به گزاش ایسنا مهرداد خدیر در عصر ایران با اشاره به «تفاوتهای جدی در پارادایم (چارچوب، الگو یا سرمشق) ۴ نامزد اصلی انتخابات ریاستجمهوری» نوشت: «(این چهار نامزد اصلی) خصوصا هنگامی که درباره اشتغال و ایجاد شغل و بهبود اقتصادی صحبت میکنند، کاملا روشن است که پارادایمهای متفاوتی دارند و شگفتی بیشتر هنگامی رخ میدهد که بدانیم سه نامزد متعلق به یک اردوگاهاند اما سه پارادایم اقتصادی متفاوت را نمایندگی یا تبلیغ یا ادعا میکنند.
اتفاقا به استناد همین تفاوت در پارادایمها یا چارچوبهای نظری و عملی تا اینجا در عرصه اقتصاد و طبعا بعدا سیاست و فرهنگ و اجتماع و دیپلماسی است که اهمیت حضور در انتخابات بیشتر روشن میشود، زیرا صحبت از انتخاب یک فرد از میان چند نفر نیست؛ بلکه انتخاب یک گفتمان و پارادایم در میان چند الگو مطرح است.
یکی از دلایل کاهش مشارکت در انتخابات اروپا و آمریکا تا چند سال قبل این بود که تفکرات احزاب بسیار به هم نزدیک شده بود و تفاوتها تنها در جزییاتی مانند تعرفهها خود را نشان میداد اما دوباره فاصلهها زیاد شده و با ظهور پوپولیسم و ناسیونالیسم افراطی و مهاجرستیزی و اتحادیهگریزی گفتمانها دیگر نزدیک نیست و در انتخابات اخیر فرانسه هم دیدیم که مشارکت بالا رفت و به ۸۰ درصد رسید زیرا تفاوتها دوباره رخ نمودهاند و جزیی نیستند و کاملا روشن است که «ماکرون» و «لوپن» میتوانند فرانسه را به دو مسیر متفاوت و شاید متضاد هدایت کنند.
بر اساس اولین برنامههای پخش شده درباره ۴ کاندیدای اصلی میتوان گفت نگاههایی کاملا متفاوت به اشتغالزایی و منابع آن دارند و همین یک فقره میتواند ژرفای تفاوتها را نشان دهد.
صنعت و گفتمان کلاسیک
نامزد اول: سیدمصطفی میرسلیم، مهندسی پر سابقه است و عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیر کبیر یا پلیتکنیک. او با لباس کار و کلاه ایمنی مهندسان وارد وزارت کشور شد. نگاه او مهندسی است و ۲۴ سال پیش که وزیر ارشاد شد نیز گمان میکرد میتواند حوزه فرهنگ و هنر را مطابق برنامههای مورد نظر پیش ببرد. هر قدر در زمینههای فرهنگی و هنری ناتوان بود اما در حیطه تخصصی خود صاحب نظر است و پروژه موتور ملی ایده اوست.
نگاه صنعتی از یک نظر مفید و خوب است و از یک منظر کافی نیست. جنبه مثبت نگاه صنعتی، دوری از عوامزدگی است و این که در فرآیند صنعت ارزش افزوده ایجاد میشود و بیش از هر مقوله دیگر به «فرآیند»ها توجه میشود.
راز موفقیت صفایی فراهانی در فدراسیون فوتبال همین نگاه صنعتی بود. نکته شگفتآور اما این است که آقای مهندس میرسلیم در مناصب قبلی و فعلی به جز پروژه موتور ملی یا نیاز ندیده یا مجال نیافته جنبه های صنعتی را به اجرا گذارد یا با تخصص او ارتباطی نداشته است. مانند ریاست شهربانی، معاونت وزارت کشور، ریاست ستاد جنگزدگان، فدراسیون نجات غریق و وزارت ارشاد.
با این همه میرسلیم رفتار و گفتار متناقض ندار؛د هر چند در ذهن مخاطبانی این پرسش شکل گرفته که چرا و چگونه حزبی که ۵۰ سال است به عنوان حافظ منافع بازار و تجارت سنتی شناخته می شود با این چهره که هیچ نسبتی با بازار ندارد، وارد صحنه شده است؟
معیشت و گفتمان حمایت
نامزد دوم سیدابراهیم رییسی است با اشارات متعدد به «مسکن ارزان قیمت» یا دو یا سه برابر شدن یارانه نقدی محرومان (که از آغاز امسال در واقع در همین دولت هم اجرایی شده) و نشان داده تلقی او از اقتصاد بیشتر جنبه معیشتی آن است.
بیشتر عمر آقای رییسی در جمهوری اسلامی البته در مناصب عالی قضایی سپری شده و ضرورتی برای مواجهه مستقیم مدیریتی با مقوله اقتصاد احساس نمی کرده اما در یک سال اخیر به خاطر تولیت آستان قدس رضوی برخورد نزدیک تری را تجربه کرده است.
منتها از یک طرف با پیمانکاران و مدیران پروژه ها و موسسات وابسته به این نهاد عظیم سر و کار دارد و از جانب دیگر با مردمان نیازمندی که مشمول حمایت های پیوسته یا مقطعی بارگاه امام هشتم هستند. شاید به همین خاطر جمعیت بیرون از دو این طیف خود را مخاطب برنامه های اقتصادی آقای رییسی احساس نکردند و شاید ترجیح داده برنامه های خود را پیشاپیش افشا نکند و در مناظره ها بیشتر توضیح دهد.
با این حال باید در نظر داشت که نزدیک ترین چهره به او دکتر فرهاد رهبر است که در دولت احمدی نژاد و قبل از انحلال، رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی بود و گویا در دولت اصلاحات نیز یک چند معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات را بر عهده داشته و بعید است او - که ریاست دانشگاه تهران در دولت احمدی نژاد - را نیز در کارنامه دارد برنامه مدون اقتصادی تهیه نکرده باشد و از موضوع مسکن ارزان قیمت فراتر نروند؛ آن هم در زمانه ای که مسکن در رکود است و از شدت بحران آن کاسته شده و با بحران تقاضا رو به روست.
گفتمان کارگاهی / عمرانی
نامزد سوم: محمد باقر قالیباف؛ این بار سوار بر اسب اقتصاد آمده و رودربایستی هم ندارد. پارادایم او اما نه صنعتی است نه سنتی. او به خاطر سابقه قرارگاه خاتم و ۱۲ سال شهرداری تهران نگاه کارگاهی دارد. هم از نفت و گاز میگوید و هم از چهار درصدی که ثروتمندند ولی مالیات نمیپردازند. مهمترین ایده او اما به سرعت به چالش کشیده شده است.
درباره این گفته که «هر یک میلیون تُن ظرفیت تولید پتروشیمی ۲۰۰ هزار شغل مستقیم و ۴۰۰ هزار شغل غیر مستقیم و در مجموع ۶۰۰ هزار شغل میتواند ایجاد کند» دو نکته مطرح شده است:
اول این که اگر این آمار درست باشد به منزله تأیید شتاب دولت فعلی در راهاندازی فازهای مختلف در پارس جنوبی با جذب سرمایه و مشارکت خارجی است و این که مسیر اشتغال از رفع تحریم ها و جلب سرمایه و مشارکت خارجی در پروژههای نفت و گاز و افزایش تولید و صادرات محصولات خصوصا فرآورده های پتروشیمی می گذرد.
دوم این که ظرفیت تولید پتروشیمی در ایران ۶۰ میلیون تن است و اگر گزاره آقای قالیباف را بپذیریم به این معنی است که تنها با پتروشیمی می توان شمار شاغلان را به ۳۶ میلیون نفر رساند.
به عبارت دیگر در حال حاضر تعداد شاغلان ما در بخش های مختلف تولیدی و خدماتی و صنعتی در کل ۲۲ میلیون نفر است ولی پتروشیمی به تنهایی می تواند ۳۶ میلیون شغل ایجاد کند!
در تحلیل جدی البته نباید علامت تعجب گذاشت اما این علامت تعجب را کارشناسان مختلف اقتصادی گذاشته اند و بیش از همه صدای احمد توکلی درآمده که هم حمایت از آقای قالیباف را در کارنامه دارد و هم کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری با شعارهای اقتصادی را.
گفتمان عصر فناوری اطلاعات
نامزد چهارم حسن روحانی رییس جمهوری کنونی ایران است که نیازی نمیبیند به آنچه فعلا در حال اجراست به عنوان برنامه های آینده اشاره کند اما درباره ایجاد شغل به دو نکته اشاره کرده که تفاوت پارادایم او را با پارادیم های میرسلیم، رییسی و قالیباف به وضوح نشان می دهد.
او در نطق رادیویی عصر پنج شنبه ۷ اردیبهشت به ۱۰۰ هزار شغل ایجاد شده در فضای مجازی اشاره کرد و نیز به افزایش ۱۲ درصدی گردشگران خارجی و قابلیت بالای صنعت گردشگری در ایجاد اشتغال.
روحانی نگفت اما کافی است بدانیم به ازای ورود هر گردشگر به یک منطقه ۵ فرصت شغلی ایجاد می شود و به موجب آمار رسمی سازمان جهانی گردشگری در سال ۲۰۱۰ تعداد مشاغل بخش سفر و جهانگردی در جهان به ۲۵۱.۶ میلیون رسید یعنی ۹.۱ درصد کل مشاغل دنیا.
صنعت گردشگری علاوه بر کسب درآمدهای مستقیم مانند حمل و نقل، هتلداری و رونق کسب و کار و تجارت ایرانیان صاحب سرمایه مقیم خارج از کشور و دیگران را به سرمایه گذاری تشویق می کند و از هزینه های ناشی از مهاجرت مردم مناطق گردشگرپذیر نیز می کاهد.
به عبارت دیگر و تا همین جا میرسلیم راهکارهای کلاسیک ارایه کرده، رییسی به موضوع «کمک» توجه نشان داده و قالیباف با هوش مندی بالاتر ذهنیت ایرانی را دوباره تحریک کرده که پول هست اما به دست ما نمی رسد و آن ۴ درصد بیشتر منابع و منافع را از آن خود می کنند.
در این مورد خاص البته پیش بینی می شود روحانی به نقش «بورژوازی مستغلات» در این مقوله اشاره کند و این که ساخت و ساز ها در شهرداری تا چه حد به فربه شدن این بخش یاری رسانده فارغ از این که منفعت طلبانه و «خواسته» بوده باشد یا توسعه گرایانه و «ناخواسته» - به خاطر برخوردار نبودن از بودجه های دولت و نیار به تأمین منابع از جاهای دیگر.
تأکید روحانی بر دو موضوع فضای مجازی و گردشگری هم تفاوت پارادایم ها را نشان می دهد و هم پیوستگی اقتصاد و معیشت با حوزه های دیگر را و هم مزیت نسبی و حتی مطلق او در قیاس با رقباست؛ چرا که هر دو مقوله با فرهنگ و ارتباطات ربط وثیق دارند.
زیرا اگر آقای رییسی بخواهد بر این دو عرصه تأکید کند باید درباره فضای مجازی و برنامه های هنری در مشهد باید موضع صریح تری بگیرد در حالی که انگار مخاطب او طبقه متوسط نیست.
اگر هم آقای میرسلیم بخواهد به این دو بپردازد آن گاه سابقه ۴ سال وزارت ارشاد و عتاب شدید او خطاب به هنرمندان در ۲۰ سال قبل در همین روزها قابل یادآوری است.
آقای قالیباف اگر بخواهد البته می تواند از درآمد فضای مجازی و گردشگری بگوید اما بخشی از پایگاه رای اصول گرا را از دست می دهد و جدای این در پیوست های سیاسی و فرهنگی ودیپلماتیک احتمالا تعارض پدید می آید.
ضمن این که روحانی اگر بخواهد بین گردشگری و فضای مجازی پیوند بزند می تواند به گردشگری مجازی اشاره کند که از مفهومی فراتر از آنچه در ابتدا در نظر می آید برخوردار است و به معنی کاربرد کسب و کار الکترونیکی در گردشگری است و سه مجموعه متمایز مدیریت کسب و کار و نظام های اطلاعاتی مدیریت و گردشگری را شامل می شود.
یادمان باشد که بخش قابل توجهی از جوانان جویای شغل تحصیلکرده هستند و با گردشگری و فضای مجازی بیشتر ارتباط برقرار می کنند تا پارادیم های سنتی و صنعتی و کارگاهی و می دانند که امکانات این عرصه با میزان آزادی ها و نوع نگاه دولت ارتباط مستقیم دارد.
کوتاه این که پارادیم اقتصادی آقای رییسی تا اینجا توسعهگرا نبوده و بیشتر بر جنبه های حمایتی و در سنتی ترین شکل شناخته شده تأکید داشته است. آقای میرسلیم هم در حال و هوای انقلاب صنعتی سیر می کند و انگار وارد دنیای «انقلاب هوش» نشده است.
قالیباف و روحانی اما هر دو اقتضائات دنیای مدرن را درک می کنند با این تفاوت که اولی ملاحظات و اقتضائاتی دارد و از تناقضاتی رنج می برد که وقتی سراغ سیاست و دیپلماسی و برجام و فرهنگ و هنر برود خود را نشان می دهند.
یکی از تعاریف تکامل در علم، تحول از یک پارادایم به پارادایم دیگر است و با این نگاه می توان گفت میرسلیم و رییسی در چارچوب های خود قرار دارند و از پارادایم های تعریف شده خارج نمی شوند یا با وفاداری به آنها اصول گرایی خود را نشان می دهند.
روحانی از ضرورت تغییر پارادایم ها می گوید و مشخصا به دو قابلیت تازه که متاثر از تغییر فضا پس از سال ۹۲ و خصوصا بعد از برجام اند اشاره می کند در حالی که می توان گفت قالیباف نه توقف پارادایمی دارد و نه تحول پارادایمی و به نظر می رسد در نوسان است و از یک پارادایم به پارادیم دیگر در رفت و برگشت.
انتهای پیام