به گزارش ایسنا، همیشه وقتی بزرگی زمین میخورد، کسانی سنگهایی را که سالها در جیب خود مخفی کرده بودند، به سویش پرتاب میکنند تا با زدن زخمی بر بدن او، زخمهای روحی خود را درمان کنند. محمود گودرزی، وزیر ورزش و جوانان، مدیر بزرگی نبود اما مانند هر مدیر دیگری در کشور، نقاط کاری خوب و بد داشت. او پس از رای عدم اعتماد نمایندگان مجلس شورای اسلامی به سه گزینه پیشنهادی حسن روحانی، با رای ناپلئونی وزیر ورزش و جوانان دولت تدبیر و امید شد. حضور یک فرد دانشگاهی و ورزشی در راس این وزارتخانه امید زیادی در جامعه ورزش ایجاد کرد اما این که تدابیر او چقدر به موفقیت ورزش انجامید، بحث دیگری است.
مساله اکنون، خوب و بد بودن وزیری که رفته نیست؛ مدیری آمد و رفت و آثاری از خود در حوزه مدیریتاش به جا گذاشت. مساله انصاف و جوانمردی کسانی است که اکنون درباره این آثار سخن میگویند و گرد و خاک راه میاندازند.
پس از استعفای گودرزی، سه دسته افراد نسبت به این اتفاق موضع گرفتهاند. دسته اول، کسانی که سالها چوب مدیریت وزیر مستعفی بر تنشان خورده و از حوزههای مدیریت ورزشی دورشان کرده و حالا تمام هستی خود را در تضاد با او میدانند و تا میشود و میتوانند با هر ادبیاتی در راستای کوبیدن تمام کارهای گودرزی تلاش میکنند و در این راه از هیچ تلاشی نیز فروگذار نکردهاند.
نکته مهم درباره افراد این دسته، مقبولیتی است که سالها است در نظر مردم از دست دادهاند ولی کماکان فکر میکنند حرفشان در نگاه مردم خریدار دارد. آنها که موقعیت خوب سابقشان را دیگر در اختیار ندارند، تا خبر استعفای وزیر را شنیدند، تریبونها را از سخنان "گهربارشان" پر کردند و وزیر مستعفی را عامل همه بدبختیهای ورزش ایران دانستند. آیا ورزش ایران قبل از گودرزی رونقی داشته که الان از رونق افتاده و اینگونه به مدیریت یک وزیر میتازند؟
در این که محمود گودرزی در دوران وزارتش اشتباههایی داشته و نقدهای جدی بر او وارد است شکی نیست اما این که چرا برخی افراد بعد از رفتن وزیر یادشان افتاده از او انتقاد کنند، بحث جالب توجهی است که باید به آن پرداخت. هنر یک منتقد دلسوز و صادق، این است که وقتی مدیری بر مسند اداره امور است، نقدش را مطرح کند و جوابش را بشنود و گرنه چوب زدن بر کسی که از مرکب افتاده کار راحتی است.
نکته بسیار جالب توجه در این مساله این است که وقتی وزیر مستعفی برخی از همین افراد را از حوزه مدیریت ورزش کنار گذاشت، با استقبال عامه مردم – صاحبان اصلی ورزش – روبهرو شد و همین نکته ظریف ثابت میکند که چرا برخی افراد سعی میکنند دوران وزرات گودرزی را تیره و تار و پر از اشتباههای مهلک نشان دهند.
دسته دوم، کسانی هستند که در دوران وزارت گودرزی دائما به او متصل بودند و از تمام کارهای او تعریف و تمجید میکردند و کافی بود که یک نفر، رسانه یا کارشناس از یک تصمیم وزیر انتقاد کند تا همین عده تمام تلاش خود را برای کنار زدن آنها یا مشکلآفرینی برایشان صرف کنند. این عده اکنون کاملا خاموشاند و نمیخواهند با تکرار تملق و تمجیدهایشان، آینده خود را خراب کنند و احتمالا منتظر انتخاب وزیر بعدی هستند تا آنتن نظرات موافقشان را به سوی او بچرخانند.
چرا کسانی که سالها به خاطر حمایت از تصمیمها محمود ورزش ایران، افراد زیادی را از گردونه کار خارج کردند و با اقدامهای غیرحرفهای و گاه، غیراخلاقی سعی در توجیه اشتباههای وزیر و به زیر کشیدن منتقدان داشتند، اکنون سکوت اختیار کردهاند و حرفی نمیزنند؟ شاید اینها تصور کردهاند که در وزارت جدید هم نقشی دارند یا میتوانند داشته باشند که با سکوتشان از تغییر وزیر حمایت میکنند.
اما دسته سوم، شاید در خطرناکترین موضع ایستادهاند. این افراد، همانهایی هستند که تا یک بخش خالی از مدیر میشوند، سر و کلهشان پیدا میشود و ناگهان همه میفهمند که نامزد جانشینی مدیر برکنار شده یا مستعفی هستند. این افراد، به محض خالی شدن یک پست مدیریتی رده بالا، دچار احساس وظیفه میشوند و ندایی درونشان میگوید که تو کاندیدای اصلی جانشینی هستی؛ تلاش برخی نزدیکان این افراد در پررنگ کردن نام آنها در رسانهها هم ندای بیرونی آنها را تشکیل میدهد.
واقعیت این است که مدیری رفته و مدیری خواهد آمد و در این بین چیزی که باقی میماند، قضاوتها، اظهارنظرهایی و قلمفرساییهایی است که در تاریخ ثبت میشود. در شرایطی که "امتحان پسدادهها" به فکر عقدهگشایی و غبارافکنی در فضای ورزشاند، این رسانههای عادل هستند که باید هوشیار باشند و در پوست فریبخوردهها نروند.
انتهای پیام