جعفر والی مطرح کرد:

دلم برای یک تئاتر خوب تنگ شده است

جعفر والی با بیان اینکه دلش برای یک تئاتر خوب تنگ شده است، گفت: وضعیت امروز تئاتر ایران، چیزی نیست که در گذشته پیش‌بینی می‌کردیم.

جعفر والی با بیان اینکه دلش برای یک تئاتر خوب تنگ شده است، گفت: وضعیت امروز تئاتر ایران، چیزی نیست که در گذشته پیش‌بینی می‌کردیم.

به گزارش خبرنگار تئاتر ایسنا، دومین نشست «تئاتر از نگاه سنگلج» با برپایی بزرگداشتی برای جعفر والی، شامگاه گذشته 30 آبان‌ماه در تالار سنگلج برگزار شد؛ نشستی که با وجود اطلاع‌رسانی و نام چهره‌ای همچون جعفر والی با حضور بسیار اندک تئاتری‌ها همراه شد و یکی از دلایل این اتفاق نمایشنامه‌خوانی‌هایی که در تئاترشهر برگزار می‌شود، عنوان شد.

جعفر والی در این نشست از شروع فعالیتش، چگونگی رونق گرفتن تالار سنگلج، رابطه و دوستی‌اش با غلامحسین ساعدی و نیز تئاتر این روزهای ایران سخن گفت.

او با اشاره به فضای تالار سنگلج بیان کرد: 50 سال است در این فضا، محیط و چهاردیواری چه لذت‌ها که بردیم، چه مرارت‌ها کشیدیم و چه پاداش‌ها گرفتیم، یاد همه آن‌ها بخیر. امشب جای خیلی‌ها خالی است، آن‌هایی که اینجا کار کردند و با کوشش و تلاش خود این ساختمان را پابرجا نگه داشتند. این ساختمان برای من خیلی معنی دارد، دریچه‌ای است به دنیا، چون ما دنیا را می‌رباییم و بعد آن را اینجا روی صحنه می‌آوریم.

تشکیل تئاتر ملی توسط یک گروه

والی با بیان اینکه ما به ملیت‌ها و مسائل مختلف جهان در تئاتر روبرو هستیم، گفت: وقتی دچار عارضه تئاتر شدیم سال‌ها نشستیم و گفتیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که آنچه تئاتر ما را می‌سازد چیزی است که از این جامعه برمی‌خیزد. پس فکر کردیم باید تئاتر ملی بوجود آوریم و این کار را با همکاری یک گروه و نه یک نفر یا دو نفر انجام دادیم.

او اضافه کرد: روزی که اداره تئاتر تشکیل شد؛ اداره‌ای که متأسفانه همه کار می‌کرد جز تئاتر، تلاش کردیم تماشاگر را از راه دور با تئاتر آشنا کنیم. وقتی خبر دادند که قرار است آقای باباییان در محلی به نام سنگلج، نزدیکی «درخونگاه»، تئاتر بسازد ذوق زده شدیم و بعد تصمیم گرفته شد کار ایرانی و ملی را نیز در اینجا تجربه کنیم.

این بازیگر و کارگردان پیشکسوت با اشاره به اینکه کم کم فعالیت‌هایی که صورت گرفت بنیانی شد برای بوجود آمدن تئاتر ایرانی که مربوط به جامعه، زندگی و روابط اجتماعی ماست، با اندوه گفت: امشب دیدم که هیچ کدام از آن‌هایی که با هم بودیم، نیستند. حافظ می‌گوید، «صد هزاران گل شکفت بانگ مرغی برنخاست/ عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد» واقعا چرا آن‌ها نیستند؟

والی در ادامه به توضیحات خود درباره تالار سنگلج بازگشت و گفت:‌ اینجا را با یک جشنواره تئاتر افتتاح کردیم و هر کدام از دوستان نمایشنامه‌ای را کار کردند. مثلا آقای مشایخی در «چوب به دست‌های ورزیل» بازی داشت و علی نصیریان در «امیرارسلان» بازی می‌کرد. این سالن خانه ما بود و وقتی اینجا می‌آمدم دست می‌کشیدم که خاک نداشته باشد، چون سالن تئاتر باید مثل خانه‌مان تمیز باشد.

او بیان کرد:‌ من در مقابل شما مسئولم و باید وظیفه خود را به خوبی انجام دهم. من برای خنداندن و سرگرم‌ کردن شما نیامدم بلکه برای اندیشیدن و آشنا کردن شما با اندیشه و زندگی آمدم.

آینده روشنی را پیش بینی می‌کردیم

وی با اشاره به زنده‌ بودن تئاترهای سه هزار سال پیش گفت:‌ ما امیدوار بودیم در این راه گام برداریم و بسیار هم تلاش کردیم. ما هدف داشتیم وآینده روشنی را برای تئاتر ایران پیش‌بینی می‌کردیم. همچنین می‌دانستیم با وجود تئاتر لاله‌زار که در واقع کاباره بود، باید در جایی دیگر فضای جدیدی را ایجاد می‌کردیم و در طول آن سال‌ها تئاتر ملی توانست خودش را به مردم بشناساند.

والی گفت: در اینجا (سنگلج) بهترین نویسنده‌ها و کارگردان‌ها روی صحنه زندگی کردند و آنچه دلخواهشان بود را انتقال دادند. امروز خوشبختانه تئاتر شکل دیگری به خودش گرفته و از آن بابت خوشحالم. ما با هیچ شروع کردیم و این دریچه‌ای که رو به جامعه باز شد، سبب اجرای قصه‌ها و داستان‌های مختلفی شد.

تئاتر شهرستان‌ها در سنگلج

این بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر ادامه داد: یادم می‌آید زمانی می‌خواستیم در تئاتر شهرستان‌ها کار کنیم و آن‌هایی که به اینجا می‌آمدند مسائلی را مطرح می‌کردند که با آن‌ها آشنایی نداشتیم. همین باعث می‌شد، متوجه شویم تئاتر چه تأثیری بر ذهنیت آدم‌ها می‌تواند بگذارد و بدین ترتیب جشنواره تئاتر شهرستان‌ها را هر سال پربارتر و با حضور گروه‌های مختلف از گوشه و کنار ایران برگزار می‌کردیم؛ جشنواره‌ای که اول و دوم در آن وجود نداشت چون هر کسی کار تئاتر می‌کند اول است وفقط دو، سه گروه‌ با تأیید دیگر گروه‌ها انتخاب می‌شد تا یک ماه روی زمین اجرا داشته باشند.

وی با خوشحالی از اینکه سالن سنگلج جایی برای انعکاس فرهنگ و مسائل اجتماعی روز بود و ابراز امیدواری از اینکه این روند ادامه پیدا کند، درباره گروه‌هایی که آغازگر فعالیت در تالار سنگلج بودند توضیح داد: آن موقع ما در شرایطی بودیم که داخل آدم حساب نمی‌شدیم، اما با ورود آدم‌های جدیدتر که ذهنیت روشن‌تری داشتند توانستیم به خود اجازه دهیم که خود را جزو خانواده تئاتر بدانیم و بعد شش تا هشت گروه در اینجا اختیار کار را در دست گرفتند.

او گفت: نتیجه این شد که این سالن با همه دوری و بد مسیر بودنش هر شب پر از تماشاگر بود و سنگلج به جایی برای زندگی و تئاتر تبدیل شد.

خدارا شکر کار ما به جفتک چارکُش نرسید

والی ادامه داد: البته با حضور نویسندگان جدید و مدرن تئاتر دگرگون شد و خدا را شکر که کار ما به جفتک چارکش نرسید، چون حتی اجرای متن‌های ساده را برای کار ترجیح می‌دادیم. ضمن اینکه در این سالن فقط نمایش ایرانی کار می‌شد و بسیاری از مسائل ایران در اینجا مطرح شد که با استقبال مردم هم همراه بود، اما نمی‌دانم چرا این روزها جریان شکل دیگری پیدا کرده است.

کاش کسی از ایران اقتباس کند

او در ادامه صحبت‌های خود گفت: آخر اقتباس از هملت؟ من که هملت را نمی‌شناسم پس چطور باید اقتباس کنم؟ کاش یک جایی برای نمایش ایرانی باقی بماند و کاش یک نمایشی با اقتباس از ایران نوشته شود.

وی با اشاره به اینکه بلیت‌هایی که برای فروش در آن زمان گذاشته بودند چهار تا شش تومان قیمت داشت و برای دانشجویان هم نصف قیمت بود، گفت: ما در را باز گذاشتیم تا هر کس که دوست دارد بیاید و تئاتر ببیند و همین‌طور اعتماد مردم جلب می‌شد، هر چند بودند کسانی که با آن نوع تئاتری که ما کار می‌کردیم هم مخالف بودند و تئاتر را چیزی می‌دانستند که کسی نفهمد. یعنی وقتی از کاری استقبال می‌شد آن را مبتذل می‌دانستند و معتقد بودند تعداد تماشاگران باید کمتر از تعداد بازیگران باشد.

جعفر والی ساعدی را معروف کرد یا ساعدی، والی را؟

به گزارش ایسنا،جعفر والی در ادامه این نشست در پاسخ به این پرسش که او باعث معروفیت غلامحسین ساعدی شده یا ساعدی باعث معروفیت او شده است؟ بیان کرد:‌ من ساعدی را حدود 40 سال قبل با یکی از آثارش شناختم، آن هم یک متن در مجله صدف که نویسنده آن گوهرمراد نام داشت. داستان نوشته شده در آن مجله آنقدر برایم جالب بود که به سیروس طاهباز تلفن زدم تا بدانم کسی به اسم گوهرمراد را می‌شناسد یا خیر و فهمیدم گوهرمراد نام مستعار غلامحسین ساعدی است که در دانشگاه تبریز طب می‌خواند.

او گفت:‌ همین اطلاع باعث شد نامه‌ای 18 صفحه‌ای به دانشگاه تبریز بنویسم تا به دست غلامحسین ساعدی برسد و جواب او به نامه من آغازگر نامه‌نگاری و آشنایی ما بود تا اینکه پس از مدتی به واسطه یک دوست همدیگر را ملاقات کردیم.

وی با اشاره به شروع همکاری‌اش با غلامحسین ساعدی با اجرای یک پانتومیم سه صفحه‌ای که این نویسنده نوشته بود، گفت: ساعات بسیاری را با او می‌گذراندم و این آدم هر روز برای من منزه‌تر و باشکوه‌تر می‌شد تا اینکه پس از آشنایی با خانواده‌اش دیگر یک نوع زندگی مشترک با هم داشتیم و یکی از افتخاراتم در زندگی این است که از 13 اثر ساعدی 11 اثر آن را کار کرده‌ام.

«گاو» ساعدی در سینما و تئاتر

این کارگردان تئاتر در ادامه به داستان «گاو» غلامحسین ساعدی اشاره و اظهار کرد:‌از او خواستم تا «گاو» را به صورت نمایشنامه بنویسد اما او گفت خودت بنویس من هم سعی کردم، مثل او بنویسم که در نهایت زیرش نوشت مراتب فوق تأیید می‌شود.

او ادامه داد: در آن زمان مهرجویی تحصیلکرده آمریکا بود و مثل من بچه دهاتی نبود و ده را نمی‌شناخت. زمانی که ساخت فیلم «گاو» را بسازد، خیلی از همان کسانی که در صحنه کار کرده بودند با او همکاری کردند، چون هدف ما این بود تا کاری را که در صحنه انجام داده بودیم در سینما نیز به همان خوبی انجام دهیم.

والی با اشاره به اینکه فیلم «گاو» با 270 هزار تومان ساخته شد، گفت: من اولین بار با «گاو» به سینما آمدم. البته بعدها دیدیم وقتی کاری موفق می‌شود، خیلی‌ها مدعی می‌شوند، اما این را می‌گویم که کار را ما انجام دادیم. با این حال خوشحالم کسی مثل مهرجویی آمد و این فیلم را ساخت.

تئاتر ایران به آنچه پیش بینی می‌کردیم نرسید

این پیشکسوت تئاتر در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه آیا وضعیت تئاتر امروز ایران به آنچه او و هم‌قطارانش سال‌ها قبل پیش‌بینی می‌کردند، رسیده است؟ گفت: خیر، به هیچ عنوان نرسیده است، چون یکی از مشکلات ما این است که وقتی چیزی را برمی‌داریم، چیز درستی جای آن نمی‌گذاریم.

او ادامه داد:‌ امروز یک مسوول تئاتری گرفتار خیلی از مسائل گذشته است که سربار شده و امکانات، همدلی و صمیمیتی می‌خواهد که هیچ کدام را در عالم تئاتر نداریم.

رفتم تئاتری که 75هزار تومان پول صندلی‌ام بود

جعفر والی بیان کرد: ما با بلیت چهار تومانی و شش تومانی کار را شروع کردیم، اما خودم به تماشای تئاتری رفتم که تئاتر نبود بلکه یک آواز تئاتری احمقانه بود و جایی نشستم که می‌گفتند 75 هزار تومان پول آن است.

نصیریان تئاتر کار نمی‌کند چون برای تئاتر به دادگاه رفت

او با انتقاد از نمایش‌هایی که این روزها روی صحنه می‌روند و نیز دخالت بعضی افراد غیرمتخصص گفت: در آخرین جلسه‌ای که با علی نصیریان صحبت کردم، گفت دیگر تئاتر کار نمی‌کند چون برای تئاتر او را به دادگاه بردند. یادم می‌آید تئاتر «هداگابلر» توقیف شد، چون نماینده مجلس ما ادعا می‌کرد که ایبسن (نویسنده این نمایشنامه) نماینده موساد و... است و آیا این‌ آدم‌ها می‌خواهند برای زندگی ما تعیین و تکلیف کنند؟ این در حالی است که همیشه هویت هر تاریخی با هویت فرهنگی آن سنجیده می‌شود.

شب‌ها خواب تئاتر می‌بینم

والی با بیان اینکه «دلم برای یک تئاتر خوب تنگ شده است» اظهار کرد: هر اجرا یک درس است، چون یک نیرو و یک اندیشه جدید به آدمی می‌دهد اما الان اعتماد به نفس‌ها از بین می‌رود چون زیر پایت خالی است چون ممکن است امشب اجرا بروی و فردا شب نتوانی. من شب‌ها خواب تئاتر می‌بینم و همیشه دچار کابوس تئاتر هستم.

او سخنان خود را این‌طور به پایان رساند که این فضا جو خوبی نیست چون آزادی عمل وجود ندارد. شما کاری می‌کنید که ممیز از آن ایراد نگیرد و به نظرم یکی از بزرگترین ترمزها برای رشته‌های هنری است.

به گزارش ایسنا، در پایان این نشست منیژه محامدی از جعفر والی تقدیر کرد. ضمن اینکه محمد اسکندری، خسرو احمدی، مریم معترف، مهدی شفیعی (مدیرکل هنرهای نمایش) از جمله حاضران در این مراسم بودند.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱ آذر ۱۳۹۴ / ۱۲:۴۲
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 94090100429
  • خبرنگار : 71219