به گزارش ایسنا، «ولچر» نوشت: شخصیتهای داستانهای «موراکامی» اغلب به هم میگویند: «تو یه جورایی عجیبی!» و این هر بار به نوعی خندهدار است. قهرمانهایش بدون این که خواسته باشند وارد یک ماجرای کارآگاهی و با بیمیلی به «فیلیپ مارلو» (شخصیت داستانی در رمانهای «ریموند چندلر») تبدیل میشوند.
در رمانهایش گربهها، کارهای پیشپاافتاده آشپزخانه، بارهای کثیف و تم موسیقی پاپ یا کلاسیک، رودرروی فضای سوررئال و منطقه خطری قرار میگیرد که قهرمان پرمایه اما فروتن داستان باید برای پیدا کردن چیزی که گم کرده به آن پا بگذارد و اغلب هم در پایان چیز دیگری پیدا میکند. قهرمان کتابهای «موراکامی» مدتی را ته یک چاه یا یک مکان عمیق به تنهایی میگذراند. ذهن و قلبش بین آرزوی یک زن آسمانی و اثیری و یک میل زمینی و پست، گیر کرده اما در پایان مشخص میشود تمایل دومی در اصل همانی بوده که او در طول تمام این سفر نیاز داشته است.
«موراکامی» ۴۰ سال است که مسیری چرخشوار را در حوالی این موضوعات طی کرده و بارها در مصاحبههایش به عادت خود از تکرار چرخه یک المان اشاره کرده است. او همچنین دوست دارد با زبان ورزشی خود از سبک نوشتنش بگوید: «نوشتن یک رمان بلند مثل تمرین تکنیکهای بقا میماند؛ قدرت بدنی به اندازه حساسیت هنری اهمیت دارد.»
اما کمتر او را به خاطر تکرارهایش مورد سرزنش قرار میدهند. آنچه بین منتقدان او شکاف ایجاد میکند، این است که آنها تحمل دور شدن او از منطق و تمایل به خلق جهانهای رویایی را دارند یا نه؛ دنیایی که در برابر وابستگی مقاومت میکند و به نظر میرسد مستقل از قوانین اعمالشده از سوی هر نویسندهای است.
علاقهمندان به «موراکامی» که از میان آنها میتوان به «جاناتان فرنزن»، «کاترین شولتز» و «ریوکا گالچن» اشاره کرد، این خصوصیات را در کارهای او تشخیص میدهند اما دوست دارند اینها را هزینه پذیرش یک جهان غنی که در جای دیگری پیدا نمیشود، تلقی کنند.
اما منتقدان کارهای «موراکامی» از جمله «تیم پارکس»، «میچیکو کاکوتانی» و من (گرچه من زمانی معتاد کارهای او بودم و حالا جزو منتقدانش شدهام)، اغراقآمیز بودن آثار او را به ذهنیت بزرگسالی که حتی در میانسالی قهرمانهایش مقاومت میکند، متصل میدانند. چه مسأله پیشرفت یا پسرفت و چه توقف ایدهآلگرایی عاشقانه یک جوان باشد، این اغراق همیشه آنجاست و این جریان از زمانِ «کافکا در کرانه» در کتابهای او در حال افزایش است. همیشه کمی از «چندلر»، «کافکا» و «سلینجر» در داستانهای موراکامی وجود دارد.
حال «موراکامی» ۶۸ ساله شده و نظر منتقدان چندان برای مخاطب بینالمللی او مهم نیست. در ژاپن از کارهای او مثل رمانهای «هری پاتر» استقبال میشود و در آمریکا هم اولین چاپ ترجمه کارهایش، تیراژ چندصدهزارتایی دارد. «جان ایروینگ» جایی گفته: «موراکامی خوانندگانش را با معتادان به هرویین مقایسه میکند و این شاید این یکی از دلایلی است که او مدام جنس خالصتر ارائه میکند.»
سالهاست علاقهمندان «موراکامی» بهخصوص کتابخوانان انگلیسی، منتظر اعطای جایزه نوبل به او هستند. تعداد کمی از منتقدان این رماننویس ژاپنی انکار میکنند که کارهای ابتدایی او ـ که از تلفیق سبک و شیوه غربی با زندگی ژاپنی و تاریخ این کشور پدید آمدند ـ او را در لیگ نوبلیها قرار میدهد. با این حال یک آدم بدبین ممکن است بگوید: بعد از «دیلن»، همه اجازه ورود به این عرصه را دارند.
«مردان بدون زنان» جدیدترین کتاب «موراکامی»، مجموعهای از هفت داستان است که اکثرا قوی بودن نویسنده را به رخ خواننده میکشند. میتوان گفت با یک استثنا، تمام داستانهای این مجموعه جذاب، خندهدار و دربردارنده تصاویر تکاندهنده هستند و پیچشهای سوررئال را بدون چرخش به سمت نبود انسجام - که ویژگی رمانهای اوست - نشان میدهند.
چند نوجوان در این داستانها وجود دارند و مردان میانسال که فکر میکنند خودِ ۱۴ سالهشان، هسته اصلی شخصیتشان است. گربههای گمشده و زنانی که برای قهرمان زخمخورده داستان، حکم مدیومی بین فضای واقعی و روحانی را دارند، هم از دیگر المانهای این مجموعه داستان هستند.
دو داستان در این کتاب، نام ترانههای «بیتلز» را یدک میکشند. از «کافکا» زیاد استفاده شده اما فرم داستان، میزان اغراقها را کنترل میکند. عنوان کتاب که از دومین مجموعه داستان «همینگوی» قرض گرفته شده، نشان میدهد که اثری سودازده است. یکی از تأثیرات جالب داستانهای این مجموعه این است که مردها، مردهای دیگر را از دیدگاه زنان و برعکس میبینند.
«هاروکی موراکامی» ۶۸ ساله اخیرا کتاب «وقتی از نوشتن حرف میزنم، از چه حرف میزنم» را روانه بازار کرده است. این اثر، مقالهای بلند با موضوع ادبیات است و او در این کتاب به داستاننویس شدنش، تاثیر نوشتن بر او و تجربیات خود، هم به عنوان نویسنده و مترجم و هم خواننده پرداخته است. «موراکامی» در این کتاب به نویسندگانی چون «فرانتس کافکا»، «ریموند شندلر»، «فئودور داستایوفسکی» و «ارنست همینگوی» اشاره کرده است.
این چهره ادبی متولد ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ است و نویسندگی را پس از پایان تحصیلات دانشگاهی و راهاندازی یک کلوب جاز در توکیو شروع کرد. رمان عاشقانه «جنگل نروژی» او که در سال ۱۹۸۷ منتشر و به اثری پرفروش تبدیل شد، او را به عنوان یک ستاره ادبی به شهرت رساند. « «۱Q۸۴طولانیترین رمان «موراکامی» است که سال ۲۰۰۹ در سه جلد به زبان ژاپنی چاپ شد.
»سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش «آخرین رمان او پیش از «قتل یک افسر شوالیه»، در سال ۲۰۱۳ روانه بازار و با استقبال زیادی مواجه شد. مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» در سال ۲۰۱۴ به زبان ژاپنی منتشر شد و نسخه انگلیسیزبان آن روز نهم می از سوی انتشارات «کیناف» به چاپ میرسد.
رمان «قتل افسر شوالیه» جدیدترین رمان «موراکامی»، اثری ۲۰۰۰ صفحهای است که از ماه فوریه روانه بازار شده و به کشتار نانجینگ پرداخته است. این موضوع که از مسائل حساس کشور ژاپن محسوب میشود، موجب شده برخی «موراکامی» را به باد انتقاد بگیرند.
انتهای پیام