اولین باری را که کسی از تو عکس گرفت یادت میآید؟ این که مثلا اولین عکست را در چندسالگی گرفتی؟ آن موقع برای دوربین لبخند زدی یا نه؟ «تیگلخانم» بعد از این همه سال تازه اولین عکس زندگیاش را گرفته و از این بابت خوشحال است؛ اما حیف که آبمروارید امانش را بریده و نمیتواند آنطور که باید اولین عکس زندگیاش را واضح و شفاف ببیند.
اگر گذرت به لرستان افتاد، به سمت شرق برو و وقتی به منطقه سرد و کوهستانی الیگودرز رسیدی، حتما سراغش را بگیر. او تقریبا هر روز صبح در گوشهای مینشیند و آنقدر دوردستها را نگاه میکند تا شاید یک همصحبت از راه برسد.
«تیگل» خانم تنهاست؛ خیلی تنها؛ آنقدر که کار هر روزش این شده صبح به صبح بنشیند لب جاده، به عصایش تکیه بزند و دورها را نگاهها کند؛ شاید یک نفر از راه برسد و حالش را بپرسد.
بچههای «تیگل» خانم همه رفتهاند شهر پی زندگیشان. خود تیگل خانم میگوید مدتهاست دیگر به او سری نمیزنند.
درست است که تنهاست و گرد پیری صورت و قامتش را احاطه کرده؛ اما خیلی خوب بلد است ژست بگیرد برای دوربین عکاس تا اولین تصویر زندگیاش را ثبت کند و یکریز هم شکر خدا بگوید.
بعد از اینکه عکاس چند تصویر پیدر پی از او ثبت میکند، «تیگل» خانم دوربین را از او میگیرد تا عکسهایش را در قاب دوربین ببیند و بعد میگوید: «من که چشمام خوب نمیبینه؛ اما خدا خیرت بده؛ تا حالا هیچکس ازم عکس نگرفته بود.»
ایسنا - سهیلا صدیقی
این تصویر را «عماد قبادی» (عکاس آزاد) در استان لرستان ثبت کرده است.
انتهای پیام