مقصدش را در خیابانها مسافرهایش تعیین میکنند، اما در زندگی مقصدی دیگر دارد که به سختی آموخته و در انبان تجربه اندوخته است.
او میتواند با خاطر جمعی ادعا کند که موهایش را در آسیاب سفید نکرده، شغلهای متعددی را آزموده است و حالا فقط با فرمان ماشین و قلم سر و کار دارد.
عنایتالله احمدی، شاعر است و راننده و سطرها و سوژههای شعرهایش را همراه با دندههایی که عوض یا مسافرانی که سوار و پیاده میکند، مییابد.
او داستانهایی برای شعرهایش دارد. داستانهایی که شبیه داستانهای کوتاه مسافرانی است که هر روز و ساعت، در شیراز، از مبدائی به مقصدی میرساند.
داستانهای طنز، خندهدار یا دراماتیک که موضوع میشود برای شعرهایی که مدام در سر او آمد و شد دارند.
گفت و گویی که میخوانید، مصاحبهای است متفاوت با یک راننده تاکسی، شاعری که راننده است یا رانندهای که شعر هم میسراید.
ایسنا: چطور در دوران بازنشستگی، پشت رل تاکسی نشستی؟
احمدی: همیشه دوست داشتم به مردم خدمت کنم ضمن اینکه توی خانه نشستن هیچ فایدهای ندارد، هم کار مردم راه میافتد و هم درآمد ناچیزی نصیب من میشود.
ایسنا: علاقه به شعر و شاعری از کی و کجا به سراغ شما آمد؟
احمدی: من حسابدار بازنشسته بیمارستان سعدی هستم و همیشه با عدد و رقم سر و کار داشتم تا اینکه یک شب به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و عرض کردم که دلم میخواهد برای اهل بیت(ع) قلم بزنم. همان شب شعری نوشتم و نزد یکی از اساتید بردم که مورد توجه ایشان قرار گرفت.
ایسنا: از کجا با کلمات و جور کردن آنها آشنا شدید؟ اهل مطالعه هستید؟
احمدی: توسل به ائمه. اهل مطالعه نبودم ولی حالا که به مجالس ادبی راه پیدا کردهام و مجبورم گاهی شعر بخوانم و در مباحث شرکت کنم برای افزایش اطلاعات گاهی اشعار حافظ، سعدی و فردوسی را میخوانم.
ایسنا: شاعری چه تاثیری بر حرفه رانندگی گذاشته است؟
احمدی: اگر مسیر طولانی باشد برای مسافر شعر میخوانم و حرفهایشان را گوش میکنم. بعضی وقتها هم سوژه اشعار طنز را از همین خیابانهای شیراز پیدا میکنم. خلاصه اینکه با خوش رفتاری و مهربانی با مردم روبرو میشوم.
ایسنا: اما اگر کرایه نداشته باشند دیگر عصبانی میشوید؟
نه اصلا. میگویم صلوات بفرستند.
ایسنا: مسافران مسیرهای یک کورسی را هم سوار میکنید؟
احمدی: خیلی از رانندگان به دلیل اینکه کرایه یک کورس طوری است که پس دادن باقی کرایه پول خرد میخواهد، مردم را سوار نمیکنند اما من اعتقاد دارم مسافر نباید در خیابان بماند.
ایسنا: مشکلات یک راننده تاکسی در شیراز چیست؟
زمانی تاکسیرانی تعمیرگاه داشت اما حالا ندارد، دیگر لاستیک نمیدهند و قیمت بنزین تاکسی با سواری فرقی ندارد. در این روزها همه سواریها مسافرکش شدهاند که برای حل این مشکل بارها به تاکسیرانی اعتراض کردهایم. ما که نمیتوانیم با آنها درگیر بشویم چون برایمان دردسر درست میکنند. سواریها یک تابلوی آژانس میگذارند روی سقف ماشین تا مسافر گمان کند که مورد اعتماد است اما فقط تاکسیها پروانه کار دارند. البته آنها هم گیر کردهاند، شغل ندارند و با ماشین قسطی میخواهند نان زن و بچه و خانواده را بدهند.
ایسنا: مشکلات یک شاعر در شیراز چیست؟
احمدی: پنج مجموعه شعر نوشتهام که دو تا از آنها منتشر شده است. هیچ ارگانی در چاپ کتابها کمک نکرد و مجبور شدم وام بگیرم تا «شکوفههای چار برگ» و «حکایتهای موزون» را منتشر کنم. حتی بعد از انتشار هم هیچ سازمان و تشکیلاتی آنها را نخرید، در کتاب فروشی هم که دیر فروش میرود. به تاکسیرانی پیشنهاد دادم 500 نسخه از کتابها را بخرد و به رانندهها بدهد اما مدیر عامل وقت نظر مساعد نداشت.
ایسنا: شما که اهل طنازی و شاعری هستید آیا روی داشبورد شعر نوشتهاید یا مثلا روی در ماشین برای اینکه آهستهتر بسته شود؟
نه، درِ تاکسی باید محکم به هم بخورد. بعضی از رانندهها مثلا مینویسند که در ماشین با موبایل صحبت نکنید اما مگر میشود جلوی مردم را گرفت؟ یک مسافر میگوید ضبط را روشن کن دیگری میگوید خاموش کن، یکی رادیو میخواهد و دیگری نمیخواهد خلاصه مسافران با هم فرق میکنند و ما هم مجبوریم رضایت همه را جلب کنیم.
ایسنا: تا به حال با مسافر دعوا کردهاید؟
احمدی: نه. همیشه کوتاه میآیم چرا که دعوا کردن را در شخصیت خودم نمیبینم. بعد از یک جر و بحث ساده تا ساعتها اعصابم خرد میشود و سر درد میگیرم پس بهتر است کوتاه بیایم.
ایسنا: تا به حال مسافری در ماشین شما چیزی جا گذاشته است؟
احمدی: خوشبختانه نه.
ایسنا: درآمد این شغل چطور است؟
احمدی: تعریفی ندارد چون هزینهاش زیاد است. با توجه به گرانی و مشکلاتی که پیشتر گفتم چیزی ته درآمد ما نمیماند و جان نمیگیریم ولی ما قدیمیها با سیلی صورت خود را سرخ نگه میداریم.
ایسنا: روزی چند ساعت کار میکنید؟
احمدی: سه تا چهار ساعت صبحها و بعد از ظهرها از ساعت سه تا وقت نماز. ترافیک سرسام آور شده است و برای هر مسافر چند سواری ترمز میزنند، ما هم که نمیتوانیم با آنها گلاویز شویم در نتیجه زمانی که خیابان شلوغ میشود به خانه میروم.
ایسنا: برای جلب رضایت مسافر به غیر از خوش اخلاقی کار دیگری هم انجام میدهید؟
احمدی: بله، به مسافران آبنبات میدهم به همین دلیل مسافرانی که بیشتر سوار ماشین من میشوند مرا به اسم شاعر آبنباتی میشناسند. البته بعضی از مسافران غریبه از خوردن آب نبات امتناع میکنند چون فکر میکنند روی آنها را سم زدهام و مسموم میشوند. حتی زمانی که بنزین میزنم به مسئولان پمپ هم آب نبات تعارف میکنم.
ایسنا: از تاکسی برای کمک کردن به مردم استفاده کردهاید؟
بارها پیش آمده همسایهای ناخوش بوده که او را به بیمارستان رسانده و تا نزدیک صبح آنجا ماندهام. یکبار هم پیرزنی را که در داروخانه کار داشت بعد از اینکه پیاده شد تا زمان خرید دارو همراهی کردم که مسافران دیگر تحت تاثیر قرار گرفتند.
ایسنا: زمانی که در بیمارستان کار میکردید هم این خلق و خو را داشتید؟
احمدی: بله، مثلا چند بار به بیمارانی که نیازمند خون بودند اما همراه نداشتند، خون اهداء کردهام. وجدانم راحت است. من باستانی کار و کشتی گیر قدیمی هستم و همیشه سعی کردهام از منش پهلوانان درس بگیرم.
انتهای پیام