بعد از اینکه به ابتدای جاده خاکی میرسیم، باید عوارضی پرداخت کنیم. 15 هزار تومان پرداخت و یک قبض به همراه یک کیسه زباله دریافت میکنیم و اگر هنگام برگشت از دماوند، قبض را به همراه کیسهی پر از زباله تحویل دهیم، 5 هزار تومان از مبلغمان را پس میگیریم.
به گزارش خبرنگار گردشگری خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، قیمت عوارضی که برای خودروهای مختلف دریافت میشود متفاوت است و آنچه که روی بَنرها نوشته شده با آن مبلغی که دریافت میشود هم متفاوت است!
بسیاری از راهنمایان هم از اینکه این مبلغ صرف چه کاری میشود بیخبرند و میگویند: «مبلغی که پیش از این دریافت میکردند به 80 هزار تومان میرسید که اصلا نمیدانیم این مبلغ صرف چه کاری و کجا میشد؟! بابت پولی که میگیرند به جز یک کیسه زباله خدمات دیگری به کوهنوردان نمیدهند. با اعتراض راهنمایان تور «دماوند» و کوهنوردان این مبلغ کاهش پیدا کرد و بعد از آن هم در قبال پولی که دریافت میکنند قبض هم میدهند. شاید 5 درصد کوهنوردان از کیسه زبالههایی که با این مبلغ میخرند استفاده کنند»
اینجا «گوسفندسرا» است
مدت زمانی که از فدراسیون کوهنوردی «پلور» تا «گوسفندسرا» با وانت طی میکنیم 45 دقیقه است، از دوراهی لار تا ابتدای جاده خاکی به سمت قله دماوند 13 کیلومتر است.
یکی از رانندههای وانت به خبرنگار ایسنا درباره نامگذاری گوسفندسرا به عنوان بارگاه دوم کوهنوردی این منطقه میگوید: «این منطقه محل چرای گوسفندان مردم بومی «رینه» بوده است و هنوز هم مردمی که گوسفند دارند این منطقه را برای چرای دامشان انتخاب میکنند. شخصی به نام حاج احسان «گوسفندسرا» را برپا کرد.
او ادامه میدهد: «حاج احسان در قسمتی از کوه که به شکل سنگی بزرگ و غار مانند بود اتاقکی درست کرد و تابستانها گوسفندان را به این منطقه میآورد و به کوهنوردان هم شیر، ماست و کره میفروخت و از آن زمان به بعد این منطقه به نام «گوسفندسرا» معروف شد و بعدها شخصی برای استراحت کوهنوردان بارگاه و مسجد صاحبالزمان(عج) را ساخت.»
گوسفندسرا در ارتفاع 3020 متری - بعد از فدراسیون کوهنوردی پلور - دومین محل توقف کوهنوردان است تا لباسهای گرمترشان را بپوشند، آبی تهیه کنند و کولههای سنگینشان را به بارداری دهند تا قاطرها زحمت بالا آوردنشان را تا آخرین کمپ و به عبارتی بارگاه سوم کوه دماوند بکشند و خودشان با بار کمتری مسیر را تا ارتفاع 4200 متری طی میکنند. هزینه حمل بارها، کیلویی حساب میشود.
در «گوسفندسرا» زبالهها که عمدتا پلاستیک و بطری آب هستند در منطقه رها شدهاند و همان ابتدای راه حس خوب انرژی گرفتن از طبیعت را میگیرند!
وندالیسم در «دماوند»
در طول مسیر زبالهها کمتر چشم را آزار میدهند و طبیعت «دیو سپید پای دربند» چشم را نوازش میکند، گرچه وندالیسم به دماوند هم سرایت کرده است و گروههای کوهنوردی جدا از آلودگیهایی که برای دماوند هدیه میآوردند یک اسپری رنگ هم به بار قاطرها اضافه میکنند تا بعد از صعود به قله و پایین آمدن از کوه روی صخرهها اثری از صعودشان به جای بگذارند و به نظر میرسد تنها زبالههایی که برای آن میگذارند کافی نیست.
بارگاه سوم محل اقامت کوهنوردان است تا بعد از اقامت یک شب در آنجا و به اصطلاح خودشان همهوایی در ارتفاع، راحتتر بتوانند قلعه 5671 متری دماوند را فتح کنند.
به گفته مسئول بارگاه سوم، «این اقامتگاه 4 اتاق و حدود 70 تخت دارد. فصل مرداد ماه هم که اوج کوهنوردی در دماوند است و جای خواب کم است بسیاری ترجیح میدهند در رستوران بارگاه بخوابند. ظرفیت رستوران این بارگاه حدود 50 نفر است و هزینه هر شب، 5 هزار تومان، هزینه هر تخت هم 10 هزار تومان است که پرداخت همین مبلغ هم برای بسیاری از کوهنوردان سنگین است و وقتی کرایه اقامت شبشان را درخواست میکنیم، پول را مچاله و طرفمان پرت میکنند و میگویند ما که راضی نیستیم و این پول را هم به عنوان صدقه پرداخت میکنیم!»
خدماتی که هیچ کجای دنیا در ارتفاع 4200 متری داده نمیشود
عباس ازوجی به همراه دو همکار افغانیاش که تنها کسانی هستند که به کوهنوردان در این کمپ خدمات میدهند، مدعی است: «هیچ کجای دنیا چنین خدماتی را که ما در کمپ به کوهنوردان میدهیم، نمیدهند. کوهنوردان باید به خودشان ببالند که 365 روز سال این کمپ باز است و میتوانند از خدمات آن استفاده کنند.»
او اضافه میکند: «بسیاری از جوانان ما بیکار که میشوند تصمیم میگیرند دماوند را به عنوان تفریح بالا بیایند و با کیسه فریزری که به عنوان دستکش دستشان میکنند و دمپایی و کولهپشتی دوران مدرسهشان به سمت دماوند راه می افتند و توقع دارند ما خدمات کامل از کیسه خواب گرفته تا لباس کوه را در اختیارشان بگذاریم، انگار که این کار وظیفه ماست.»
مسئول بارگاه سوم «دماوند» با بیان اینکه گاهی پیش میآید 15 روز حمام نمیرویم یا ماهها با خانوادههایمان در تماس نیستیم، ادامه میدهد:« شغل ما بسیار دشوار است، در عین حال که سختیهای بسیاری تحمل میکنیم همه توقع دارند همیشه سرحال باشیم. گاهی مجبور میشویم آب گرم کنیم تا فقط بتوانیم سرمان را بشوریم. غذایمان همیشه کنسرو است. مجبوریم زمستانها و در دمای منفی 9 درجهی اتاق با یک بخاری نفتی سر کنیم، لب و چشمهایمان میسوزد و اشیایی که 20 سانت از بخاری فاصله دارند یخ میزنند.»
داستان ترسناک «دماوند»
ازوجی میافزاید: «جدا از همه این مشکلات در تنهایی دچار مالیخولیایی میشویم. بارها شده که زمستانها در کمپ تنها و منتظر آمدن گروهی کوهنورد بودم و احساس کردم صدای پای کسی از پلهها میآید یا در میزنند، اما وقتی در را باز میکنم کسی پشت آن نیست! زمانی که از ارتفاع پایین میروم و این اتفاقات را برای دوستانم تعریف میکنم من را مسخره میکنند و میخندند. در حالی که هرچه در ارتفاع بیشتر زندگی میکنم، بیشتر دچار توهم میشوم.»
او با بیان اینکه حدود یک میلیون تومان حقوق میگیرد، اظهار میکند: «زندگی در ارتفاع حافظه را کم میکند. بارها شده توانایی یک جمع و تفریق ساده را ندارم و از دیگران کمک میگیرم یا نوشتن نام محمد را فراموش میکنم.»
مسئول این بارگاه درباره چگونگی انتقال زبالههای تولید شده هم بیان میکند: «بعد از آنکه زبالهها را جمع کردیم، بار قاطر میکنیم و پایین میبریم و در پلور دِپو میکنیم.»
این در حالی است که خبرنگار ایسنا از محلی که زبالهها در آن سوزانده میشود عکس میگیرد و ازوجی درباره این محل میگوید: تنها بعضی از زبالهها را میسوزانیم و این کار همیشگی نیست!
ازوجی همچنین درباره پختن غذا در ارتفاع میگوید: «پختن غذا در ارتفاع کار بسیار دشواری است و چون آب به نقطه جوش نمیرسد بنابراین نمیشود در ارتفاع هر نوع غذایی را درست کرد. راهنمایان تور هم خودشان برای مسافرانشان غذا میپزند و مواد لازم را همراهشان میآورند. معمولا سوپ و عدسی برای سرو داریم و بسیاری از کوهنوردان هم به دلیل خام بودن عدسها گلایه میکنند در حالی که ممکن است برای پختن آن دور روز وقت گذاشته باشیم اما به دلیل ارتفاع نمیپزد.»
او اضافه میکند:«غذا خوردن در ارتفاع سخت است و اشتهای آدم کم میشود. برای پخت و پز هم از کپسول گاز استفاده میکنیم. در کل 50 کپسول گاز داریم و هربار که هر کدام از آنها خالی میشوند جلوی کمپ میگذاریم تا بار قاطران شوند و بعد از اینکه پر شدند دوباره بالا آورده شوند.»
این مسئول درباره ساعات روشنایی کمپ هم میگوید: «موتور برق از ساعت18 تا 22 روشن است.»
وی همچنین درباره ساخت این کمپ اظهار میکند: «این کمپ در سال 87 به بهرهبرداری رسید و چون طرح ملی بود برای ساختش میلیاردی هزینه شد و مبلغ واقعی آن مشخص نیست. ساخت اینجا حدود سه سال زمان برد و میگویند زمانی که هلیکوپتر مصالح لازم برای ساخت را می آورد سقوط کرد و 8 نفر کشته شدند.»
تفاوت در افتخار خارجیها و ایرانیها
ازوجی به کسانی که دوست دارند دماوند را ببینند، توصیه میکند: «هیچ وقت دماوند را دست کم نگیرند و بدون تجهیزات فکر کوهنوردی به سرشان نزند. از طرفی برخی از کوهنوردان ما حتما باید هزینه کنند و خارج از کشور بروند تا بتوانند ارتفاعی را فتح کنند، در حالی که بسیاری از کوهنوردان خارجی برای فتح دماوند به ایران سفر میکنند و این برایشان افتخار است.»
او که دل پری دارد ادامه میدهد: «این پناهگاه یک هتل 5 ستاره نیست که خدماتی را که یک هتل شهری به مسافر میدهد، انجام دهد. از زمانی که این کمپ ساخته شده است، بسیاری به امید اینکه امکانات لازم وجود دارد به دماوند میآیند و از ما توقع کیسه خواب و غذاهای آن چنانی دارند در حالی که ما همین مواد غذایی را هم به سختی بالا میآوریم.»
ازوجی میگوید: «بسیاری از طبیعتگردها و کوهنوردها در دنیای مجازی کمپین حفاظت از طبیعت راه انداختهاند اما به محض اینکه وارد کوه میشوند همه چیز یادشان میرود و زبالههایشان را هم آنجا رها میکنند.
او درست میگفت، بیشترین چیزی که چشم من را تا قله دماوند آزار داد، دستمال کاغذیهای رها شده، بطری آب و بقایای قوطیهای فلزی کنسرو تا قله دماوند بود!
گزارش و عکس از خبرنگار ایسنا: کبریا حسینزاده
انتهای پیام