به گزارش ایسنا، نام تهران که میآید هالهای از دود، شلوغی و سروصدا مغز مخاطب را فرامیگیرد. هرچند پایتخت ایران زیباییهای منحصر به فرد خودش را هم دارد اما مشکلات ناتمام و تلنبار شده آن باعث میشود ادارهاش کار چندان آسانی نباشد، با این وجود هنوز هم مدیریت بر این شهر یکی از وسوسههای سیاسیونی است که سودای بلندپروازی در سر دارند و برای نشستن بر صندلی مدیریت ساختمان خیابان بهشت رقابت میکنند.
از روزی که میرزا عباسخان مهندسباشی بر صندلی مدیریت بلدیه پایتخت تکیه زد تا پیش از انقلاب اسلامی، ۴۲ نفر به شهرداری تهران رسیدند؛ از سیاسیون تا نظامیها، از کاربلد تا نابلد. بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ تا برگزاری اولین دوره انتخابات شورای شهر و روستا (۱۳۷۷)، شهردار تهران توسط وزارت کشور انتخاب میشد. البته در سالهای اولیه انقلاب، انتخاب شهرداران زیاد بر مبنای وابستگی سیاسی آنها نبود و از طرفی عمر شهرداریها چندان طولانی نشد.
شهرداران کوتاهمدت بهشت
در پاسخ به این نامه، امام نوشتند: «همانگونه که نوشتهاید، تا تعیین تکلیف قطعی از طرف شورای نگهبان و شورایعالی قضایی، جناب حجتالاسلام آقای محمدیگیلانی مجازند مشکلات شرعی شما را مرتفع سازند. انشاءالله موفق باشید.»
سیفیان در سال ۱۳۷۱ هم به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و در انتخابات مجلس جزو نامزدهای مستقل فهرست جامعه اسلامی اصناف و بازار تهران تهران بود. او همچنین در سال ۱۳۷۷ در اولین انتخابات شورای شهر تهران نامزد شد، که در نهایت به عنوان عضو علیالبدل شورا انتخاب شد.
جهنم اصلاحطلبان در بهشت
حبیبی که اکنون دبیر کل حزب موتلفه است تا زمان زنده بودن حبیبالله عسگراولادی همواره در سایه پیر موتلفه حرکت میکرد و یک فعال سیاسی همیشگی بود. مدیرعاملی پست جمهوری اسلامی، ریاست سازمان هواپیمایی کشوری، قائممقامی بنیاد مستضعفانوجانبازان و استانداری خراسان، فارس و تهران از جمله مناصبی است که حبیبی بعد از شهرداری تهران به آنها رسید. او در انتخابات مجلس نهم کاندیدا شد اما نتوانست به مجلس راه یابد.
کرباسچی درباره شهردار شدنش میگوید: «به آقای نوری گفتم اگر میخواهید از اصفهان بیایم میآیم اما شهرداری تهران را قبول نمیکنم. شهرداری، آن زمان چندان خوشنام و جای مورد رغبتی مثل حالا نبود. همه از آن مطالبات داشتند و هر گرفتاری هم پیش میآمد میگفتند تقصیر شهرداری است. به همین دلایل گفتم نمیآیم. آقای نوری، آقای عطریانفر را فرستاد تا من را راضی کند که شهرداری تهران را قبول کنم. عطریانفر معاون سیاسی وزیر کشور بود. به عطریانفر گفتم اگر از کار من در اصفهان ناراضی هستید و میخواهید از اصفهان بیایم خیلی هم استقبال میکنم اما من شهرداری بیا نیستم. برخی دوستان هم مشورت میدادند که شما یک کارنامهای در اصفهان دارید که اگر به شهرداری تهران بروید هم کار شهر خراب میشود هم رزومه شما در اینجا. آقای نوری گفتند پس بیا خودت با آقای هاشمی صحبت کن. آن زمان هم آقای هاشمی موقعیت برتری در کشور داشتند. خدمت آقای هاشمی رفتم. ایشان گفت که تهران پیشانی کشور است و آغاز بازسازی کشور باید از پیشانیاش شروع شود. بیایید و همان روشی که در اصفهان اجرا کردید را در تهران هم اجرا کنید. به آقای هاشمی گفتم شهرداری تهران نه پول دارد نه امکانات و نه نیروی انسانی. آقای هاشمی باز تاکید کرد که از همان روش که از خلقالله پول میگرفتید در تهران هم همان کار را بکنید. ایشان اصرار کرد که شهردار شدن شما یک وظیفه است و گفتند که ما در گوشه و کنار کشور ممکن است خیلی نواقص داشته باشیم اما اول کار باید از تهران شروع شود. همین بود که در دیماه ۶۸ به تهران آمدم و به ساختمان شهرداری رفتم.»
کرباسچی که در سال ۷۴ از بنیانگذاران حزب کارگزاران سازندگی (که از مدیران تکنوکرات نزدیک به هاشمیرفسنجانی تشکیل میشد) به حساب میآمد از سال ۶۸ تا ۷۷ (۱۰۸ ماه) شهردار تهران بود تا طولانیترین مدت شهرداری را تا آن زمان داشته باشد و حتی با کنار رفتن نوری از وزارت کشور و آمدن علیمحمد بشارتی، به خاطر حمایتهای هاشمیرفسنجانی باز هم کرباسچی در بهشت باقی ماند تا اینکه در سال ۷۷ ناگهان جهنم برایش تداعی شد.
از زمان شهرداری حبیبی تقریبا این نهاد غیردولتی با حضور یک سیاستمدار حرفهای با سیاست گره خورد و شاید در زمان کرباسچی بهخصوص با درآمدهای سرسامآور شهرداری تهران رابطه سیاست و شهرداری به اوج خود رسید. حالا دیگر شهرداری تهران جایی نبود که کسی از قبول مسئولیتش فرار کند.
در سال ۷۶ با برگزاری انتخابات هفتمین دوره ریاستجمهوری، حماسه دوم خرداد و پیروزی سیدمحمد خاتمی در دوران شهرداری کرباسچی در تهران صورت گرفت و خیلیها فعالیتهای شهردار تهران از جمله راهاندازی موسسه همشهری را از عوامل پیروزی چپهای دیروز و اصلاحطلبان امروز میدانستند. کمتر از یک سال بعد از روی کار آمدن خاتمی و در حالی که عبدالله نوری دوباره وزیر کشور شد و کرباسچی همچنان شهردار بود، در فروردین ۷۷ شهردار تهران و تعدادی از معاونانش به اتهام اختلاس بازداشت شدند. کرباسچی در نهایت در دادگاهی که غلامحسین محسنیاژهای آن را اداره می کرد به سه سال زندان و ۱۰ سال انفصال از خدمات دولتی و برگرداندن اموال محکوم شد. هرچند هیچگاه زیر بار این اتهامات نرفت و آن را پروندهسازیای دانست تا انتقام دوم خرداد از او و جناحش گرفته شود.
او در این باره تصریح میکند: «شهرداری نقش تعیینکنندهای در انتخابات دوم خرداد و تشکیل کارگزاران داشت. برداشت عمومی این بود که این کار نوعی انتقامگیری است. واقعیت این است که در آن پرونده خیلی سروصدا شد. حرفها و اتهامات و نامردیهای زیادی شد. در مورد چند میلیارد تبلیغات شد که همه این اتهامات بعدا منتفی شد. کسانی که در این پرونده احکام ۲۳ سال زندان گرفته بودند در دادگاه تجدیدنظر تبرئه شدند اما مخالفان سیاسی حتی خبر تبرئه را کار نکردند تا نشان دهند که به واقع چقدر به اخلاق اسلامی پایبندند. یا مثلا کسی از معاونین شهرداری محکوم به برگرداندن ۱۹ میلیارد تومان پول شد ولی از همین حکم هم تبرئه شد. این آقا آمده بود و مثلا در شهرداری پنج میلیارد تومان پول به شرکت واحد که پول نداشته، داده بود که این کار هم وظیفه شهرداری بود. در همه دستگاهها هم این اتفاق میافتد که اگر سازمانی پول ندارد از سازمان بالادستی پول میگیرند و بعد مصوبهاش را میگیرند.»
کرباسچی مدتی بعد از آزادی از زندان باز به فعالیت سیاسی و رسانهای بازگشت و علاوه بر مدیریت بر گروه رسانهای هممیهن که شامل چند روزنامه و مجله میشد به دبیر کلی حزب کارگزاران سازندگی رسید. در انتخابات ۸۸ هم به ستاد شیخ اصلاحات رفت و قرار بود در صورت ریاستجمهوری مهدی کروبی، معاون اول او شود.
این مهندس برق دانشگاه صنعتی شریف با سابقه نمایندگی مجلس، از موسسان گروه فلاح پیش از انقلاب بود که با ادغام چند گروه و تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به نمایندگی از فلاح در شورای مرکزی این سازمان حضور داشت و از اعضای حزب کارگزاران سازندگی و یک سیاستمدار اصلاحطلب به حساب میآمد. الویری از ۷۸ تا ۸۰ شهردار تهران بود ولی سرانجام پس از ۲۹ ماه شهرداری به دلیل ناهماهنگی با اعضای شورای اول از این سمت کنارهگیری کرد و دو سال بعد به عنوان سفیر ایران به اسپانیا رفت. او پس از وقایع سال ۸۸ مدتی هم در زندان بود.
مسیر جدید اصولگرایان؛ از بهشت به پاستور
انتخابات دومین دوره شورای شهر تهران مسیر مدیریت شهری را از چپ به راست تغییر داد تا کلید پایتخت که سالها در دست اصلاحطلبان بود، سالها در جیب اصولگرایان قرار گیرد.
شهرداری تهران برای احمدینژادی که پیش از آن و در مجلس ششم نتوانسته بود در انتخابات رای مناسبی کسب کند و از حضور در بهارستان باز مانده بود سکوی پرتابی به حساب میآمد تا در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ به عنوان یک پدیده مطرح شده و از ساختمان خیابان بهشت راهی مقر ریاستجمهوری در پاستور شود. شاید فقط خود احمدینژاد و اطرافیانش برای این دو سال شهرداری برنامه داشتند تا به اهداف بالاتر خود دست یابند. از جمله اقدامات او برای کسب محبوبیت، دیدارهای مردمی شهردار تهران، پرداخت وام به زوجهای جوان، کمک به مساجد و هیاتهای مذهبی و ... بود. همین حرکات خزنده و هوشمندانه احمدینژاد باعث غافلگیری بسیاری از سیاسیون در انتخابات ۸۴ شد و از دلایل پیروزی شهردار تهران.
به هر حال این دکترای مهندسیوبرنامهریزی حملونقل از دانشگاه علموصنعت با خاستگاهی اصولگرا از سال ۸۲ تا ۸۴ به مدت ۲۴ ماه شهردار تهران بود و پس از آن به ریاستجمهوری رسید. هر چند پس از مدتی ساز خود را کوک کرد و کمکم از جناح راست فاصله گرفت تا جریان احمدینژاد را شکل دهد.
تاثیر کرباسچی در انتخابات ۷۶ و ریاستجمهوری شهردار تهران در سال ۸۴ این ضرب المثل را در میان سیاسیون ایجاد کرد که "راه پاستور از بهشت میگذرد". اصولگرایان که در سال ۸۵ اکثر کرسیهای شورای شهر سوم تهران را هم به دست آورده بودند این بار روی یکی از کاندیداهای شکستخورده انتخابات ۸۴ سرمایه گذاری کردند تا پس از احمدینژاد همچنان دولت را در دست خود نگه دارند.
هرچند او در انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ کاندیدا نشد و در سال ۸۶ با نظر شورای شهر سوم همچنان شهردار ماند اما کاندیداتوریاش در انتخابات ۹۲ باز هم بدگمانیها را درباره او رقم زد. شهردار تهران که با هشت سال شهرداری و خدماتی که انجام داده بود خیال میکرد میتواند بالاخره رئیسجمهور شود در سال ۹۲ انتخابات را به حسن روحانی باخت تا کرسی شهرداریاش را هم در خطر ببیند چرا که این بار کرسیهای شورای شهر چهارم بین دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب تقریبا مساوی تقسیم شده بود. البته چرخش یکی از اعضای شورای چهارم از چپ به راست باعث شد قالیباف برای چهار سال دیگر شهردار تهران باقی بماند.
قصه قالیباف و آمادگی برای ریاستجمهوری همچنان ادامه یافت و باز عدهای تبلیغات و فعالیتهای آقای شهردار را که ۱۲ سال (۱۴۴ ماه) کلید شهر تهران در جیبش بود با سودای ریاستجمهوری او پیوند زدند. کاندیداتوری سهباره قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ این ظن را به یقین تبدیل کرد. هرچند اینبار قالیباف مثل چهار سال قبلا خوششانس نبود چرا که از طرفی با فشار اصولگرایان مجبور به انصراف از کاندیداتوری به نفع رئیسی شد و از سوی دیگری با پیروزی قاطع اصلاحطلبان در شورای شهر پنجم عملا صندلی شهرداری تهران را هم از دست داد تا حالا برای باقی ماندن در عرصه ساسی به فکر "نواصولگرایی" بیافتد.
با برگزاری انتخابات پنجمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا در اردیبهشت ۹۶ و پیروزی ۲۱ بر صفر اصلاحطلبان در تهران مشخص بود که در چهار سال آینده یک اصلاحطلب پس از سالها به شهرداری تهران خواهد رسید. شورای شهر جدید در روزهای آینده کار خود را آغاز میکند. در این مدت گمانهزنیهای زیادی درباره شهردار جدید تهران صورت گرفت تا در نهایت اعضای جدید شورا از هفت نفر (محمدعلی نجفی، حسین مرعشی، الهه کولایی، محمدعلی افشانی، محسن مهرعلیزاده، محمد شریعتمداری و حبیبالله بیطرف) برای شهرداری برنامه خواستند.
سرانجام طبق گفته حسین مرعشی که از گزینههای شهرداری آینده تهران به حساب میآید، محمدعلی نجفی که سابقه پنج دوره وزارت را در کارنامه خود دارد و در دولت یازدهم مشاور رئیسجمهور روحانی بوده برنامه خود راهمانند دیگر کاندیداها به اعضای شورای شهر پنجم ارائه خواهد کرد و با توجه به کسب بالاترین رای در اولین دور رایگیری بین اعضا احتمالا شانزدهمین شهردار تهران خواهد شد. مدیری تکنوکرات و اصلاحطلب از حزب کارگزاران که بر اساس برخی شایعات یکی از گزینههای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به حساب میآید.
به نظر میرسد با اتفاقات دو دهه اخیر در شهرداری و درآمد سرسامآور این نهاد که باید غیردولتی باشد، نقش شهرداری تهران و شهردارش در روند سیاسی کشور بسیار مهم شده است. بهخصوص از زمانی که اعضای شورای شهر، شهرداران را انتخاب میکنند و برگزاری انتخابات شورای شهر به خاطر نفس انتخابات بودنش (هرچند که گفته میشود باید غیرسیاسی باشد) به هر حال یک کنش سیاسی را به همراه دارد و ممکن است بسیاری از سیاسیون را وسوسه کند تا برای رسیدن به اهداف بالاتر سیاسی خود شهرداری تهران را به عنوان سکوی پرتابی برای فعالیتهای سیاسیشان در نظر بگیرند.
خبرنگار سیاسی ایسنا؛ آرین افخمی
انتهای پیام