به گزارش ایسنا، جاوید قرباناوغلی - مدیركل اسبق وزارت امور خارجه - در روزنامه «اعتماد» مینویسد: سرانجام انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پس از ماهها فراز و نشیب به پایان رسید و دونالد ترامپ پیروز آن شد. وجه مشترك همه تحلیلها درباره این انتخابات، آن است كه انتخابات سال ٢٠١٦ متفاوت با انتخاباتهای برگزار شده در دو، سه دهه گذشته است كه به این خاطر میتوان از آن به عنوان انتخابات شگفتیها نام برد. اكثریت تحلیلها و پیشبینیها از برتری هیلاری كلینتون سخن میگفت ولی رأی مردم آمریکا بر همه آن تحلیلها و پیشبینیها غلبه كرد و بهت بسیاری را آفرید.
این پیروزی، پیروزی حزب جمهوریخواه بر دموكراتها نبوده و نیست بلكه باید آن را پیروزی قاطع شخص دونالد ترامپ دانست كه با وجود همه مخالفتهای درون حزبی و مخالفتهای جامعه سیاسی آمریکا، توانست بر آن انتقادات و مخالفتها غلبه پیدا كند و با تمام اتهاماتی كه نسبت به او وارد شد و افشاگریها، توهینها و تخریبهایی كه هر ساعت و هر لحظه علیه او از سوی رسانهها مطرح شد، توانست بر هیلاری كلینتون دموكرات چیره شود. درست است كه حزب جمهوریخواه توانست در كنگره آمریکا اكثریت خود را حفظ كند اما آنها دینی بر گردن ترامپ ندارند زیرا دورههایی بوده است كه جمهوریخواهان در انتخابات كنگره پیروز شدهاند اما انتخابات ریاستجمهوری را به حریف واگذار كردهاند یا بالعكس. در این انتخابات، ترامپ با وجود آنكه صبغه سیاسی نداشت و در حوزه تجارت و اقتصاد فعال بود، از خود اعتماد به نفس بالایی نشان داد كه این اعتماد به نفس سبب شد او در مقاطعی در برابر سیل انتقادات ایستادگی كند و از صحنه رقابتها خارج نشود.
مساله دیگر، آن است كه نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نشان داد جامعه آمریکا نگرش متفاوت و جدیدی نسبت به افراد برای رسیدن به عالیترین سطوح قدرت دارد. با این حال، هیلاری كلینتون كه تا همین چند روز پیش خود را برای رفتن مجدد به كاخ سفید آماده میكرد، شكست خورد. من چندین عامل را در شكست او موثر میدانم. نخستین عامل در شكست هیلاری كلینتون را باید در زن بودن نامزد دموكراتها دانست. این مساله توهین به زنان نیست ولی عدم پیروزی او نشان داد آمریکا هنوز از ظرفیتهای لازم برای پذیرش یك رئیسجمهور زن برخوردار نیست. عدم رایآوری هیلاری كلینتون نشان داد آمریکا با وجود صبغهای دویست و چند ساله در تمرین دموكراسی هنوز برای داشتن یك رئیسجمهور زن به جمعبندی نرسیده و شكهایی در میان آمریکاییها است.
نكته دیگر در شكست او را باید در سابقه و كارنامه نه چندان درخشان و نامطلوب او در دوران نمایندگی در مجلس سنای آمریکا و همچنین وزارت امور خارجه این كشور جستوجو كرد. او در آن سالها بیش از آنكه نماینده مردم آمریکا باشد، خواستههای شركتها و محافل وابسته به قدرت و ثروت را نمایندگی میكرد و در دوران مسئولیتش در وزارت امور خارجه، با جنگطلبی هزینههای بسیاری بر آمریکا متحمل ساخت. مساله سومی كه میتوان آن را در شكست هیلاری كلینتون تاثیرگذار دانست، باید در ضعف جسمانی او برشمرد. این مساله در چند مقطع حساس نمود یافت و موجب تردیدهای بسیاری در میان آمریکاییها شد.
مردم آمریکا نمیدانستند كه آیا هیلاری كلینتون از توانایی جسمانی لازم برای مقابله با بحران و رتق و فتق امور برخوردار است یا خیر؟ مساله دیگر را باید در افشاگریهای مرتبط با مساله ایمیلها و بنیاد خیریه كلینتون دنبال كرد. با این حال، همه دلایل پیروزی ترامپ به خاطر ضعفهای كلینتون نیست. او خود ویژگیهایی داشت كه موجب شد تا او در این مبارزات سخت پیروز شود. مهمترین نقطه قوت ترامپ را باید در كارنامه سفید او در سیاست جستوجو كرد. مردم آمریکا از ترامپ عملكرد ناصواب و سویی ندیده بودند.
او سالها در بخشهای مختلف اقتصادی آمریکا نقشآفرینی كرده بود و مردم آمریکا، او را كارآفرینی قدرتمند میدانستند - ویژگی كه نیاز امروز آمریکا نیز هست -. او در حوزه اقتصاد توانسته بود اشتغالزایی بسیار كند. همچنین او در دوران مبارزات انتخاباتی، بر درآمدزایی مردم آمریکا و راهكارهای اقتصادی در جهت مبارزه با بیكاری تكیه میكرد. به این اعتبار، نتیجه انتخابات آمریکا را میتوان پیروزی فرودستان بر فرادستان و آچار به دستان در برابر اپل به دستان دانست.
به عبارت دیگر، انتخابات آمریکا را میتوان شورش در برابر نظام حاكم بر ساختارهای آمریکا از طریق سازوكارهای دموكراتیك تحلیل كرد كه در آن چارچوب، مردم آمریکا نسبت به قشر الیگارشی و نخبهمحور قیام كرد و فردی ضدسیستم را به قدرت رساند.
درست است كه ترامپ نامزد حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاستجمهوری بود ولی ما مشاهده میكردیم كه چگونه همحزبیهای ترامپ در طول كارزارهای انتخاباتی پشتش را خالی میكردند و به او طعنه میزدند و به رقیبش در رقابتهای ریاستجمهوری كمك میكردند. ما مشاهده كردیم كه چگونه سران حزب جمهوریخواه از ترامپ تبری میجستند و میخواستند شكست احتمالی او را شكست حزب جمهوریخواه عنوان نكنند.
این شورش و طغیان مردم آمریکا بود كه خواستند فردی را به قدرت برسانند كه كوچكترین نسبتی به ساختار كنونی این كشور ندارد. در این راستا، شعارهای ترامپ در ایجاد مقبولیت میان مردم آمریکا تاثیر بسیاری داشت. تكرار شعار بازگرداندن اقتدار به آمریکا موجب شد تا یك آمریکایی بازگشت به زمان ابرقدرتی آمریکا در دوران ترامپ را جستوجو كند.
انتهای پیام