به گزارش ایسنا، هنرمندانی در این کشور زندگی میکنند که بدون داشتن امکانات خاص، آتلیه و ابزار کار، در گوشهای از خانه، آثاری را خلق میکنند که در عین سادگی، دنیای تازهای را روی مخاطبان باز میکند. بسیاری از این هنرمندان سالها در گمنامی زندگی میکنند و تعداد بسیار کمی از آنها این شرایط را پیدا میکنند که بتوانند آثارشان را در نمایشگاهها یا گالریها بهنمایش بگذارند.
«هنرمندان خودآموخته» توانستند با بروز ذوق ذاتی، در سن بالا فرصت و مجالی برای ارائه هنرشان پیدا کنند. شاید در گوشهگوشه این سرزمین که هنر در وجود مردمش به ودیعه گذاشته شده، هزاران هنرمند خودآموخته دیگر باشند که کسی آنها را کشف نکرده است و آنها در گمنامی و ناشناختگی به خلق آثاری میپردازند که هیچ گالری و نمایشگاهی تا کنون مانند آنها را بهنمایش نگذاشته است.
به بهانه دومین سالگرد درگذشت حسن حاضرمشار - هنرمند خودآموخته عرصه نقاشی و خوشنویسی - مروری داریم بر زندگی چند هنرمند خودآموخته که توانستند با بروز خلاقیت هنریشان پس از گذشت سالهای زیادی از عمرشان، به شهرت برسند. شهرتی که گاه از مرزهای کشور هم فراتر رفت و آنها را بهعنوان هنرمندانی بینالمللی به دنیا معرفی کرد.
حسن حاضرمشار
حسن حاضرمشار که وضعیت جسمانیاش در روزهای آخر عمر، نامش را بیش از پیش مطرح کرد، هنرمند نقاش و مجسمهساز خودآموخته بود. ریههای این هنرمند در روزهای پایانی عمر آب آورد و بهسختی قادر به حرف زدن بود. او یکی از هنرمندان خودآموختهی این سرزمین است که یک روز وقتی کنار خیابان کارهایش را میفروخت، توسط کامبیز درمبخش (کاریکاتوریست) کشف شد و کارهایش در گالریها و نمایشگاهها معرفی شدند. هنرمندان مطرح به دیدن آثارش رفتند و از او کار خریدند.
او هنرمندی گیلانی بود و از نوجوانی نجاری را از یک نجار ارمنی آموخت و سالها در این حرفه فعالیت کرد. او پس از یک تصادف، به کما رفت و بعد از این اتفاق، دیگر توانایی کار کردن نداشت. او برای گذراندن وقتش، نقاشی و مجسمهسازی کرد تا اینکه یک روز که کنار خیابان نشسته بود و کارهایش را میفروخت، کامبیز درمبخش او را کشف کرد. درمبخش معتقد بود او خیلی دیر کشف شد.
مضامین و موضوعهای اصلی کارهای هنری حاضرمشار، حیوانات و طبیعت بود. او بهخاطر شغل نجاری که سالها در آن زمینه تجربه داشت، با متریال چوب بهخوبی آشنا بود و از آن برای ساخت مجسمه استفاده میکرد. او از لولههای مقوایی، فیبر و چوب برای ساختن مجسمه بهره میبرد و در کنار مجسمهسازی، به نقاشی و شعر نیز میپرداخت.
حاضرمشار متولد ۱۳۰۲ در رشت بود. او ۱۴ دیماه ۱۳۹۳ براثر ایست قلبی از دنیا رفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
ننه مکرمه
شاید بتوان گفت که شناختهشدهترین هنرمند خودآموخته ایرانی، مکرمه قنبری است. او شهرت جهانی دارد و آثارش در نمایشگاههای بینالمللی عرضه شده است.
مکرمه قنبری معروف به «ننه مکرمه» در سال ۱۳۰۷ در شهرستان بابل متولد شد. ازدواج ناخواسته در ۱۴ سالگی و گذراندن زندگی سخت، تاثیر عمیقی بر روحیهی او گذاشت. این درد و رنج بعدها در نقاشیهای او نمود پیدا کرد. علاقه به هنر از همان دورهی کودکی در مکرمه وجود داشت، اما سرانجام این علاقه در ۷۰ سالگی این زن بهصورت تابلوهایی از نقاشی نمود پیدا کرد.
ماجرای جدی شدن علاقه مکرمه به نقاشی جالب توجه است. او گاو محبوبی داشت که فرزندانش به دلایل مختلف و بدون اطلاعاش، آن را فروختند. این اتفاق او را بهشدت غمگین کرد و باعث شد احساساتش را بهوسیله کشیدن طرحها و رنگآمیزی آنها بروز بدهد. اولین پرترهای که قنبری نقاشی کرد، تصویری از یک گاو بود که میزان تاثیر این اتفاق بر روح او را آشکارتر میکرد.
یکی از فرزندان مکرمه پس از اینکه متوجه علاقه مادرش به هنر نقاشی شد، در سفر به شهر برای او وسایل نقاشی تهیه کرد و آنها در اختیار او قرار داد. نخستین نمایشگاه این هنرمند خودآموخته در سال ۱۳۷۴ در گالری سیحون برگزار شد. او در سال ۲۰۰۱ برای برپایی نمایشگاهش به اروپا سفر کرد و بهعنوان «زن سال سوئد» برگزیده شد. استقبال از نمایشگاه مکرمه در سوئد باعث شد کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا هم برای برپایی نمایشگاه از او دعوت کنند. در سال ۱۳۸۴ نیز نمایشگاهی از آثار قنبری در لسآنجلس برپا شده بود. اکنون مکرمه قنبری و نقاشیهایش در دنیا شهرت زیادی دارند.
نقاشیهای این زن هنرمند عناصری از زندگی واقعی و همچنین خیالات او دارند. دیوارهای خانهی مکرمه که مملو از نقاشیهای او هستند، علاوه بر نشان دادن دغدغهها و رنجهای این زن، به نوعی بیانگر تاریخ شفاهی منطقهی زندگی او هستند. خانهی مکرمه قنبری اکنون به موزه و جایی برای بازدید علاقهمندان از هنر این هنرمند نقاش تبدیل شده است. البته این موزه بهدلیل وقوع سیل در شمال کشور چند وقتی است که دچار آسیبهای جدی شده و به گفته فرزندش، اگر رسیدگیهای لازم برای مرمت این خانه انجام نشود، این خانه - موزه ممکن است تعطیل شود و علاقهمندان نتوانند به دیدن نقاشیهای ننه مکرمه بروند.
مکرمه قنبری در دوم آبان ماه سال ۱۳۸۴ براثر عوارض ناشی از سکتهی مغزی در بیمارستان یحیینژاد بابل درگذشت. پیکر او را در حیاط منزلاش به خاک سپردند.
ننه حسن
منور رمضانی معروف به «ننه حسن» دیگر هنرمند خودآموختهای است که توانست با نقاشیهایش دل علاقهمندان به هنر را بهدست آورد. ننه حسن اکنون در آستانه ۸۰ سالگی است. او در ابتدای ۷۰ سالگی، خودکار به دست گرفت و نقاشی را شروع کرد.
این هنرمند از سال ۸۷ شروع به نقاشی با خودکار کرد و جهانبینی خودش را روی کاغذ آورد. پسرش وقتی علاقه و استعداد او را دید، متریالهای دیگر را به او معرفی کرد. حالا او با مواد دیگری مانند اکریلیک هم کار میکند.
داستانها و خاطرات دوران مختلف زندگی، اسطورههای ملی و بومی و خوابهایی که ننه حسن میبیند، بیشترین تاثیر را در نقاشیهایش دارد. منور خانم از هفت سالگی قالی میبافت. نقشهایی که آنها در قالی میبافتند، سینه به سینه منتقل شده و به او رسیده است و حالا او آنها را روی بوم میآورد.
ننه حسن برای قالیبافی، خودش رنگ درست میکرد و همین باعث شد در زمینه رنگ استاد باشد و دنیای آنها را خوب بشناسد. کار ننه حسن کاملا تجربی بود. نقشهایی که در قالیهایش به کار میبرد، امروزه در نقاشیهایش دیده میشود. در لابهلای کارهایش نقشهای خالی هم دیده میشود. او پس از چند سال برای خودش یک سبک خاص دارد و کاملا خلاقانه کار میکند.
آثار ننه حسن تا کنون در نمایشگاههای مختلفی بهنمایش گذاشته شده است. او نمایشگاهی در لسآنجلس، گالری سیحون، گالری شیرین و خانه هنرمندان برپا کرده است.
منور رمضانی در سال ۱۳۱۶ در سهرورد متولد شد و اکنون ساکن شهرستان زنجان است. او درباره نقاشیهایش گفته است: «هر چیزی که به ذهنم میرسد، نقاشی میکنم. از کتابهای قدیمی، شمشیرها و جنگها و یا آداب و رسوم خانوادهها را دوست دارم نقاشی کنم. در بچگیام کتابها و قصهها را برایم میخوانند و آنها در ذهنم هنوز مانده است. از رستم و سهراب تا مراسم عروسی و عزا همه داستانها در ذهنم نقش میبندند.»
بیبی حاضر
همین چند وقت پیش بود که «بیبی حاضر امیدواری» با آن ظاهر آرام و مهربانش در خانه هنرمندان روی یک صندلی نشست و با عروسکهایش، پیر و جوان را جادو کرد.
«بیبی حاضر امیدواری» هنرمندی ۹۰ ساله است که عروسک میدوزد. عروسکهایی که هر کدام راوی قصهای از سالهای دور هستند، قصههایی که در شبهای کودکی، مادر و مادربزرگش برای او تعریف میکردند و او حالا با ساختن عروسکهایش به آنها جان بخشیده است.
او از کودکی با دوستانش عروسک درست میکرد. بعد که ازدواج کرد و بچهدار شد، این کار را چند سال رها کرد. زمانی که بیبی حاضر برای زندگی به شیراز رفت، در خانه پسرش که مجرد بود و روزها سرِ کار میرفت، ساکن شد. به همین دلیل، او در طول روز احساس تنهایی میکرد. با خودش گفت نمیتوانم همینطور بنشینم و دست روی دست بگذارم. برای همین شروع کرد به درست کردن عروسک.
خودش در اینباره گفته است: «چون عشق این کار را داشتم. عروسکهایم را به بچهها هدیه میدادم و آنها خوشحال میشدند. رفتهرفته تعداد عروسکها زیاد شد. تا به این سن، این کار را دنبال میکنم و میخواهم باز هم عروسک درست کنم، چون عشق این کار را دارم. اگر یک روز ناراحت باشم، عروسکهایم هم ناراحت و گرفته هستند و اگر خوشحال باشم، آنها را قشنگ درست میکنم.
قصههای این عروسکها را مادربزرگم، مادرم و خاله جانم برایم تعریف میکردند تا خوابم ببرد. خیلی از این قصهها بهخاطر اینکه پیر شدهام از یادم رفته است. برای قصههایی که یادم مانده است، عروسک درست میکنم و آنها را برای کسانی که به دیدن عروسکها میآیند تعریف میکنم.»
بیبی حاضر امیدواری اهل کازرون است. عروسکهای دستساز او هر کدام معرف قصههایی از زادگاه بیبی هستند. او از جمله هنرمندانی است که با تکیه بر فرهنگ فولکلور مناطق جنوب غربی فارس، به صورت کاملا خودآموخته و تجربی به بافندگی و آفرینش عروسکهایش مشغول است.
یکی دیگر از ویژگیهای آثار امیدواری این است که تمام مواد مورد استفاده او یا از پارچههای دورریختنی تهیه شده یا از کامواهایی است که توسط او با شکافتن بافتهای دورریختنی بهدست آمده است.
اینها فقط چند نفر از هنرمندان خودآموخته ایرانی هستند که موفق شدهاند، در این سالها بهواسطه نمایش آثارشان دیده شوند؛ ایران هنرمندان خودآموخته زیادی دارد که یا مجالی برای معرفی و نمایش آثارشان پیش نیامده یا حمایتی از طرف سازمان یا نهادی برای معرفی آنها به جامعه انجام نشده است.
سمیرا زالپور - خبرنگار ایسنا
انتهای پیام