گفت‌وگوی اختصاصی ایسنا با عضو شورای امور بین‌الملل روسیه

روسیه بازی با غرب را به کجا می‌کشاند؟

روس‌ها دیگر سال‌هاست که وقت خود را برای توجیه اهداف و اقداماتشان در نقاط مختلف جهان تلف نمی‌کنند و دلیلی نمی‌بینند تا عیش تامین منافع خود را با بحث‌های بی سر و ته برای اثبات، خراب کنند. به این ترتیب این روزها مسکو که جسارت را به انتها رسانده و جنگ سرد جدی‌تری را به جان خریده با اقداماتش در سوریه و اوکراین در صدر اخبار رسانه‌های جهان و افکار سران کشورهای آن قرار گرفته است.

روس‌ها دیگر سال‌هاست که وقت خود را برای توجیه اهداف و اقداماتشان در نقاط مختلف جهان تلف نمی‌کنند و دلیلی نمی‌بینند تا عیش تامین منافع خود را با بحث‌های بی سر و ته برای اثبات، خراب کنند. به این ترتیب این روزها مسکو که جسارت را به انتها رسانده و جنگ سرد جدی‌تری را به جان خریده با اقداماتش در سوریه و اوکراین در صدر اخبار رسانه‌های جهان و افکار سران کشورهای آن قرار گرفته است.

تداوم درگیری‌ها و اختلافات نه چندان غیرملموس شرق و غرب اکنون بیش از هر زمانی نشان می‌دهد که جنگ سرد 44 ساله هرگز در سال 1991 تمام نشد بلکه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با این امید که غرب حالا می‌تواند دست بازتری در شرق داشته باشد تنها برای مدتی خاکستری روی این آتش نشاند. گذر زمان به آمریکا و متحدانش ثابت کرد که این فروپاشی شاید تعدادی از کشورهای شرق اروپا را به آن طرف میدان جنگ زیرپوستی نزدیک‌تر کند اما هیچ تاثیری بر تخاصم چند صد ساله شرق و غرب نخواهد داشت.

ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه در سال 2000 در حالی به قدرت اول کشورش تبدیل شد که مردم آن با گذشت نزدیک به یک دهه از فروپاشی شوروی دیگر روحیه خود را بازیافته و برای رقابتی جهانی آماده بودند. جدای از این، کشورهای عضو شوروی سابق که پس از فروپاشی انتخابی جز آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان نداشتند حالا دیگر باید تکلیف خود را در انتخاب بین جبهه روسیه و آمریکا روشن می‌کردند. مقدمات ششمین دوره جنگ سرد که این روزها به اوج خود رسیده در واقع در همان سا‌ل‌ها و با یارگیری در اروپا و آسیا آغاز شد.

در این میان سوریه، مصر و لیبی و عراق که پیشتر از دوستان گرمابه و گلستان شوروی بودند نیز باید دست به انتخاب می‌زدند. در همین اثنا سوریه در سال 2000 با ترک مذاکرات صلح با اسراییل که با وساطت آمریکا در جریان بود، تنها کشور حوزه مدیترانه شد که مسکو را به عنوان شریک خود انتخاب کرد و به تنها پایگاه استراتژیک "روسیه" در دریای مدیترانه تبدیل شد.

اهمیت دریای مدیترانه و ارتباط حفظ قدرت در آن با حفظ موقعیت در دریای سیاه به عنوان دو نمونه از استراتژیک‌ترین راه‌های آبی جهان منافع روسیه و سوریه را به یکدیگر گره زد و مهم‌ترین شهرهای سوریه از جمله لاذقیه و طرطوس را به مهم‌ترین پایگاه‌های تجاری و نظامی روسیه در مدیترانه تبدیل کرد.

برایان فریدنبورگ

برایان فریدنبورگ، عضو اندیشکده شورای امور بین‌الملل روسیه در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس بین‌الملل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درباره روابط فرهنگی مسکو- دمشق می‌گوید: روابط روسیه و سوریه به سالها پیش و به دوران شوروی بر‌می‌گردد. در آن دوران بسیاری از سوری‌ها در روسیه تحصیل می‌کردند و ازدواج بین اهالی این دو کشور امری غریب نبود.

فریدنبورگ برای اثبات ادعایش با اشاره به جنگ پنج ساله سوریه ادامه می‌دهد:‌ در زمان آغاز جنگ در سوریه، حدود 100 هزار روسی در سوریه زندگی می‌کردند.

از آغاز جنگ در سوریه در حالی پنج سال می‌گذرد که به نظر می‌رسد 250 هزار کشته و بیش از 4 میلیون آواره آن بیشتر از آنکه نتیجه تلاش کشورهای مدعی در مبارزه با تروریسم باشند حاصل لجبازی در رقابت بین کشورهایی هستند که قدرت خود را هر روز و به هر وسیله‌ای به رخ یکدیگر می‌کشند.

بروز "خریف عربی" (پاییز عربی) در سوریه در سال 2011 و ظهور منحوس داعش در آن در سال 2013 پای تمامی کسانی را که کوچک‌ترین خیرخواهی در قبال سوریه، بشار اسد، رییس‌جمهور آن و مردمش ندارند به این کشور باز کرد. طرح ادعای دهان‌ پر کن مبارزه با داعش پس از یک سال، غربی‌ها را توجیه کرد که این بار می‌توانند با ائتلافی دیگر در خاورمیانه ماندگار شوند.

سوریه‌ای که بندر طرطوس آن خیلی پیش‌تر از این‌ها پایگاه نظامی روس‌ها بود هدف حملات هوایی ائتلاف بین‌المللی تحت رهبری آمریکا شد. پس از یک سال از فعالیت این ائتلاف، با تداوم درگیری‌ها در سوریه بین دولت، مخالفان و داعش، مسکو نیز با آغاز حملاتش از هشتم مهر حالا صراحتا وارد گود شده است. ادعای کرملین برای ورود به این جنگ شاید همان ورق زنگ زده غرب تحت عنوان مبارزه با تروریسم باشد اما ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه و دوستانش بر جنبه دیگری هم تاکید می‌کنند که چندان به مذاق غربی‌ها خوش نمی‌آید: حمایت از بشار اسد.

فریدنبورگ با اشاره به ورود مسکو به میدان درهم جنگ سوریه چندین دلیل کوتاه و بلند مدت برای ورود نظامی آشکار آن مطرح می‌کند: جدای از اشتراکات فرهنگی و همکاری‌های تاریخی، عوامل اقتصادی و سیاسی متعددی پشت پرده این اقدام وجود دارد. 10 درصد فروش تسلیحاتی روسیه متعلق به سوریه بوده و طی چند سال اخیر تنها صادراتش به دمشق بوده که افزایش داشته است. علاوه بر این رابطه مستحکم پوتین با خاندان اسد باعث شده تا روسیه خارج از کشورهای شوروی سابق هم ابرقدرت محسوب شود.

حضور نظامی مسکو در دمشق نه تنها به آن اجازه می‌دهد که فعالانه‌تر و موثرتر به حمایت از اسد بپردازد بلکه توانایی آن در حمله علیه مواضع داعش را در کنار حمله علیه سایر گروه‌های شورشی چون نیروهای آموزش دیده سوری افزایش می‌دهد.

این تحلیلگر مستقل آمریکایی سپس ادعا می‌کند: با توجه به اهداف مسکو در حفظ وجهه عمومی و معرفی تروریسم به عنوان علت دخالت نظامی آن، اقدام مسکو در گسترش پایگاه‌های روسیه تنها در برخی مناطق از سوریه چون لاذقیه معنی می‌دهد.

این کارشناس مسائل بین‌الملل اما این دلایل را خوراک رسانه‌های روسی می‌داند و در توضیح اهداف کوتاه مدت روسیه از ورود نظامی‌اش به جنگ دمشق تنها به "حفظ دولت بشار اسد" اشاره و اظهار می‌کند: پوتین صراحتا بارها به این مسئله اشاره کرده است. این اقدام جدید نه تنها به روسیه اجازه می‌دهد که فعالانه‌تر و موثرتر به حمایت از اسد بپردازد بلکه توانایی آن در حمله علیه مواضع داعش را در کنار حمله علیه سایر گروه‌های شورشی چون نیروهای آموزش دیده سوری افزایش می‌دهد.

به اعتقاد فریدنبورگ حفظ بشار اسد به مسکو در جریان جنگ داخلی سوریه، راه‌حل بحران آن و در کل منطقه خاورمیانه، حرف بیشتری برای گفتن می‌دهد.

اما سیاستمداران کرملین قطعا برای نیل به این هدف چنین تقابلی را نپذیرفته‌اند. تحلیلگر سابق پایگاه خبری "میک" نیز نظری مشابه دارد: مسکو بدون شک اهداف بلند مدتی را هم در این میان پیگیری می‌کند. در نهایت مسیر، حفظ اسد، قدرت و نفوذ بیشتری به مسکو می‌دهد و به این ترتیب آسیب‌پذیری ایران در مقابل حملات احتمالی اسرائیل یا غرب را از بین ‌می‌برد.

فریدنبورگ اذعان می‌کند که ساقط کردن اسد با افزایش حضور نظامی مسکو و پایگاه‌های آن در سوریه دیگر چندان ممکن نخواهد بود.

بسیاری از تحلیلگران غربی از جمله فریدنبورگ معتقدند که در حال حاضر تنها قطعنامه‌ای از سوی سازمان ملل برای انزوای کامل سوریه با ایجاد منطقه پرواز ممنوع و تحدید سواحل آن می‌تواند زمینه ساز کوتاهی دست روسیه از سوریه و سقوط حکومت اسد شود.

بدون همکاری روسیه پیش‌بینی بهبود شرایط سوریه در کوتاه مدت دشوار خواهد بود. تا پیش از این، غرب شاید می‌توانست بدون نظر کرملین نیز کاری از پیش ببرد اما اکنون با بازیابی حضور مسکو در منطقه نادیده گرفتنش بسیار دشوار و پرهزینه خواهد بود.

در این میان عملگرایی روسیه بسیاری از سیاستمداران غربی را مجاب کرد تا مواضع پیشین خود را در قبال حضور ایران و روسیه در روند صلح سوریه تغییر دهند. سران کشورهایی چون آلمان، فرانسه، انگلیس و آمریکا که تا پیشتر هر گونه حضور تهران و مسکو را در مذاکرات صلح رد می‌کردند این روزها لق‌لقه زبانشان ضرورت همکاری این دو کشور و نقش موثرشان در توافقات دمشق است.

محقق سابق موسسه تحقیقاتی ادیسون در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا مبنی بر چگونگی روند بهبود اوضاع در سوریه بدون همکاری مسکو این چنین توضیح می‌دهد: بدون همکاری روسیه پیش‌بینی بهبود شرایط سوریه در کوتاه مدت دشوار خواهد بود. تا پیش از حضور نظامی مسکو در سوریه غرب شاید می‌توانست بدون نظر کرملین نیز کاری از پیش ببرد اما اکنون با بازیابی حضور آن در منطقه نادیده گرفتنش بسیار دشوار و پرهزینه خواهد بود.

پیش‌بینی وی از شرایط، "تداوم جنگ خونبار سوریه با وجود اختلاف روسیه و غرب" است که به دلیل مخالفت کشورهای منطقه حتی با کنار کشیدن غرب هم متوقف نخواهد شد.

برایان فریدنبورگ سپس به نقش ایران در این روند اشاره و خاطرنشان می‌کند: با بهبود روابط ایران و آمریکا در چارچوب توافق هسته‌ای و پس از آن می‌توان امیدوار بود با کمک تهران شاید بتوان طرفین را برای همکاری بیشتر قانع کرد.

این تحلیلگر آمریکایی بر پتانسیل موجود در روابط تهران-واشنگتن نیز اشاره و ابراز امیدواری می‌کند: من امیدوارم ایران و آمریکا این پتانسیل خود را درک کنند که می‌توانند دوست و متحد و نه دشمن و رقیب باشند.

تهران با درک پتانسیل روابط خود با واشنگتن که بعد از توافق هسته‌ای می‌توان به بهبود آن امیدوار بود، می‌تواند نقش سازنده‌ای در همکاری‌ها در سوریه داشته باشد

اختلافات غرب و روسیه اما به مرزهای خاورمیانه محدود نشده و دامن منافع دو کشور در اروپا را نیز گرفته است. سال گذشته الحاق کریمه به روسیه و اتهامات متعدد غربی‌ها در حمایت مسکو از شورشیان شرق اوکراین، زمستان را به روابط دو جبهه آورد تا جایی که شرکای اقتصادی "خرس بزرگ" دست به کار شدند و تحریم‌هایی را علیه آن تصویب کردند.

اکنون بسیاری ورود روسیه به جبهه سوریه را حرکتی در واکنش به تغییرات محدود در شرایط اوکراین می‌دانند و معتقدند کرملین با صدور دستور ورود به میان جنگ دمشق به دنبال کاهش فشار در اوکراین و حتی دریافت امتیازاتی است.

این روزنامه‌نگار آمریکایی در تحلیل این گزاره‌ها به نظر دوستان کارشناسش رجوع می‌کند: بسیاری از تحلیلگران معتقدند روسیه با استقرار نیروهایش اکنون در اوکراین ضعیف‌تر خواهد شد. نمی‌توان نادیده گرفت که با وجود بودجه نظامی بالای مسکو استقرار نیروهای روسیه در سوریه چه هزینه‌هایی را متوجه دولت می‌کند. این در شرایطی رخ داده که بنا بر آمارهای منتشر شده اقتصاد روسیه این روزها شرایط سختی را سپری می‌کند و در آن طرف میدان بودجه دفاعی آمریکا تقریبا هفت برابر ارتش روسیه است؛ به همین دلیل است که واشنگتن می‌تواند از پس جنگ‌های هم‌زمان مختلف بربیاید اما مسکو باید دست به فداکاری‌هایی بزند.

وی موضع روسیه در اوکراین را با توجه به زبان، قومیت و خواست برخی مردم نقاط این کشور محق دانسته و تشریح می‌کند: برخی از این مناطق در زمان شوروی با نقاط روس‌نشین تطابق و سازگاری بیشتری داشتند اما بعد از فروپاشی درون مرزهای اوکراین جای داده شدند و مسکو هرگز این موضوع را قلبا نپذیرفت. تاکنون که روسیه با وجود فشارهای اقتصادی از این خواسته قلبی خود کوتاه نیامده است اما به طور قطع استقرار نیروهای این کشور در سوریه، پوتین را با چالش‌های جدیدتر و جدی‌تری رو به رو خواهد کرد.

سوالی که اینجا پیش ‌می‌آید این است که به هر حال این تحریم‌ها چگونه بر درگیری‌های بین روسیه و غرب تاثیر می‌گذارد؟

فریدنبورگ این سوال را این چنین پاسخ می‌دهد: این تحریم‌ها قرار نیست تغییری در رویکرد روسیه یا مردم آن ایجاد کنند بلکه به آن‌ها نشان می‌دهند که اقدامات آن‌ها هزینه‌هایی هم دارد. این تحریم‌ها در حقیقت موقعیت اقتصادی آن‌ها در برابر غرب را به آن‌ها یاد‌آوری و به آن‌ها گوشزد می‌کند که بجز گزینه نظامی راه‌های دیگری هم برای تنبیه وجود دارد.

وی خاطرنشان می‌کند که غرب، امیدوار است در طولانی مدت این تحریم‌ها به فشار اقتصادی بر مردم منجر شده و آن‌ها را علیه پوتین برانگیزد.

تحریم‌ها علیه روسیه قرار نیست تغییری در رویکرد آن ایجاد کند بلکه غرب امیدوار است با این ترفند علاوه بر یادآوری هزینه‌ تصمیم‌گیری‌های مسکو، با ایجاد فشار اقتصادی در طول مدت مردم را علیه پوتین برانگیزد

کارشناس ارشد مطالعات صلح دانشگاه جورج میسون آمریکا حل بحران اوکراین را آسان نمی‌داند و معتقد است: اوکراینی‌های زیادی هستند که تمایل دارند به روسیه بپیوندند. انشقاق بین روس‌ها و اوکراینی‌ها از دوران جنگ جهانی دوم رو به افزایش گذاشت و اکنون طی چند سال اخیر بدتر نیز شده است و امروز هم ادامه دارد. با وجود تمایل روسیه به عنوان یکی از قدرتهای جهان در همسایگی و تلاشش برای بهره‌برداری لازم از شرایط اوکراین، امید اندکی وجود دارد که کی‌یف بتواند از نظر داخلی شرایط را بهبود بخشد و مردمش را متحد کند.

وی درباره رویکردش به این درگیری‌ها می‌گوید: به اعتقاد من اوکراین نمی‌تواند پیروز این درگیری‌ها باشد و تنها به تداوم کشتارها و آسیب‌ها کمک می‌کند. یک توافق صلح‌آمیز با روسیه که قطعا برخی منافع مسکو را در قبال کی‌یف تامین ‌کند اما به نظر بهترین توافقی است که اوکراین می‌تواند در این میان به آن دست یابد. شاید عادلانه نباشد اما حقیقت دارد.

فریدنبورگ سپس به توافق مینسک 2 اشاره و از روسیه به دلیل جدی نگرفتن آن انتقاد می‌کند: مسکو به نظر نمی‌رسد که چندان این توافق را جدی بگیرد. این کشور این توافق را طوری نقض می‌کند که دست کم بتواند آن را تکذیب کند.

این در حالی است که رییس‌جمهور روسیه طی سخنرانی اخیر خود در هفتادمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل اظهار کرد،‌ کشورش هم در سوریه و هم در اوکراین در مقابل خشونت افراطی و در دفاع از استقلال کشورها دست به عمل زده است در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا با حمایت از افراط‌گران در افزایش بی‌ثباتی در این کشورها نقش داشته‌اند.

این کارشناس تاریخ آسیا و روسیه درباره سخنان پوتین در سازمان ملل عنوان می‌کند: سخنان پوتین کاملا قابل پیش‌بینی بود. از نظر مسکو کسانی که با اقدامات روسیه در قوانین و نظم جهانی مخالفت می‌کنند، دو رو هستند. در حالی که این روسیه است که در بسیاری از موارد قوانین بین‌المللی را در مقابل منافعش نادیده می‌گیرد.

تهیه و تنظیم از خبرنگار ایسنا: عاطفه مرادی

انتهای پیام

  • شنبه/ ۲۵ مهر ۱۳۹۴ / ۰۱:۰۳
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 94072515762
  • خبرنگار :