امیر محبیان، تئوریسین و تحلیلگر اصولگرایی است که در تحلیل چرایی شکست مطلق جناح متبوعش در انتخابات تهران نه اهالی تهران را با کوفیان مقایسه میکند و نه آنان را جماعتی «دگرخواه» مینامد. اتفاقا اتخاذ چنین رویکردهایی را افتادن در دام بدخواهان نظام میداند که میخواهند مردم را از حاکمیت جدا کنند.
به گزارش ایسنا، محبیان از نخستین اصولگرایانی بود که نسبت به وزن بالای جریان پایداری هشدار داد و صراحتا گفت «اصولگرایان در حال باج دادن به پایداری هستند.» حالا با روشن شدن نتیجه انتخابات معلوم شد آن تحلیل محبیان و هشدارهای چند ماه قبلش بیراه نبوده است.
او در گفتوگویی که با «اعتماد» داشت به بررسی چرایی شکست مطلق اصولگرایان در تهران پرداخت و بیش از آن که این پیروزی را محصول رفتار اصلاحطلبان بداند، معتقد است اصولگرایان به جامعه این پالس را فرستادند که همه آنها مثل پایداری فکر میکنند. ارسال این پالس کافی بود تا مردم تهران رای خود را به نام کسانی بنویسند که در جبهه مقابل ایستادهاند.
بخشهایی از این گفتوگو در زیر میآید:
* متاسفانه برخیها سعی کردند اینگونه القا کنند که گویا در این دوره از انتخابات یک لیست نظام وجود داشته و یک لیست ضدنظام و در نهایت لیست ضدنظام پیروز شده است. این حرف توطئه و برداشت غلطی است که میتواند به یک فتنه بزرگ بینجامد.
* این انتخابات هیچ برنده مطلق یا بازنده مطلقی نداشت. برنده مطلق این انتخابات نظام بود که نشان داد راهکار انتخاب مسوولان به صورت کاملا دموکراتیک باز است. مردم به این راهکارها اعتماد دارند و این به تقویت بیش از پیش نظام منجر شد اما متاسفانه شاهد هستیم که منطق غلط در حال جاسازی در ذهن تودهها و به خصوص نیروهای انقلابی است.
* بیگانگان یک حرکت سه گام را به عنوان یک منطق میخواهند زمینهساز یک فتنه جدید کنند. این افراد میگویند که این انتخابات یک رفراندوم بود بین لیستی که متعلق به جریان ضدنظام و لیست متعلق به جریان نظام است. لیست مخالف نظام رای آورده است. بخشی از مردم که به لیست اصلاحطلبان رای دادهاند، خائن هستند و نظام مظلوم و بدون پشتوانه است. قطعا ممکن است این از موضع دلسوزی گفته شود اما یک فریب بسیار بزرگ است که میتواند خطرات بزرگی را حتی از لحاظ امنیتی متوجه ایران کند.
* الان متاسفانه میبینیم که برخی افراد یک جریان که میبینند کاندیداهای مطلوبشان رای نیاورده است به سادگی در تله افتاده و دایم این حرف را تکرار میکنند که تهران کوفه است و به نظام خیانت کرده است. این حرف صد درصد غلط و در چارچوب بازیای که بدخواهان طراحی کردهاند میگنجد.
* میخواهند بگویند نظام پشتوانه مردمی ندارد و مردم به نظام خیانت کردهاند. از طریق این سخنان شکافی بین نظام و مردم ایجاد میشود که اصلا به صلاح نیست و این افراد میخواهند از چنین فضایی استفاده کنند. تلههای بزرگی پهن شده که باید توجه کنیم تا در دام آنها گرفتار نشویم. جریانات سیاسی ما باید صریحا در مورد این سخنان موضعگیری کنند و طرح ایجاد شکاف بین نظام و مردم را خنثی کنند. تمامی افرادی که برگزیده شدند مورد تایید نظام هستند.
* یک اتفاق افتاد و آن این بود که شورای ائتلاف اصولگرایان استراتژیای را اتخاذ کرد که این استراتژی به عقیده من باعث شد جریان اصولگرایی نتواند اکثریت داشته یا بتواند در لیست پیروز سهمی داشته باشد.
* جریان اصولگرایی به سمت ائتلاف با جبهه پایداری رفت. همان زمان ما هشدار داده و بارها گفتیم که اگر هم وارد مذاکره با این جریان شدید به صورت فعال وارد شوید. در هر صورت جبهه پایداری هم بخشی از جریان اصولگرایی است اما خیلیها گفتند که اگر فرمان را به دست آنها بسپارید و یک پیام به مردم بدهید، این برداشت ایجاد میشود که در واقع جریان اصولگرایی متمایل به جبهه پایداری است و مغلوب تندخویی سیاسی شده است و علیه شما نتیجه خواهد داد. متاسفانه دوستان ما به این هشدارها توجهی نکردند ودر اتاقهای در بسته تصمیمات خود را اتخاذ کردند. حتی ما شاهد این بودیم که در این تحلیل آقای لاریجانی و احمدینژاد هم وحدت داشتند.
* آن گونه که در خبرها شنیدهایم حتی احمدینژاد هم معتقد بود این لیست نمیتواند پیروز شود.
* پیام دوم بعد از برخوردها با آقای لاریجانی ارسال شد. ما شاهد بودیم که جریانات سنتی اصولگرا مثل موتلفه و برخی دیگر از افراد شروع کردند مواضع انتقادی شدید در مورد آقای لاریجانی اتخاذ کردند و او را متهم کردند که با اصلاحطلبان سازش کرده است که درست هم نبود. نهایتا این پیام به مردم داده شد که جریان اصولگرایی فرمان را به تندخویان داده است و مصلحگرایان را از خود رانده است.
* اصولگرایان در تهران به اصلاحطلبان نباختند. کافی است در یک تناظر فرد به فرد همین لیست اصولگرایان را که ما انتقادات جدی داشتیم با لیست اصلاحطلبان مقایسه کنید. وقتی مقایسه کنید میفهمید که لیست اصلاحطلبان ٧٥درصد افراد ناشناس داشت در حالی که لیست اصولگرایان ١٥درصد افراد ناشناس داشت. ضمن اینکه چهرههای لیست اصولگرایان سابقه مجلس و فعالیت و قانونگذاری گسترده داشتند. کسانی مثل آقای حداد عادل، آقای توکلی و آقای مصباحی مقدم و دیگر دوستان سابقه وزارت یا نمایندگی داشتند.
* میخواهم بگویم که گزینش فنی نبود. در واقع افکار عمومی در فضای نیمه ملتهب انتخابی مخیر شد بین جریانی که آن را خطرناک میداند و ممکن است ریسکهایی از لحاظ چالشآفرینی داشته باشد و دستاوردهای خود را تهدید کند و جریان دیگری که این ویژگی را ندارد. نتیجه این شد که رای «نه» به اصولگرایان از سوی بخشی از جامعه در تهران داده شد.
* این اصلا به این معنا نیست که تهرانیها خائن شدهاند بلکه یک استراتژی تبلیغی از شورای ائتلاف اتخاذ شده بود و همه هشدار داده بودند به شکست انجامید. طبیعتا آنها الان باید پاسخگو باشند که چرا این استراتژی را با وجود انتقاداتی که صورت گرفته بود در اتاقهای در بسته پختند و به همه اصولگرایان خوراندند و الان در تهران وضعیت اصولگرایان این است.
* حتی اگر مقایسه کنیم چهرههای اصلی این لیست عمدتا چهرههای معقولی هستند اما ارزش منفی که جبهه پایداری باعث شد که حتی ارزشهای مثبت لیست مثل آقای حداد عادل و توکلی و دیگر دوستان دیده نشود. به نظر من اصولگرایان از خودشان شکست خوردند و نه از رقیب. اصلاحطلبان پیروز شدند به دلیل اینکه استراتژی غلط تبلیغی رخ داده بود.
* کمان پرتاب تیر اصلاحطلبان را خودشان نکشیدند بلکه اصولگرایان تا به نهایت کشیدند و در نهایت تیر اصلاحطلبان را به بیشترین برد فرستادند. اگر لیست اصلاحطلبان را در شرایط طبیعی در نظر بگیرید چنین لیستی امکان پیروزی نداشت. برخی چهرههای لیستشان مثل آقای عارف و دیگر چهرهها شناخته شده بودند.
* جبهه پایداری به هر حال به عنوان یک گروه وجود دارد. من نمیخواهم بگویم که آنها دلیل شکست هستند اما وقتی که این پیام از سوی جریان اصولگرایی داده شد که منفعلانه تابعی از جبهه پایداری شده و قریب به نیمی از لیست خود را به آنها اختصاص داده است، باعث واکنش افکار عمومی شد. حتی ما شاهد بودیم رای اصولگرایان نسبت به گذشته افزایش داشته است اما نهایتا به صورت لیستی باعث پیروزی اصلاحطلبان و طرفداران دولت شد.
* مردم مخالف انتقاد نیستند. انتقاد اصولگرایان علیه اصلاحطلبان و به عکس را بد نمیدانند اما این مردم متمدن هستند و در طول تاریخ خود اختلاف نظر را پذیرفتهاند اما تندخویی و رفتارهای خارج از معمول که کسر ادبیات فاخر این جامعه است را نمیپذیرند. مردم رفتارهایی را که بعضا در حوزه سیاست کودکانه تلقی میشود، نمیپذیرند. بنابراین واکنش نشان میدهند. خصوصا که احساس میکنند این افراد برای منافع گروهی خود تلاش میکنند و منافع ملی را نادیده میگیرند.
* بعد از انتخابات انتقادهایی نسبت به نوع تصمیمگیری در جریان اصولگرایی به وجود آمد و ما نیز در این زمینه پرسش خواهیم کرد که چرا سرمایه اصولگرایان که سرمایه است و در طول سالیان سال به دست آمده در بازار بورس سیاست به جایی میرسد و چنان افولی پیدا میکند که لیست رقیب با وجود ٧٥ درصد ناشناخته بودن یکپارچه میتواند رای بیاورد. آنها رای کسب نکردند بلکه جریان اصولگرایی با اتخاذ تصمیماتی که بعضا توسط برخی افراد انجام شد رای خود را به رقیب واگذار کرد.
* فکر میکنم جبهه پایداری نیز در آینده شکافهایی را در درون خود ببیند. چهرههای حرفهایتر و رسانهایتر که افکار عمومی را خوب میشناسند مثل آقای نوباوه که اخیرا اعلام کردند حزب خودش را میزند، جدا میشوند. اگر جبهه پایداری برخی چیزها را پذیرفته بود، مجبور نبود این شکافها را شاهد باشد. کسانی که در جبهه پایداری هوشمند هستند، دریافتهاند که با جنجال کار پیش نمیرود و اگر نظری دارند باید نظرشان را با ادبیات جدید و در یک لباس و ساختار جدید مطرح کنند. لذا به نظر من جبهه پایداری نیز در فضای جدید هویت خود را تا حدودی از دست میدهد.
* اگر فضا دوقطبی نمیشد و جریان اصلاحطلب هم با تمام نیروهایش میآمد، نمیتوانست رایی بهتر از این به دست آورد.
* تاثیر ردصلاحیت چهرههای شاخص جریان اصلاحات الان مشخص نیست به دلیل اینکه افرادی که رای آوردهاند ٧٥ درصد ناشناس هستند اما در مجلس خودش را نشان خواهد داد. مدیریت افراد ناشناخته لیست توسط آقای عارف سخت خواهد بود.
انتهای پیام