفت: کجا تهاتر شده است؟
قاضی مقیسه خطاب به وی ادامه داد: قرارداد فروش را امضاء کردی و می گویی نخوانده بودم. ٥ میلیون یورو گرفتی می گویی نگرفتم...
فلاح هروی در پاسخ مدعی شد: شما دارید پیش داوری می کنید. اجازه بدهید به خانه برسد توضیح دهم. یک دروغی او گفته اجازه...
قاضی مقیسه خطاب به متهم ردیف سوم خاطرنشان کرد: سه سال قبل که نشسته بودیم، همسرت، دخترت و دامادت بودند و دخترت گفت پدرم کار کرده و کل خانواده اقرار کردند که بابک جون این پولها را پرداخت کرده است.
فلاح هروی در پاسخ گفت: دختر من هیچ وقت نمیگوید بابک جون!
قاضی مقیسه ادامه داد: دخترتان گفته پول برای پدرم است.
متهم ردیف سوم پاسخ داد: آیا شما وقتی به کسی هدیه می دهید آن را به حساب بدهکاری میگذارید؟ یا همچنین هزینههایی را به حساب بدهکاری میگذارید؟
قاضی رسیدگی کننده به پرونده اظهار کرد: مهم پرداخت است. حرف من این است که شما در آن بانک هم سهامدار بودید.
فلاح هروی پاسخ داد: من در بانک FIIB CONT و نه هیات مدیره بودم، نه سهامدار که حتی آقای نجفی هم آن را پذیرفتند.
قاضی مقیسه افزود: خودت گفتی هیات مدیره پوششی بودی، مهم این است که اموال را چگونه جابجا کردید.
متهم ردیف سوم این پرونده گفت: به جز من 5 – 6 نفر دیگر بودند و هیچ خطایی نداشتند و تمام سندها هم موجود است.
قاضی مقیسه خطاب به وی عنوان کرد: تا بازنگشتن بیت المال هیچ چیز تمام نمیشود.
فلاح هروی خاطرنشان کرد: در مورد بانک و 5 میلیون یورو توضیح دادم. بابک زنجانی وقتی فروخت به من گفت 10 میلیون یورو سود کردهام. گفتم طبق محاسبات من 11 میلیون یورو است. 5 میلیون یورو باید تخفیف میداد، رسما 5 میلیون یورو داده است.
قاضی مقیسه در واکنش به صحبت فلاح گفت: به چه چیزی اختصاص داده است؟ دلش خواسته بود؟ شما که میدانستید حرام است و باد آورده؛ دلش خواسته بدهد تو هم دلت خواسته بگیری. به همین دلیل اینجا هستید. او دلش خواسته از اموال بیت المال، محرومین، کپرنشینها بدهد ...
فلاح هروی ادامه داد: این 5 میلیون یورو مربوط به نفت نیست.
قاضی رسیدگی کننده به پرونده خطاب به متهم ردیف سوم گفت: شما خودت اقرار می کنی 5 میلیون یورو برای فروش بانک FIIB بوده است. پول بانک ملت را از کجا آوردید؟
متهم ردیف دوم پاسخ داد: بحث 160 میلیون یورو نیست، بحث 90 میلیون یورو است.
قاضی مقیسه افزود: شما وقتی ندانسته پولی به شما اختصاص میدهند نمیگویید از کجا آمده است و به چه عنوانی و به چه حقی است؟
فلاح هروی پاسخ داد: قیمت آن زمان 15 میلیارد دلار... چرا احساسی صحبت میکنید؟
قاضی رسیدگی کننده به پرونده خطاب به وی افزود: احساسی نیست، شما میگویید دلش خواسته به من بدهد. شما خودتان توافق کردید که به جای 15 میلیارد 6 میلیارد محاسبه شود.
در این میان نماینده بانک ملت گفت: آن تاریخ ارز هزار تومان بوده است.
نماینده دادستان گفت: در زمان بدهکاری حسابدار شما میگوید به من نداده است، تهاتر یک اصل اولیه است. حساب بدهکار و بستانکار دارید. مانده بستانکاری شماست.
فلاح هروی پاسخ داد: ماشین حساب جلوی خود بگذارید تا بگویم. در این سند نوشته است 6 میلیارد، من 5 میلیارد طلبکار میشدم.
قاضی مقیسه خطاب به وی گفت: چرا طلبکار میشدید؟ مگر چه کار کرده بودید؟ شما که میگویید من هیچ کاره بودم.
متهم ردیف سوم پاسخ داد: اگر میگویید بدهکار که در روزنامهها تیتر کردید بدهی بابت ماساژ بوده و بدهکار بودهام، بگویید کدام بدهی؟
قاضی مقیسه پاسخ داد: شما از کوچکترین مقدار نگذشتید.
فلاح هروی گفت: اگر هدیه است، چرا در حساب بدهی من است؟
قاضی مقیسه افزود: دخترت پیش خود من اقرار کرد. شما از هیچ چیز دریغ نکردید. هلدینگ، خرجکرد شما را صورت جلسه کرده است.
متهم ردیف سوم خاطرنشان کرد: به اندازه کافی آبرو رفته است. در بالای آن برگه بدهکاری هست، بستانکاری هم هست. بدهکار یعنی من به او بدهکارم. وقتی ماساژ و غیره را در حساب بدهکاری مینویسد یعنی من باید پرداخت کنم، یعنی به من قرض دادهاند.
قاضی مقیسه گفت: قرض برای چه؟
فلاح هروی پاسخ داد: اگر بدهکاری است چرا در مخارج و حسابهای من است؟ در ارتباط با این موضوع همه این اعداد را که جمع زدم، 5 میلیارد طلبکار میشدم. اگر میخواستم بگویم 14 میلیارد را طلبکار نیستم به آنها میگفتم، همه اینها سند است.
قاضی رسیدگیکننده به پرونده افزود: سند چیست؟ همه موارد روی زمین هستند. آپارتمان شما و محل زندگی بستگان شما موجود است. چند بار گفتم وکالت بدهید و ندادید؟
فلاح هروی خطاب به قاضی گفت: شما اجازه نداید دفاع کنم. دو بار خدمت شما رسیدم که چه کار کنم؟ شما گفتید وکالت بده. من به شما گفتم من چک کشیدهام. بابت این موضوع چک داشتم. 92.12.25 رفتیم طی سه روز نوشتیم کل بدهی من شد 14 میلیارد. در تاریخ 92.12.28 بعد از ظهر من را بازداشت کردند.
قاضی مقیسه گفت: برای اثبات حقیقت میگفتید من مبلغ حرام گرفتهام می خواهم آن را برگردانم. آن زمان عکس العمل دستگاه قضایی را میدیدید، این که حساب را خالی کردید صداقت است؟
قاضی مقیسه ادامه داد: گفتم وکالت بده، آپارتمان، ویلای کیش، یک میلیارد هدیه دخترت را برگردانید، اما انجام ندادید. سه سال و نیم از مذاکرات آن زمان می گذرد.
متهم ردیف سوم گفت: بعد از دو ماه من را آوردند پیش شما، گفتم به چه کسی بدهم؟ شما تلفنی به آقای «پ» گفتید فلاح گفته پول را می دهم. گفتم شما یک طرف را تایید کنید من به آن وکالت بدهم. حتی گفتم حاضرم به یک سازمان وکالت بدهم تا آنها پول را بدهند ولی شما گفتید تو قرار نیست آزاد شوی.
قاضی رسیدگی کننده به پرونده خطاب به متهم ردیف سوم گفت: به شما گفتم اگر پرداخت نکنید روزی میرسد که در ملاءعام محاکمه میشوید. گفتم به همسرت بگو خانه را بفروشد و به بدهکار و غیره بدهد.
فلاح هروی خطاب به قاضی گفت: به عزت نمازهایی که پشت شما خواندم، خانوادهام رفتند پرداخت کنند، اما قبول نکردند. یک نفر من را راهنمایی نکرد.
قاضی مقیسه گفت: گفتم پول را شما و شمس و بابک برگردانید، مدام گفتید باشد، اما یک ریال هم برنگشت.
فلاح هروی گفت: من گفتم، شما خودتان انجام ندادید.
قاضی مقیسه ادامه داد: من بازپرس و مسئول رسیدگی بودم نه مسئول وصول مطالبات، فرصت زیاد بود. میگفتید تحت الحفظ من را به بانک ببرید.
فلاح هروی مدعی شد: قربانتان بروم من همه اینها را گفتم.
قاضی رسیدگی به این پرونده گفت: الان برگردانید.
فلاح هروی خطاب به قاضی مقیسه گفت: بهترین جمله ای که از شما به خاطر دارم این است که گفتید اگر این کار مدیریت می شد، این مشکلات پیش نمی آید، من به خانواده وکالت دادم و خانواده آن را نوشتند، اما شما گفتید نه.
قاضی مقیسه عنوان کرد: شما به چه کسی وکالت نوشتید، همسر دختر، داماد که این بدهی را بدهید.
فلاح گفت: وکالت دادم.
قاضی مقیسه گفت: شما یک وکالت نامه بیاورید یا حتی یک خط بیاورید که چکی صادر کرده باشید و در خواست کرده باشید دادستان من را تحتالحفظ برای پرداخت بدهی ببرد.
متهم ردیف سوم پرونده مدعی شد: در خصوص 6 میلیارد بر اساس صورت های مالی حرف می زنم نه اینکه آیا تهاتر کردم یا نکردم.
قاضی مقیسه بیان کرد: بر اساس آنچه من خواندهام بابک گفته است مجموع پرداختی هایش به شما 30 میلیارد تومان بوده است.
فلاح پاسخ داد: پنج میلیون یورو را من به ایشان برگردانم . نمی دانم الان باید بخش مالی را توضیح دهم یا بخش FIIB . آیا حرف بابک سند است؟
قاضی مقیسه افزود: بابک مدیر مالی یا رئیس هئیت مدیره هلدینگ بوده که شما با او شراکت داشتید.
متهم ردیف سوم خاطرنشان کرد: تمام زیر مجموعه آن زمان تحت نظر بازپرسی بوده است و ربطی به اظهارات بابک ندارد. در همین 14 میلیارد خانه، ویلای کیش، خودرو و ... آمده است.
قاضی مقیسه خطاب به وی گفت: همه اینها 14میلیارد؟ به چه دلیل؟
متهم ردیف سوم پاسخ داد: بابک از دیگران طلب دارد، 14 میلیارد برای بابک عددی نیست.
قاضی مقیسه به صورت کنایه آمیز گفت: برای شما عددی نیست، برای من عدد است.
فلاح هروی مدعی شد: اگر تحصیل مال نامشروع بود در هزینهها می آمد نه در بدهی من، شما اگر وامی گرفته باشید دلیل بر پولشویی نیست. از هر کسی بپرسید همین را می گوید.
قاضی رسیدگی کننده به پرونده افزود: بال بال نزنید، اجازه دهید. شما هیأت مدیره هلدینگ بودید یا نه. نائب رئیس هیأت مدیره هلدینگ سورینت کیش بودید یا نه؟ این ها را قبول دارید؟
فلاح پاسخ داد: بله، قبول دارم.
قاضی مقیسه خطاب به او گفت: سکوت کنید و توجه کنید.
فلاح هروی ادامه داد: این موضوع بند 7 و 8 کیفرخواست است. من بند یک، سه و چهار را توضیح می دهم. ماشاءالله شما همه را گفتید. همه بحث ها من هستم، هیأت امنا پوششی بوده، دیروز آنها را بحث کردیم تمام شد.
قاضی مقیسه خاطرنشان کرد: نامه بابک را بخوانم؟
فلاح هروی پاسخ داد: بخوانید، شما که همه را خواندید.
قاضی مقیسه خطاب به وی پاسخ داد: می خوانم انکار نکنید و در ادامه اظهارات بابک زنجانی را در مورد فلاح هروی برای او خواند.
فلاح هروی پاسخ داد: سند مالی مهم است یا اظهارات ایشان، دروغ گفته است. به والله دروغ گفته؛ آقای نجفی یک بحثی را مطرح میکند و کل فضا را تغییر میدهد. ما زیر نظر آقای «پ» محاسبه کردیم. رقم 14 میلیارد شده است. به نظر شما کسی که هزینه پست را به حساب من میگذارد پول بنز را نمی گذارد.
قاضی مقیسه اظهار کرد: آنچه بابک می گوید و آنچه مردم می دانند چیز دیگری است.
متهم ردیف سوم پاسخ داد: اگر سند مالی دارید رسید بدهید. من هنوز بحث مالی را شروع نکردم. یعنی آقای نجفی نمی گذارند در این مسیر پیش برویم. خرید خودروی اس 500 برای آقای فلاح، ولی اظهار کرده در حالی که پول نداشتم خودروی خود را گذاشتم. بابت همان کیش 500 میلیون را خودم دادم. یک میلیارد را آقای زنجانی پرداخت کرده است، وقتی دروغ می گوید یعنی بدون صورت مالی دارد این حرف ها را میزند.
قاضی مقیسه خاطرنشان کرد: این ادعای شماست، اینها کارشناسی میشود.
فلاح عنوان کرد: از اول گفتیم کارشناسی کنید. گردن ما از مو باریک تر است. شما به من تذکر دادید. بندهای کیفرخواست را توضیح دهم بعد بند یازده را مطرح می کنید.
در میان اظهارات متهم ردیف سوم قاضی خطاب به متهم گفت: اگر بدهی ها را پرداخت نکنید روزی می رسد که در ملاءعام محاکمه شوید.
فلاح هروی با بیان اینکه خودروی بنز من چه ربطی به بدهیهای من دارد؟ خاطر نشان کرد: چرا اجازه نمیدهید دفاعیاتم را بیان کنم.
قاضی رسیدگی کننده به پرونده عنوان کرد: خودروی بنز به خاطر زحمات شما داده شده است.
فلاح هروی پاسخ داد: اگر زحمت است چرا گفته میشود بدهی؟
قاضی مقیسه گفت: پول نفت است.
متهم ردیف سوم پاسخ داد: اصلا پول نفت نیست، من به بابک بدهی دارم، قرضهایی است که گرفتهام.
قاضی مقیسه خطاب به وی افزود: او زنده است و میگوید هدیه کردهام.
فلاح هروی پاسخ داد: اگر یک میلیارد هدیه کرده است، چرا در حساب بدهی آمده است؟
قاضی رسیدگی کننده به این پرونده به حالت اعتراض گفت: اگر دستگیرتان نمی کردند و فرار کرده بودید مانند آقای خاوری الان اینگونه نمیشد، این میگوید هدیه او میگوید بدهی.
متهم ردیف سوم پرونده موسوم به فساد نفتی گفت: شما میگویید هدیه است.
قاضی مقیسه افزود: ما نمیگوییم؛ بابک زنده است و میگوید هدیه داده است.
متهم ردیف سوم خطاب به قاضی عنوان کرد: اگر شما به عنوان هدیه برای جایی شیرینی میگیرید آن را به حساب بدهی آن شخص مینویسید؟
قاضی مقیسه پاسخ داد: امروز هدیه حساب نمی شود، بلکه بدهی است و باید به حساب برگردد.
فلاح هروی مدعی شد: کسانی که این اظهارات را نوشتند مربوط به زمانی بوده که بابک زندانی بوده است.
قاضی مقیسه پاسخ داد: این ادعای شماست و بررسی میشود.
فلاح هروی عنوان کرد: من مدرک دارم که حدود 3 یا 4 میلیون باید بر اساس محاسبات من کم شود. من نه حساب 5 میلیون یورو را گرفتم نه چیزی؛ اینها دروغ محض است و بخشیدنی نیست.
مهرشاد وکیل مدافع متهم ردیف سوم تقاضای وقت برای ایراد دفاعیات کرد.
قاضی رسیدگی کننده به این پرونده خطاب به فلاح گفت: شما بنشینید وکیلتان دفاع کند و مهرشاد پاسخ داد که دفاع من فقط یک جمله است.
مقیسه گفت: اگر میخواهید دفاع کنید، ایشان بنشینند و شما بگویید، ولی اگر یک جمله میگویید، بهتر است شروع نشود.
متهم ردیف سوم خطاب به قاضی گفت: در مورد FIIB مطالب را کامل گفتم. آن را مینویسم و تقدیم میکنم. این موارد برای بند 1،3 و 4 کیفرخواست بود. حالا در مورد بند یک کیفرخواست میخواهم صحبت کنم. موضوع جلسه 91.4.7 که گفته بودم موثر بودم و به آنجا رفتم.
قاضی مقیسه گفت: شما حضور داشتید.
فلاح هروی پاسخ داد: در همان ایام که کشور بحران غذایی و دارویی داشت و به دلیل اینکه وارد موضوع نفت شده بود، جلسهای برگزار شد، اما کل ماجرای حضور من در جلسه این بود که حتی جا برای نشستن نداشتم و صرفا در آنجا حضور پیدا کردم.
مقیسه ادامه داد: می گویید حضور نداشتم. مصوبهای در بانک مرکزی تنظیم شده که به موجب آن آمده است جنابعالی در مورخ 91.4.7 به همراه بابک زنجانی در جلسه حاضر بودید نه در آسانسور و نه در راهرو. این را که نمیتوان انکار کرد؟ «ک. د» را میشناسید؟
فلاح هروی پاسخ داد: نه نمیشناسم. فکر کنم مدیر مالی بوده است. این را از کیفرخواست متوجه شدم. به خدا نمیشناسم، ولی کسی بوده که در جلسه حضور داشته است.
قاضی مقیسه افزود: ایشان اظهار کردند که آقای فلاح در آن جلسه حضور داشتند.
متهم ردیف سوم خطاب به قاضی گفت: تو را به خدا اجازه دهید دفاع کنم. جلسه 91.4.7 به دستور رئیس جمهور وقت به صورت بحرانی جهت تهیه دارو و غذا تشکیل شده است. من هیچ رابطهای با رئیس جمهور نداشتم و دستوری ندادم.
قاضی مقیسه گفت: ما نگفتیم دستور دادید. خارج از موضوع حرف می زنید.
فلاح هروی مدعی شد: پس جلسه را من تشکیل ندادم. آقای «د» گفته جلسه ساعت 7 صبح آغاز شده است. ورود من در دفتر ساعت 10 ثبت شده است. اگر جلسه خیلی مهمی بود چرا من 10 وارد شدم، رفتم صفا کردم؟
قاضی مقیسه گفت: خوش به حالت که برای صفا رفتی.
فلاح هروی خاطرنشان کرد: برای اینکه جو جلسه تغییر کند این را گفتم. اگر من آنقدر مهم بودم چرا باید 10 بروم؟ قبلا بانک مرکزی با شرکتهای بابک زنجانی در ارتباط بوده است. «د» گفته است در جلسه کارگروه متن نامه را من تهیه کردم و به دست فلانی دادم چون بقیه حق حضور نداشتند. مگر من عضو نبودم؟ چرا من امضاء نکردم؟
وی افزود: من به آنجا رفتم اما هیچ جرمی مرتکب نشدم. اصلا به جلسه راه پیدا نکردم. حتی یک نفر هم به من احترام نگذاشت که آقای فلاح تو بیا بنشین، حتی جا برای نشستن نداشتند.
قاضی مقیسه پاسخ داد: برمیگشتی خانه وقتی جا نبود.
مهرشاد وکیل مدافع فلاح گفت: مگر حضور جرم است؟
قاضی مقیسه پاسخ داد: حضور جرم نیست. به خدم و حشم کاری نداریم. بهتر نیست «د» را بیاورید و توضیح دهد.
فلاح گفت: بیاورید من هم همین را میخواهم. همانطور که ملاحظه می کنید من 10 صبح آنجا رسیدم. هیچ ادلهای نیست که من با کسی حرف زده باشم یا حتی اظهار نظر کرده باشم. با این حضور نامیمون قرعه به نام افتاد و این مصوبه به نام من تمام شده است. من هیچگاه به اندازه یک تلفن ساده در آن جلسه تاثیر نداشتم و هیچ ارتباطی هم با موضوع نداشتم.
وی ادامه داد: خواهش میکنم حتما آقای «د» و یا وزرا را بیاورید که بگوید آقای فلاح را راه دادند یا دستش را به پشت در آنها زده برای من کافی است یا حتی بگویند از دور به وزرا سلام داده است. من ایستاده بودم و جای نشستن نداشتم.
متهم ردیف سوم خطاب به قاضی گفت: من خسته شدم، شما خسته نشدید؟
قاضی پاسخ داد: نه خسته نشدیم. یک ربع دیگر خواندن نامه را ادامه دهید. یک کلام میگفتید قبول ندارم. یک ربع نامه خواندید، مگر بیکار بودی که رفتی زنجانی را ببینی. رفتی آنجا چه کار وقتی فضای ایستادن نبود؟
فلاح هروی خطاب به قاضی گفت: شما قول دادید از آقای «د» سوال کنید.
قاضی مقیسه خاطرنشان کرد: شما عاقل هستید. نشان دادن خودتان و دست به شانه بودن با بابک قضیه را تمام می کند. حضور شما در آنجا مهم است که بدانید من فلاح هستم، این هم بابک است. چون عضو هیات مدیره بودی و بابک قصد داشت تو را به تشکیلات نشان دهد و بگوید که تنها نیست و تو را علم کرد، این اقرار خود شماست.
فلاح گفت: اگر برداشت شما این است، پس بابک قصد سوء استفاده داشته است.
مقیسه خطاب به متهم ردیف سوم گفت: 30 سال کارمند نظام بودی، مگر بابک چه بود که دنبالش رفتی؟
فلاح پاسخ داد: باور کنید پس از 30 سال هم درست زندگی کردم.
قاضی مقیسه عنوان کرد: انسان شرافت دارد، با به دنبال بابک رفتن شرافت خود را از دست دادی که چه شود؟ چرا غرور خودت را لگدمال کردی؟ ماندی تا علم شوی؟ تو نمیدانستی بابک از تو سوء استفاده می کند؟
متهم ردیف سوم مدعی شد: به خدا نمی دانستم. 30 سال جایی کار کردم که مردم ما را نشناسند.
مقیسه گفت: مال دنیا انسان را حقیر میکند.
فلاح عنوان کرد: آنجا حلوا پخش نمیکردند که من بروم.
قاضی رسیدگی کننده به پرونده گفت: بله، آنجا حلوا نبود، ویلا بود...
فلاح مدعی شد: اینها برای سال 90 است نه سال 91. ادعایی شده که در بندهای 5 و 6 مطرح است که من زنجانی را به دیگران معرفی کردم به غیر از چند مورد من او را جایی معرفی نکردم. این اظهارات را هم قبلا مطرح کردم، اما جایی به آن توجه نشد. فقط تقاضا داشتم مستندات را ارائه دهند.
قاضی مقیسه در ادامه خطاب به وی افزود: معرفی بابک زنجانی به عنوان یک شخص مهم توسط شما صورت گرفته است. سال آن مهم نیست.
نماینده بانک مسکن با بیان اینکه آشنایی و معرفی صورت گرفته بسیار تاثیرگذار بود، گفت: بابک توسط ایشان معرفی شد و خود ایشان اقرار کرده است.
متهم ردیف سوم خطاب به نماینده بانک مسکن گفت: شما بفرمایید بنشینید و آب بخورید.
قاضی مقیسه خطاب به فلاح هروی گفت: سوزش ایشان از این است که بیت المال غارت شده است، بحث شخصی نیست. آقای «ش» میگوید انسانی من را به انسانی معرفی کرده که 30 سال در نظام کار کرده است پس حجت تمام است. وقتی خود شما اقرار میکنی، معرفی کردی دیگر زمان مهم نیست.
فلاح به حالت اعتراض گفت: اتفاقا زمان خیلی مهم است. این آشنایی در سال 89 اتفاق افتاده است.
قاضی مقیسه ادامه داد: شما یک فرد نهادی بودی، بابک را میشناختی و میدانستی به دلیل چک برگشتی در زندان بوده است.
فلاح گفت: نمیشناختم.
مقیسه افزود: اگر نمیشناختی پس چرا به آقای «ش» معرفی کردی؟
فلاح هروی گفت: من به کسی اهانتی نکردم. نماینده بانک مسکن با من بد صحبت کردند و رنگشان پرید.
نماینده بانک مسکن گفت: مگر من مال مردم را خوردم که رنگم بپرد.
فلاح گفت: من هم نخوردم. می گویید تحقیر نکن در حالی که من را سه سال و نیم تحقیر کردند.
قاضی مقیسه گفت: ایشان نماینده بانک است باید به او اجازه حرف زدن بدهید. شما زندان بودید، مگر ایشان مقصر است؟ علت زندانی بودن شما اعمال خودتان است.
متهم ردیف سوم گفت: حرف شما درست است، ولی من هنوز جمله را کامل نگفتم ایشان بلند شدند.
قاضی مقیسه پاسخ داد: شما با آرامش جواب دهید.
فلاح هروی به حالت طنز گفت: این ها همش تقصیر آقای نجفی (نماینده دادستان) است، علی رغم اینکه خشن دیده میشود، اما پسر خوبی است.
در این قسمت افشار وکیل مدافع مهدی شمس خطاب به قاضی مقیسه گفت: حقی که به وکلای شاکی میدهید به من هم بدهید.
قاضی مقیسه گفت: آقای افشار شما حرفهایتان را بنویسید، ما اجازه میدهیم.
افشار پاسخ داد: آنها راحت رجزخوانی میکنند، اما شما اجازه نمی دهید ما پاسخ آنها را بدهیم.
فلاح هروی خطاب به افشار گفت: آقای افشار ساکت باشید، حاج آقا با وکلا رابطه خوبی ندارد!
قاضی رسیدگی کننده به پرونده عنوان کرد: دیروز وکیل شما صحبت نکرد؟ نمیآمد بهتر نبود؟
فلاح هروی پاسخ داد: شما اجازه ندادید صحبت کند و به او گفتید رجز نخوان. از حسن خلق شما سپاسگزاریم. سال 88 اصلا نفتی نبود. ما علم غیب نداشتیم سال 91 نفت میآید.
قاضی مقیسه پاسخ داد: وقتی شما معرفی میکنید بابک از «ش» میخواهد برایش افتتاح حساب کند. توسط معرفی شما بابک به بانک مسکن نفوذ میکند. از زمانی که بابک را معرفی میکنید پا به پای آن بودید و حواله بانکی از بابک FIIB و انتقال 442 میلیارد ین ژاپن را در بانک مسکن رقم میزنید. این ها نتیجه معرفی و شراکت شما است.
در این قسمت نماینده بانک مسکن افزود: ایشان میگویند گرفتن تسهیلات در بانک روال قانونی دارد، درست است، اما از ایشان بپرسید چه ساعتی از شب برای تامین اجتماعی حساب باز کردند.
فلاح هروی با تعجب پرسید: کجا حساب باز کردم؟
نماینده بانک پاسخ داد: همان حسابی که برای ین ژاپن بود.
متهم خطاب به وی گفت: 11 شب بابک حسابی را باز کرده است به من چه ربطی دارد؟ آیا من باز کردم؟ شما یک مورد پیدا کنید که من یک جا برای کسی حساب باز کرده باشم.
قاضی مقیسه پاسخ داد: شناسایی 138 شرکت سودآور تامین اجتماعی را شما بررسی کردید. از معرفی به آقای «ش» و ادامه فعالیت با بابک زنجانی به اینجا رسیدید که بانک مسکن و تامین اجتماعی متضرر شد.
فلاح هروی مدعی شد: پس از این آشنایی من دیگر در جلسات آنها شرکت نکردم. نه می دانستم چه اقدامی کردند و نه در آن بانک حساب پس اندازی دارم، نه وامی گرفتم نه تقاضایی داشتم و حتی کسی تحت نفوذ من نبوده است. آن زمان اصلا نفت نبوده که بگویم ایشان نفت فروش بوده، من به شعبه آنها هم نزدیک نشدم.
قاضی مقیسه خاطر نشان کرد: در معرفی ایشان گفتید اقتصاددان است.
فلاح پاسخ داد: آیا درست است که با یک معرفی ساده من را به یک شبکه بانکی متصل کنید؟
قاضی مقیسه عنوان کرد: معرفی شما در آن زمان اقدامات پس از آن و تامین اجتماعی را رقم زد.
در این قسمت نامهای توسط نماینده بانک مسکن به قاضی مقیسه داده شد و قاضی گفت: امضای شما صریحا در این نامه هست. به موجب این نامه 5 فقره چک 17 هزار و 700 میلیارد تومانی را به چه عنوان از آقای مرتضوی گرفتی؟
فلاح پاسخ داد: به درخواست آقای زنجانی این کار را کردم.
مقیسه گفت: پستچی بودی؟
فلاح پاسخ داد: من همانم که تفاهمنامه امضاء کردم.
قاضی مقیسه خطاب به وی گفت: شما همه کاره بودید.
در این قسمت نماینده تامین اجتماعی با بیان مطالبی عنوان کرد: نقش آقای فلاح این بوده که ایشان امضا کننده هیات مدیره بوده است و حتی ایشان صاحب امتیاز امضای انفرادی بودند. یعنی آنقدر اختیار داشتند و آنقدر معتبر بودند که دارای حق امضای انفرادی شدند. چند سوال از آقای فلاح دارم. چند نفر در دنیا 4 میلیارد یورو وجه کش را به صورت نقدی میتوانند واریز کنند؟ و اینکه بانک FIIB تحریم شده بود، آیا ایشان زمانی که پول را میگرفتند از تحریم بانک مطلع نبودند؟
قاضی مقیسه گفت: شرکتی نخریده است. پولی نداده است و چک ها را بدون پشتوانه ضمانت میگیرد و با این همه زیرکی بابک را به «ش» معرفی میکند تا اینکه برسد به اینجا که چک ها را بگیری.
فلاح هروی پاسخ میدهد: هر زمان در مورد تامین اجتماعی بود به این موارد پاسخ میدهم. نمیدانم به تامین اجتماعی جواب بدهم یا بانک مسکن؟
نماینده بانک مسکن در ادامه گفت: اساس کارها و کلاهبرداریها از همین جلسه شروع میشود. آقای زنجانی سال 91 ساعت 11 شب حسابی را باز میکند.
متهم ردیف سوم خطاب به قاضی گفت: حتما برای اینکه پاسخ این آقایان داده شود، بابک زنجانی را مجددا محاکمه کنید. اقدامات را او انجام داده من باید جواب بدهم.
قاضی مقیسه گفت: معرفی را چه کسی انجام داده است. اگر لازم باشد زنجانی را هم میآوریم.
فلاح هروی در پایان خطاب به قاضی گفت: شما کار خیر زیاد انجام دادید. دختر و پسری را به هم معرفی کردید. حالا اگر آن دو بعد از چند سال طلاق بگیرند شما مقصرید؟ حالا من معرفی کردم، الان من باید پاسخگو باشم.
بر اساس این گزارش، قاضی مقیسه ختم جلسه رسیدگی را اعلام و گفت که جلسه بعدی دوشنبه 23 مرداد برگزار میشود.
انتهای پیام