به گزارش ایسنا متن این یادداشت به شرح ذیل است:
در ايرلند،"روبرت جرارد بابی ساندز"، نماد آزادی خواهی و مبارزه مردم ایرلند علیه استعمار انگلستان بود. روبرت جرارد بابی ساندز ( Robert Gerard "Bobby" Sands ) یکی از اعضای داوطلب ارتش مشروط جمهوری ایرلند و نیز عضو پارلمان بریتانیا بود که در در زندان"اچ ام پریزن میز"،( HM Prison Maze )، و در پی 66 روز اعتصاب غذا درگذشت. وی رهبر جنبش اعتصاب غذا در سال 1981 بود، و پس از مرگ وی موج جدیدی در میان جوانان ایرلندی برای کسب استقلال از بریتانیا آغاز گردید.
و در ايران، فردى با شعار ساده زيستى و مبارزه با اشرافى گرى، به ميدان مى آيد، و از قضاء رئيس جمهور مى شود، اما وقتى به اتهام دولتمردى از دولتمردان دولت او، كه متهم به دست درازى به بيت المال مبارك مسلمين است، رسيدگى مى شود، رئيس جمهور وقت، هم او كه وقتى مسئوليت دولت را بر عهده داشت، و در صدر نشسته بود، و قدر مى ديديد، به صغير و كبير رحم نمى كرد، و از تريبون هاى عمومى با تر و خشك، دست به يقه شد، و حتى به بهانه برخورد با دانه درشت ها، مى كوشيد براى مقامات عالى، و عالى ترين نهادهاى رسمى كشور پرونده سازى كند! ولى امروز بخاطر چند روز حبس يكى از نزيكانش، نظام و دستگاه قضايى، و مسئولان عدليه را به ظلم و جور و بى عدالتى متهم مى كند!
و ديگر يارغار او، در دفاع از اين متهم مالى،"روياى بابى ساندز"، مبارز ايرلندى، را در سر مى پروراند و با ژست شجاعت و مبارزه، نظام را به برخورد علنى تهديد مى كند، جل الخالق! اما و هزار اما، و صد البته! كسانى كه ديروز، و روزى كه در قدرت بودند، انقلابى، و كاتوليك تر از پاپ نشان مى دادند،امروز، و روزى كه بايد حساب پس بدهند، از ضد انقلاب هم، ضد انقلاب تر شده اند، كسانى كه قبلاً بر طبل مبارزه با فساد مالى، و مجازات مفسدان اقتصادى مى كوبيدند، و امروز در مقام دفاع از يك متهم اقتصادى، در مقابل قانون و پيگردهاى قانونى متهمان نزديك به خود، مى ايستاند و مقاومت مى كند!؟
راستى! مبارز مبارزه با استعمار انگليس، و متهم فساد كلان اقتصادى در جمهورى اسلامى، چه نسبتى با هم دارند!؟ و يك مبارز، و يك متهم، اساساً چه تشابهى با يكديگر مى توانند داشته باشند!؟ و آيا اينگونه شبيه سازى هاى هجو و بيهوده، از جنس شبيه سازى مع الفارق نيست!؟ يكى مبارز است، و با استعمار مبارزه كرده است، و ديگرى متهم است، و تحت پيگرد قانونى قوه قضائيه جمهورى اسلامى است، آيا اين دو با يكديگر قابل مقايسه هستند!؟ فرضاً كه در روند رسيدگى به پرونده متهمى، تقصير، و يا قصورى ديده شود، آيا بايد نظام و دستگاه قضايى و مسئولان قضا را به باد استهزاء گرفت!؟ آيا برپايى شو تبليغاتى برعليه نظام جرم نيست!؟ آيا رجز خوانى امثال شما و افشاى اسناد محرمانه اى كه روزى به صورت امانت، و البته بر خلاف قانون نزد شما و نزديكانتان بوده است، قابل پيگرد قانونى
نمى باشد!؟ و آيا يك متهم اقتصادى، با يك مبارز ضد استعمارى، در يك رتبه قرار دارند!؟ آيا استعمار انگليس، و جمهورى اسلامى، هردو در يك سطح، و هر دو، در يك سيبلند!؟
آيا اين بود، خروجى دولت پاك و پرونده دولتمردان پاك دست!؟
آيا اين بود، همراهى با اسلام و نظام و امام و رهبرى و مردم!؟
آيا اين بود، جنبه و جنم و جبهه يك رئيس جمهورى اسلامى!؟
آيا اين بود،اخلاق و اخلاص وعدالت و امانت دارى و پايدارى!؟
آيا اين بود، دولت بهار، و سربازى از مملكت امام زمان (عج) !؟
آيا اين بود، وظيفه دينى و رسالت انقلابى و مبارزه با مفاسد!؟
رؤياهاى بابى سانذى! (٢)
...... و آيا نظام جمهورى اسلامى، دولت انگليس است، و شما "بابى ساندز"!؟ آيا "رؤياهاى بابى ساندزى"را هيچ آدم عاقلى از شما مى پذيرد!؟ بله من شما را فرد توانمندى مى شناسم، و شك ندارم كه شما نيز مثل هر فرد ديگرى مى توانيد از توانايى هاى خاص خود برخوردار باشيد، و اگر چنين نبود، نمى توانستيد با نفوذ كاريزماتيك خود در روح و روان رئيس جمهور وقت، او را از راه و روش خود دور، و از نظام و انقلاب و امام و رهبرى و مردم، جدا كنيد! از قضاء بايد به شما دستمريزاد گفت، كه توانستيد كسى را كه صد در صد زير عباى روحانيت بالا آمد، صد در صد در مقابل روحانيت قرار دهيد، تبارك الله احسن الخالقين!
از ديگر انحرافات فکری جريان انحرافى، مسئله "مكتب ايرانى"،
در مقابل"مكتب اسلامى" است. من در كتاب "اسلام و ايران"، به بسيارى از مناسبات اسلام و ايران پرداخته ام، و نسبت هريك از آنها را تعريف، و اسلام و ايران را، بويژه در عصرما، مكمل يكديگر معرفى كرده ام. اما امروز که رأى هر ايرانى، پله اى از پلكان تصاحب قدرت بحساب مى آيد، برخى براى دلبرى نزد ايرانيان، اسلام و ايمان را رها كرده، و ايران و ايرانى را نشانه گرفته اند! و اين از دست سازهای مهارت آمیز إبلیس است، این است که این گونه تبلیغ میشود که ارزش فقط برای رفتار، ملت و آباء و اجداد است، و دیگر صحبت از خدا، اسلام و ......... معنى ندارد!
عجیب است که در جامعه اسلامی و انقلابی و در جامعهای که اسلام هدف غايى آن است، کسانی مى گویند، دیگر صحبت از تبلیغ اسلام گذشته است و باید ارزشهای عام انسانی را تبلیغ کنیم! غافل از اينكه ارزشهای عام انسانی، در مكتب اسلام و انديشه اسلامى، و در پرتو ايمان به خداوند قادر متعال، و عقيده راسخ و ثبات قدم در راه دين و ديندارى، تعريف مى شود.
قرآن مى فرمايد:"مَثَلُ الَّذِینَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَیْءٍ". آنهایی که ایمان ندارند کارهایی که انجام میدهند (کارهایی که گمان میکنند مایه سعادتشان است) مثل خاکستری میماند که روز طوفانی به دست باد سپرده میشود. چه چیزی از اینها به دستشان میرسد؟ باد چنان این ذرات را پخش میکند که هیچ اثری از آن باقی نمیماند و آنها قدرت ندارند که چیزی از اینها را جمع کنند و برای خود نگه دارند. چرا؟ زیرا اعمالشان براساس ایمان نبوده و از کفر سرچشمه میگرفته است.
خدايا چنان كن سرانجام كار
كه تو خشنود باشى و ما رستگار
انتهای پیام