به گزارش ایسنا، «عصر ایران» میافزاید: پرداختن به تمام ویژگیهای او مجالی وسیع میطلبد اما اگر بخواهیم مهمترین اختصاصات او را شماره کنیم، پنج شاخصه را پر رنگتر مییابیم.
ایرانیِ ایراندوست
هاشمی رفسنجانی، یک ایراندوست واقعی بود و میهن برایش موضوعیت داشت. هاشمی دغدغه پیشرفت و توسعه داشت و هم از این روست که اولین و شاید تنها روحانی بود که درباره امیرکبیر کتاب نوشت و باز از همین روست که در دوران ریاست جمهوریاش، وجهه همتش را سازندگی کشور قرار داد و تا آخر عمر نیز دغدغه ایران و آینده ایران را داشت. او ایران را از عمق وجود دوست داشت.
اسوه صبر و شکیبایی
هاشمی به راستی اسوه صبر و شکیبایی بود. انقلابیونی که با او در یک زندان بودند تعریف می کنند زمانی که او را برای شکنجه می بردند، برخلاف بسیاری دیگر مدام ناله اش به آسمان نمیرفت و تنها یک بار فریاد کشید و آن زمانی بود که او را روی بخاری داغ گذاشتند و البته فریادش هم قرائت آیههایی از قرآن بود: روایت به آتش افکندن حضرت ابراهیم(س).
بعد از انقلاب نیز مخزنالاسرار نظام بود ولی هیچگاه اسرار سینهاش را وسیلهای برای بیآبرو کردن مخالفانش نکرد. سالهای متمادی اصلاحطلبان تندرو بر او شوریدند و بعدها نیز دلواپسان علیهاش هرچه بیاخلاقی بود روا داشتند اما هاشمی در تمام این سالها، صبوری پیشه کرد و به خاطر مردم و منافع کشور از حق خودش گذشت؛ او مظلوم بود بدان حد که بعد از درگذشتش، یکی از منتقدان معروفش در تلویزیون گفت که ایکاش با او مهربانانهتر رفتار میکردیم.
مدیر واقعی
هاشمی، یک مدیر محاسبهگر و عملگرا بود. یکی از مدیران عسلویه میگفت که همین چند وقت پیش هاشمی برای بازدید از تأسیسات گازی به عسلویه آمده بود. وقتی به او توضیحات فنی میدادیم، او اعداد و ارقام را محاسبه میکرد و گزارشهای ما را نقد میکرد و حتی گاه میگفت که این بخش از گزارش شما با آن بخش اولی که گفتید همخوانی ندارد و ما ناگزیر به اصلاح میشدیم. او در دولتش نیز چنین بود و هیچ وزیری نمیتوانست گزارش غیرواقعی به رئیسجمهور وقت بدهد.
هاشمی مدیر نشسته نبود؛ او مدام از این نقطه کشور به آن سوی دیگر میرفت و پروژه به پروژه روند کارها و طرحها را میسنجید. هاشمی عادت نداشت به شنیدن گزارشهای مدیران اکتفا کند. هیچ مدیری جرأت نداشت به هاشمی گزارش دروغ بگوید.
سیاستمدار واقعیتگرا و معتدل
تمام حرکتها و رویکردهای او از همان ابتدای کار سیاسیاش در قبل از انقلاب تا روزی که درگذشت، حساب شده و معتدل بود. بسیاری کوشیدند او را به ستوه بیاورند تا کاری نسنجیده انجام دهد و حذف شود. اما آنچه دیگران در آینه میدیدند در خشت خام میدید و به جای این که در بازی دیگران بیفتد، بازیسازی میکرد و خود نقشآفرین میشد. او هم در عرصه داخلی سیاستمدار قابلی بود و هم در عرصه بینالمللی و بهویژه در منطقه.
او سیاستمداری بود که روی زمین سیر میکرد، نه در تخیلات و توهمات ذهنی. به همین دلیل است که هاشمی، واقعبینی را با کنش سیاسی آمیخته بود و اتفاقاً بسیاری از کینههایی که علیه او شکل گرفت به این خاطر بود که او حاضر نشد در فضای تخیلی برخی سیاسیون سیر کند و از واقعیتها دور بماند.
انسان پیشرونده
هاشمی مصداق بارز یک انسان پویا و پیش رونده بود. او هیچگاه در یک نقطه متوقف نشد و خود را با روند تحولات همراه کرد و بروز شد. هاشمی ۹۵ مترقیتر از هاشمی ۹۲ بود و هاشمی ۹۲، پیشروتر از هاشمی ۸۸ و هاشمی ۸۸ بهروزتر از هاشمی سالهای قبل.
این ویژگی، اگر در سایر مسئولان بود، اکنون وضعیت کشور، بسیار بهتر از امروز بود.
انتهای پیام