محیط کوهستان فرصتی برای رها شدن از روزمرگی و دور شدن از یکنواختی زندگی در شهر و آشتی با طبیعت است، اما متأسفانه یکی از دشتهای معروف اطراف شهر همدان به منظور رونق گردشگری و جذب میهمان دیگر چنین حسی را به انسان نمیدهد و به تدریج به دست عوامل انسانی و طبیعی در حال قربانی شدن و فروپاشی است.
به شهر همدان که وارد میشوید، پیش و پیش از هر چیز دیگری، کوهستان الوند به استقبال شما میآید. البته این شهر علاوه بر قلههای مرتفع که سر به فلک کشیدهاند، دشتهای زیبایی هم دارد که برای طبیعتگردان و کوهنوردان آغوش خود را گشوده است. این دشتها که با مخملی سبز رنگ از چمنزار و در برخی از ماههای سال با گلهای فراوان آراسته میشوند، عمدتاً در دامنه کوهستانهای نسبتاً خشنی قرار گرفتهاند که هر کوهنورد، طبیعتگرد و انسان ماجراجو را به طمع میاندازد تا با قدم نهادن به این مناطق اراده خود را محک بزند.
بر همین اساس بود که با هدف صعود به دو قله «کلاغ لانه» به ارتفاع 3410 متر و «الوند» به ارتفاع 3450 متر به منطقه کوهستانی الوند در شهر همدان سفر کردم. حرکت از گنجنامه و عبور از منطقهای به نام «کیوارستان» و ادامه پیمایش از مسیر فرعی این منطقه به سمت «دشت میشان»، مسیر صعود بود که حدود 45 دقیقه در حالی که هوا گرگومیش بود تا تاریکی کامل به طول انجامید. شب را در اولین پناهگاه دشت میدان میشان که سال 1349 زندهیاد حسین والیزادگان آن را بنیان گذاشته بود تا سحر سپری کردم. در مدتی که در پناهگاه بودم، کوهنوردان بسیاری رفت و آمد میکردند و عمو حسین نیز که تصدی پناهگاه را بر عهده داشت با آنها به گرمی چاقسلامتی میکرد. فضای پناهگاه آکنده از عطر محو گندمی بود که عمو حسین و دوستانش آن را روی شعلهای در یک دیگ مسی میکوبیدند تا صبح با حلیم داغ از کوهنوردان پذیرایی کنند.
با تابش طلاییرنگ آفتاب بر دامن کوهستان از پناهگاه میشان قدم به راهی گذاشتم که از محلهایی به نام دشت «تخت نادر»، «دوزخ دره» و پناهگاه کلاغ لانه میگذشت و به پیشنهاد چند کوهنورد قدیمی شهر همدان ابتدا برای صعود به قله خطرناک و صخرهای «کلاغ لانه» به سمت شمال غرب کوهستان الوند رفتم. وجه تسمیه این قله هم از لانههای پرندگانی که در لابهلای شیارهای صخرهها زندگی میکنند گرفته شده است.
پس از صعود به کلاغ لانه، به سمت قله الوند رهسپار شدم که در موقعیت جنوب شرقی کوهستان الوند در مقابل قله کلاغ لانه قد برافراشته بود. راه پاکوب شده و هموار بود برای همین در کمتر از نیم ساعت فاصله میان این دو قله را پیمودم. تقریباً 200 متر مانده به قله الوند مسیر پر شد از تکهسنگ و صخرههای بزرگ که با آرایش بسیار زیبایی یکی پس از دیگری قرار گرفته بودند. برای رسیدن به قله از روی صخرهای به صخره دیگر خرگوشی و زیگزاگ جهش میکردم تا اینکه به قله رسیدم. برای ایستادن بر قله الوند، به کمک یک سیم بکسل، ارتفاعی حدوداً چهارمتری را صخرهنوردی کردم تا در نهایت از فراز قله، تمام همدان زیر پایم بود.
به دلیل ازدحام کوهنوردان، برای ماندن بر فراز قله تنها چند دقیقه مجال بود. سپس، سرخوش از دو صعود موفق به سمت دشت میشان حرکت کردم. پس از دو ساعت کوهنوردی و عکاسی از مناظر زیبای کوهستان الوند به دشت میشان رسیدم، اما برای یک لحظه یکّه خوردم. جمعیت فراوانی در دشت از این سمت به آن سمت در حرکت بودند تا دشتی که همچون نگین در میان کوه محصور شده است، دیگر آرامش روز قبل را نداشته باشد. آنچه دیده میشد، پیش از صعود به دلیل تاریکی هوا در شب قبل نمایان نبود. دیدن دشت به این صورت جدید، چندان دلنشین به نظر نمیرسید.
انجام ساخت و سازهای متعدد برای احداث کمپ هلال احمر، جادهکشی برای کاربرد تفریحی، خراش کوه و خاکبرداری و احداث سازههایی که هیچ همگونی و سنخیتی با طبیعت نداشتند، زخمهایی کاری را بر پیکر دشت میشان بر جای گذاشته بود. طبیعت دامنه الوند در حالی بلعیده شده بود که اصولا هر نوع ساختوسازی در دشت میشان بارها ممنوع اعلام شده است.
بنابر آنچه نمایان شده بود، توسعه صنعت گردشگری و فقدان مطالعه درست برای ایجاد «تلهکابین» و مواردی که به پیشتر به آن اشاره شد، در مجموعه «دهکده تفریحی گنجنامه»، موجب شده بود تا طبیعت بکر و ناب دشت میشان رو به زوال و نابودی برود. احداث و آغاز به کار تلهکابین در گنجنامه همدان با همه خیری که برای مسئولان همدان در امر گردشگری داشته، اکنون یک شر مطلق برای محیط زیست دامنه کوهستان الوند به شمار میآید؛ چراکه آسان شدن دسترسی به دشت میشان در کمتر از یک ربعِ ساعت برای همه افراد امکانپذیر شده است. در این میان، هستند افراد و خانوادههایی که درک درستی از طبیعت و حقی که آن بر عهده انسان دارد، ندارند.
پیداست که حضور آسان، بیدغدغه و انبوه خانوادهها در این موقعیت بکر، تصمیمگیرندگان شهر همدان را به فکر توسعه ساخت و سازها در دشت میشان انداخته است. گمان میرود اگر ساختوسازها به همین شکل ادامه یابد، دیگر اسم «دشت» را باید از روی «میشان» برداشت و با اکراه واژه «شهرک» را جایگزین آن کرد! شهرکی که هدف از ایجاد آن نه صرفاً اسکان، بلکه تفریح و خوشگذارنی است.
شوربختانه وجود بلندگوهایی که با صدای بسیار بلند موسیقی پخش میکنند، حتی موجب آزار پرندههایی شده است که زمانی «جیکجیک» و «چهچه» آوازشان تا همین چند سال پیش به انسان و طبیعت دوستان آرامش میداد. این پرندهها اکنون به دلیل تغییر در اکوسیستم این دشت به دست انسان، محکوم به تغییر محل زندگیشان شدهاند.
با تأسف و حسرت از آنچه دیده بودم، از دشت میشان به سمت گنجنامه به راه افتادم تا فصل آخر یک صعود موفق را در دفتر خاطراتم ثبت کنم. در راه بازگشت با کوهنوردی به نام «عباس» که دیگر پا به سن گذاشته و آثار پیری را میتوان از پیشانی چینافتادهاش خواند، هممسیر شدم. با او در رابطه با تغییرات ملموس این دشت همصحبت شدم. او پیش از آنکه بخواهد توضیحی در اینباره بدهد، یادآور شد که سال 88 در روز افتتاح تلهکابین، همراه دیگر کوهنوردان مراسمی نمادین با عنوان «فاتحهخوانی برای الوند» برگزار و اعتراض خود به این پروژه را بصورت علنی ابراز کردهاند اما افسوس که صدایشان به جایی نرسید.
این کوهنورد درباره مشاهداتش از تخریب فضای سبز دشت میشان گفت: حضور افراد بیرحم و خانوادههایی که هدفشان از حضور در طبیعت فقط وقتگذرانی و دور هم بودن است، کار را به جایی رسانده که گاه با خود «تبر» به دشت میآورند و تنه و شاخه درختانی را که همچنان سبز و استوار هستند، میشکنند تا سیخهای کباب و جوجهکباب خود را روی آن بگذارند و ذغالی برای چاق کردن قلیانهایشان درست کنند. بیشک این افراد بیرحم، طبیعتدوست نیستند و حتی توان بالا آمدن از کوه را برای رسیدن به دشت میشان در حالت عادی ندارند اما وجود تلهکابین کاری کرده است تا هرکسی که میخواهد، بتواند قدم به این دشت بگذارد و چهره این دشت را مشوش کند.
عباس با حسرت در حالی که نگاهش را به افق دوخته بود، ادامه داد: وجود دو پناهگاه که از سالها پیش در دشت میشان وجود داشت کافی بود و دیگر به احداث ساختمان و طراحی و اجرای بناهایی از جنس فولاد و بتن که بیشتر به سولههای صنعتی بیابانها شبیه است، نیاز نبود. ایکاش حالا که این کار را انجام دادهاند، لااقل با دیوارپوشهای کامپوزیتی درصدد طبیعی جلوه دادن نمای ساختمان نباشند، چون مقداری از دیوار سوله تلهکابین را به این صورت اجرا کردهاند. به جای اینکارها میتوانستند با مواد طبیعی آلاچیق یا سنگچینهایی برای برپا کردن چادر کوهنوردی ایجاد کنند. ما کوهنوردان و طبیعتدوستان تعصب خاصی به الوند و دشت میشان داریم و با توجه به روند توسعه گردشگری به صورت غیرکارشناسی شده در این دشت، نسبت به آینده آن نگران و پریشانیم.
درباره همین اوضاع نابسامان و نگرانکننده دشت میشان، با یکی از مسئولان هیأت کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان تاریخی همدان گفتوگوی کوتاهی کردم و نظرش را جویا شدم. عباس چشمهقصابانی عضو هیأت رئیسه و مسئول روابط عمومی هیأت کوهنوردی استان همدان ضمن دستهبندی تخریبهایی که اکنون گریبان دشت میشان را گرفته است، توضیح داد: بحرانی که اکنون در دشت میشان با آن مواجه هستیم، در دو بخش «طبیعی» و «انسانی» تقسیمبندی میشود. در بخش طبیعی باید بگویم که متأسفانه چند سالی است که مقدار ریزش باران و برف در همدان کاهش یافته و همین موضوع سببساز این شده است که چمنزار زیبای میشان که زمانی تا پایان تابستان با طراوت و سرسبز بود، از کنار به سمت مرکز میدان میشان خشک شود و رو به زردی برود.
این کوهنورد ادامه داد: از طرفی برای آبیاری باغهایی که در منطقه عباسآباد یعنی در پاییندست دشت میشان قرار دارند، آب چشمههایی را که در منطقه میشان میجوشد، به آن سمت منحرف میکنند و همین مسأله یکی دیگر از علتهای از بین رفتن چمنزار به شمار میآید. نهادهای ذیربط اجازه ساختوساز در باغهای عباسآباد را نمیدهند اما در فصل پائیز که برگ درختان میریزد، میبینیم که ساختوسازهای جدیدی در دره عباسآباد انجام شده است.
چشمهقصابانی در رابطه با عامل انسانی تخریب دشت میشان هم گفت: در این مورد هم چند دلیل وجود دارد؛ نخست موضوع کثرت بسیار زیاد گردشگران در دشت میشان است که در برخی از ایام در یک یا دو روز تعداشان به 20 هزار نفر هم میرسد. بیشتر این عزیزان بدون آنکه آموزشی دیده باشند به دشت میشان میآیند و چادر برپا میکنند، چوبها را آتش میزنند و در نهایت پسماند آنچه را که از آن بهرهمند میشوند هم در دشت رها میکنند. معمولاً بیشتر این پسماندها و زبالهها زیستفروپاش نیستند و بسیار دیر در چرخه طبیعت تجزیه خواهند شد. البته این مشکل با فرهنگسازی برطرف میشود اما مقداری زمانبر است. زمانی در این دشت عشایر هم حضور داشتند که گوسفندان و دامهایشان چمنها را نشخوار میکردند.
وی همچنین اظهار کرد: عامل دیگر، راهاندازی تلهکابین در این منطقه است. آنها با توجه به مجوزی که کسب کردهاند، مقداری از محوطه دشت میشان را در تملک خود دارند و در این محدوده اقدام به ساخت و ساز کردهاند. ایکاش در این رابطه کارها کمی کارشناسیشده پیش میرفت. به عنوان مثال، آمدهاند با تغییر طبیعت بکر دشت میشان یک دریاچه مصنوعی ایجاد کردهاند. چالش دیگری که دشت میشان با آن دست و پنجه نرم کرده، ساخت و ساز کمپ امداد و نجات هلال احمر است که با استفاده از ماشینهای جادهسازی به طور ناگهانی و غافلگیرانه دل کوه را خراشیدهاند و مساحتی حدود 500 متر مربع را خاکبرداری کردهاند. البته این ساخت و ساز به دلیل اعتراضهایی که شد، اکنون متوقف شده است. نکته قابل توجه در رابطه با ایجاد کمپ هلال احمر این است که دشت میشان اصلاً نیاز به کمپی به این وسعت ندارد و فراتر از ظرفیت این منطقه کوهستانی است.
چشمهقصابانی در پایان گفت: با تمام بیمهریهایی که به طبیعت دشت میشان شده است، میتوان با حفظ و ترمیم محیط زیست و فرهنگسازی جلوی مرگ تدریجی این دشت را گرفت؛ هرچند که دیگر نمیشود زمان را به عقب بازگرداند تا جلوی وقوع چنین رفتارهایی را گرفت اما باید به آینده امیدوار باشیم که البته همین امر هم مستلزم دلسوزی و همکاری همه نهادها است.
ایسنا - محمدرضا بختیاری
انتهای پیام