پنجمین کنفرانس اسلامی ایرانی پیشرفت در حالی با ارائه مقالاتی با محور الگوی پایه حوزه فرهنگی و خانواده برگزار شد که دکتر شکوه نوابینژاد و دکتر فهیمه فرهمندپور به عنوان اعضای هیات رئیسه در این کنفرانس حضور داشتند.
به گزارش خبرنگار علمی ایسنا، محمدجواد رودگر ضمن ارائه مقالهای با عنوان «معنویت در گفتمان استاد شهید مطهری و ارتباط با الگوی اسلامی ایرانی»اظهار داشت: معنویت دارای مبانی بینشی، مولفههای گرایشی و شاخصهای کنشی است که باید در ضرورت و اهمیت معنویت لحاظ شود.
رودگر ادامه داد: معنویت به معنای اصالت "عالم معنا یا عالم غیب" در عین اهمیت "جهان ماده" و "عالم حسّ و شهادت" است، بنابراین «غیبِ جهان و جهان غیب» مفهوم مقوم معنویت خواهد بود یعنی «غیب گروی» گفتمان حاکم بر معنویت اسلامی است. در گفتمان فکری استاد شهید مطهری فهم معنا و موقعیت معنویت در ارتباط با اصول و عناصری چون: غیب، ایمان، فطرت، عدالت و آزادی امکانپذیر است که استاد شهید آنها را از زاویه ایجابی در تبیین مفهومی معنویت مورد توجه قرار دادهاند.
رودگر خاطرنشان کرد: استادشهید مطهری در معنویت و عدالت و نقش عدالت در تحقق و تحکیم معنویت می فرمایند: «اگر در جامعهای عدالت اجتماعی برقرار نباشد، پایه معنویت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام این است که معنویت را با عدالت توأم با یکدیگر میباید در جامعه برقرار کرد. در جامعهای که عدالت وجود نداشته باشد، اخلاقی که در انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مطرح است، اخلاقی فراگیر و جامع الاءبعاد است که فرد، خانواده و جامعه را درحوزه های مدیریت، سیاست، اقتصاد و تجارت، قضاوت، روابط سیاسی و بین المللی و...شامل میشود. هزاران هزار بیمار روانی به وجود میآیند، محرومیتها، ایجاد عقدههای روانی میکند و عقدههای روانی تولید انفجار....»
"آنومی نهادی خانواده به مثابه مانعی برای الگوی توسعه و پیشرفت" عنوان مقاله دیگری بود که ستار پروین عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی ارائه داده و گفت: هر گونه برنامهریزی برای برنامههای توسعه و نظمدهی به جوامع انسانی لاجرم به نهادهای اجتماعی نیازمند است. در این بین، بیشک خانواده دارای جایگاهی و کارکرد حیاتی و مهمی است.
پروین ادامه داد: هر جامعهای بخواهد در جامعه تحول در جهت رشد و تعالی حرکت کند نیازمند خانوادههای متعالی و سالم است و از طرف دیگر هر جامعه که در مسیر قهقرا و سراشیبی حرکت کند از ناحیه خانواده دچار مشکل و مسئله شده است. چرا که خانوادههای سالم، افراد سالم و سرزندهای را در جهت ایفای نقشهای جامعه تربیت میکند و برعکس.
وی افزود: مفهوم آنومی اجتماعی اولین بار توسط امیل دورکیم وارد ادبیات جامعه شناسی شد. وی با استفاده از مفهوم تلاش داشت تا نشان دهد که تغییرات ناگهانی و سریع در ساختار هر جامعهای میتواند نهادهای اجتماعی را از حالت تعادل خارج کند که این وضعیت زمینهساز بی هنجاری و بروز آسیبهای اجتماعی میباشد. از نظر وی یک جامعه آنومیک، جامعهای است که در آن قواعد رفتار (هنجارها) شکسته شدهاند و یا در طول دورههای تغییرات سریع یا بحرانهای اجتماعی مانند جنگ و قحطی، ناکارآمد میشوند. یک جامعه آنومیک، توانایی کنترل نیازها و آرزوهای اعضایش را ندارد(سیگل 2003: 192).بعد از دورکیم مرتون، این مفهوم را به شیوه دیگری بکار بست. برای وی، ریشه آنومی اجتماعی، نه در تغییرات ناگهانی ساختاری بلکه ریشه در ساختار جامعه و تعادل و سازگاری بین اهداف و وسایل رسیدن به آن دارد.
نظریه آنومی نهادی که توسط مسنر و روزنفلد در سال 1991 ارائه شده است. این نظریه مبتنی بر نظریه مرتون است. نظریه آنومی نهادی مانند رویکردهای اولیه جامعه شناسی بر این موضوع تاکید دارد که جرم و آسیبهای اجتماعی تا حدودی نتیجه سازمان اجتماعی یک جامعه مانند خانواده، اقتصاد، آموزش، نظام سیاسی و جهت گیریهای فرهنگی گسترده است.
این پژوهشگر ادامه داد: مفهوم کلیدی این نظریه تعادل نهادی قدرت است، زیرا نهادها اغلب در رقابت با یکدیگر قرار دارند، به عنوان مثال، آن چه برای اقتصاد خوب است ممکن است ضرورتاً برای خانواده یا آموزش خوب نباشد. به نظر مسنر و روزنفلد در جامعهای مانند امریکا اقتصاد بر دیگر نهادها تسلط دارد. قدرت اقتصادی، نهادهایی-مانند خانواده و مدرسه-را که از جرم جلوگیری میکند تضعیف میکند، مثلاً ارزشها و نقشهای غیراقتصادی بی ارزش میشوند و دیگر نهادها در خدمت نیازهای اقتصادی قرار میگیرند و هنجارهای اقتصادی اساس همه چیز قرار میگیرد.
وی همچنین در پایان افزود: روشن است که در جریانهای اجتماعی و سیاسی بیشترین انحرافهای سیاسی و اجتماعی ناشی از مطلقگرایی درباره چهرهها و شخصیتگرایی در موضعگیریهاست. امام علی(ع) به مردم هشدار میداد که شخصیتها هرچند بزرگ و ارجمند و محبوب و معتمد باشند، نمیتوانند معیار حق و باطل قرار گیرند. ایشان میکوشید جامعه را به لحاظ آگاهی و شناخت موضعها و معیارها و آگاهیهای فرهنگی، به سطحی برساند که شخصیتها و مواضع آنان را هراندازه بزرگ باشند با حق بسنجند، نه حق را با شخصیتها.