حمید کارگر، دکترای علوم ارتباطات در ادامه یادداشتی با عنوان «ترویج ابتذال از رسانه ملی» که در اختیار ایسنا قرار داده و پاراگراف بالا بخش ابتدایی آن است، مینویسد:
«تردیدی نیست که نبود تحزب واقعی در کشور و فقدان ساز و کار قانونی لازم برای رسیدن سلایق سیاسی مختلف به نماینده واحد و مشخص از ماه ها پیش از برگزاری انتخابات از جمله علل راه افتادن چنین معرکه ای است اما در این نوشتار تنها به یکی از علل شکل گیری این نمایش مضحک از منظر رسانه می پردازم.
بر این باورم که رسانه ملی و دیگر رسانههایی که پوششدهنده شمار انبوه مراجعان به وزارت کشور آن هم با رنگ و لعاب لمپنیسم و با چاشنی استهزا بودند، نقشی غیرقابل انکار در به ابتذال کشیده شدن این رخداد مهم سیاسی کشور و زوال بخشیدن به تصویر فرهنگ عمومی، سیاسی و اجتماعی جامعه داشتند.
تمایل برخی از اقشار جامعه به دیده شدن آن هم از قاب جعبه جادو چیز عجیبی نیست. این پدیده منحصر به چهرهای آشنا چون «آقای دوربینی» نمیشود و فراوانند کسانی که مایلند برای ثانیهای در لنز دوربینها ثبت شوند.
از سوی دیگر برخی از افراد جامعه میل بیشتری به «خودگشودگی» یا «خودافشاگری» دارند و این پدیده نیز فقط به سلفی گرفتنهای گاه و بیگاه محدود و منحصر نمیشود و عرصههای مختلفی برای عرضه پیدا میکند.
با چنین پیش فرضی هیچ جای تعجب ندارد که وقتی بستری برای این خودنمایی - با ذوقزدگی خبرنگاران و رسانه ملی - فراهم میآید از آن بهره نبرند و راهی وزارت کشور نشوند.
در پنج روز مهلت نام نویسی از داوطلبان نامزدی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شاهد بودیم که حضور چهرههایی بیربط و ناساز با ریاست دولت، مطابق با نوع گزارشها و تصاویر عرضه شده از رسانهها به ویژه سیما به شکلی تصاعدی فزونی یافت و دیگرانی هم که مشتاق چنین دیدهشدنی بودند از خود میپرسیدند چرا این فرصت را از خود دریغ کنیم؟!
اگر در روز نخست تنها برخی چهرههای نامرتبط و فاقد صلاحیتهای لازم مهمان ستاد انتخابات بودند، در روزهای بعد شمار این گروه مرتب رو به فزونی رفت و شگفت آنکه رسانه ملی به جای عبرتآموزی، مدام بر این طبل کوفت و آتش تهیه فراهم کرد.
شاید در پس ذهن متولیان سازمان صدا و سیما چنین نمایشی، تلطیفکننده پیامدهای رد صلاحیت های احتمالی نهاد نظارتی در روزهای آتی قلمداد شده باشد که افکار عمومی وقتی با حجم انبوه رد صلاحیت ها رو به رو می شوند با خود بیندیشند که طبیعی است! این آدمهای بی صلاحیت نباید هم وارد گود رقابت شوند!
اما به چه بهایی؟ به ابتذال کشیده شدن رخداد مهم و اثرگذاری چون انتخابات ریاست جمهوری؟ تنزل بخشیدن به چهره عمومی کنش ورزی سیاسی ایرانیان در عرصه بین الملل؟ ریشخند کردن شماری از شهروندانی که در نهایت سادگی بازیگر این معرکه می شوند؟
درست است که قانونگذار باید به تصحیح این فرایند بیندیشد و درست است که احزاب و نهادهای سیاسی کشور باید منسجم و با برنامه شکل بگیرند و کارآزموده شوند و از تشکیلات یک شبه و نامدون فاصله بگیرند و درست است که الزاماتی دیگر نیاز است اما رسانهها نیز در این میان اگر التیام بخش نیستند لااقل نمک پاش هم نباشند.»