به گزارش ایسنا، شهید بیاضعلی اسدیفرد سال 1329 در یکی از محلات قدیمی شهر تبریز در خانواده کم درآمد متولد شد. دوران کودکی را به تحصیل در مدارس ابنسینا و رازی گذارند. به علت عدم بضاعت مالی و زمینگیر شدن پدرپیرش، علیرغم میل باطنی و استعداد خویش نتوانست بیش از کلاس نهم نظام قدیم ادامه تحصیل بدهد و به دنبال معاش به استخدام نیروی هوایی درآمد.
پس از یک سال و اندی از استخدام نیروی هوایی خارج و خدمت سربازی خود را در لباس چتربازی در هوابرد شیراز به پایان رساند.سالهای پس از خاتمه خدمت را در حرفههای مختلف مشغول کار سپری کرد و بالاخره در سال 1353 به استخدام دانشگاه درآمد و همزمان با آن به ادامه تحصیل پرداخت و پس از اخذ دیپلم با پست تکنیسین در دانشکده تکنولوژی اشتغال ورزید.
در اواخر خدمت خود چون در کاری غیر از پست سازمانی خود شاغل بود،لذا از روی علاقه شدید و استعداد فوقالعادهای که در انجام امور فنی داشت به اصرار و تقاضا در کارگاه آموزشی دانشکده فنی که بعدها مشهد شهادتش شد، وارد شد و پس از گذراندن دوره مربیگری موفق به اخذ گواهینامه مربیگری فنی و حرفهای دانشکده فنی شد.
در ایام آخر عمرش که در کارگاه آموزشی میگذشت داوطلبانه از میان سایر همکاران خود به همکاری با سازمان صنایع خودکفایی سپاه تا پاسی از نصف شب را مشغول ساخت قطعات نظامی بود که سرانجام با حمله ناجوانمردانه هواپیماهای بعثی در ساعات آخر شب روز 27 دیماه سال 1365 در حین انجام وظیفه در سنگر مجاهدت به همراه 22 لاله دیگر از گلستان دانشجویان در میان خون و آتش جان به جان آفرین تسلیم و خانواده خود و فرزند تازه مولودش را ترک گفت.
در رابطه با اندیشه سیاسی در بین خانواده از اولین کسانی بود که پی به ظلم و جنایات رژیم پهلوی برد و در آگاهسازی اطرافیان به قدر ممکن تلاش میکرد. در اوایل انقلاب دوشادوش نیروهای کمیته و سایر قوای مسلح در حفظ امنیت شهر و مقابله با حملات ساواکیها و ضد انقلابیون به مردم، مسلحانه اهتمام داشت.
پس از جنگ تحمیلی یک بار به جبهههای جنگ حق علیه باطل شتافت و در جبهههای سومار- دزفول و اهواز مشغول خدمت شد. حال و هوای جبهه به قدری در روحش رخنه کرده بود تا آخر روزهای عمرش یاد و ذکر آن را از زبانش نمیافتاد و به شهادت علاقه خاصی داشت هرچند خیرخواه و کار اندازی به شمار میرفت.
آثاری از کینه در وجودش راه نداشت و بزرگترین خطا و بدی از هر کسی را به کوچکترین بهانهای عفو میکرد. علاقهی شدیدی به حضرت امیرالمومنین داشت و درعهد و پیمانهای خود به شرافت به علی(ع) قسم یاد میکرد.
علیرغم اندام قوی و درشتش از قلب رئوف و احساست رقیقی برخوردار بود و نسبت به فقیران و درماندگان عمیقا ابراز ترحم میکرد و دائما از ضعفا پشتیبانی میکرد. از هوش و استعداد عجیبی برخوردار بود به طوری که از عهده انجام هر کاری برمیآمد و در میان خانواده و دوستان به داشتن«مغزفنی» مشهور بود.
انتهای پیام