به گزارش ایسنا به نقل از «شهروند»، اینها را دبیر شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر استان تهران میگوید. این نخستینبار نیست که طرح ضربتی اجرای ماده ١٦ قانون مبارزه با موادمخدر در تهران اجرا میشود اما محمدرضا آذرنیا میگوید این بار نسبت به دورههای قبل تفاوتهایی دارد و امیدوارم است نتایج بهتری هم از آن حاصل شود.
گفتوگو با او درباره درمان اجباری معتادان متجاهر را در ادامه بخوانید:
تفاوت اجرای این طرح با دورههای قبل چیست؟
تفاوت اجرای این طرح با دورههای قبل در این است که با نرمافزاری که خریداری کردهایم، در این دوره کار انگشتنگاری و تشخیص هویت هم انجام میشود. این اقدام درحال حاضر در مرکز اقامتی اخوان انجام شده است و بهتدریج در طی دوره درمان در دیگر کمپهای ماده ١٥ و ١٦ هم انجام خواهد شد. با این اقدام به دنبال آن هستیم که اگر باز هم این بیماران از چرخه درمان خارج شدند و لغزش کردند، دستگاه قضائی بتواند با آنها مطابق قانون برخورد کند.
یعنی میخواهید آنها را زندانی کنید؟
البته تشخیص با قاضی است اما درحال حاضر لغزش در این بیماران خیلی زیاد است. اصلا برایشان مهم نیست که دوباره مصرف کنند. یکبار دستگیر میشوند، دفعه بعد هم دستگیر شوند برایشان مهم نیست. هر بار هم که برای درمان میآیند، سه ماه در مرکز میمانند، قدری سرحالتر میشوند، استراحتی میکنند و دوباره وقتی آزاد میشوند شروع به مصرف میکنند، بنابراین فکر کردیم با سیستم انگشتنگاری این بار متفاوت عمل کنیم. اگر کسی بعد از دستگیری و درمان دوباره مصرف کرد و دستگیر شد، دیگر مانند بار نخست با او رفتار نمیشود. اصلا قاضی برای نگهداشتن آنها برای بار دوم با مشکل قانونی مواجه است. براساس تبصره ٢ ماده ١٦ قاضی میتواند یکبار با اخذ وثیقه مناسب، این افراد را به مراکز ماده ١٥بفرستد و برای بار دوم دیگر چنین امکانی برای آنها فراهم نخواهد شد و محدودیت قانونی وجود دارد. با این افراد باید به گونه دیگری رفتار شود که تشخیص آن با مجموعهای است که مسئولیت را برعهده دارد.
تفاوت دیگر این طرح با طرحهای گذشته در این است که با هماهنگی صورت گرفته با آقای جعفری دولتآبادی، دادستان محترم تهران قرار شده شرایط بهتری برای افرادی که تحتدرمان مراکز کاهش آسیب هستند، فراهم شود. با هماهنگی آقای قدوسی قرار شده افراد مراجعهکننده به دیایسیها بتوانند تا ساعت ٦ که شلترها باز میشوند در این مراکز بمانند و مجبور نباشند مدت زمانی را در خیابان بگذرانند. درحالیکه در گذشته فقط میتوانستند تا ساعت ٢ در دیایسیها بمانند. این اقدام در ٣٥ دیایسی درحال انجام است. یکی دیگر از تفاوتهای این طرح با قبل این است که این بار شهرداری تهران قبول کرده افرادی که شهرستانی هستند و متادون مصرف میکنند [تیم وزارت بهداشت در مراکز بهاران مستقر شده است] را هم در مرکز بهاران پذیرش کند.
شهرداری، شرط داوطلبانهبودن مراکز بهاران را هم منتفی اعلام کرده است؟
خیر. بحث داوطلبانهبودن مراکز بهاران همچنان در جای خود باقی است، چون آنها معتقد هستند این مسأله یک بحث کارشناسی است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. مسئولان شهرداری میگویند اگر مراکز داوطلبانه نباشد، افراد انگیزهای برای ماندن در این مراکز و ادامه درمان نخواهند داشت. درباره این مسأله با شهرداری اختلافنظرهایی وجود دارد. بههرحال تصمیم بر این است بعد از پایان غربالگری، تیمهای مددکاری بهزیستی و شهرداری به مراکز ترک اعتیادی که بیماران در آنها اقامت داده شدهاند بروند تا بیماران را متقاعد کنند بهصورت داوطلبانه به مراکز بهاران بروند و از فرصتی که برای آنها ایجادشده استفاده کنند.
چرا در یک مرحله، ٦هزار نفر جمعآوری میشوند؟ این تعداد خیلی زیاد و مدیریتکردن آنها کار بسیار مشکلی است؟ چه اصراری است که این همه بیمار را با هم جمعآوری کنید؟
متأسفانه در تهران بیش از ٦هزار نفر معتاد متجاهر داریم. تعداد معتادان متجاهر استان تهران ١٦هزار نفر تخمین زده شده است و در شهری که این تعداد معتاد کارتنخواب دارد، اگر ٢هزار نفر را جمع کنیم، یعنی اگر یکهشتم مشکل را حل کنیم، اثرگذار نیست. مردم احساس آرامش و امنیت نمیکنند، این جمعآوریها یکی از مطالبات مردم است. آنها میخواهند معتادان متجاهر را از منظر عمومی دور کنیم. این کف مطالبه مردم است، نه سقف آن. همه مسئولان بالای نظام حتی آقای رئیسجمهوری هم در جلسه اخیری که با ستاد داشتند بر برخورد با معتادان متجاهر تأکید کردند. برخورد با این افراد سیاست نظام است. جمعآوری معتادان متجاهر مطالبه عمومی است. با جمعآوری یکهشتم این افراد به این مطالبات نمیتوان پاسخ داد. باید تعداد قابلتوجهی جمعآوری شوند که محسوس باشد. برای درمان آنها هم فکر کردهایم. آنها وقتی به مراکز ماده ١٥ارجاع داده میشوند، در گروههای کوچک ١٠نفره به این مراکز فرستاده میشوند و در آنجا آنها را اصلاح و حمام میکنند و روند درمانشان آغاز میشود.
البته من که سری به مراکز غربالگری زدم وقتی کمپداران با اتوبوس و مینیبوس میآمدند سهمیهشان را از بیماران ببرند بیشتر از ١٠نفر بود. در مینیبوس حدود ٢٥ نفر سوار کردند و در اتوبوس بیش از ٣٥نفر. این درحالی است که ظرفیت مراکز اقامتی ماده ١٦، ٤٠ نفر است!
شاید برای دو مرکز میبردند.
اینطور بهنظر نمیرسید. برای یک مرکز بودند. احتمالا چیزی که برای آن برنامهریزیشده با آنچه در عمل اتفاق میافتد، تفاوتهایی دارد.
نه. اینطور نیست. نمایندگان دستگاههای مختلف در مرکز غربالگری مستقر هستند.
آیا شما واقعا فرستادن معتادان به مراکز ماده ١٥ و اختیاری را اجرای تبصره ٢ ماده ١٦ تفسیر میکنید؟ مگر براساس تبصره ٢ این قانون نباید ضابط قضائی بیمار را ببیند، با او صحبت، شرایطش را بررسی و درنهایت از او سوال کند که میخواهد فرصتی در اختیار او گذاشته شود تا برای درمان به مراکز ماده ١٥ برود و روند درمان را آغاز کند و بعد گزارش درمان بهصورت محرمانه از طرف کمپ به ضابط قضائی برسد. مگر فرستادن معتادان به مراکز ماده ١٥ این نیست؟! پس چرا هیچگونه گزینشی صورت نمیگیرد و نخست ظرفیت کمپهای شفق و اخوان را که ماده ١٦ هستند، پرکردهاید و حالا که دیگر ماده ١٦ ظرفیت ندارد به سراغ مراکز ماده ١٥ آمدهاید و معتادان را با زور و اجبار به این مراکز میفرستید بدون اینکه هیچکسی از آنها سوال کند آیا اصلا علاقهای دارند مشمول تبصره ٢ این ماده شوند یا نه. نکته دیگر اینکه در مراکز ماده ١٦ ممکن است به بیماران متادون داده شود اما در مراکز ماده ١٥ از متادون هم خبری نیست. چرا باوجوداینکه در این شیوه هم بیمار هیچ حق انتخابی ندارد، اسم اجرای تبصره٢ ماده١٦ را میبرید. این اجرای درست قانون نیست!
در تبصره ٢ ماده ١٦ قانون مبارزه با موادمخدر آمده است مقام قضائی میتواند با اخذ وثیقه این بیماران را به مراکز ماده ١٥ اعزام کند، ولی برای یکبار.
درست است ولی نباید به تقاضای خود آن فرد باشد؟
چنین فردی باید به زندان برود اما قاضی، یکبار به معتاد متجاهر فرصت میدهد با اخذ وثیقه مناسب که میتواند تعهد اخلاقی باشد، به مراکز ماده ١٥ برود. قاضی به تکتک این افراد تفهیم اتهام میکند. بیماران هم قبول میکنند. آنها به کاری که در حقشان انجام میشود، اعتراضی ندارند.
کسی از آنها سوال میکند؟
بله. قاضی به تکتک تفهیم میکند.
من که به مرکز غربالگری رفتم ضابط قضائی ندیدم.
اگر در طرح قبلی میآمدید، آقای رفیعیزاده، ضابط قضائی تا ٥صبح نشسته بود و تکتک معتادان را تفهیم اتهام میکرد.
ولی این دفعه نبودند.
اینبار هم تفهیم اتهام انجام میشود. آقای محمدی که بازپرس این پرونده هستند به مراکز میروند و بیماران را تک تک تفهیم اتهام میکنند. اگر برگه تفهیم اتهام نباشد به لحاظ قانونی دچار مشکل میشویم. بالاخره اینها هم انسان هستند و حقوقی دارند.
یعنی بعد از انتقال به مراکز ماده ١٥ ضابط قضائی به تکتک مراکز میرود و تفهیم اتهام میکند؟
بله. اگر نکنیم مشکل قانونی داریم.
در دورههای قبل هم چنین کاری انجام شده است؟
بله. برای پرداخت مطالبات طرف قراردادمان نیاز داریم برگه بازجویی و حکم دستگیری فرد جدا باشد، یعنی تمام این احکام را باید داشته باشیم که ضمیمه صورتوضعیت ما باشد و مطالبات آن پرداخت شود و الا طرف میتواند یک لیست بدهد که من اینها را بردم و آوردم. موقع ترخیص هم باید پلیس با نماینده ما به مرکز برود، تکتک بیماران را ببیند، از اتمام درمان مطمئن و برای او اثبات شود که این نام همین آدم است و بعد ترخیص انجام شود.
در قانون گفتهشده مقام قضائی میتواند برای یکبار با اخذ تأمین مناسب و تعهد به ارایه گواهی موضوع ماده ١٥ این قانون نسبت به تعلیق تعقیب به مدت ٦ ماه اقدام و معتاد را به یکی از مراکز موضوع ماده مزبور معرفی کند. اینطور که من از قانون استنباط میکنم به نظر میرسد به فرد اجازه داده میشود خودش را به یکی از مراکز موضوع ماده١٥ معرفی کند. مرکز هم موظف است گزارش روند درمان را به مقام قضائی ارایه کند. ضمن اینکه گفته شده مراکز موضوع ماده ١٥ که میتواند کمپهای ترک اعتیاد، مراکز گذری، دیایسی و شلترها باشند، یعنی درمان سرپایی و مراکز کاهش آسیب را هم شامل شود. همین است که میگویم به همه قانون عمل نمیشود، چرا فقط بیماران به مراکز اقامتی ماده ١٥ فرستاده میشوند؟ شاید ترجیح بدهند با خدمات سرپایی درمان شوند. بهنظر شما معتادانی که کف خیابان هستند، معتاد متجاهر محسوب میشوند و تابهحال به مراکز کاهش آسیب مراجعه و خدمات دریافت نکردهاند، حالا به مراکز کاهش آسیب میروند و خدمت میگیرند؟
من نمیگویم! این امکانی است که در قانون پیشبینی شده است.
قانون میگوید این ظرفیت وجود دارد. میگوید هم مراکز اقامتی، هم مراکز سرپایی اما معتادان متجاهری که در چنین وضعیتی هستند، نمیروند از مراکز درمان سرپایی خدمت بگیرند. گزینه اقامتی مناسبتر است.
درصورتیکه قاضی به فرد بگوید اگر به مراکز گذری و کاهش آسیب مراجعه و درمانت را آغاز نکنی، مشمول ماده١٦ و درمان اقامتی اجباری میشوی، آنوقت قضیه فرق میکند، شاید مراجعه کند.
شما فکر میکنید با ١٦هزار آدم این تیپی که نه میدانند اسمشان چیست و محلشان کجاست و اوضاعواحوال مناسبی ندارند، میشود با سبک و روش آدم معمولی رفتار کرد؟ اینها هوش و حواسی ندارند.
این قانون برای فرد معتاد نوشته شده است، اگر شما میگویید نمیشود پس قانون اشکال دارد. البته از طرفی هم شما حق دارید وقتی دستگیری در چنین حد وسیعی صورت میگیرد و ٦هزار نفر جمعآوری میشوند، نمیتوان برای هر بیمار وقت گذاشت و این کار را انجام داد اما شاید اگر دستگیریها خیلی کمتر انجام میشد، بیشتر میشد شرایط بیماران را سنجید، ضمن اینکه پیگیریهای بعد از درمان هم امکانپذیر بود.
طرح ما ٢ روش دارد؛ یک طرح مستمر است، مثلا روزی ٥٠-٤٠ نفر جمعآوری و به مراکز برده میشوند. یکی هم طرحهای ضربتی است. ممکن است در یک روز ٥٠٠-٤٠٠ نفر دستگیر شوند. جمعآوری ما به اجرای طرحهای ضربتی خلاصه نمیشود. از اول سال تا قبل از اجرای طرح تابهحال ٤هزار و٨٠ نفر را بهمرور جمعآوری و درمان کردهایم و الان هم که قرار است ٦هزار نفر درمان شوند.
تا اینجا میشود بیش از ١٠هزار نفر. خب دیگر چیزی نمانده، استان تهران که ١٦هزار معتاد متجاهر دارد، یعنی اگر ٦هزار تای دیگر را هم در یک طرح ضربتی جمعآوری کنید، مشکل معتادان متجاهر استان حل میشود؟
این فقط ما نیستیم که نتوانستیم مشکل معتادان متجاهر را حل کنیم. در هیچ کجای دنیا نتوانستهاند حل کنند. در نیویورک هم کارتنخواب وجود دارد. اگر ما بتوانیم به استاندارد جهانی در درمان اعتیاد یعنی همان ١٢ تا ١٥درصد برسیم و این تعداد از افرادی که وارد چرخه درمان میشوند، پاک بمانند، جای شکرش باقی است. البته ما به موازات این دستگیریها، مراکز کاهش آسیب استان را هم توسعه دادهایم تا افراد پس از ترخیص بتوانند از این مراکز خدمت بگیرند، مثلا سال گذشته با وجود کمبود اعتبارات مالی ٧ دیایسی به مراکز کاهش آسیب استان تهران اضافه شد. ما فقط به دنبال جمعآوری معتادان و برخورد قهری با آنها نیستیم، بلکه به موازات آن اقدامات دیگری هم انجام میدهیم. راهاندازی مراکز بهاران هم اقدام خوبی بوده است. تا پارسال مراکز بهارانی در کار نبود؛ حالا در هر منطقه شهرداری ٢ساختمان برای مراکز بهاران در نظر گرفتهاست. تا امروز ١٩ مرکز بهاران آماده شده و قابل بهرهبرداری است، بقیه هم درحال تجهیز هستند.
مراکز بهاران چه نوع مرکزی است و از کجا مجوز دارد؟
مجوز این مراکز را سازمان بهزیستی صادر کرده است.
به چه نامی؟
بهعنوان مرکز اقامتی، خانه میانراهی و سرپناه. جلسات زیادی برگزار شد تا بالاخره بهزیستی پذیرفت برای مراکز بهاران مجوز صادر کند. راهاندازی مراکز بهارانها کار سادهای نبوده، در هر منطقهای که قرار بوده بهاران راه بیفتد، مردم منطقه اعتراض میکردند و گارد میگرفتند و میگفتند شما میخواهید اینجا معتاد بیاورید. خلاصه اینکه شهرداری برای راهاندازی این مراکز خیلی تلاش کرده است. اینکه امروز شهرداری ١٩مرکز بهاران برای مراقبتهای پس از خروج راهاندازی کرده، خیلی خوب است، البته قرار است بهارانهای استان تهران به ٤٤مرکز افزایش پیدا کند. سال گذشته چنین امکانی وجود نداشت ولی حالا فراهم شده است. در مورد مراکز اجباری هم خیلی پیشرفت داشتیم. سال گذشته ظرفیت مراکز اجباری ما ٤٠٠ نفر بود، حالا این ظرفیت به ٢هزار نفر افزایش یافته است.
درباره اجتماعیکردن مبارزه با موادمخدر هم ممکن است کمی توضیح بدهید؟
درباره اجتماعیکردن مبارزه با موادمخدر هم باید بگویم همین که تشکلها دورهم جمع شدند و انجمنهای شمال، جنوب، غرب و شرق را تشکیل دادند و از دل این انجمنها کانون مراکز اقامتی شکل گرفت و ثبت شد و بهزیستی هم به آن مجوز داد، اتفاق بسیار خوبی است. با این اقدام درحال حاضر تشکلی به نام کانون مراکز اقامتی وجود دارد. با توجه به اینکه در تهران بیش از ٢٠٠مرکز اقامتی ماده ١٥ هست و ظرفیت هر مرکز هم ٤٠نفر است، میتواند ٨هزار ظرفیت نگهداری بیمار در اختیار ما قرار دهد. درحالیکه در گذشته شرایط اینطور نبود و چنین امکانی در دست نبود و هر کاری که میخواستیم انجام دهیم با یک سازمان مردمنهاد طرف بودیم. اصلا اجتماعیکردن مبارزه با موادمخدر یعنی چه؟ یعنی بکارگیری سازمانهای مردمنهاد در امر درمان. در زمینه پیشگیری از اعتیاد هم همین کار را کردهایم، سازمانهای مردمنهادی را که در حوزه پیشگیری مشغول به کار بودند، بسیج کردیم تا از تواناییهای آنها استفاده کنیم. در بحث خیرین هم که تا حدودی موفق بودیم و توانستیم آنها را پایکار بیاوریم. ما توانستیم فدراسیونهای ورزشی را هم درگیر کنیم و میخواهیم از این ظرفیت هم استفاده کنیم، چون بسیاری از جوانان به ورزش علاقهمند هستند و شاید بتوان از این طریق به آنها پیام رساند. از ظرفیت بسیج و مساجد هم در امر پیشگیری از اعتیاد بهره میبریم. مرکز آموزش فضای مجازی را با همکاری بسیج به راه انداختهایم تا افراد بدون اینکه در کلاس حاضر شوند بتوانند اطلاعات مورد نیازشان را کسب کنند. چنین مرکزی برای نخستینبار در کشور راهاندازی شده است. حرف من این است که اجتماعیکردن مبارزه با موادمخدر فقط به حوزه مقابله مربوط نمیشود، بلکه در حوزه درمان و پیشگیری هم میتوان از این ظرفیت استفاده کرد.
اگر در سال ١٣٩٣ هیچ امکانی برای اجرایی کردن آییننامه خدمات پس از خروج نداشتیم و این آییننامه فقط برایمان یک متن ٢ صفحهای بود، امسال شرایط تغییر و مراکز بهاران ظرفیتی را برای ما ایجاد کرده است که بتوانیم بخشی از این آییننامه را اجرایی کنیم. میتوانیم در مراکز بهاران برای آنها حرفهآموزی کنیم. امروز ما برای اشتغال معتادان بهبودیافته فکر کردهایم. امروز آقای وزیر با صندوق کارآفرینی امید قرارداد بسته و به آنها تسهیلات داده تا بهازای بکارگیری هر فرد بهبودیافته ١٠میلیون تومان تسهیلات بگیرند، یعنی با این تمهید مشکل اشتغال افراد بهبودیافته حل شده است. شرایط طوری است که اگر امروز یک فرد بهبودیافته را به ما معرفی کنید، فردا میتوانیم او را برای کار بهجایی معرفی کنیم، بنابراین مشکل اشتغال حلشده است. مشکل اوراق هویتی، کارت ملی و شناسنامه را حل کردهایم و کمک میکنیم افراد بهبودیافتهای که اوراق هویتی ندارند، این مدارک را دریافت کنند. اینها همه مراقبتهای بعد از خروج است.
در آییننامه مراقبتهای پس از خروج به موارد متعددی اشاره شده که مهمترین مسأله آن به نظر من پیگیری وضع بیمار است. در مورد مراکز بهاران هم که میگویید قرار است در زمینه مراقبتهای بعد از خروج از آنها استفاده شود، مشکلی وجود دارد. مراکز بهاران در راستای درمان اجباری نیستند، چون حضور در آنها اختیاری است و نمیتوانند بهعنوان ادامه درمان ماده ١٦ مورداستفاده قرار گیرند. پشت آییننامه مراقبتهای پس از خروج حکم قاضی است اما مرکز بهاران اختیاری است. این تناقض چطور مرتفع خواهد شد؟
وقتی قاضی میخواهد بیماری را ترخیص کند میتواند حکم دهد که در راستای آییننامه مراقبتهای بعد از خروج فرد باید به مرکز بهاران برود. نامههایی که قاضی چنین حکمی صادر کرده موجود است؛ مثلا قاضی حکم داده است که این ٢٠ نفر بعد از پایان دوره درمان باید به مراکز بهاران بروند.
پس چطور میگویید بهاران اختیاری است؟
شهرداری به دنبال آن است که این مرکز اختیاری باشد. مسئولان شهرداری میگویند اگر مرکز بهاران اختیاری نباشد، خروجی خوبی نخواهد داشت. ضمن اینکه مراکز بهاران زیرساختهای مراکز اجباری را ندارند، دیوارهای بلند و حصار ندارند و نیروی انتظامی هم که در آنجا مستقر نیست که اگر کسی خواست فرار کند، جلویش را بگیرند، بنابراین اگر مددجویی اراده کند بهراحتی میتواند از درودیوار بالا برود و فرار کند. اینکه مراکز بهاران ایجاد شود، قاضی بپذیرد و حکم بدهد که بیماران بعد از درمان اولیه به بهاران منتقل شوند و شهرداری هم زیر بار برود که این افراد را پذیرش کند، اتفاق خوبی است. نباید توقع داشته باشید کاری که تازه شروع شده و ساختار جدیدی که ایجاد شده و با هزار مصیبت تأمین اعتبار شده است، بدون هیچ اشکالی باشد. من میگویم ما میتوانیم از مراکز بهارانی که شهرداری راهاندازی کرده، بهترین بهره را ببریم.
درحالحاضر شهرداری ٢٠ مرکز با ظرفیت ١٥٠نفر راهاندازی کرده، یعنی ٣هزار نفر ظرفیت ایجاد شده است، اگر همه مراکز راه بیفتند، ظرفیت بیش از ٦هزار نفر خواهد شد. اینها اقدامات خوبی است که انجام داده است باید قدردان باشیم، نه اینکه مدام ایراد بگیریم.
در طرح جمعآوری معتادان متجاهر احتمالا تعدادی هم دستگیر میشوند که مشمول ماده ١٦ قانون مبارزه با موادمخدر نمیشوند. این افراد بعد از غربالگری چه میشوند؟
اتباع خارجی را به کشور خودشان بازمیگردانیم. افراد بالای ٦٥سال و زیر ١٥سال را به ٢ مرکز که یکی در لویزان و دیگری در اسلامشهر است و تحت نظارت شهرداری اداره میشود، میفرستیم و در آنجا نگهداری میکنیم.
چگونه نگهداری میکنید؟
با این افراد مانند بیخانمانها رفتار میشود.
یعنی در یک مکان آنها را نگه میدارند؟ اجازه ورود و خروج ندارند؟
به آنها تا مادامیکه بخواهند بمانند، خدمترسانی میکنند.
اگر بخواهند بروند میتوانند؟ در باز است؟
بله. اجباری وجود ندارد. فردی که معتاد نیست ولی بیخانمان است میتواند برود.
اگر اعتیاد داشته باشند و بالای ٦٥سال یا کمتر از ١٥سال باشند چه؟
این افراد را نمیتوانیم در کمپهای ماده ١٦ نگه داریم.
آنها را چه میکنید؟
آنها را شهرداری به گرمخانهها معرفی میکند.
یعنی دوباره به خیابان برمیگردند. در گرمخانه که باز است، میروند و میآیند.
ما که نمیتوانیم همه معتادان را بهاجبار نگه داریم؛ یعنی درمانی وجود ندارد.
این افرادی که جمعآوری میشوند را به اجبار نگه میدارید.
ما به اجبار، معتادان متجاهر را برای درمان اجباری میفرستیم اما وقتی کسانی هستند که مشمول درمان اجباری نمیشوند، چرا باید آنها را به اجبار نگه داریم؟
تعدادی از افرادی که در غربالگری مشمول ماده ١٦ نمیشوند، احتمالا جواب آزمایش اعتیادشان منفی است. من کاری با آن افراد ندارم اما آن گروهی که اعتیاد دارند و به علت سن پایین یا بالا، زخم باز، بیماریهای جسمی یا روانی مشمول درمان اجباری نمیشوند که اتفاقا گروه پرخطرتری هستند، اگر این افراد از گردونه درمان خارج و دوباره به جامعه بازگردانده شوند که بدتر از افرادی است که مشمول ماده ١٦ میشوند. این درحالی است که اتفاقا این گروه بیش از بقیه افراد نیاز به درمان و حمایتهای اجتماعی دارند و اگر اقدامی برای آنها صورت نگیرد، ممکن است سلامت شهروندان دیگر را هم به خطر بیندازند.
در آخرین جلسهای که با آقای محسنی بندپی رئیس سازمان بهزیستی و دکتر ایازی معاون اجتماعی وزارت بهداشت در دفتر استاندار برگزار شد همین موارد موردبررسی قرار گرفت. در این جلسه مصوب شد افرادی که در طرحها جمعآوری میشوند، چه اعتیاد داشته باشند، چه نداشته باشند ولی بیمار هستند، به مراکز درمانی وزارت بهداشت و درمان اعزام شوند و بنابر نوع بیماری، تحت مداوا قرار گیرند. آقای ایازی گفتند برای این کار باید اعتباری در نظر گرفته شود. بیمه سلامت باید هزینه این افراد را پرداخت کند. برای اینکه این افراد بیمه سلامت شوند، وزارت تعاون باید همکاری کند اما چون این افراد اوراق هویتی ندارند، حتی نمیتوان برای آنها دفترچه بیمه صادر کرد. میبینید که قضیه چقدر پیچیده است. نخست باید مشخص کنیم مسئولیت با کدام سازمان و نهاد است، در مرحله بعد مشکل اعتبار پیش میآید، وقتی مشکل اعتبار را حل میکنیم، مسأله هویت پیش میآید، برای حل این مشکل هم با ثبتاحوال رایزنی کردیم که برای این افراد کارت ملی و شناسنامه صادر شود تا بتوانند از بیمه سلامت استفاده کنند، چون بیمه و درمان معتادان رایگان است. عدهای هم هستند که اصلا معتاد نیستند. آنها اگر بتوانند هویت خود را ثابت کنند، برای گرفتن دفترچه بیمه مشکلی ندارند، چون بیمه همگانی و عمومی شده است و برای گرفتن خدمات مشکلی ندارد. در آن جلسه آقای ایازی گفتند این افراد میتوانند از مراکز درمانی خدمات دریافت کنند اما فکر میکنید چند نفر از افرادی که دستگیر شدهاند ممکن است مشمول طرح نشوند و چنین شرایطی داشته باشند؟
من که به محل غربالگری رفته بودم، تعدادشان اصلا کم نبود. کسانی که معتاد نبودند و ترخیص شدند، منظورم نیست، درباره کسانی حرف میزنم که معتاد نبودند و بیمار بودند. این افراد تعدادشان کم است. با وضعیتی که تشریح کردید، متوجه نشدم که بالاخره این بیماران چه میشوند. اوراق هویتی که ندارند و تهیه اوراق هویتی هم که کار زمانبری است. چه کارشان میکنید؟ منظورم این است آنهایی که مشمول طرح نمیشوند اما بیمار هستند را چه میکنید؟
قرار شد مراکز درمانی وزارت بهداشت و درمان، سه دانشگاه علومپزشکی تهران، ایران و بهشتی آنها را بپذیرد.
بدون اوراق هویتی؟
باید بپذیرد. بحث این بود که اینها قابلشناسایی نیستند.
فرآیند انتقالشان چگونه است؟
اگر مریض باشند و نیاز به درمان داشته باشند، شهرداری باید این افراد را به مراکز درمانی اعزام کند و آنها هم مکلف هستند بیماران را بپذیرند.
دقیقاً نکته در اینجاست. در طرحهای قبلی هم که اجراشده باید این افراد به مراکز درمانی ارجاع داده میشدند اما همیشه آنها رها شدهاند. آقای آذرنیا، این واقعیتی است که اتفاق افتاده است و انکارکردنی نیست اما حالا اگر قرار است در این دوره به شکل دیگری عمل شود آن بحث دیگری است، من خبرنگار پیگیری هستم اگر شما به من کمک کنید میتوانیم تفاوت اجرای این طرح را با طرحهای گذشته عینی و ملموس به مردم نشان دهیم. لیست افراد دستگیر شده موجود است و علت اینکه هر فردی به چه دلیلی هم ترخیص شده هم ثبت شده است. میتوانیم افرادی را که اعتیاد داشتند و بیمار بودند یا حتی اعتیاد نداشتند و بیمار بودند را استخراج کنیم بعد به بیمارستانهایی که شما میگویید قرار است به آنها ارجاع شوند برویم و ببینم که چه تعداد از آنها ارجاع شدهاند و برای هرکدامشان چه اقدامی صورت گرفته و چطور درمان شدهاند.
شما چطور تشخیص دادید که آدمهایی که در محوطه حیاط بودند، معتاد نبودند بلکه بیمار بودند؟
من تشخیص ندادم. من میگویم در فرمهای مددکاری و پزشکی افراد دستگیرشده همهچیز ثبت شده است. میتوان از روی اطلاعات ثبت شده پیگیری کرد. من به آن اسناد دسترسی ندارم ولی شما که دسترسی دارید. میتوانید لیست افرادی را که به علت بیماری ترخیص شدهاند را استخراج کنید بعد باهم پیگیری کنیم که چه اقداماتی برایشان انجام شده است.
به بیمارستانها و مراکز درمانی ارجاع میشوند.
میشود پیگیری کرد که اینها به کجا اعزام شدهاند و چه اقداماتی برای آنها انجام شده است؟
بعد از پایان غربالگری بله.
پس من بعد از پایان غربالگری این قضیه را از شما پیگیری میکنم.
باشد. مشکلی نیست.
حاکمیت نسبت به این افراد مسئولیت دارد و مقام معظم رهبری هم فرمودند افرادی که گرفتار آسیبهای اجتماعی شدهاند، عائله نظام هستند.
بله، حضرت آقا هم به این نکته تأکید فرمودند، بنابراین باید به این مطالبات مردم توجه کنیم، همچنین باید به مسئولیتهایی که در قبال افراد معتاد داریم هم عمل کنیم. ما اصلا مدعی نیستیم همه اقداماتی که انجام میشود صددرصد خوب و خدماترسانی به نحو احسن است و هیچ مشکلی هم در کارمان نیست اما اقدامات خوبی هم انجام دادهایم، مثلا اینکه تلاش کردهایم خدمات را سیستمی کنیم تا برخوردها سلیقهای نباشد. تلاش کردیم افرادی که متولی درمان معتادان میشوند، از طرف درمانگران اعتیاد نمایندگی داشته باشند، به همین دلیل هم بود که مسئولیت این اقدام را به کانون مراکز اقامتی سپردیم. در گذشته افرادی از فلان نهاد، تشکیلات و ساختار بدون هیچ تجربه کاری میآمدند و مسئولیت درمان معتادان متجاهر را برعهده میگرفتند. حالا شما بهتر میدانید که مسئولیت دست چه کسانی بوده اما اکنون ما این کار را به تشکلی سپردیم که از طرف مراکز اقامتی نمایندگی دارد. اقدام دیگری که انجام دادیم این بود که مراکز را شناسنامهدار کردیم. قبلا مراکزی مانند کمردها و سعیدآبادها و حتی شفق بدون اینکه پروانه فعالیت داشته باشند، کار درمان معتادان متجاهر را برعهده داشتند، حالا شرایط فرق کرده، اینها را شناسنامهدار کردیم و برای مرکز شفق هم مجوز ماده ١٦ گرفتهایم، برای مرکز سعیدآباد هم بهتازگی مجوز صادر شده است.
از کجا برای این مراکز مجوز گرفتهاید؟
مجوز مرکز شفق ماده ١٦ است و مجوز کمرد و سعیدآباد را بهزیستی صادر کرده است.
هنوز که مسئولیت مراکز ماده ١٦ به بهزیستی واگذار نشده است، بنابراین براساس قانون، مجوز بهرهبرداری از مراکز ماده ١٦ را باید وزارت بهداشت یا دانشگاههای علومپزشکی صادر کند. هنوز که دستورالعملها تغییری نکرده است.
ما سعی کردیم فعالیتها چارچوب قانونی داشته باشد و کسانی که میخواهند بر مراکز مدیریت کنند، صلاحیتهای حداقلی را داشته باشند. اینکه کار را به کانون مراکز اقامتی واگذار کردیم در این راستا بود که سعی کنیم چارچوب قانونی را رعایت کرده و مناقصه برگزار شود.
یعنی الان مناقصه برگزار شده است؟
نه ما نمیتوانستیم برای صد مرکز مناقصه برگزار کنیم. براساس ظرفیت قانونی که وجود دارد، ترک تشریفات گرفتیم. ولی ترک تشریفات را برای فرد و موسسه خاصی نگرفتیم، بلکه برای کانون مراکز اقامتی که نمایندگی مراکز درمان اقامتی را دارد، این اقدام را انجام دادیم. میتوانستیم برای فرد ترک تشریفات بگیریم اما این را نکردیم، بلکه کار را به کانون سپردیم. ما این اقدام را انجام دادیم تا همه کمپداران بتوانند در کار مشارکت داشته باشند. ما برای کانون مراکز اقامتی ترک تشریفات گرفتیم تا همه کمپداران را بسیج کنند و به کار گیرند و امکان نظارت ما را هم بیشتر کنند.
اما من فکر میکنم نباید یادمان برود که بخش غیردولتی و هر تشکلی هم اگر درست نظارت نشود ممکن است تخلف کند. اینکه کار به تشکلی که نماینده کمپداران است واگذارشده دلیل خوبی نیست برای اینکه نظارت بهدرستی انجام نشود. وقتی شما لطف کردید و این امکان را برای من فراهم کردید که بتوانم به مرکز غربالگری سری بزنم این نکته به ذهنم رسید. راستش را بخواهید به نظر من کرامت انسانی در مرکز غربالگری رعایت نمیشد و رفتارها خیلی هم مناسب نبود.
من اینها را قبول دارم ولی یک نکته را در نظر داشته باشید، وقتی معلمان دانشآموز را جمع میکنند که به اردو ببرند، یک رفتاری با آنها میکنند و از ادبیاتی که مناسب چنین گروهی است، استفاده میکنند. وقتی نیز قرار است مانور نظامی برگزار شود هم یک ادبیاتی استفاده میشود مثلا از ادبیات نظامی استفاده میکنند. برای هر گروهی ادبیاتی استفاده میشود.
برای برخورد با این افراد باید از چه ادبیاتی استفاده کنیم؟ با افرادی که به زحمت از کف خیابان جمع کردهایم و خانوادههایشان هم آنها را نمیخواهند و به آنها میگویند برو بیرون انشاءالله که دیگر برنگردی و همه را عاصی کردهاند؛ دیگر نه فکر میکنند، نه منطق دارند و نه اهل گفتوگو هستند که نمیشود با «خواهش میکنم» و «تو را به خدا» راه بهجایی برد. با چنین ادبیاتی که اینها نظم را رعایت نمیکنند.
من هم نمیدانم که چطور با این افراد باید رفتار کرد اما فکر میکنم بهبودیافتههایی که بالای سر اینها ایستادهاند و گروه همتا محسوب میشوند باید بدانند.
اینها هنوز به مرحلهای نرسیدهاند که بخواهیم با آنها مطابق با اصول ١٢ قدمی رفتار کنیم.
آن بهبودیافتهای که بالای سر اینها ایستاده و با آنها بهتندی برخورد میکند که باید ١٢ قدم را کار کرده باشد و بهعنوان گروه همتا بداند چطور با این افراد رفتار کند، مگر فلسفه وجودیاش در این فرآیند درمانی همین نیست؟
گفتن این حرفها راحت است اما در عمل کار کردن با این افراد خیلی مشکل است. اینکه آدم بتواند ٨٠٠ نفر را که مثلا ساعت ١٢دیشب جمعآوری شدهاند، ١٢ظهر فردایش غربالگری کند، کار آسانی نیست. در این مدت اینها مواد مصرف نکردهاند، همهشان خمار هستند، درد دارند و میخواهند فرار کنند.
اصلا همین شیوه عمل هم جای سوال دارد.
چه کار باید کرد؟
هیچ؛ حالا که میخواهید این افراد را دستگیر کنند حداقل کمکم بگیرید. اصلا چرا باید کسی را که ساعت ١٢شب دستگیرشده تا ١٢ظهر فردایش غربالگری نکرد تا تعیینتکلیف شود. خودتان میگویید حالش بد است، خمار است و درد دارد، احتمالا غذای درستی هم نخورده است. چرا این افراد ١٢ساعت باید در شرایط نامناسب منتظر بمانند! حداقل اگر قرار است اینقدر انتظار بکشند باید فضایی برای آنها در نظر گرفته شود که سقف و فرش داشته باشد تا بتوانند دراز بکشند و استراحت کنند و غذای درستی بخورند.
ما عدهای آدم را که مجرم هستند، نام بیمار رویشان گذاشتهایم، دیگر از بیمار، طلبکار نسازیم. اینها آدمهای مجرمی هستند که حقوق عمومی را به خطر انداختهاند، تجاهر به اعتیاد کردهاند، یعنی فقط معتاد نبودند. معتاد کسی است که مواد مصرف میکند اما سر کار هم میرود. اینها معتاد متجاهر هستند، یعنی مجرم هستند. قانون با یک درجه تخفیف گفته اینها بیمارند. ساماندهیشان کنید. حالا ممکن است در طی این ساماندهی به تعدادی از آنها هم فشار بیاید. با این نگاهی که ما و شما داریم، میخواهیم حقوق شهروندی را در مورد تکتک اینها رعایت کنیم، درحالیکه اینها آدمهایی هستند که از بدترین زاغههای شهر جمع کردیم. این خیلی آرمانی است. حقوق بشری آن طرفی است. حقوق بشر اسلامی هم اینطور نیست.
شما میگویید این افراد را از بدترین زاغههای شهر جمعآوری کردهاید، درست اما فراموش نکنیم که بیشتر اینها معلول آسیبهای اجتماعی هستند.
معلول هستند که این خدمات را به آنها ارائه میدهیم.
اگر سازمانها و نهادهای حمایتی به وظایف خودشان عمل کرده بودند، شاید این افراد هیچ وقت گرفتار این وضع نمیشدند. حالا سازمان و نهادها وقتی میخواهند کمک کنند، لطفی نیست. یک سلسله اتفاقات این افراد را تبدیل به معتاد به قول شما متجاهر کرده است و در زمانی که نیاز به کمک داشتند، کسی به آنها کمک نکرده، حالا شما میگویید شرایطی را فراهم کردهاید که میتوانید برای همه بهبودیافتهها اشتغالزایی کنید؟
بله، میتوانیم برای بهبودیافتهها شغل فراهم کنیم.
اگر فرض بگیریم [که البته فرض غلطی است] بیکار بودن یکی از دلایل اصلی اعتیاد است، حالا میخواهید به آنها شغل بدهید؟
بیکاری یکی از دلایل اصلی اعتیاد نیست.
اگر بیکاری از دلایل اعتیاد نیست، چرا اینقدر روی بحث اشتغال مانور داده میشود؟ مسئولان که همه میگویند میخواهند برای معتادان اشتغالزایی کنند و جالب اینکه حتی خود معتادان هم حرف مسئولان را تکرار میکنند. چند وقت پیش به یکی از پاتوقهای مصرف مواد رفته بودم و با مصرفکنندهها صحبت میکردم، وقتی از آنها سوال میکردم که تحت چه شرایطی حاضر هستند مصرف مواد را کنار بگذارند، میگفتند اگر به ما شغل و وام بدهند دیگر مواد مصرف نمیکنیم. ببینید که با افکار عمومی چه کردهاند؟ اصلا مشکل اصلی گم شده، حتی خود معتاد هم باورش شده به خاطر اینکه بیکار بوده، معتاد شده است. او هم برای توجیه رفتارش بیکاری را بهانه میکند.
بله، متاسفانه در آمارهایی که داریم متوجه شدیم ازدواج، اشتغال و تحصیلات کارکردهایشان را از دست دادهاند و بیشترین درصد اعتیاد در واحدهای صنعتی است. البته اگر امکان اشتغال در جامعه بیشتر فراهم بود، جوانان راحتتر میتوانستند ازدواج کنند و امکانات لازم را داشتند و نشاط بیشتری در جامعه وجود داشت، شاید درصد اعتیاد کمتر میشد. اینها میتوانند حالت بازدارندگی هم داشته باشند اما عامل اصلی نیستند.
بله. درست میگویید.
الان با معلولها مواجه هستیم و داریم همه توان و استطاعتمان را هم برای ساماندهی آنها به کار میگیریم اما باور کنید اعتبارات کافی نداریم. البته اتفاقات خوبی افتاده که نباید از نظر دور بماند. ظرفیت مراکز ماده ١٦، ٤٠٠ نفر بوده که الان با کمک مراکز ماده١٥، ظرفیت به ٦هزار نفر افزایش یافته است. مراکز بهاران راهاندازی شده که میتواند در فرآیند درمان کمککننده باشد. افرادی که درگیر اجرای ماده ١٦ هستند واقعا دارند تلاش میکنند. همه تلاش میکنند که هم مردم از نگرانی دربیایند و هم معتادان متجاهر ساماندهی شوند. طبیعی است که در این راستا اشکالاتی هم در کار وجود داشته باشد. جایی ممکن است بد برخورد یا با بیماران تند صحبت کنند اما کارهای نظارتی هم انجام میشود.
من که برای غربالگری رفته بودم فقط نماینده نیروی انتظامی آنجا حضور داشت. نماینده بهزیستی و ضابط قضائی را آنجا ندیدم.
مددکاران بهزیستی آنجا هستند.
افرادی که بتوانند نقش نظارتی جدی داشته باشند هم باید حاضر باشند.
نظارتها جدی است. بازپرس به آنجا میرود. من خودم هم مدام سرکشی میکنم اما بااینحال مدعی نیستیم که کار بیعیب و نقص درحال انجام است ولی باور کنید همه تلاش خودمان را میکنیم که اشکالات را به حداقل برسانیم. آقای استاندار از سال گذشته کمیته نظارتی از دانشگاه علومپزشکی و بهزیستی تشکیل داده است. پلیس و دستگاه قضائی هم مرتب سرکشی میکنند، نظارتها انجام میشود. در این دوره گفتهایم که نظارتها قویتر بشود، حتی بر مسائل مالی. گفتیم که بر صورتوضعیت پرداختیها نظارت انجام شود. تلاش کردهایم به سمتی برویم که کارمان را با ضریب اطمینان بیشتری پیش ببریم، واقعا تلاش میکنیم. یکی از افتخارات من این است که اگر فردا خواستم بروم میگویم ظرفیت جمعکردن و ساماندهیکردن معتادان متجاهر را از ٤٠٠ نفر به ٦هزار نفر رساندهام. بهزیستی بهراحتی مراکزش را در اختیار ما قرار نداده است، یکسال تمام جلسه گذاشتیم و رفتوآمد کردیم تا بهزیستی را متقاعد کنیم. همچنین کیفیت خدمات را بالا برده و برونسپاری کردهام. نیامدهام خودم اخوانها ایجاد کنم و توسعه بدهم که هم هزینه دولت را بالا ببرم و هم باعث افت کیفیت کار شوم. سعی کردم کارها را به اهلش بسپارم، قوانین و مقررات را رعایت کنم، مراکز را صاحب مجوز و شناسنامه کنم، مشکل اشتغال را برای بهبودیافتهها حل کنم و زمینههای ایجاد مراقبتهای بعد از خروج را فراهم کنم. حالا فردا روزی اگر خواستم بروم میتوانم بگویم خدایا در این بیستوچند ماهی که اینجا بودم این خدمات را ارایه دادم. واقعیت این است که در زمینه ساماندهی معتادان متجاهر وضع ما با سهسال پیش قابل قیاس نیست ولی این گفته من به معنای آن نیست که به نقطه مطلوب رسیدهایم و دیگر تمام است، نه اصلا این اعتقاد را ندارم. ولی اعتقاد دارم وضع بهمراتب هم به لحاظ کمی و هم کیفی بهتر از گذشته است.
انتهای پیام