راه مرا می‌خواند / قصه دوستی انسان و کوهستان

چهره‌ آرام و مطمئنی دارد. هیجانم برای‌آغاز مصاحبه را فهمیده، روی صندلی می‌نشیند و با لبخند می‌گوید: «برای تخلیه اطلاعاتی آماده‌ام». هنوز به دوران میانسالی پا نگذاشته ولی به واسطه سفرهای چندین ساله، کوله‌باری از تجربه‌های تلخ و شیرین را به دوش می‌کشد. شمرده شمرده حرف می‌زند وگویا عجله‌ای برای اتمام مصاحبه ندارد. می‌گوید اگر با خواندن این مصاحبه حتی یک نفر به ‌کوهنوردی یا دوچرخه‌سواری علاقه‌مند شود، من رسالتم را انجام داده‌ام.

مسلم ایران نژاد 36 سال دارد و متولد پارس‌آباد اردبیل است. از هفت سالگی به واسطه تصمیم پدر به کرج مهاجرت کرده و در این شهر پرورش یافته است. می‌گوید عشق به کوه و کوهنوردی از دوران کودکی، یعنی زمانی که برای اولین بار چشمش به قله سبلان افتاده در جان او رخنه کرده است.

سبلان و قله رازآلود و پوشیده از ابرش در ذهن مسلم که دنیا را از چشم یک کودک پنج ساله نگاه می‌کرد، بسیار خارق العاده و اسطوره‌ای جلوه می‌کرد. تصورات مسلم از سبلان زمینه ساز تحقق رویایی بزرگ شد، رویایی که سرانجام او را به یکی از بزرگ‌ترین کوهنوردان و طبیعت‌گردهای ایران تبدیل کرد.

صحبت‌های مسلم ایران نژاد را با خبرنگار ایسنا منطقه البرز در ادامه می‌خوانید:

از چه زمانی کوهنوردی و طبیعت‌گردی را به صورت تخصصی آغاز کردید؟

در سن 21 سالگی و بعد از خدمت سربازی گاهی به همراه یکی از دوستانم به کوه عظیمیه می‌رفتیم. در آن دوران کوهنوردی دغدغه اصلی من نبود؛ چون مهاجرت به کرج و سختی‌های آن، کار و مسائل اقتصادی را به اجبار در اولویت برنامه‌هایم قرار داده بود. هربار که کوه می‌رفتیم از صعود به قله‌های دیگر حرف می‌زدیم؛ اما هیچ وقت پایمان را از کوه عظیمیه فراتر نگذاشتیم تا اینکه یک روز در مسیر برگشت با گروه کوهنوردی هامون آشنا شدیم، این آشنایی اتفاقات خوبی را برایم رقم زد و باعث شد کوهنوردی را به صورت تخصصی شروع کنم.

پس از آشنایی با این گروه به چه مناطقی سفر کردید؟

این آشنایی زمینه‌ساز سفر به بسیاری از مناطق ایران شد. طبیعت زیبای ایران به اندازه‌ای مرا جذب کرد که به مدت 10 سال، هر ماه سه الی چهار بار به نقاط مختلف ایران سفر کردم و اغلب این سفرها با هدف صعود صورت می‌گرفت؛ تا اینکه از صعودهای مختلف اشباع شدم و تصمیم گرفتم با دوچرخه سفر کنم. 

چرا دوچرخه را انتخاب کردید؟

دوچرخه سواری، سفر توأم با ورزش است، به علاوه دوچرخه این امکان را فراهم می‌کند که با محیط اطراف ارتباط بهتری بگیرم و بتوانم بهتر فکر کنم.

با دوچرخه به کجا سفر کرده اید؟

ترکیه، گرجستان، روسیه و مغولستان را با دوچرخه گشته‌ام، همچنین به اکثر نقاط ایران نیز با دوچرخه سفر کرده‌ام.

برایمان از سفرتان به مغولستان بگویید

همیشه دوست داشتم روزی به سیبری سفر کنم، زمانی که داشتم شرایط سفر به این منطقه را بررسی می‌کردم با مغولستان آشنا شدم، موقعیت مغولستان از نظر جمعیت، سردی بیش از حد و طبیعت ویژه‌اش، مرا مجذوب کرد و سرانجام تصمیم گرفتم به مغولستان سفر کنم. سفر به مغولستان در قالب پروژه 200 روزه رقم خورد؛ سفری متفاوت، فوق العاده، سخت و البته طولانی که تجربیات 14 ساله‌ام  در حوزه کوهنوردی و طبیعت‌گردی را محک زد.

هزینه سفرتان چگونه تامین شد؟

هزینه سفرم توسط دو شرکت تامین شد، یکی از شرکت‌ها هزینه حین و بعد از سفر را در قالب تهیه وسایل و همچنین برگزاری نمایشگاهی از عکس‌های مغولستان به اسم منفی چهل درجه و تهیه 200 کارت پستال از این عکس‌ها و شرکت دیگر هزینه کلی سفرم را تامین کرد.

با توجه به شرایط سخت اقلیم مغولستان، از تنهایی سفر کردن نترسیدید؟

نه، به هیچ وجه. تنها سفرکردن را دوست دارم. طبیعت خلاء تنهایی را همیشه برایم پر می‌کند؛ در تنهایی خالصانه‌تر با طبیعت ارتباط می‌گیرم. وقتی با گروه هستی درگیر آدم‌ها می‌شوی اما وقتی تنهایی سفر می‌کنی خودت مسئول همه چیز هستی و هر طور دلت بخواهد تصمیم می‌گیری؛ برای همین من اغلب تنهایی سفرکردن را ترجیح می‌دهم.

از نحوه ثبت خاطراتتان بگویید

به دلیل سرمای بیش از حد هوا نحوه ثبت خاطراتم در مغولستان کمی تغییر کرد. من همیشه خاطراتم را می‌نویسم؛ اما آنجا چون برای نوشتن باید دست‌کش‌هایم را در می‌آوردم و داخل چادر هم آن قدر گرم نبود که بتوانم دست‌کش‌ها را در بیاورم و شروع به نوشتن کنم، بیشتر خاطراتم را ضبط می‌کردم و گاهی که در کیسه خواب بودم، زیپ کیسه خواب را می‌کشیدم، موبایلم را روشن می‌کردم، چند خطی می‌نوشتم. همچنین زمانی که شرایط برای عکاسی مناسب بود با دوربینم عکس می‌گرفتم و تصاویر دیدنی و ماجراهای سفرم را در تلگرام می‌گذاشتم تا علاقه‌مندان در جریان سفرم قرار بگیرند.

در طول سفر به دلیل سختی‌های پیش رو ناامید نشدید و تصمیم به بازگشت نگرفتید؟

نه، اصلا. به نظرم سختی جزئی از ماهیت سفر است و من سختی در آن نمی‌بینم. در واقع تا حالا با سختی خاصی مواجه نشده‌ام؛ به جز موارد ساده که ممکن است در هر سفری پیش بیاید.  واقعیت این است که اگر کوهنورد نبودم و برنامه‌های زمستانه اجرا نمی‌کردم، هرگز به این سفر نمی‌رفتم. چون شما باید یا شرایط مشابه را تجربه کرده باشی یا در مغولستان بزرگ شده باشید؛ در غیر این صورت بقا در آن سرما غیر ممکن است.

سوال آخر به سفر آینده مربوط می‌شود، دوست دارید به کجا سفر کنید؟

دوست دارم به آلاسکا سفر کنم؛ همچنین دوست دارم دوباره با دوچرخه کل ایران را بگردم و سفری تلفیقی  از کوهنوردی، دره‌نوردی و صخره‌نوردی به همراه ثبت خاطراتم را تجربه کنم تا بتوانم این بار از سفرها و خاطراتم یک کتاب بنویسم و ایران را به مردم کشورم و دنیا بهتر معرفی کنم. در واقع انگیزه اصلی من از این سفر دوباره، صرفاً سفر نیست.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۲۳ آذر ۱۳۹۵ / ۰۹:۲۶
  • دسته‌بندی: البرز
  • کد خبر: 95092313961
  • خبرنگار :