پدرمان را درآوردهاند؛ یک طیف عشق کیمیایی، یک گروه عشق حاتمیکیا و طیفی هم شیفتهی فرهادی...
نشست فیلم «قاتل اهلی» در کاخ جشنواره که گاهی اسمش را سینمای اهالی رسانه هم میگذارند، کلا تاسفآور نبوده؛ زیرا بخشی از آن، طبیعت سینما و حاشیههایی است که این صنعت را پویا نگه داشته و البته که آقای کیمیایی با آن خو گرفته و گاهی همین حواشی، جزئی فرامتنی از اثرش شده است. اما این نشست، قطعا بخشهای تاسفآوری داشته است که تاسف خودمان را از آنها نمیتوانیم بیان نکنیم. متاسفم که در نشست بهاصطلاح رسانهای، به اسم خبرنگار، پشت تریبونی که باید سوال بپرسد و مطالبهگر باشد، تعریف و تمجید احساسی میشنویم و لشگرکشی روبهروی لشگرکشی میبینیم. نمود غربت و مظلومیت خبرنگارهای «خبرنگار» بود. مگر نشست رسانهای جای دستبوسی و پابوسی است؟! اما قطعا مسالهی از این تاسفبارتر هم داشتیم که معترض آن، بیشتر هستیم.
نمیدانم چرا آقای علی علائی آن رفتار انفعالی را داشت. اتفاقا پس از رفتار آخری که با او شد، واکنش سختتری میتوانست بروز دهد؛ که خوشبختانه از این منتقد محترم، بروز نیافت. دلیل اینرا نمیدانم و حتما خودش توضیحش را خواهد داد ولی وامصیبتا، نمیدانم آقای محمود گبرلو چرا در ادامه، آن رفتار عجیب را از خود بروز داد؟! آقای گبرلو! آقای گبرلو! همکار عزیز! الان میخواهید چهکار کنید؟ زود، میخواهید چهکار کنید که این فاجعه را تلطیف کند؟ مگر میشود؟ مگر داریم که خبرنگار یا منتقد را از نشست - دستکم "اسمی" - رسانهای فیلم، در جشنواره، بیرون کنند؟! این جشنواره کجاست؟ دبیر و رییس کاخش دقیقا چهکار میکنند که یک روز در آن کارگردان را میخواهند کتک بزنند و یک روز به منتقد یا روزنامهنگار میگویند، «برو بیرون!» اینجا واقعا کجاست؟!
یک حرف آخر میماند... خیلی متاسفم؛ بیش از اندازه؛ برای آن حاضرانی که پس از آن اتفاق ناگوار، غش غش میخندیدند. چه کسانی هستند که نمیدانند، کجا باید بخندند و کجا، در موقعیتی تراژیک، نباید قهقهه بزنند؟!
علیرضا بهرامی - مدیر گروه فرهنگی هنری ایسنا
انتهای پیام